< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

1400/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الإرث/ميراث الأجداد والاخوه /

 

نظر دوم بعد از عبور از نظر اول که در مقدمات بود در مقاصد است. [1] مقاصد کتاب فرائض و میراث به تبیین طبقات وارث تعلق دارد؛ مرتبه أولیٰ مرتبه أبوان و أولاد بود «و إن نزلوا»، مرتبه دوم مرتبه إخوه و أخوات و أجداد است. خطوط کلی این طبقات را قرآن کریم در آیه یازده و دوازده و همچنین در آیه 176 سوره مبارکه «نساء» بیان کرد، فروعات جزئیه طبقات را روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مشخص کردند. مرحوم محقق در همین مرتبه ثانیه یک سلسله فروعاتی دارد که بعضی‌ها روشن است و بعضی هم مبهم که باید به‌تدریج - إن‌شاءالله - روشن بشود.[2]

در آیه سوره مبارکه «نساء» مطالبی را فرمودند که جامع بین چند فرض است؛ آیه پایانی سوره مبارکه «نساء» این است: که از این آیه این آقایان چندین حکم را می‌خواهند به‌تبع روایات به دست بیاورند ﴿یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ﴾ خدا فتوا می‌دهد در برابر کلاله یعنی برادران و خواهران و همچنین جدّ میّت ﴿إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ اگر کسی بمیرد و از طبقه اول وارثی نداشته باشد ﴿وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ﴾، ﴿وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ﴾ اگر خود میّت خواهر باشد و برادرش بماند مقدار ارث فرق می‌کند. اینکه فرمود: ﴿إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ این چند فرض دارد: یک‌وقت است که وارث او أبوینی است یعنی برادران و خواهران أبوینی، یک‌وقت است که أمی محض‌اند، یک‌وقت است که أبی محض‌اند، این یک فرض است؛ گاهی ممکن است که مخلوط باشد بعضی‌ أبوینی باشند بعضی‌ أمی، بعضی‌ أبوینی باشند بعضی أبی، بعضی أمی باشند بعضی‌ أبی اصلاً أبوینی در آنها نباشد اجتماع اینها به چه صورت است؟ این آیه دارد که اگر کسی بمیرد و خواهری داشته باشد حکم این است، برادرانی داشته باشد حکم این است، هرکدام از اینها فروض متعددی دارند گاهی أبوینی‌اند گاهی أبی‌اند گاهی أمی‌اند، اینها را روایات مشخص کرده است؛ مثلاً در اینجا فرمود اگر کسی بمیرد و خواهر داشته باشد خواهر سه حالت دارد یا أبوینی یا أمی یا أبی است، برادر اگر وارث باشد یا أبوینی یا أبی یا أمی است. روایات این را به‌صورت شفاف مشخص کرد همان‌طوری که کسی که به میّت بلاواسطه نزدیک است مقدم است بر کسی که مع‌الواسطه نزدیک است، مشخص کرد کسی که با یک واسطه به میّت نزدیک است مقدم است بر کسی که با دو واسطه نزدیک است، این را مشخص کرد؛ اما این را مشخص نکرد که اگر کسی به یک واسطه نزدیک است آن واسطه گاهی أم است گاهی أب، گاهی به‌واسطه أم به میّت نزدیک است می‌شود برادر أمی گاهی به‌واسطه أب، این را باید تعیین کرد. در بعضی از نصوص دارد اگر أبوینی نبود أبی به‌جای او می‌نشیند؛ اما أمی چطور؟ بین أبی و أمی چطور؟ فروضی دیگر دارد اگر وارثان متفرق باشند، اگر وارثان متفرق بودند حتماً بعضی باید أبی باشند بعضی أمی وگرنه بعضی‌ أبوینی باشند بعضی أبی، اینها که یک جا جمع نمی‌شوند؟!

بنابراین اینها موارد ابهامی است که به‌وسیله روایات باید مشخص شود، خطوط کلی سؤال باید مشخص بشود که ما چه سؤالی داریم و از روایات چه باید بگیریم؟ پس آیه جواب نمی‌دهد برای اینکه ما می‌خواهیم به اطلاق آیه تمسک بکنیم می‌گویند در صدد بیان این جهت نیست که مثلاً أبوینی با أبی محض با أمی محض اینها «علی وزان واحد» اند، می‌گویند در صدد بیان این جهت نیست یا اگر هم باشد اطلاق دارد به‌وسیله روایات تقیید می‌شود.

پرسش: اگر تقسیم ارث صورت بگیرد بر اساس برادر أبی و بعد از تقسیم روشن شود که برادر أمی هم دارد!

پاسخ: حکم فقهی‌ این روشن است، موضوعاتش ممکن است مشتبه بشود که حل می‌شود؛ اما اصل حکم فقهی روشن نیست که آیا اینها «علی وزان واحد» اند یا «علی وزان واحد» نیستند؟ آنکه مشخص فرمود این است که أبوینی مقدم بر آنهاست؛ اما حالا أبی محض و أمی محض کدام تقدم دارند و کدام تقدم ندارند اینها باید مشخص بشود.

بنابراین از آیه بیش از این مقدار بر نمی‌آید که برادر ارث می‌برد و خواهر ارث می‌برد و نحوه ارث اینها مشخص شد که چگونه توزیع بشود اگر یک خواهر باشد چگونه و اگرچند تا باشد چگونه؟ این مقدار هم مشخص شد که اگر یک برادر داشته باشد تمام مال برای اوست، این فرض اوست و اگر خواهر داشته باشد نصف مال برای اوست سهم او یک‌سوم است چون وارث دیگر نیست بقیه «یُردّ علیها»، اینها هم مشخص شد؛ اما آیا خود برادر أمی و برادر أبی با یکدیگر اینها در یک رتبه‌اند یا در دو رتبه‌اند این باید مشخص بشود. از بعضی روایات تفاوتی به دست می‌آید اما ببینیم خود محقق و سایر فقها چه می‌فرمایند.

مرحوم محقق بعد از اینکه فرمود: «المرتبة الثانیة الإخوة و الأجداد» بعد از چند سطر به این قسمت رسیدیم فرمود: «و یقوم مقام کلالة الأب و الأم مع عدمهم کلالة الأب» این تصریح متقرب به أبوین است متقرب بر سبب واحد، چون در روایات هم این را مشخص کرد که برادر أبوینی از دو جهت به میّت نزدیک‌اند و برادر أبی از یک‌جهت، به استناد آن روایاتی که سبب تقدیم را ذکر کردند فرمودند کلاله أب و أم یعنی برادر أبوینی بر کلاله برادر أبی محض مقدم است «و یقوم مقام کلالة الأب و الأم مع عدمهم کلالة الأب» خواه این «کلالة الأب» برادر باشد خواه خواهر باشد، کسی که از راه پدر به میّت نزدیک است گاهی دختر است گاهی پسر، گاهی برادر است گاهی خواهر، این مطلب، حکمش روشن و معلوم است اما حالا این «کلالة الأب» اگر خواهر باشد چطور اگر برادر باشد چطور؟ اگر یک نفر باشد چطور اگرچند نفر باشند چطور؟ آن‌وقت در این جهت «و یکون حکمهم فی الانفراد و الاجتماع حکم کلالة الأب و الأم» ما گفتیم اگر برادر باشد کل مال برای اوست، خواهر باشد ثلث مال برای اوست بقیه «بالرّد»، این در بحث «عول و تعصیب» مشخص شد آنکه سهم دارد نمی‌شود از او کم کرد، آنکه سهم ندارد از راه ردّ بهره می‌برد می‌شود کم‌وزیاد کرد. در جریان متقرّب بالأب که برادر باشد سهم او مشخص است نمی‌شود از او کم کرد؛ اما درباره خواهر دارد که ثلث می‌برد چون کسی نیست و مستحق دیگری نیست مصرف دیگری ندارند بقیه «یردّ علیه» پس اگر جایی ما مشکل پیدا کردیم از اینجا می‌شود کم کرد.

پس مطلب اول این است متقرّب بالجهتین مقدم است، یک؛ متقرب به جهت دوم متأخر است هم‌رتبه او نیست این یک ترتیب داخلی است نه ترتیب خارجی، ترتیب خارجی این است که أبوان و أولاد طبقه اول‌اند، إخوه و أجداد طبقه دوم‌اند، أعمام و أخوال طبقه سوم‌اند، این بیرونی؛ ولی درون‌مرزی تفاوتی وجود دارد بین أبوینی و أبی که أبوینی مقدم است بر أبی، حالا أبی و أمی کدام است را در اینجا متعرّض نشدند که کدام مقدم بر دیگری است. سهم و کیفیت توزیع فرق می‌کند که اگر أبی محض باشد تمام مال سهم اوست و اگر أمی محض باشد ثلث مال سهم اوست بقیه «بالرّد» این جهت هست اما طبقه‌بندی داخلی مرزبندی داخلی به‌وسیله روایات مشخص نشده است پس این هنوز جزء مطالبات ماست «و یکون حکمهم فی الإنفراد» که اگر تنها خودشان باشند حکم چیست؟ «و الاجتماع» برادر و خواهر داشته باشند حکم چیست؟ همان است که در آیه سوره «نساء» مشخص شد «حکم کلالة الأب و الأم». «و لا یرث أخ و لا أخت من أب مع أحد من الإخوة للأب و الأم» در این قسمت هم روایات مشخص کرد که این یک نظم داخلی و مرزبندی داخلی است که اگر ما کسی داشتیم که «متقرب إلی المیت» بود «بالسببین» ولو دختر باشد اگر میّت خواهر أبوینی داشته باشد و برادر أبی، خواهر أبوینی مقدم است اینکه می‌گویند سهم ارث زن‌ها کمتر است نه این‌طور نیست در خیلی از موارد می‌بینید که زن مقدم بر مرد است یا با بودن او مرد ارث نمی‌برد خواهر أبوینی مقدم است بر برادر أبی، خواهر أبوینی مقدم است بر برادر أمی، آن برادر چه أبی محض باشد چه أمی محض باشد این خواهر أبوینی بر او مقدم است «و لا یرث أخ» چه أبی باشد چه أمی، «و لا أخت» چه أبی باشد چه أمی، «من أب مع أحد من الإخوة للأب و الأم» اگر برادر أبوینی یا خواهر أبوینی دارد هرگز برادر أبی یا خواهر أبی ارث نمی‌برد برای اینکه در أبوینی برای تقرب دو سبب است اما در این یک سبب است «لاجتماع السببین». «و لو انفرد الواحد من ولد الأم» اگر کسی تنها أمی محض باشد «کان له السدس» در آنجا که فرمود اگر خواهر باشد «کان له الثلث» معلوم می‌شود یا أبوینی است یا أبی است ولی اگر أمی محض باشد یک خواهر داشته باشد یک ششم می‌برد «و الباقی رد علیه» چه برادر باشد چه خواهر «ذکراً کان أو أنثی» برادر أمی یا خواهر أمی اگر میّت هیچ وارثی نداشته باشد یک ششم مال را «بالفرض» می‌برد بقیه چون وارث دیگری نیست «بالرّد» می‌برد اینکه بقیه را «بالرّد» می‌برد برای اینکه در «عول و تعصیب» و امثال آن اثرگذار است. «و لو انفرد الواحد من ولد الأم» أمی محض باشد چه دختر چه پسر، چه خواهر چه برادر «کان له السدس» معلوم می‌شود آنچه که در سوره «نساء» دارد که ثلث دارد برای أبوین است، «و الباقی ردّ علیه» چه برادر أمی باشد و چه خواهر أمی، «و للاثنین فصاعدا الثلث بینهم بالسویة» اگر برادر أمی یا خواهر أمی متعدد باشند بقیه ﴿فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾[3] نیست، «ذکراناً کانوا أو إناثا أو ذکراناً و إناثا» خواه متفرق باشند بعضی‌ها مذکر و بعضی مؤنث، خواه همه‌ مذکر یا همه‌ مؤنث پس معلوم می‌شود که در خیلی از موارد سهم زن و مرد یکی است گاهی هم سهم زن بیش از سهم مرد است گاهی با بودنِ زن اصلاً مرد سهم نمی‌برد آنجا که خواهر أبوینی باشد و برادر أمی یا أبی اصلاً برادر سهمی نمی‌برد پس این‌چنین نیست که ما بگوییم در همه موارد سهم زن‌ها کمتر از سهم مردهاست گاهی در مسائل ارثی زن سهم می‌برد و مرد اصلاً سهم نمی‌برد یعنی خواهر سهم می‌برد و برادر سهم نمی‌برد از این به بعد است که جای سؤال است و باید توضیح داده بشود «و لو کان الإخوة متفرقین» یعنی چه؟ یعنی بعضی أبی‌اند بعضی أمی‌اند «کان لمن یتقرب بالأم السدس إن کان واحدا و الثلث إن کانوا أکثر بینهم بالسویة و الثلثان لمن یتقرب بالأب و الأم» اگر با بودِ «من یتقرب بالأب و الأم» دیگری ارث نمی‌برد جمعشان چگونه است؟ این را باید توضیح داد، اینها اصلاً جمع‌پذیر نیستند یعنی کسی که «متقرب بالسببین» است یعنی از راه أبوینی است با أمی محض اصلاً جمع نمی‌شود تا ما بگوییم سهم این شخص چقدر است سهم آن شخص چقدر است، این باید توضیح داده بشود «و لو کان الإخوة متفرقین کان لمن یتقرب بالأم السدس إن کان واحدا و الثلث إن کانوا أکثر» آنهایی که أمی محض‌اند اگر یک نفر باشند یک ششم می‌برند و اگر بیش از یک نفر باشند یک‌سوم می‌برند و توزیع می‌شود بینشان «بالسویة»، «و الثلثان لمن یتقرب بالأب و الأم واحدا کان أو أکثر».

حالا بعضی از این روایات را بخوانیم ببینیم که چه مقدار می‌توانند این ابهام را برطرف کنند؟ روایات این باب هم متعدد است. روایات از باب دو و سه، باب هفت و هشت، باب دوازده و سیزده است که اینها را یکی پس از دیگری باید اجمالاً مرور بکنیم تا مشخص بشود که جمع بین این متفرقین یعنی بین أبوینی با أمی چگونه جمع می‌شود؟ بین أبوینی با أبی چگونه جمع می‌شود؟

وسائل جلد 26 صفحه 180 باب دوازده این است: «بَابُ أَنَّهُ لَا یَرِثُ مَعَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَجْدَادِ أَحَدٌ مِنَ الْأَعْمَامِ وَ الْأَخْوَالِ وَ أَوْلَادِهِم‌» این روشن است برای اینکه اینها در طبقه سوم‌اند و چون طبقه سوم‌اند فعلاً از این روایات بحثی نمی‌شود یعنی با بودِ برادر و خواهر، عمو و عمه خاله و دایی و همچنین خواهرزاده‌ها و دایی‌زاده‌ها سهمی نمی‌برند.

اما باب سیزدهم یعنی صفحه 182 این است: «بَابُ أَنَّ مَنْ تَقَرَّبَ بِالْأَبَوَیْنِ مِنَ الْإِخْوَةِ یَمْنَعُ مَنْ تَقَرَّبَ بِالْأَبِ وَ کَذَا أَوْلَادُهُمْ‌» اگر کسی برادر أبوینی بود یا خواهر أبوینی بود، از برادر أمی محض یا أبی محض، از خواهر أمی محض یا أبی محض، از برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های أبی محض یا أمی محض، بر همه آنها مقدم است.

روایت اولی که مرحوم کلینی از «هِشَامِ بْنِ سَالِم» نقل می‌کند از وجود مبارک امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ابْنُکَ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ ابْنِکَ» یعنی فرزند صلبی مقدم بر نوه است که این مربوط به طبقه اول است، «وَ ابْنُ ابْنِکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ» نوه شما جزء طبقه اول است، نوه شما از برادر شما که طبقه دوم است مقدم است، این روشن است برای اینکه برادر میّت طبقه دوم است ولی نوه طبقه اول است، «وَ أَخُوکَ لِأَبِیکَ وَ أُمِّکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ لِأَبِیکَ» برادر أبوینی تو از برادر پدری تو مقدم است. این «أولی، أولی»ای که در روایات است نظیر خود قرآن است که اولویت تعیینی است نه تفضیلی؛ یک اولویت تفضیلی است که با قرائن و فضلیت همراه است با استحباب همراه است اما این ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾[4] که در سوره «انفال» و همچنین در سوره «احزاب» آمده تعیینی است و وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) در جریان «غدیر» هم به آن استدلال کرده است: «أَ لَسْتُ أَوْلَی‌ بِکُمْ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِکُمْ»[5] این اولویت، اولویت تعیینی است در این‌گونه از موارد در روایات هم این اولویت، اولویت تعیینی است آنها جزء طبقه اول‌اند یعنی فرزند بر نوه مقدم باشد اینها در طبقه اول‌اند ولی یکی مقدم بر دیگری است اما اینها در طبقه دوم‌اند یعنی فرزند یا نوه در طبقه اول‌اند برادر و خواهر و مانند آنها در طبقه دوم‌اند ولی در خود طبقه دوم یک مرزبندی داخلی است با اینکه همه آنها در طبقه دوم‌اند یعنی برادر یا خواهر أبوینی مقدم بر برادر أبی یا خواهر أبی و أمی است، «وَ أَخُوکَ لِأَبِیکَ وَ أُمِّکَ» یعنی برادر أبوینی تو «أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ لِأَبِیکَ» از برادر أبی مقدم‌تر است، «وَ ابْنُ أَخِیکَ لِأَبِیکَ وَ أُمِّکَ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ أَخِیکَ لِأَبِیکَ» پسرعموها و برادرزاده‌ها هم همین‌طور هستند مثلاً کسی برادری دارد أبوینی که پسری دارد و برادری دارد أبی که او هم پسری دارد، پسرِ برادری که أبوینی است مقدم است بر پسری که أبی است، «وَ ابْنُ أَخِیکَ مِنْ أَبِیکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ عَمِّکَ»[6] برادرزاده تو یعنی برادر أبی تو یعنی اگر برادر أبی داشتی که پسری داشت او جزء طبقه دوم است و مقدم بر جدّ است که عم طبقه سوم است عمو و دایی اینها جزء طبقه سوم‌اند. این روایت اول را که مرحوم کلینی نقل کرد[7] مرحوم شیخ طوسی هم نقل کرد.[8]

روایت دومی که مرحوم شیخ طوسی به اسنادش از «الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یُونُسَ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ الْفَضْلِ بْنِ دُکَیْنٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ» نقل کرد این است: «عَنِ الْحَارِثِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‌ قَالَ أَعْیَانُ بَنِی الْأُمِّ یَرِثُونَ دُونَ (بَنِی الْعَلَّات)»[9] این «علّات» یک اصطلاح عربی بود، این اصطلاح را در روایات هم توضیح دادند در کتاب‌های فقهی هم توضیح دادند «أعیان» یعنی نفوس یعنی اشخاص پس در اینجا «أَعْیَان» که می‌گویند یعنی اشخاص یعنی نفوس یعنی افراد، آنهایی که فرزندان مادرند ارث می‌برند فرزندان علّات ارث نمی‌برند یعنی اگر مادر برود همسر دیگری بگیرد شوهر دیگری بگیرد، این‌که بلاواسطه است او ارث می‌برد، آن‌که رفته شوهر دیگری گرفته او ارث نمی‌برد اصطلاح «علّات» از کجاست؟ در روایت بعدی اصل این آمده و در فقه روشن کردند.

در روایت بعدی که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُهَاجِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُمَارَة» نقل کرد این است: «أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ‌حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِیعِیُّ» به امام صادق(علیه السلام) عرض کردند که أبو اسحاق چنین روایتی را از امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل کرد، اسحاق از چه کسی نقل کرد؟ «عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَر»، او از چه کسی نقل کرد؟ «عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)» که امیر‌المؤمنین چه فرمود؟ فرمود: «کَانَ یَقُولُ» یعنی چندین بار این فرمایش را فرمود «أَعْیَانُ بَنِی الْأُمِّ أَقْرَبُ مِنْ بَنِی الْعَلَّات» أعیان یعنی نفوس. این شخص گفت چنین روایتی از وجود مبارک حضرت امیر به ما رسید و وجود مبارک امام صادق تصدیق کرد بله درست است «فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع جِئْتَ بِهَا مِنْ عَیْنٍ صَافِیَةٍ»[10] از چشمه صاف خورده، این مطلب درست است و امیر‌المؤمنین همین را فرمود. اینکه در جواهر است که هم نبوی است هم مرتضوی برای اینکه هم از وجود مبارک پیغمبر نقل شد هم از وجود مبارک حضرت امیر؛[11] مرحوم صدوق دارد «قَالَ النَّبِیُّ ص» این مرسله است «أَعْیَانُ بَنِی الْأُمِّ أَحَقُّ بِالْمِیرَاثِ مِنْ بَنِی الْعَلَّات».[12] پس اینکه مرحوم صاحب جواهر یا سایر فقها دارند که این روایت هم نبوی و هم مرتضوی است منتها درباره نبوی مرسله است درباره مرتضوی مسند است. این (علّات) چه اصطلاحی است؟ اصطلاحی است که این شترها بار اول که یکجا چاشت بخورند می‌گویند «بل» یا «نل» وقتی که از آنجا آبگیرشان تمام شد به جای دیگر رسید بار دوم می‌گویند «عَل»؛ «بَل عَل» یا «نَل عَل» این مرد اگر از آن زن فرزند به بار آورد می‌شود «بل»، همسری دیگری گرفت و تجدید فراش کرد و از همسر دیگر فرزند آورد می‌شود «عل»، این «علّات، علّات» یعنی فرزند دوم که اینها مقدم بر آنها هستند. این اصطلاح «بل و عل» یا «نل و عل» این است. این باید روشن بشود که آیا مرزبندی به این صورت هست یعنی فرزندان أمی هم همین‌طور هستند یا نه؟ به هر تقدیر این سؤال باید پاسخ داده بشود این سؤال که «و لو کان الإخوة متفرقین» این یعنی چه با اینکه مرزبندی داخلی آمده، از آن به بعد باید روشن بشود.

این باب سیزدهم بود که البته هنوز ابهام در آن هست که «متفرقین» را چطور جمع می‌کند ولی روایات دوازده که صفحه 180 است اولین روایت را مرحوم کلینی «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» دارد که «الْخَالُ وَ الْخَالَةُ» که طبقه سوم‌اند، «یَرِثَانِ إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهُمَا أَحَدٌ» یعنی وارثین سه طبقه‌اند مثلاً فرض کنید متخصصین در یک رشته در یک جا جمع شدند بعد همه اینها رفتند حالا ممکن است چند نفر هم باشند وقتی می‌گویند هیچ کسی نبود محفوف به قرینه است یعنی در این رشته‌ای که کارشناسان آن رشته‌اند همه‌شان رفتند کسی نیست یعنی از آن رشته فرض کنید پزشکان یا متخصصین فلان رشته این با قرینه معلوم می‌شود، اینجا دارد که هیچ کسی نیست این هیچ کس یعنی از همین طبقات وارث «إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهُمَا أَحَدٌ» چرا؟ این چرا را شما دارید می‌فرمایید وگرنه اینجا کسی از آیه این‌طور استفاده نمی‌کند «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْض﴾» این استدلالی است که شما می‌فرمایید دیگران که نمی‌فهمند! تعلیل باید به چیزی باشد که مخاطب بفهمد، شما استدلال می‌کنید به چیزی که فقط خودتان می‌فهمید! دایی و خاله وقتی ارث می‌برند که هیچ کسی نباشد، چرا؟ برای اینکه ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ اینها هم «أولوا الأرحام»اند. این روایت را که مرحوم کلینی نقل کرد،[13] مرحوم شیخ طوسی هم به اسناد خودش نقل کرد. [14]

روایت دوم این باب که «عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ (أَبِی عُبَیْدَةَ)» از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) نقل می‌کند این است که «سُئِلَ عَنِ ابْنِ عَمٍّ وَ جَدٍّ» پسرعمو و جدّ، حضرت فرمود: «الْمَالُ لِلْجَدِّ»[15] این حکم فقهی است و روشن است که جدّ طبقه دوم است آن پسرعمو طبقه سوم است؛ اما استدلال بکنید به ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ شما چه می‌خواهید بفرمایید؟! این را فقط خود شما می‌فهمید، این چه استدلالی است؟! این روایت دوم را مرحوم صدوق با اسناد خاص خودش نقل کرد.[16]

روایت سومی که «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی» نقل کرده است با این سند از «أَبِی بَصِیر» از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) این است که «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَرَکَ خَالَهُ وَ جَدَّهُ» یکی طبقه سوم است یکی طبقه دوم، حضرت فرمود: «الْمَالُ بَیْنَهُمَا» اینجا سؤال‌برانگیز است با بودِ طبقه دوم که طبقه سوم سهمی نمی‌برد! «وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَرَکَ أُخْتَهُ وَ أَخَاهُ وَ جَدَّهُ» اینها همه در یک طبقه‌اند، کسی مُرد خواهر و برادر و جدّ گذاشت فرمود: «﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ لِلْجَدِّ سَهْمَانِ وَ لِلْأَخِ سَهْمَانِ وَ لِلْأُخْتِ سَهْمٌ» چون اینها هم‌طبقه‌اند، إخوه و أخوات و جدّات و أجداد اینها هم‌طبقه‌اند، «وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَرَکَ أُخْتَهُ وَ جَدَّهُ» فرمود: «الْمَالُ بَیْنَهُمَا»[17] دیگر نفرمود ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾.

اینجا ایشان دارد که شیخ طوسی فرمود: «هَذَا ضَعِیفٌ مُخَالِفٌ لِلْمَذْهَبِ وَ إِجْمَاعِ الطَّائِفَة» چرا؟ «لِأَنَّا بَیَّنَّا أَنَّ الْأَقْرَبَ أَوْلَی مِنَ الْأَبْعَدِ فَیَکُونُ الْجَدُّ أَوْلَی مِنَ الْخَالِ وَ أَمَّا الْمَسْأَلَةُ الثَّانِیَةُ فَصَحِیحَةٌ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَلَیْسَ فِیهَا أَنَّ الْمَالَ بَیْنَهُمَا سَوَاءٌ» نفرمود یکسان بلکه فرمود مال بین اینهاست حالا ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ حاکم بر اینهاست «فَیُحْمَلُ عَلَی أَنَّ الْمَالَ بَیْنَهُمَا» به این نحو «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن»، «وَ لَوْ کَانَ فِیهِ أَنَّ الْمَالَ بَیْنَهُمَا عَلَی السَّوَاء» اگر در روایت این بود که «علی السواء» تقسیم کنید، بله؛ اما فرمود: «الْمَالُ بَیْنَهُمَا»، «لَحَمَلْنَاهُ عَلَی الْجَدِّ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ وَ الْأُخْتِ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ»[18] بر اینها حمل می‌کردیم که هر کدام سهم «من یتقرب» را می‌برند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo