< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/مسائل وضو

چند مساله داریم که دیروز به آنها اشاره ای کرده ایم. همه اینها در بحث قاعده فراغ هستند که ان شاء الله واردش شویم. چهار یا پنج مساله اند که بحثی هایی دارند. در این بحث ها دقت کنید.

تکمله بر بیان مسائل گذشته

تکمیل در بیان مسالهی وجوب فحص با شک در مانع بر اعضای وضو

مسألة. اذا شک فی وجود الحاجب علی اعضاء وضوئه فان کان عقلائیا وجب الفحص.

این مساله را دیروز خواندیم که مقصودش شک قبل از وضوست و ربطی به قاعده فراغ ندارد. شخصی هنوز وضو نگرفته است و احتمال می دهد که در اعضای وضو حاجبی باشد. اگر احتمالش عقلایی باشد، باید فحص کند. اما اگر احتمالش عقلایی نبود، چیزی نیست؛ چون ملحق به وسواس است و این احتمالات ضعیف، به سیره عقلا و متشرعه، مورد اعتنا نیستند. اما اگر شکش معتبر و با منشا باشد، واجب است که فحص کند تا اینکه آن حائل را از بین ببرد و یا آب را بالاخره به بشره برساند. باید به قدری فحص کند که مطمئن شود.

گفتیم که استصحاب عدم حاجب جاری نیست؛ چون اصل مثبت است. چون اثر شرعی، برای وصول آب به بشره است و بود و نبود حاجب، روی آن تاثیر تکوینی دارد و تاثیرش تعبدی نیست. لذا اثر عقلی حساب می شود و استصحاب، جاری نیست. یا اگر بگوییم که سیره بر این نیست که فحص شود، این دروغ است و سیره بر فحص، وجود دارد.

روایت مؤید

در این بین، روایت صحیحه ای هم داریم. روایت را دیروز نخواندیم. این روایت که صحیحه علی بن جعفر است، چنین می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْعَمْرَکِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ عَلَیْهَا السِّوَارُ (دست بند طلا) وَ الدُّمْلُجُ (نوع دیگری از دستبند) فِی بَعْضِ ذِرَاعِهَا لَا تَدْرِی یَجْرِی الْمَاءُ تَحْتَهُ أَمْ لَا (نمی داند که آب به زیرش می رسد یا نه) کَیْفَ تَصْنَعُ إِذَا تَوَضَّأَتْ أَوِ اغْتَسَلَتْ قَالَ تُحَرِّکُهُ حَتَّی یَدْخُلَ الْمَاءُ تَحْتَهُ أَوْ تَنْزِعُهُ (یعنی یا باید آن را در بیاورد یا طوری آن را بچرخاند تا یقین کند که آب به زیرش رسیده است) وَ عَنِ الْخَاتَمِ الضَّیِّقِ (از انگشتر تنگ سوال کرد) لَا یَدْرِی هَلْ یَجْرِی الْمَاءُ إِذَا تَوَضَّأَ أَمْ لَا کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ إِنْ عَلِمَ أَنَّ الْمَاءَ لَا یَدْخُلُهُ فَلْیُخْرِجْهُ إِذَا تَوَضَّأَ.[1] (حضرت(ع) فرمود: باید کاری کند که به زیرش برسد).

این روایت هم مؤید مطلب است.

تکمیل در بیان مسالهی کثیف بودن محل غَسل یا مسح

مسألة. ان کان محل الغسل او المسح وَسِخا فان کان مانعا عن وصول الماء الی البشرة وجب ازالته.

وَسِخ یعنی چرکین. وَسَخ به معنای چرک در زبان فارسی است. حالا اگر این طور باشد، تفصیل دادیم و گفتیم که گاهی چرک به قدری زیاد است که کاملا مانع می شود و حائلی حساب می شود که باید برطرف شود. اما اگر مختصر است و به قدری نیست که حائل حساب شود، اشکالی ندارد. میزان، تشخیص و نظر عرف، در قضیه است و الا آدم باید مرتب به حمام رود. این کار، واجب نیست. مقداری از چرک که اگر مسح کند، آب به پایش می رسد، اشکالی ندارد. بعد بر مثال های ديگر رفتیم و گفتیم که مثل لکه های سفیدی که گاهی روی دست بنا پیدا می شود و مثل رنگ حنا، خودکار و بعضی از میوه هایی که آدم پوستشان را می کند، رنگ می اندازند‌، اینها اشکالی ندارند و رنگ ثابت دارند. باید اینها را با آب بشوید و هر مقدار رفت، رفت و هر مقدار که باقی ماند، ضرر ندارد؛ چون اینها جرمیت ندارند. لهذا وضو صحیح است. این را دیروز گفتیم.

البته در آخرش گفتیم که بعضی مواردند که انسان شک می کند. اگر همینی است که گفتیم، اینها صد در صد اشکالی ندارد. مثلا رنگ حنا و امثال آن هیچ اشکالی ندارد و مضر نیست. اگر مثل لکه هایی باشند که روی دست بنا پیدا می شوند و زیاد بودند و بنا متوجه شد که مقداری گچ روی دستش هست، باید این را بردارد. به خلاف صرف لکه ای که اگر با آب هم بشوییم برطرف نمی شود که این ضرر ندارد. پس موارد را باید ببینیم و مختلفند. تفصیلش را باید توجه کنیم.

تکمله در بیان مسالهی شک بعد وضو در ازاله مانعِ قبل از وضو

مسألة. ان علم قبل الوضوء بوجود المانع و شک بعد الوضوء فی ازالته و إيصال الماء ان احتمل...

این مساله در موردی است که شخصی قبل از وضو یقین داشت به اینکه مانعی بود و وضو را گرفت. بعد از وضو شک کرد که آیا قبل از وضو، مانع را برطرف کرد یا یادش رفت و برطرفش نکرد. اینجا هیچ راهی جز قاعده فراغ نداریم و صحتش منحصر در قاعده فراغ است. در اینجا فراغ از وضو هست؛ چون شکش بعد از وضو بوده ‌است. تفصیلی که در اینجا داریم و مرحوم امام[2] و مرحوم آقای خویی هم آن را فرموده اند[3] ، این است که اگر یقین دارد که یادش نبوده و در حال غفلت وضو را گرفته است، وضو باطل است. اما اگر به غفلت یقین ندارد و هیچ یادش نیست و شک دارد که غافل بود یا نبود و آیا مانع را پاک کرد یا نکرد، اینجا قاعده فراغ، جاری و ان شاء الله وضو صحیح است. حالا فرقی نمی کند که شک در وجود حاجب باشد؛ مثل همین مثالی که زدیم یا شک در حاجبیت موجود باشد که مساله بعدی است.

مسأله: شک بعد از وضو در حاجبیّت موجود

مسألة. ان کان شی‌ء علی بعض اعضاء وضوئه قد يصل الماء تحته و قد لا يصل...

صورت قبلی در مورد وجود الحاجب بود و این صورت، در مورد حاجبیت موجود است. یقین داشته که چیزی مثل انگشتر بوده است؛ ولی شک دارد که حاجب و مانع از وصول آب شد یا نشد. مرحوم سید کاظم یزدی بین این دو تفصیل داده است. در مورد شک در وجود حاجب فرموده که وضو صحیح است. اما در مورد حاجبیت موجود، تفصیل داده و همین تفصیلی را که ما گفتیم، بیان نموده است.[4] ما این تفصیل را در هر دو می گوییم و فرقی ندارد، بین اینکه شک ما در وجود حاجب یا در حاجبیت موجود باشد. اگر به غفلت قطع دارد، قاعده فراغ جاری نیست. اما اگر چیزی یادش نیست و احتمال می دهد که مثلا متوجه بوده و برطرفش کرده باشد و ممکن است که برطرفش نکرده باشد، در اینجا قاعده فراغ، جاری است. فقیه بزرگوار، مرحوم آقای حکیم اعلی الله مقامه، درست به عکس بیان ما قائل شده است و فرموده که در شک در وجود حاجب و شک در حاجبیت موجود، قاعده فراغ جاری است.[5]

مستند اماریت قاعده فراغ

جریان قاعده فراغ دو بحث دارد‌؛ یک بحث اين است که ما می گوییم که اگر قطع دارد به اینکه غافل بوده است، قاعده فراغ، از باب اماریت، جاری نیست و مستندش به دو روایت است که در یک روایت آمده که منشا قاعده فراغ، بر اذکریت است. اذکریت یعنی بنا بگذاریم که در آن موقع، غافل نبوده ایم و این با شک است. اگر یقین داریم که غافل بوده ایم، اين بنا اعتبار ندارد. اگر شک داریم، باید بنا بگذاریم که ان شاء الله غافل نبوده ایم. حالا امام(ع) در یکی از روایات فرموده است: "هو حین یتوضأ اذکر منه حین یشک"؛[6] طبق این روایت منشا قاعده فراغ، بنای بر اذکریت است. در روایت دیگر در باب نماز هم داریم که می فرماید: "هو حین کان یصلی کان اقرب الی الحق قبل ان ينصرف"؛[7] انصراف در اصطلاح روایات، به معنی سلام نماز است؛ "ينصرف من صلاته" یعنی اینکه سلام نماز را داده است. حضرت(ع) می فرماید: الآن که شک کرده، بعد از فراغ است و می فرماید که موقعی که آدم وسط عمل بود، معمولا اذکر است و حواسش نسبت به بعد از نماز بیشتر است که چه کار دارد می کند. بنابراین به استناد این دو روایت، قاعده فراغ اماره است و مبنا این است. اگر یقین داشت به اینکه غافل بوده است، قاعده فراغ جاری نیست.

بررسی ادله قائلین به اصل عملی بودن قاعده فراغ

بعضی علما که قاعده فراغ را اصل عملی می دانند، با این روایات چه می کنند؟ آنها می فرمایند که اینها از باب بیان حکمت هستنند؛ نه علت. مثلا غسل جمعه مستحب است و حکمتش رفع بوی بد از زیر بغل است. حالا اگر کسی تازه حمام کرده و بوی بدی ندارد، بازهم مستحب است که غسل جمعه کند و می گویند که این، حکمت است. حکمت، تعمیم و تخصیص نمی دهد؛ به خلاف علت که "العلة تعمم و تخصص و تقید". یا مثلا اگر زنی طلاق گرفته است، به منظور عدم اختلاط میاه باید عده بگیرد و عده اش ثلاثة قروء یعنی سه طُهر است؛ کسی هم که حیض نمی شود، باید سه ماه صبر کند. حالا اگر زنی یک سال است که با شوهرش قهر است و هم دیگر را ندیده اند و یقین دارد که اختلاط میاهی وجود ندارد، باز هم باید عدّه بگیرد. پس قضیه اختلاط میاه که در روایات مطرح شده از باب بیان حکمت است. این، حکمت جعل است و لذا به آن مقید نیستیم. حالا علمایی که در قاعده فراغ، قائل به اصل عملی اند و به این دو روایت اعتنا نمی کنند، می فرمایند که اینها از باب حکمتند. پس به هر حال قاعده فراغ را در همه جا جاری می دانند.

حالا اگر ما شک کردیم و تعلیلی می بینیم و نمی دانیم که حکمت یا علت است، اصل اولی علیت است؛ مگر اینکه خلافش با قرائن و وشواهدی ثابت شود و الا باید حمل بر علت کنیم. حالا از همه این بحث ها که فارغ شدیم، بنا گذاشتیم که در ما نحن فیه اجرای قاعده فراغ محل اشکال است و به خاطر اماریت، جاری نیست.

بیان محقق حکیم(ره) در مساله و رد آن توسط محقق خویی(ره)

حالا آقای حکیم که چنان فرموده است، این مطلب را بلد است؛ ولی به روایت حسین بن ابی علاء، استناد کرده است.[8]

روایت که صحیحه هم هست، چنین می فرماید:

وَ (شیخ کلینی در کافی) عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (احمد بن محمد بن عیسی است) عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ (همه ثقه اند و روایت هم صحیحه است) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَاتَمِ إِذَا اغْتَسَلْتُ (انگشتری در دستم هست و غسل می کنم) قَالَ حَوِّلْهُ مِنْ مَکَانِهِ (حضرت(ع) فرمود که در وقت غسل این انگشتر را جابه جا کن) وَ قَالَ فِی الْوُضُوءِ تُدِیرُهُ (در مورد وضو فرمود که انگشتر را دور بده تا آب به زیرش برود) فَإِنْ نَسِیتَ حَتَّی تَقُومَ فِی الصَّلَاةِ فَلَا آمُرُکَ أَنْ تُعِیدَ الصَّلَاةَ.[9] (بعد حضرت(ع) فرمود که اگر یادت رفت و انگشتر را جابه جا نکردی و نچرخاندی تا اینکه برای خواندن نماز بلند شدی، من امرت نمی کنم که این وضو باطل است و باید اعاده کنی. این وضو اعاده ندارد.)

مرحوم آقای حکیم با تمسک به این صحیحه، فرموده که قاعده فراغ جاری است و اعتنایی به این احتمالات، نباید بکنیم. چون حضرت(ع) در مورد قطع به نسيان این را فرموده و وجود نسيان را فرض کرده است. ما گفتیم که در قطع به نسيان، قاعده فراغ جاری نیست و حال آنکه حضرت(ع) با قطع به نسيان فرموده که وضو، غسل و نمازت هم صحیح است. این استدلال آقای حکیم(ره) است. لهذا ایشان، به استناد همین صحیحه، عملا قاعده فراغ را مثل اصل عملی، همه جا جاری می دانند.

محقق خویی(ره)، نحوه استدلال آقای حکیم را رد نموده است و برای روایت، محمل دیگری پیداکرده است و دوباره تفصیلی را که گفتیم، تقویت کرده است. حرف آقای خویی(ره) برای فردا بماند. خواهش می کنیم که این بحث های شریف و بسیار دقیق را همین یکبار که می خوانید، ان شاء الله در پرونده ذهن مبارکتان ثبت کنید و فراموش نکنید؛ برای اینکه امهات مباحث فقهی، همین ها هستند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo