< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/شرایط وضو؛

مقدمه

بحث ما در سال گذشته به بحث وضو رسید و لهذا باید از وضو شروع کنیم. بحث وضو، بسیار بحث شریفی است؛ برای اینکه در وضو طهارت هست؛ همان طهارتی که خدای تبارک و تعالی درباره اش فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾[1] ؛ یعنی خدا هم توابین و هم متطهرین را دوست دارد. اگر شخص، محدث به احدث اصغر باشد، این تطهر، با وضو یا تیمم حاصل می شود و اگر محدث به حدث اکبر باشد، این تطهر، با غسل حاصل می شود و اگر نتوانست غسل کند، به جایش تیمم می‌کند. پس خدای متعال فرموده بندگانی را که اهل طهارت باشند، دوست دارد. در همین قرآن یا دعایی که می خوانیم یا ذکری که بر زبان جاری می کنیم، اگر با طهارت باشیم، خیلی ثوابش بیشتر می شود. در این زمینه روایات زیادی وجود دارد. از جمله در روایت است که اگر آدم، شب وضو بگیرد و در رختخواب خودش بخوابد، رختخواب او برایش مسجدش می شود و مثل این است که تا صبح در مسجد است. از اخلاق بزرگانی که با برخی از آن‌ها معاشرت داشتیم این بود که دائم الوضو بودند. کسی که مدت ها در خدمت حضرت امام(ره) بود به من گفت که با وضو بودن عادت همیشگی امام(ره) است. گاهی هوا خیلی سرد بود و گاهی اسباب، مشکل بود؛ ولی یادم است که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، این کار را می کردند. اساتید ما همه مقید به عمل به چنین مستحباتی بودند.

شرایط وضو و دلایل آنها

بحث ما به شرایط وضو رسید. شرایط وضو سیزده شرط است.

شرط اول این است که آب وضو حتما باید پاک باشد.

معلوم است که اگر انسان با آب نجس وضو بگیرد و بدنش نجس شود، وضو باطل است.

روایات مستفیضه ای بر این شرط دلالت دارند. بعضی از آنها از وضو گرفتن با آبی که سگ از آن خورده، نهی کرده اند؛ از جهت اینکه این آب، آب قلیلی است که سگ از آن خورده و نجس شده‌ و وضو با آب نجس، باطل است . لذا روایت دارد که "لا تتوضأ من فضله"؛ [2] یعنی از آبی که از خوردن سگ زیاد آمده، وضو نگير. تکمیل استدلال به این است که می دانیم امر در مرکبات عبادی، ظهور عرفی در ارشاد به جزئیت یا شرطیت و نهی در آنها ظهور عرفی در ارشاد به مانعيت یا فساد دارد.

همچنین روایتی داریم به این مضمون که حتی اگر دو آب یا دو کاسه مشتبه داریم و علم اجمالی داریم که یکی از آنها نجس و دیگری پاک است، باید هر دو را ریخته و تیمم کند؛ به خاطر اینکه نجس مشتبهی در آنها هست که صلاحیتی برای وضو ندارد.[3] این هم دلالتش واضح است.

همچنین روایات دیگری هستند که این مطلب از آنها استفاده می شود؛ ولی ما به این چند روایت اکتفا می کنيم. این مطلب از نظر فقهی جزء ضروریات است.

شرط دوم این است که آب، باید مطلق باشد.

ما سه دسته مایع داریم. یک دسته مایعاتی مثل روغن مایع یا نفت هستند که معلوم است که وضو با آنها معنا ندارد. دو قسم دیگر آب مضاف و آب مطلق اند.

آب مطلق آبی است که سلب آب از آن صحیح نیست و به استعمال حقیقی به آن، آب می گویند.

اما استعمال آب در مورد آب مضاف، به صورت مجازی درست است. آب خربزه همان عصاره خربزه است و اگر آب انار یا سیب را بگیرند به آن، آب انار یا آب سیب می گویند. اگر آب به حدی ممتزج باشد که نشود به آن آب گفت، باز هم به آن آب مضاف می گویند. مثلا اگر گِل به قدری با آب مخلوط شده باشد که به طور حقیقی نتوان به آن آب گفت، بازهم آب مضاف است و به صورت مجاز به آن آب می گویند.

وضو مشروط به این است که با آب مطلق انجام شود و با آب مضاف وضو باطل است. دلیلش این است که در باب وضو، امر به غَسل داریم. چنان‌که در آیه شریفه می فرماید:

﴿"ِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾[4]

غَسل به معنی شستن است که مصداق معنای عرفی آن، غَسل با آب است. وقتی گفته می شود که خودت را بشوی‌؛ یعنی با آب مطلق خودت را بشوی و انصراف یا متبادر از آن، استعمال آب مطلق است. پس اگر انسان با آب مضاف خودش را شست و شو دهد، غَسل، صدق حقیقی نمی کند. البته روایات و ادله دیگری هم داریم؛ اما بهترین دلیل برای اثبات مطلب، همین است.

شرط سوم وضو این است که آب باید مباح باشد.

مثلا اگر شخصی آبی را غصب کند و با آن وضو بگیرد، وضو باطل است. دلیلش اجتماع امر و نهی است که در علم اصول از آن بحث می‌شود و نیاز به آیه و روایت ندارد. شخصی که با آب غصبی وضو می گیرد، می خواهد فعل خود را مصداق امر به وضو قرا دهد در حالی که مصداق "لا تغصب" هم هست. یعنی استعمال این آب منهی عنه است و اگر بخواهد استعمال را به نحو در شکل وضو قرار دهد، در ظاهر مامور به است. پس اجتماع امر و نهی در یک جا لازم می آید و این موجب بطلان وضو است. آقایانی هم که قائل به جواز اجتماع امر و نهی هستند، باز هم عبادت را در اینجا باطل می دانند و هیچ کس فتوا نمی دهد که وضو از جهتی صحیح و از جهتی باطل است. آن‌ها عبادت را از این جهت باطل می دانند که صحت وضو متقوم به قصد قربت است و الآن که دارد این آب را به کار می برد، به قصد تقرب به خداست و قصد تقرب به عمل منهی عنه، ممکن نیست‌؛ پس این وضو باطل می شود.

البته معلوم است که محل بحث ما در صورتی است که شخص، غصبی بودن آب را می داند. این شرط، جزء شرایط است که باید احراز شوند. همان‌طور که شرائط قبلی هم چنین هستند. یعنی شرطیت طهارت آب و مطلق بودن آن نیز چنین است.

اباحه فضای وضو

حالا یک مرحله بالاتر می رویم یعینی فضایی که آدم در آن وضو می‌گیرد طبق فتوای مشهور باید مباح باشد. چون عمل وضو را که آدم انجام می دهد، تصرف در فضای خاص کرده است؛ زیرا وقتی می خواهد صورت یا دستش را بشوید، باید آب را از بالا به پایین جاری کند و این جریان آب از بالا به پایین تصرفی در فضاست.

مناقشه با سید خوئی(ره)

یادم می آید محقق خویی فرموده که شستن صورت و دست ها، رساندن آب به پوست است و مقدمه رساندن آب به پوست، تصرف در هواست. اما خود رسیدن آب به پوست، ربطی ندارد. فقط در قضیه مسح سر و پا، مشکل ایجاد می شود. مسح، امرار الماسح علی الممسوح است؛ يعنی دستت را که ماسح است، بر ممسوح یعنی سر یا پا باید بکشی. این کشاندن که ماهیت مسح است، بدون تصرف در فضا ممکن نیست. بنابراین بیشتر از بابت قضیه مسح گفته اند که اشکال، حاصل می شود و در نتیجه این وضو باطل می شود. اما به نظر ما اشکال، اعم است؛ یعنی درست است که در مسح این را فرموده اند؛ اما در خود غَسل هم چنین است؛ برای اینکه شرط غَسل هم این است که از بالا به پایین باشد و این‌که همین طوری آب به بدنمان برسد کافی نیست. چه وضو ترتیبی باشد یا ارتماسی. لذا ما فرمایش سیدنا الاستاد مبنی بر انحصار اشکال در مسح را قبول نداریم.

شرط چهارم این که ظرف آب وضو مباح باشد.

ما در این شرط مقداری بحث داریم. اینجا فرض کلام در این است که آب، مباح است؛ اما این آب در کاسه غصبی وجود دارد. آیا در این صورت، باز هم وضو باطل است؟ بحثی که در اینجا به نظرمان رسیده این است که گاهی وضوی ما ارتماسی و گاهی ترتیبی است. اگر وضوی ما ارتماسی است به این صورت که باید صورت و دستانمان را در آب قرار دهیم، آب خود به خود، تموج پیدا می کند و به دیواره ها و جداره های ظرف برخورد می کند و در کاسه غصبی تصرف حاصل می شود و خود به خود وضو باطل می شود. اما اگر وضو ترتیبی بود و دستمان را در آب قرار دهیم و کفی از آب برداریم و بعد صورتمان را بشوییم، وقتی دستمان را در آب قرار می دهیم، عمل حرامی انجام داده ایم؛ اما خود این، وضو نیست؛ بلکه مقدمه وضوست. وضو از ریختن آب روی صورت شروع می شود. خود این آب که غصبی نیست. بنابراین وضو صحیح است و لکن مقدمه حرامی دارد که همان اغتراف و برداشتن آب از ظرف است. پس وجهی برای بطلان وضو نیست.

البته صحت وضو در این مسئله یک شرطی دارد که در بحث اجتماع امر و نهی مطرح است و آن عدم وجود مندوحه است. زیرا اگر مندوحه نباشد یعنی آب، منحصر باشد، باز هم وضو باطل است؛ چون بین وجوب وضو و حرمت غصب تزاحم می شود و برای وضو گرفتن، راهی جز عمل حرام آب برداشتن از ظرف غصبی وجود ندارد. تزاحم در جایی است که قادر به امتثال هر دو نیستیم و در این فرض چون آب منحصر به یک ظرف است و اگر بخواهیم وضو بگیریم، حتما باید عمل حرام را انجام دهیم و اگر بخواهیم عمل حرام را ترک کنیم، باید وضو را ترک کنیم. و در این تزاحم حرمت غصب که اهم است، مقدم می شود و وجوب وضو، سقوط می کند. البته وضو بدل دارد و اگر وضو نگیریم، به جایش می توانیم تیمم کنیم.

البته همان‌طور که گفته شد. اگر وضو ارتماسی باشد، مطلقا باطل است و این فقط در وضوی ترتیبی است، که در صورت وجود مندوحه، وضو صحیح است؛ هر چند با عمل حرامی [یعنی برداشتن آب از ظرف غصبی] همراه شده است. اما اگر مندوحه نداشتیم، وضو باطل است. بعد از اینکه بین امر و نهی تزاحم شد و وضو ساقط شد، چون صحت عبادت متقوم به امر است، اگر امر وجود نداشت، خود به خود باطل است. ما کاشفی از مناط غیر از امر نداریم. وقتی امر ساقط شد، کاشفی از مناط نداریم. مناط یعنی مصلحت و مصلحت، احتیاج به کاشف دارد و کاشفش امر الهی است. اگر امر ساقط شد و کاشفی نباشد، از کجا می دانیم؛ شاید مبغوض است و خدا آن را نمی خواهد.

شرط پنجم این که ظرف وضو از ظروف طلا و نقره نباشد.

دلیلش حرمت استعمال این ظروف است؛ همان طور که استعمال ظرف غصبی حرام است. پس همان تفصیل بین وضوی ارتماسی و ترتیبی را که در بحث قبلی گفتیم، اینجا هم می آید و هیچ فرقی ندارد.

شرط ششم این که اعضای وضو طاهر باشند.

پس اگر صورت ما نجس باشد برای وضو باید آن را تطهیر کرد و اگر ممکن نباشد در همان حال وضو صحیح نیست. برای این‌که طهارت روی بدن نجس با حالت نجاست، عمل نمی آید و اینها باهم تناقض دارند. [چون فرض قلیل بودن آب است پس آب به محض برخورد، نجس می شود] مگر اینکه آب را زیاد برداریم [یعنی آب متصل به کر باشد][5] و اول که آب می‌ریزیم، این عضو طاهر می‌شود و بعد در ادامه اش وضو حاصل می شود.

شرط هفتم عدم تنگی وقت برای وضو و نماز است.

یعنی وقتی ما می‌خواهیم وضو بگیریم، باید ببینیم که می رسیم هم وضو بگیریم و هم نماز بخوانیم یا اینکه اگر بخواهیم وضو بگیریم، وقت می گذرد و نمی رسیم نماز را در وقت بخوانیم. اما اگر تيمم کنیم، می رسیم که نماز بخوانیم؛ که در این صورت وظیفه ما تیمم است. اما اگر بر فرض مقدار وقت لازم برای تیمم و وضو به اندازه هم است، در این فرض وضو مقدم است. در اینجا به قاعده "من ادرک" عمل می کنیم؛ یعنی اگر به اندازه انجام یک رکعت در وقت زمان باشد، کافی است. اما ان شخصی که اگر وضو بگیرد، به یک رکعت در وقت هم نمی‌رسد؛ در این صورت، او ملحق به فاقدالطهورین است. چون اگر بخواهد وضو یا تیمم بگیرد، نمی تواند نماز بخواند و اگر بخواهد نماز بخواند نمی تواند طهارت بگیرد؛ پس این شخص، فاقدالطهورین می شود و در تکلیفش بین فقها اختلاف است. بعضی می فرمایند که باید وضو بگیرد و نماز را ولو بعد از وقت بخواند. بعضی دیگر فرموده‌اند که نماز را بدون طهارت بخواند. نظر بسیاری از علما هم این است که فاقد الطهورین، تکلیف به نماز ندارد. بحث فاقدالطهورین بحثی است که ان شاء الله جداگانه باید به آن برسیم.

شرط هشتم قصد قربت در وضو است.

وضو، تیمم و غسل را طهارات ثلاث می گویند. طهارات ثلاث، هر سه عبادتند و بدون قصد قربت، باطل می شوند. این مطلب، اجماعی است و جزء مرتکزات ذهن فقهاست و هیچ شک و شبهه‌ای ندارد. فتوای فقها از اول تا آخر این است که طهارات ثلاث عبادتند.


[5] این قسمت با استفاده از بیانات استاد در جلسه 85 که درباره همین شرط بوده، اضافه شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo