< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/نواقض وضو

نواقض وضو:

نواقض وضو شش مورد هستند. رئوس آنها بول، غائط و نوم هستند. مورد دیگر، ما یزیل العقل است؛ یعنی هر چه که عقل را زائل می کند. استحاضه قلیله، کثیره و متوسطه هم وضو را باطل می کند و حتما این زن علاوه بر غسل، وضو هم باید بگیرد. همچنين حیض، نفاس و جنابت هم وضو را باطل می کنند. ولی با غسل، وظیفه حاصل می شود و غسل مغنی از وضوست. یعنی با اینکه وضو باطل شده است؛ اما غسل جنابت را که انجام می دهد، مثل این است که وضو هم گرفته است. غسل جنابت، قائم مقام غسل و وضو است.

اول و دوم: بول و غائط

اول و دوم، بول و غائط است که در عبارت عروة، اول فرموده است که باید "من الموضع الاصلی" باشند. بعد فرموده که اگر موضع اصلی، مسدود بود از هر جا خارج شوند، مبطل وضوی هستند. بعد فرموده که احوط وجوبی این‌ است‌ که کاری به موضع خروج بول و غائط نداشته باشیم و هر طور که خارج شدند، وضو را باطل می کنند. سید یزدی(ره) در عروة الوثقی چنین فرموده است.[1] بحث ما در این مورد است. اول روایات بحث را می خوانیم.

روایت معروف زراره می فرماید: "مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ وَ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا یَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَیْکَ أَوِ النَّوْمُ"[2] و یا "ليس ينقض الوضوء إلا ما خرج من طرفيك الأسفلين".[3] در صحیحه زراره بعدش تفسیرش کرده و فرموده است: "من الغائط و البول او منی او ريح... ".[4] بنابراین قطعا بول و غائط، وضو را نقض می کنند و شکی در آن نیست.

دلیل فرمایش مرحوم سید بر شرطیت خروج بول و غائط از موضع اصلی

حالا بحثی که در اینجا پیش می آید این است که دلیل فرمایش مرحوم سید بر شرطیت خروج بول و غائط از موضع اصلی، چیست؟ یعنی اگر سوراخی ته شکمش درست کردند که بول یا غائط از آن بیرون بیاید، خروج از آن وضو را باطل نمی کند. اول فرموده که اگر موضع اصلی مسدود بود، از هر طریقی خارج شود وضو را باطل می کند‌؛ اما اگر موضع اصلی هست، باید از آن خارج شود تا سبب بطلان وضو شود. بیان عروة این است.

در ادله عناوینی هست و چند بار در روایات تکرار شده است که "مَا یَخْرُجُ مِنْ طَرَفَیْکَ الْأَسْفَلَیْنِ".[5] در یک روایتی دارد "مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَیْکَ الْأَسْفَلَیْنِ اللَّذَیْنِ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْکَ بِهِمَا".[6] این دو طرفی که در طرف پایین بدنت هستند و خداوند تو را به آنها متنعم کرده و این چیزهایی را که مضرّ و خبیث هستند را از بدن تو خارج می کنند. اگر اینها خارج نمی شدند و با خون تو و از آن طریق با گوشت و استخوان تو مخلوط می شدند، مرگت حتمی بود. می خواهیم بگوییم که این مؤید فرمایش صاحب عروه(ره) است که فرموده است که این خبائث، باید از موضع اصلی خارج شوند. بنابراین شرط است که از اینجا خارج شوند.

جواب صاحب جواهر به فرمایش صاحب عروه

صاحب جواهر(ره) جواب فرموده که این قید در مورد غالب، وارد شده است.[7] چون که آن موضوعی که در روایات بر آن تمرکز شده است، خود خروج بول، غائط و ريح است. پس در بعضی از روایات که تعبیر به "یخرج من طرفیک الاسفلین" شده است، موضوعیت ندارد‌؛ بلکه موضوعیتش مال خود بول و غائط است یعنی از هر طریقی که خارج شوند. چون که قید "یخرج من طرفیک الاسفلین"، از باب غلبه است چون غالبا از آنجا خارج می شوند. وقتی موضع اصلی مسدود بود و از جای دیگر خارج شدند و اسمشان بول و غائط بود، وضو را باطل می کنند.

بیان استاد در محل بحث

ما چیز دیگری به فرمایش صاحب جواهر(ره) اضافه کرده ایم و آن این است که در بعضی از روایات، بر عنوان بول، غائط، ریح و امثال اینها تمرکز شده و اسمی از "طرفیک الاسفلین" برده نشده است. اما در بعضی از روایات، اسمی از بول، غائط و مانند آنها نیست و "ما یخرج من طرفیک الاسفلین" را فرموده اند‌؛ این تعبیر یقینا از بابت تادب است و نمی خواهند که این کلمات مشمئز کننده مثل بول و غائط را که ذکرشان خلاف ادب است، بگویند. لذا به جایش فرموده اند: "ما یخرج من طرفیک الاسفلین" که همان عورات باشد. دلیل بر این مطلب اين است که اولا این قضیه، عرفی است و عرف قبول دارد که به خاطر تادب، تصریح به کلمات مشمئز کننده نشود و به جایش کلمه ای از باب کنایه گفته شود. این خروج من الاسفلین موضوعیت هم ندارد و به خاطر تادب اینها را گفته اند.

اما دلیل بالاترش این است که در "ما یخرج من طرفیک الاسفلین"، ذکری از بول و غائط نشده است و شامل مذی و ودی و بلغم هم می شود. گاهی از طرفین الاسفلین، بلغم خارج می شود. گاهی هم مثلا کرم یا هسته خرمایی خارج می شود. یعنی هر چه از طرفین الاسفلین خارج شد، کلیتش وضو را باطل نمی کند. مثلا اگر از آلت چیزی غیر از بول و منی، مثل مذی، ودی و وذی خارج شود، قطعا اینها وضو را باطل نمی کنند. خیلی از چیزها هست که ممکن است از طرفین الاسفلین خارج شوند ولی وضو را باطل نکنند. حالا از این استدلال می خواهیم این را بفهمیم که عنوان "خرج من الطرفين الاسفلین" موضوعیت ندارد. اگر موضوعیت می داشت، باید هر چیزی که از طرفین اسفلین خارج می شد، وضو را باطل می‌کرد. آخرش می خواهیم بگوییم که این عنوان، موضوعیت ندارد؛ بلکه از باب تادب این طور تعبیر شده است. موضوع اصلی، صدق بول، غائط، ریح و امثال اینهاست. اگر چیزی غیر از اینها بود، وضو را باطل نمی کند. بنابراین اگر کسی مریض است و نمی شود که بول و غائطش از محل اصلی خارج شود و دکتر شکافی در ته روده اش درست کرده که از آنجا خارج شود، وضوی این شخص علی الاحوط الوجوبی باطل می شود. پس آن عنوان "خرج من الطرفين الاسفلین" را بر غالب حمل کردیم و اینکه از باب تأدب ذکر شده است؛ ولی موضوعیت ندارد.

پس در آخر نتیجه گرفتیم که آنچه صاحب عروه(ره) فرموده، حرف درستی است؛ یعنی میزان، صدق عرفی بول، غائط و ريح است؛ چه از طرفین الاسفلین و چه از جای دیگر خارج شوند.

ذکر نکته ای از صاحب عروه (ره)

صاحب عروه نکته ای فرموده که توضیح واضحات است و آن این است که اگر چیزی از معده و بالای آن خارج شود، وضو را باطل نمی کند. اما این معلوم است؛ چون که تحقق بول و غائط، بعد از عمل هضم غذاست. هضم غذا مراحل اربعه ای دارد و تا موقعی که چهار مرحله طی نشوند، به آن ماده، بول و غائط نمی گویند. مرحله اول، عمل هضم در معده است؛ ولی مراحل بعدی اش در امعاء یعنی روده است. در روده بزرگ و روده کوچک است که کار هضم به انتها می رسد و تا هضم به انتها نرسد، بول و غائطی حاصل نمی شود. پس خارج شدن از معده، تاثیری در بطلان وضو ندارد؛ چون که مراحل چهارگانه هضم، در معده انجام نمی شود و غذا حتما باید در روده ها و در آخر در روده کوچک برود تا صدق بول و غائط کند.

سوم: ريح

یکی دیگر از مبطلات وضو بعد از بول و غایط، ریح است. ریح هم باید از همان جایی خارج شود که امکان دارد، غائط خارج شود. ریح هم ملحق به آن است؛ چون که تتمه ای مربوط به آن است.

چهارم: نوم

مورد چهارم نوم است؛ اما قیدی دارد و آن، نوم غالب بر سمع و بصر است. در بعضی روایات عقل هم آمده است؛ یعنی خواب باید حتی بر عقل هم غلبه کند. خواب غالب بر سمع و بصر یعنی طوری خواب رفته که چشمش نمی بیند و گوشهایش هم نمی شنود و عقلش هم کار نمی کند. اما فرموده اند که کار نکردن عقل، با سمع ملازمه دارد. وقتی آدم گوشش هیچ نمی شنود، عقلش هم کار نمی کند. ان شاء الله توضیح این مطالب، برای فردا بماند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo