< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

99/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الإرث/مقدار سهام / -

 

مرحوم محقق چهار مقدمه در آغاز کتاب ارث در شرایع ذکر کردند که سه مقدمه را ـ به خواست خدا ـ گذراندیم، مقدمه چهارم که قبل از مقاصد هست در بیان مقدار سهام است. در جریان مقدار سهام چند تا مسئله است: یکی اینکه این ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾[1] تبیین اولویت چگونه است که طبقه اول و دوم و سوم مشخص بشود و سهام هر کدام از اینها «عند الإنفراد أو الإجتماع» مشخص بشود و اگر کم آمد یا زیاد آمد حکم چیست این هم باید مشخص بشود؛ اینها را در مسئله مقدار سهام ذکر می‌کنند.

در جریان مقدار سهام، بین ابن عباس و دیگران اختلاف شدیدی شد که اگر کم آمد چه باید کرد زیاد آمد چه باید کرد. قبل از مراجعه به اهل بیت(علیهم السلام) برای آنها به عنوان یک عویصه بود؛ برخی‌ها به قیاس، برخی‌ها به تمثیل و مانند آن خواستند عمل بکنند. مشکل اصلی آنها این بود که این سهام قابل جمع نیست یعنی ما ثمن داشته باشیم سدس داشته باشیم دو ثلث داشته باشیم نصف داشته باشیم ربع داشته باشیم، اینها قابل جمع نیست. حلّ این مسئله را بدون اینکه به اهل بیت(علیهم السلام) مراجعه کنند خودشان با عول و تعصیب خواستند حل کنند اما روایات آمده کاملاً فرمود بر اساس ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ «یُرَدُّ بالرَّحِم» بقیه به رحِم برمی‌گردد، یا اگر نقصی پیدا شد نقص به فلان وارث برمی‌گردد نه به فلان وارث؛ هم نقص را سامان دادند، هم زیاده را سامان دادند.

این عبارتی که مرحوم محقق در شرایع دارد که سهام شش‌گانه است، این صریح و شفاف قرآن است که نصف است و ربع و ثمن، ثلثان است و ثلث است و سدس. این را برخی از افرادی مثل مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه)[2] و سایر آقایان که مقداری خلاصه‌گویی می‌کنند رمزگویی می‌کنند، گفتند این ربع است با نصف او و ضِعف او، ثلث است با ضِعف او و نصف او؛ ربع را که شما دو برابر بکنید می‌شود نصف، نصف بکنید می‌شود ثمن و ثلث را اگر دو برابر بکنید می‌شود دو ثلث، نصف بکنید می‌شود سدس. برخی‌ها گفتند که این شش سهم نیست، این در حقیقت دو سهم است یعنی دو ضابط است: یکی ربع است و یکی ثلث. این ربع را شما اگر دو برابر بکنید می‌شود نصف، نصف بکنید می‌شود ثمن، پس ربع با دو طرف خود یعنی با ضِعف و نصف، سه قسم را حل می‌کند. ثلث هم «بشرح ایضاً»؛ ثلث را دو برابر کنید می‌شود دو ثلث، نصف بکنید می‌شود سدس. پس محوری اصلی همین دو سهم یعنی ربع و ثلث است؛ ربع با دو طرف خود و ثلث با دو طرف خود؛ دو طرف ربع یکی ضِعف است و یکی نصف، دو طرف ثلث یکی ضِعف است و یکی نصف؛ ربع را که دو برابر بکنید می‌شود نصف، نصف بکنید می‌شود ثمن؛ ثلث را دو برابر بکنید می‌شود ثلثان، نصف بکنید می‌شود سدس. آن آقایان گفتند که عناصر اصلی ارث شش تا است بعضی کمتر کردند و این بزرگواران گفتند دو قسم است: ربع و ثلث؛ ربع است با دو طرف خود، ثلث است با دو طرف خود. حالا اینها به رمزگویی و اینهاست که خیلی اساسی ندارد.

مرحوم محقق که فرمودند سهام شش قسم است، این را هم بیان کردند که چیست. اساس این کار را آیه یازده و دوازده سوره مبارکه «نساء» از یک طرف و آیه 176 سوره «نساء» یعنی آیه پایان‌بخش از طرف دیگر که درباره کلاله است مشخص کرده، روایات هم تبیین همین سه تا آیه سوره مبارکه «نساء» است. حالا آن سهامی را که اینها در کتاب‌های فقهی‌شان بیان کردند که بعد باید تطبیق بکنیم در درجه اول با این سه آیه سوره مبارکه «نساء» که مقدم است بعد با روایاتی که رسیدیم. فرمود: «فالنصف نصیب الزوج مع عدم الولد» اگر همسر کسی بمیرد فرزندی نداشته باشد شوهر نصف می‌برد. أولاد «و إن نزلوا» طبقه اول‌اند منتها أولاد جلوی نوه را می‌گیرند وگرنه أولاد و نوه طبقه اول‌اند. أولاد «و إن نزلوا» اگر باشند او کمتر می‌برد اگر نباشند او نصف می‌برد؛ «فالنصف» نصیب شوهر است اگر این زن فرزند نداشته باشد، فرزند «و إن نزل» ولو نوه. «و سهم البنت و الأخت للأب و الأم أو الأخت للأب»؛ اگر کسی بمیرد فرزند نداشته باشد طبقه اول، پدر و مادر هم نداشته باشد از طبقه اول؛ از طبقه اول کسی نباشد نوبت به طبقه دوم برسد یعنی به إخوه برسد، خواهر اگر أبوینی باشند یا خواهر أبی باشند سهم آنها نصف است بقیه بر اساس رد برمی‌گردد که مطلبی دیگر است، سهم اولیه خواهر أبوینی یا خواهر أبی نصف است. پس «فالنصف نصیب الزوج مع عدم الولد» ولو نوه باشد، «و سهم البنت» اگر یک دختر باشد و همچنین سهم أخت أبوینی یا أخت أبی باشد ـ اگر اینها منحصر به فرد باشند ـ نصف مال او است. «و الربع سهم الزوج مع الولد و إن نزل و الزوجة مع عدمه»؛ ربع سهم زوج است در صورتی که فرزند داشته باشند ولو نوه و سهم زوجه است اگر فرزند نداشته باشد. «و الثمن سهم الزوجة مع الولد و إن نزل»؛ ثمن که کمترین سهم است سهم زوجه است در صورتی که فرزند باشد و منظور از این فرزند ولو نوه چون ولو نوه هم باشد اینها در طبقه اول از میراث هستند.

پس نصف و ربع و ثمن، این سه سهم مشخص شد که مال کیست. اینها را آیه یازده و دوازده و آیه 176 سوره مبارکه «نساء» مشخص کرد. کمتر اختلاف است برای اینکه آیه در این زمینه شفاف است و روایات هم معارض ندارد. در عول و تعصیب است که آن مشکل پیش آمده است که آنها را می‌خوانیم.

اما سهم چهارم که دو ثلث باشد «و الثلثان سهم البنتین فصاعدا و الأختین فصاعدا»؛ اگر از طبقه اول باشند دو تا دختر باشند یا بیشتر اینها دو ثلث می‌برند، اگر از طبقه اول نباشند طبقه دوم کلاله باشند دو تا خواهر باشند یا بیشتر ثلثان می‌برند، «للأب و الأم أو للأب» سهم پدر و مادر یا أب است اگر کسی غیر از اینها نباشد. «و الثلث سهم الأم» است در صورتی که حاجب نداشته باشد «مع عدم من یحجبها من الولد» و حاجب هم باید إخوه أبوینی یا أبی باشند چون اگر أمی باشند حاجب نیستند. «سهم الأم» است «مع عدم من یحجبها من الولد» چون اگر فرزند داشته باشد نمی‌گذارد مادر ثلث ببرد. اینکه وقتی گفتند ولد، «و إن نزل» هم هست چون نوه هم مثل خود فرزند جزء طبقه اول است؛ در هر جا سخن از ولد شد «و إن نزل» است چون اینها طبقه اول هستند. «و السدس سهم کل واحد من الأبوین مع الولد و إن نزل»؛ اگر کسی بمیرد فرزند داشته باشد پدر و مادر هر کدام یک ششم سهم می‌برند ولو نوه داشته باشد. و سهم مادر است با برادران أبوینی یا برادران أبی. «و سهم الأم مع الإخوة» کدام إخوه؟ دو گروه از إخوه: إخوه أبی و أمی، برادران و خواهران أبوینی، یک؛ یا برادران أبی، دو؛ اما برادران أمی گفتیم که حاجب نیستند. «و سهم الأم مع الإخوة» کدام إخوه؟ إخوه‌ای که «للأب و الأم» است، یک؛ «أو للأب» است، دو؛ «مع وجود الأب» که گفتیم یکی از شرایط حجب وجود پدر است اگر پدر باشد اینها حاجب‌اند اگر پدر نباشد حاجب نیستند. «و سهم الواحد من ولد الأم ذکرا کان أو أنثی»[3] این در صورت تک‌تک اینهاست بقیه هم بالردّ برمی‌گردد.

پس یک بحث در این است سهامی که قرآن مشخص کرده چند تاست؟ فرمودند این شش تاست، بحث دیگر در این است که این سهام شش‌گانه مال کیست؟ فرمودند مال پدر این است مادر این است برادر و خواهر این است و دختر و پسر این است. مسئله سوم و مبحث سوم «عند الإجتماع» است که اینها اگر جمع بشوند چگونه است؟ آن‌وقت از این به بعد است که مسئله عول و تعصیب مطرح می‌شود. پس فرمودند اول در مقدار سهام، یک؛ و اجتماع اینهاست، دو. در مقدار سهام در فرض اول بیان شده است که این سهام شش تاست و سهم کل واحد «عند الإنفراد» مشخص است. اما «عند الإجتماع» این سهام چگونه است که تزاحم پیدا می‌شود و با جریان عول و تعصیب روبرو می‌شود مطلبی دیگر است.

الآن دو تا کار باید انجام بشود: یکی آیات یازده و دوازده و 176 باید قرائت بشود، دوم بعضی از روایاتی که مرحوم صاحب وسائل در باب میراث أبوین ذکر کرد یا إخوه و أخوات ذکر کرد تا خطوط کلی مشخص بشود.

در سوره مبارکه «نساء» آیه یازده هم مسئله نصف و ثلث و ربع و ثمن و اینها را مشخص کرد هم اینکه صاحبان این سهام چه کسانی هستند مشخص کرد. فرمود ﴿یُوصیکُمُ اللَّهُ فی‌ أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾؛ اگر یک پسر باشد مثل حظّ دو انثی را دارد حالا بحث در این است که یک برادر است و دو خواهر که این برادر مثل آن دو تا خواهر می‌برد؛ یا نه سهم دو تا دختر مشخص است که اینها اگر دو تا انثی باشند چقدر می‌برند، این سهم را یک برادر به تنهایی می‌برد، این را می‌خواهد بگوید؛ یا نه اگر یک برادر باشد و یک خواهر، این برادر دو برابر خواهر می‌برد که البته نتیجه همان خواهد شد. ﴿یُوصیکُمُ اللَّهُ فی‌ أَوْلادِکُمْ﴾ چگونه تقسیم می‌شود؟ این مشخص نمی‌کند که سهم پسر چقدر است و سهم دختر چقدر، فقط می‌فرماید پسر دو برابر دختر می‌برد. البته در بحث‌های قبلی ما داشتیم این‌طور نیست که حالا در اسلام سهم زن همیشه کمتر باشد، سهم زن در بعضی از موارد کمتر از مرد است، در بعضی از موارد مساوی مرد است و در بعضی از موارد دو برابر مرد است. آنجا که مساوی باشد؛ در جایی هست که فرزند باشد چه پدر و چه مادر هر کدام یک ششم می‌برند. آن جایی که زن دو برابر مرد می‌برد این است که اگر کسی بمیرد فرزند نباشد نوه پسری و نوه دختری باشد، نوه دختری او پسر هستند و نوه پسری او دختر هستند، نوه پسری که دختر است دو برابر این نوه‌های دختری که پسر است می‌برند پس گاهی می‌شود که دختر دو برابر پسر می‌برد.

فرمود: ﴿یُوصیکُمُ اللَّهُ فی‌ أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾، اگر این دختران ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ بودند ـ اثنتین را که گفتیم ـ این ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْن﴾ یعنی از دو به بالا، نه اینکه سه نفر باشند اگر سه نفر باشند حکم دو نفر چه شد؟! اینکه می‌فرماید: ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْن﴾ یعنی از دو به بالا، نه اینکه اگر سه نفر بودند حکم آن چیست! اگر دو نفر بودند حکم آن چیست؟ شما که حکم دو نفر را بیان نکردید! این را گفتند نظیر این روایتی است که دارد سابق این‌طور بود که هیچ زنی بدون مَحرَم بیش از دو شب به بالا مسافرت نکند یعنی دو به بالا، یک شب حالا حساب دیگری است، دو به بالا یعنی دو شب و بیشتر بدون مَحرم سفر نکند.[4] این هم مثل آن است؛ اینجا که فرمود اگر ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ ﴾معنای آن این نیست که حکم سه نفر را دارد بیان می‌کند و حکم دو نفر بیان نشده است، خیر! دو به بالا که حکم دو نفر هم اینجا مشخص شد. ﴿فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی اگر دو به بالا بود، ﴿فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ﴾ دو سوم مال اینهاست. ﴿وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً﴾ اگر یک دختر بود ﴿فَلَهَا النِّصْفُ﴾، چون ابوین دارد ﴿وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ بقیه اگر هست به همین دختر برمی‌گردد. ﴿فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ البته باشد. ﴿فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ﴾ در این صورت ﴿فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾؛ اگر فرزند نداشته باشد فقط وارث او پدر و مادر باشند مادر یک سوم می‌برد و پدر دو سوم. اینها مربوط به نسل اول و طبقه اول است. اما طبقه دوم که کلاله‌اند یعنی اگر وارث برادر و خواهر بودند: ﴿فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ﴾ اگر کسی بمیرد فقط برادر و خواهر داشته باشد و مادر، فرزند نداشته باشد ﴿فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی‌ بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾؛ اگر برادر و خواهر داشته باشد اینها حاجب‌اند نمی‌گذارند مادر یک سوم ببرد بلکه یک ششم می‌برد و بقیه مال خود اینهاست البته این حجب گذشت که مشروط است به وجود أب؛ اینها هم باید أبوینی یا أبی باشند، یک؛ أب باشد، دو؛ در صورتی که پدر زنده باشد و در صورتی که این إخوه أبوینی یا أبی باشند مادر یک ششم می‌برد. اینها در آیه یازده بود.

اما آیه دوازده که درباره زوجین است: ﴿وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾ اگر فرزندی نباشد «و إن نزل» شما نصف می‌برید و اگر فرزند باشد که ربع می‌برید چه اینکه اگر شما بمیرید فرزندی نباشد او ربع می‌برد و اگر فرزندی باشد ثمن می‌برد. ﴿وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصینَ بِها أَوْ دَیْنٍ﴾ شما یک چهارم ارث می‌برید در صورتی که فرزند باشد، شما یک دوم ارث می‌برید اگر فرزند نباشد. زوجه هم یک چهارم می‌برد اگر فرزند نباشد، یک هشتم می‌برد اگر فرزند باشد؛ ﴿وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ﴾ از یک طرف، ﴿فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ﴾. پس ثمن مال زن است در صورتی که شوهر فرزند داشته باشد، ربع مال همین زن است در صورتی که فرزند نداشته باشد، نصف مال شوهر است در صورتی که زن فرزند نداشته باشد ربع مال شوهر است در صورتی که فرزند داشته باشد. روایات هم اینها را تصریح کرده است و بیان کرده است حالا آن مواردی که اختلاف است البته باید که جداگانه بحث بشود در بحث روایی. ﴿وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ﴾ ـ این ﴿امْرَأَةٌ﴾ عطف بر ﴿رَجُلٌ﴾ است ـ اگر این میت مرد باشد، یک؛ یا زن باشد، دو؛ و فرزند نداشته باشد کلاله وارثشان باشند حکم آنها چیست؟ ﴿وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ﴾ این ﴿وَ لَهُ﴾ یعنی به آن میت به آن رجل ﴿أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾، ﴿فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ برای هر کدام از آنها یک ششم است، ﴿فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی‌ بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَلیم‌﴾.

چیزی در آیه 176 اضافه ندارد مگر اینکه همین خصیصه را در آنجا بیان کردند. در آیه 176 که آخرین آیه سوره مبارکه «نساء» است این است: ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ ـ این ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ درباره کلاله سؤال کردند منتها چون در جواب عنوان کلاله آمده در سؤال ذکر نکردند، اصل استفتاء آنها درباره کلاله است ـ ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ یعنی درباره کلاله ﴿قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَة﴾ خدا فتوا می‌دهد درباره کلاله که ﴿إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ﴾ اگر مردی بمیرد ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ که طبقه اول‌اند، ﴿وَ لَهُ أُخْتٌ﴾ که طبقه دوم‌اند، ﴿فَلَها﴾ برای این خواهر ﴿نِصْفُ ما تَرَکَ﴾ این ارث اصلی اوست حالا بقیه چه می‌شود این را بنا بر عول برمی‌گردانند که بالردّ است پس این در صورتی که برادر بمیرد و خواهر بماند. ﴿وَ هُوَ﴾ اگر خواهر بمیرد و این برادر وارث او باشد ﴿یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ﴾ البته اگر این خواهر فرزند نداشته باشد تنها وارث او این برادر است ارث می‌برد. حالا این خواهرها ﴿فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ﴾ اگر دو نفر باشند ﴿فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ﴾ این برادر، و اگر مجموع برادر و خواهر باشند ﴿وَ إِنْ کانُوا﴾ این ورثه ﴿إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ اما کل این مال را تقسیم می‌کنند که برادر دو تا و خواهر یکی، چقدر برادر می‌برد و چقدر خواهر اینجا مشخص می‌شود؛ دو سوم این مال برای برادر است و یک سوم آن مال خواهر. ﴿یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیمٌ﴾.

اینها عصاره آیات بود حالا تبرّکاً بعضی از روایات این باب را هم که مربوط به أبوین و اینهاست را بخوانیم. در جریان میراث أبوین که «إذا اجتمعا» اگر پدر و مادر هر دو باشند و فرزندی در کار نباشد؛ وسائل جلد 26 صفحه 115 «بَابُ أَنَّ الْأَبَوَیْنِ إِذَا اجْتَمَعَا فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ مَعَ عَدَمِ مَنْ یَحْجُبُهَا» مادر یک سوم می‌برد در صورتی که حاجب نداشته باشد؛ اگر ولد داشته باشد که طبقه اول است هم وارث است و هم حاجب، اگر إخوه داشته باشد که طبقه اول نیست ارث نمی‌برد ولی حاجب است و باقی بر اساس ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ بالرّد است عولی در کار نیست که به شخص معین این کار را بکنند.

روایت اولی که اینجا نقل شده مرحوم کلینی «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّد» و از طریق دیگر: «وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ وَ أَبِی أَیُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ زُرَارَةَ(رضوان الله علیهم) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِمَا السَّلام فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ أَبَوَیْه» ظاهر این روایت حصر است یعنی طبقه اول غیر از پدر و مادر کسی دیگر نیست. حضرت فرمود: «لِلْأَبِ سَهْمَانِ وَ لِلْأُمِّ سَهْمٌ»؛[5] دو سوم مال پدر، یک سوم مال مادر، این یک اصل کلی است تطبیق می‌شود با آن ثلثان و اینها. ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾، نفرمود پسر دو برابر خواهر می‌برد بلکه فرمود مذکر دو برابر مؤنث می‌برد لذا این‌گونه از موارد «عند الإجتماع» شامل می‌شود؛ «عند الإطلاق» هر جا ورثه مخلوطی از مذکر و مؤنث بودند اساس ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ است. اگر یک وقت می‌فرمود برادرها دو برابر خواهر می‌برند، این در برابر پدر و مادر و مانند آن نمی‌شد. آنجا که ورثه اجتماع کردند بعضی مذکر هستند بعضی مؤنث، اطلاق ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ آنجا را هم شامل می‌شود. این روایت مرحوم کلینی را مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) هم نقل کرد.[6]

روایت دومی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کردند «عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ سُکَیْنٍ عَنْ مُشْمَعِلِّ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام» این است؛ «فِی رَجُلٍ تَرَکَ أَبَوَیْهِ» ظاهر آن حصر است یعنی فرزندی نداشت. «قَالَ هِیَ» این سهام از قبیل «مِنْ ثَلَاثَةِ أَسْهُم» است یعنی سهامی که در اینجا مطرح است باید تثلیث بشود سه قسمت بشود: «لِلْأُمِّ سَهْمٌ وَ لِلْأَبِ سَهْمَان»[7] بر اساس همان ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾. در این‌گونه از موارد حاجبی هم در کار نیست. این روایت مرحوم کلینی را شیخ طوسی(رضوان الله علیه) هم نقل کرده است.[8]

روایت سوم این باب که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ(رضوان الله علیهم) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام» نقل کرد این است «فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ أَبَوَیْهِ»؛ ظاهر این‌گونه از سؤال‌ها همان حصر است یعنی کسی مُرد و فقط پدر و مادر او وارث هستند. حضرت فرمود: «لِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَان»؛[9] گاهی دارد که مادر یک سهم پدر دو سهم، گاهی دارد مادر یک سوم، پدر دو سوم که عبارت اُخرای همان است که بر اساس ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ توزیع می‌شود.

روایت چهارم این باب را مرحوم شیخ طوسی؛ پس روایات این باب را محمدین ثلاث(رضوان الله علیهم) نقل کردند؛ یک قسمت آن را مرحوم کلینی که قسمت مهمّ آن است، یک قسمت آن را مرحوم صدوق و یک قسمت آن را مرحوم شیخ طوسی. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ أَبَوَیْهِ». حضرت فرمود: «لِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَب».[10] پس گاهی دارد که «ما بقی»، گاهی دارد که «سهمان» و گاهی دارد «ثلثان»، در همه موارد مشخص است. پس آنجایی که دارد تقسیم می‌شود ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾، با همین تعبیرات سه چهارگانه هماهنگ است. اینها روایت باب أبوین و أم بود اما روایتی که مربوط به إخوه و أخوات است ـ إن‌شاءالله ـ در نوبت بعد.

 


[2] الفرائض البهائیة ـ الرسالة الإرثیة، ص264.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo