< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/مسائل وضو

[حکم صحت وضو در تنگی وقت و خروج نماز از وقت]

مسالة. لو توضأ فی ضیق الوقت فان کان قصده امتثال الامر المتعلق بهذا العمل به (یعنی به وضو) من حيث هذه الصلاة علی نحو التقیید کان باطلا. و اما لو توضأ لغاية اخری او بقصد استحبابه النفسی صح و کذا لو قصد ذلک الامر بنحو الداعی لا التقیید.

مسأله در مورد کسی است که در ضیق وقت، وضو می‌گیرد و وقت بقدری مضیّق است که نمازش به واسطه وضو، به خارج وقت می‌افتد. در حالی که اگر تیمم بگیرد، می تواند نماز را در وقت بخواند. وظیفه او این بوده که وضو نگیرد و با تیمم نماز بخواند. حالا اگر بر خلاف وظیفه، وضو گرفت و خود به خود نمازش به خارج وقت افتاد، در صحت این وضو بحث است.

مرحوم سید در عروه، شقوقی فرموده که ما هم آنها را پسندیدیم و لهذا به آنها اشاره می کنیم.[1] یکی این که آن شخص، وضو را به خاطر استحباب نفسی‌اش گرفته باشد. استحباب نفسی، در مقابل استحباب غیری است. استحباب غیری یعنی مقدمی یعنی مثلا شخص وضو را بخاطر قرآن خواندن بگیرد تا ثواب بیشتری ببرد [یا برای رفتن به مسجد باشد.] پس وضو مقدمه برای انجام عمل دیگر است. اما استحباب نفسی یعنی اینکه به غایتی از غایات کاری نداریم و خود وضو، فی حد ذاته مستحب است. یعنی [از باب اینکه می‌گویند] همیشه مستحب است که آدم با وضو باشد. خوب اگر این شخص استحباب نفسی را نیت کرده باشد، از این جهت وضویش اشکالی ندارد.

[استدلال بر استحباب نفسی داشتن وضو]

البته در اصل اینکه وضو استحباب نفسی دارد ، بحثی هست.

بر خلاف غسل جنابت، که یقینا استحباب نفسی دارد و می شود گفت: مورد اتفاق علماست که اگر کسی جنب شد، مستحب است (به استحباب نفسی) که غسل جنابت را انجام دهد؛ حتی بدون اینکه بخواهد نماز بخواند یا عمل دیگری انجام دهد.

اما استحباب نفسی داشتن وضو، مقداری محل تردید و خلاف است. اما نظر ما تبعا لسیدنا الاستاد، محقق خویی(ره) این است که وضو، استحباب نفسی دارد؛[2] یعنی امر استحبابی به نفس عمل وضو تعلق گرفته است.

دلیل اول آیه إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ

دلیل اول ما بر این مطلب، آیه شریفه است که می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾؛[3] یعنی خدا توابین و متطهرین را دوست دارد. اینجا نفرموده است "و یحب الطاهرين" که در آن صورت می‌گویند [مطلوب] " کون علی الطهارة" است؛ بلکه عنوان «تطهّر» را فرموده که بر خود وضو یا غسل یا تیمم(طهارات ثلاث)، منطبق است. تطهّر یعنی تحصیل طهارت و آن، قطعا به وسیله وضو و [امثال] اینهاست. خدای تبارک و تعالی حبّ خودش را به تطهّر نسبت داده که هیچ معنایی غیر از خود وضو ندارد. بنابراین با استناد به ظاهر آیه که فرمود: ﴿وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ مطلب ما ثابت می شود؛ چون امر استحبابی از باب اینکه دلالت بر محبوبیت عمل برای خدا می کند، فایده ای دارد. یعنی خدا این وضو گرفتن شما را چون تطهّر است، دوست دارد و این کافی است و شما با همین نیت، قصد قربت می کنید. به این صورت به خدا تقرب پیدا می کنیم که چیزی را بیاوریم که خدا دوست دارد و آن، خود وضو گرفتن است.

دلیل دوم حدیث الوضوء علی الوضوء نور علی نور

دلیل دوم، حدیث شریفی است که در السنه فقها، کثیر الذکر است. می فرماید: "الوضوء علی الوضوء نور علی نور".[4] یعنی وضوی اولی را که گرفتیم خودش نوری بوده است و وقتی و وضوی دیگری می گیریم، دو نور یعنی نور علی نور می شود. اگر اولی مستحب نبود، نوری نبود و در این صورت چطور دومی نور علی نور می شود؟ همین دلالت می کند که وضوی اولی هم خودش نور است. [ادامه در ضمن خلاصه‌ی سؤال و جواب] پس نتیجه این می‌شود که می توانیم استحباب وضوی اول را از اطلاق نور بر آن استفاده کنیم. پس آدم هر وقت وضویی گرفت، خودش نور است و روایت اطلاق دارد و نفرموده [وضوی اول] به چه نیت و چه عنوانی باشد. [پس اعم است از اینکه وجوبی داشته یا نداشته است] وقتی چنین وضویی نوری شد، مطلوب ما ثابت می شود که خود وضو بما هو هو، مطلوبیت دارد و فی نفسه مستحب است.[5]

حالا وقتی وضو استحباب نفسی است یا با آن یکی از غایات مستحبه ای را که محتاج به وضویند نیت کرده است، هیچ اشکالی ندارد و گفته اند که وضو در اینجا صحیح است.

[پاسخ به دو اشکال در صحتت وضو]

حالا اشکال و شبهه ای که متوجه می شود، این است که شخصی که در ضیق وقت، تکلیفش نماز با تیمم بود، ولی تکلیف را زیر پا گذاشت و به خاطر استحباب نفسی یا غيری، وضو گرفت، موفق نشد که به واجبش که همان نماز با تیمم بود، عمل کند و وقت نماز از دستش رفت؛ حال در اینجا چطور بگوییم که این وضو صحیح است. اینجا دو بیان هست برای اینکه این وضو باطل باشد.

[رد اشکال اول « نهی از ضد»]

اگر بگوییم امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است، در این صورت امر به نماز با تیمم، مقتضی نهی از ضدش می شود و این وضو یقینا ضد است و وضوست که باعث شده که نتواند آن عمل را انجام دهد؛ پس این وضو منهی عنه می شود و در این صورت، یقینا باطل است و دیگر استحباب نفسی به درد نمی خورد. در مباحث الفاظ کتابی سه جلدی از مباحث الفاظ تا آخر نوشتیم که نامش تحریر الاصول است. آخر مباحث الفاظ، بحث مطلق و مقید است. ما در آنجا این مطلب را مثل بقیه مطرح کرده ایم و نتیجه گرفته ایم که امر به شیء مقتضی نهی از ضد نیست. آنجا این را به اثبات رساندیم. مثال معروفش این است که آدم در مسجد وارد می شود و می بیند که مسجد نجس است. در این صورت، ازاله نجاست از مسجد و تطهیر آن، قبل از هر چیز، واجب است و جایز نیست که خودش را مشغول به کار دیگری کند. اگر وقت نماز موسع است، ازاله نجاست از مسجد واجب فوری است‌؛ اما اقامه نماز، فوری نیست و می تواند تاخیر بیاندازد. قاعدتا واجب فوری، اولی است و باید از مسجد، ازاله نجاست کند. حال اگر عصیان کرد و از مسجد، ازاله نجاست نکرد و در همان وقت، نماز ظهر و عصرش را خواند و واجب فوری را ترک کرد و نفسش را به واجب موسع مشغول کرد، همان جا گفته اند که اگر امر به ازاله، مقتضی نهی از ضد یعنی نهی از نماز باشد، این نماز منهی عنها و باطل می شود. اما آنجا آقایان از راههای مختلفی تقلا کرده اند تا نهی را منکر شوند و گفته اند که امر به شیء مقتضی نهی از ضد نیست. پس نسبت به نمازی که خوانده شده است، مبطلی نداریم و این نماز، صحیح است.

[رد اشکال دوم «عدم وجود امر برای ضد»]

بحثی پیش آمده است که بعضی از بزرگان ما مثل شیخ بهایی(ره) فرموده اند که امر به ازاله، مقتضی نهی از ضد نیست. آن طور که در ذهن داریم گوینده این حرف، شیخ بهایی(ره) است و ایشان اول کسی بوده که این حرف را زده‌ و فرموده است که قبول داریم که امر به ازاله، مقتضی نهی از ضد نیست؛ اما امر به دو ضد در آن واحد، ممکن نیست. پس یکی از آنها سقوط می کند و آنکه جهت اهمیتی دارد می ماند و آنکه آن ویژگی را ندارد، ساقط می شود. حالا امر به ازاله اقوی است؛ چون فوری است؛ اما امر به نماز، واجب موسع است و طبق قاعده، نماز باید سقوط کند. البته به طور قطعی نمی گوییم که این حرف را شیخ بهایی(ره) زده است. بنابراین نتیجه این می شود که نهیی نداریم؛ اما امر هم نداریم؛ چون که یکی از این دو امر که اهم و فوری است می‌ماند که همان ازاله باشد. پس نماز، امر ندارد. بعدا این طور استدلال کرده اند که نماز، عبادت است و صحت عبادت، متوقف بر امر است و این نماز به خاطر فقد امر، باطل می شود. ما چيز دیگری نمی خواهیم و همین که این نماز، امر نداشت، کفایت می کند که باطل باشد. از اینجا به بعد، صدها سال است که آقایان دچار مشکل شده اند که چطور این نماز را درست کنند و راههای مختلفی رفته اند و چون که این راهها، ضعیف هستند و بیانشان وقت گیر است، فقط راه اقوی را بیان می کنیم و آن راه، راه امر ترتبی است.

تصویر امر ترتبی برای تصحیح نماز در محل بحث

می گوییم که اگر امر اولی به ازاله متعلق شد، نسبت به نماز، امر ترتبی داریم. این امر ترتبی به معنی امر به مهم بر تقدیر عصیان امر اهم یا امر به موسع بر تقدیر عصیان مضیق است. این را ترتب می گویند. این هم بحث مفصل و سختی است. اما خیلی از بزرگان ما به ترتب قائلند. مرحوم آخوند در کفایه با ترتب مخالف بوده و ردش کرده است. محقق نائینی (ره) و به تبعش محقق خویی(ره) قائل به صحت «ترتّب» شده اند. آقای بروجردی فقیه بزرگوار و استاد مشایخ ما - این را می گوییم چون که امام(ره) در درس آقای بروجردی حاضر می شده است – به صحت ترتب، قائل بوده است. ما هم قائل به صحت آن هستیم. در این صورت می گوییم که اگر ازاله نجاست از مسجد نکرد و در همان موقع به نماز ایستاد، نماز صحیح است؛ چون که نماز امر دارد؛ اما امرش ترتبی است. این بحث خیلی طولانی است و بحث کوچکی نیست.

اما در ما نحن فیه چنین چیزی هست که وظیفه اولی این آدم، نماز با تیمم است و این باعث می شود که امر به وضو ساقط شود؛ چون ضد است و همین باعث می شود که آدم نتواند نماز را در وقت بخواند. پس قضیه ضدیت هست و مقتضای ضدیت این است که این وضو، امر اولی ندارد؛ اما امر ترتبی دارد. یعنی نماز با تیمم وظیفه اش بود که اهم و اولی بود؛ چون که نماز با تیمم واجب فوری، اصلی و مضیق بود؛ اما امر ترتبی این است که می گویند: اول نماز با تیمم، مامور به است؛ اما اگر آن امر را عصیان کردی، نماز با وضو بخوان. یا اگر امر ازاله را عصیان کردی، نماز بخوان. پس امر اولی روی ازاله نجاست از مسجد رفت و امر دومی مترتب بر عصیان امر اولی است که اگر عصیان شد، اشکال ندارد که این دومی انجام شود. این را امر ترتبی می گویند. پس با این امر، صحت وضعی اش درست می شود؛ چون که امر ترتبی دارد و عبادیتش درست می شود. در این صورت وضو، صحیح است.

اما در صورتی که در تنگی وقت استحباب نفسی یا غيری وضو به خاطر بعضی از غایات مستحبه را قصد کرد و وظیفه اش که نماز با تیمم بود، از دستش رفت، این وضو صحیح است. حالا می گوییم که معصیت هم کرده است و جهنم هم شاید برود؛ چون که وظیفه اش این بود که نماز را متیمما بخواند و این را معصیت کرده است. اینکه می گوییم وضویش صحیح است، به معنای این نیست که هیچ معصیتی نکرده است. معصیت کرده است؛ چون که وظیفه اولی اش این بود که نماز را متیمما بخواند و انجام نداد؛ پس معصیت بزرگی کرده و مثل تارک الصلاة، نماز واجبش را ترک کرده ‌است. پس معصیت سختی کرده است؛ اما وضویش با همان امر ترتبی، صحيح است. حالا که وقت گذشت و تصمیم گرفت که قضای نمازی که نخوانده است، به جا بیاورد، می تواند با همین وضو، قضای همان نماز را به جا بیاورد.


[5] [بر همین اساس] منهاج، مسلک و ممشای بسیاری از بزرگان بر دائم الوضو بودن بوده است. از جمله بزرگان و علمایی که ما به یاد داریم. مثلا وقتی در خدمت مرحوم امام(ره) بودیم، یکی دو بار متوجه شدیم که تا از دستشویی بیرون می آیند، وضو می‌گیرند و کسی که مدتی در خدمت ایشان بود، گفت که حضرت امام(ره) دائم الوضوست. با اینکه در آن زمان، وضو گرفتن در شب ها خیلی سخت بود‌. خصوصا زمانی که در پاریس خدمتشان رسیدیم . در روایت دارد که اگر کسی که شب می خواهد بخوابد، وضو بگیرد و به رختخواب برود، رختخواب او به منزله مسجد می شود. گویا شب را تا صبح در مسجد به سر برده است. "هنیئا لارباب النعيم". این نعیم است؛ اما تقیّد می خواهد. چه بسا کار، کمی سختی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo