< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

1400/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الإرث/ميراث الأجداد /

 

مرحوم محقق در آن نظر اول، مقدمات چهارگانه‌ای را برای کتاب ارث ذکر کردند.[1] در نظر دوم مقاصد سه‌گانه‌ای را تنظیم می‌کنند؛ در مقصد اول مراتب ارث و وارثان و میراث را ذکر می‌کند که مرتبه اول مرتبه أبوان و أولاد است که گذشت با همه فروعاتی که مربوط به آن بود آن مقداری که مرحوم محقق متعرض شد، مرتبه دوم مرتبه إخوه و أجداد است و مرتبه سوم أعمام و أخوال و امثال آنان است.[2] در مرتبه دوم می‌فرمایند: «المرتبة الثانیة الإخوة و الأجداد‌»[3] یعنی برادر و خواهر و همچنین جدّ و جدّه اینها در مرتبه دوم‌اند.

براساس ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾[4] یک تنظیم داخلی و یک تنظیم خارجی است؛ تنظیم خارجی‌ آن به همین طبقات سه‌گانه است که أولاد و أبوان اینها در درجه اول‌اند که بلاواسطه‌اند، أجداد و إخوه در درجه دوم‌اند که مع‌الواسطه‌اند چون إخوه از راه پدر و مادر به میّت مرتبط است جدّ و جدّه به وسیله پدر و مادر به میّت مرتبط‌اند، این نظم خارجی یعنی طبقه‌بندی‌ آن به لحاظ نظم خارجی است در طبقه أولیٰ که أولاد و أبوان‌اند واسطه‌ای در کار نیست اما طبقه دوم خارج از این حوزه‌اند واسطه در کار است. پس معیار ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ براساس طبقات سه‌گانه تثلیثی به این است که آن گروه داخلی طبقه اول‌اند، گروه خارجی نزدیک طبقه دوم‌اند، گروه خارجیِ خارجی طبقه سوم‌اند؛ این یک تقسیم‌بندی براساس معیار ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾.

یک تقسیم‌بندی ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ به لحاظ تقسیم خانوادگی است، داخلی است خارجی نیست و آن این است که اگر همه برادر و خواهرند منتها بعضی أبوینی‌اند و بعضی‌ أبی‌اند، آنها که أبوینی‌اند مقدم‌اند آنها که أبی محض‌اند مؤخرند، آنهایی که أمی‌اند از این پدر هیچ سهمی ندارند چون بیگانه‌اند البته اگر مادر بمیرد فرزندان این پدر با فرزندان پدر دیگر که همه از یک مادرند، آنها از یکدیگر سهم می‌برند.

غرض این است که این تنظیم ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ گاهی به لحاظ تنظیم خارجی است که طبقه‌بندی است طبقه اول مقدم بر طبقه دوم‌اند، طبقه دوم مقدم بر طبقه سوم‌اند که اصلاً هم‌طبقه نیستند و کسانی‌اند که بلاواسطه به میّت نزدیک‌اند؛ أولاد بلاواسطه نزدیک‌اند و أبوان بلاواسطه نزدیک‌اند، تنها محذوری که هست در نوه است که نوه از راه پدر و مادر به میّت نزدیک است ولی نصوص او را جزء طبقه اول آورد برخلاف جدّ که جدّ به وسیله پدر و مادر به میّت نزدیک‌اند ولی نصوص او را در طبقه دوم آورد.

پس این ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ یک تنظیم داخل و خارج دارد که داخلی‌ها طبقه اول، خارجی‌ها طبقه دوم، خارجیِ خارجی طبقه سوم. یک تنظیم داخلی دارد و آن این است که در کلاله در برادر و خواهر آنهایی که أبوینی‌اند مقدم‌اند، آنهایی که أبی محض‌اند آنها مؤخرند.

مرحوم محقق و سایر فقها(رضوان الله علیهم) در باب إخوه و أخوات این دسته‌بندی را کردند منتها در بعضی از مراحل دسته‌بندی‌هایشان داخلی است در بعضی دسته‌بندی‌هایشان خارجی است. إخوه و أجداد اینها یک طبقه‌اند در این جهت فرقی نیست منتها إخوه یک تنظیم داخلی دارند که اگر برادرِ أبوینی باشد مقدم بر برادر أبی محض است که اصلاً او سهمی نمی‌برد تا با أجداد هم‌طبقه باشد ـ طبقه سوم که حالا بعد به آن می‌رسند ـ فرمودند: «المرتبة الثانیة الإخوة» ـ که حالا این را توضیح می‌دهند ـ «و الأجداد»، ممکن است چنین تفاوتی هم در أجداد مطرح بشود ولی فعلاً إخوه را مقدم داشتند فرمودند: «و إذا انفرد الأخ للأب و الأم» اگر کسی بمیرد و برادر أبوینی داشته باشد «فالمال له» تمام مال برای اوست، «ف‌إن کان معه أخ أو إخوة» اگر یک برادر یا چند برادر دارد «فالمال بینهم بالسویة» علی السویه تقسیم می‌شود اینها را باید نصوص تعیین کند پس اگر کسی بمیرد برادر أبوینی داشته باشد تمام مال برای اوست اگر دو برادر باشد حکم همان است، «و لو کان أنثی أو إناثا» اگر با این برادر أبوینی کسانی بودند که آنها هم أبوینی‌اند منتها خواهرند در اینجا «فللذکر سهمان و للأنثی سهم» البته در همه موارد این‌طور نیست که ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾،[5] در مسئله أولاد هست در مسئله إخوه این چنینی هست. پس «إذا انفرد الأخ للأب و الأم» اگر فقط برادر أبوینی باشد تمام مال برای اوست، این فرع اول؛ اگر با این برادر أبوینی یک برادر دیگر یا چند برادر باشند مال بین اینها «بالسویه» است، این دو فرع؛ اگر همراهان او خواهر باشند یا چند تا خواهر باشند «فللذکر سهمان و للأنثی سهم»، این تمام شد؛ این چند تا فرع برای برادران و خواهران أبوینی است.

«و لو کان المنفرد أختا لهما» اگر بازمانده یک دختر باشد که این دختر أبوینی است، اگر یک دختر أبوینی باشد «کان لها النصف» نصف مال برای اوست «و الباقی یرد علیها» تمام مال ارث او نیست نصف مال برای اوست تا چه چیزی پیش بیاید این برای چیست؟ درست است که کسی نیست بقیه را به او می‌دهند قبلاً گذشت که در میراث یک اصلی است که بعضی‌ها فرض دارند و بعضی‌ها فرض ندارند نصیب ندارند می‌گویند «و المال یردّ»، این فرض ندارد یک مقرری که حتماً مال برای او باشد این مقدار که نصف است مال برای اوست، اگر هم مشکلی حوادثی کمبودی چیزی نبود که به او برمی‌گردد اگر بود از این نصف دیگر گرفته می‌شود و فرق است بین آنجا که بگویند که سهم او این قدر است، یک؛ یا بگویند که نصف را به فرض می‌برد باقی را «بالرّد» چون وارث دیگر نیست بقیه را او می‌برد، اگر یک مصرف دیگری پیدا شده باشد برای آن مصرف است.

پرسش: ...

پاسخ: این مسئله «عول و تعصیب» و امثال آن را برای همین نگه داشتند که نموداری از آن قبلاً هم گذشت که خیلی فرق است بین اینکه بگویند سهم او این قدر است یا بگویند که نیمی از این مقدار سهم اوست بقیه چون کسی نیست به او می‌دهیم «و الباقی یردّ علیه».

پس اگر وارث یک برادر باشد تمام مال سهم اوست و اگر چند برادر باشند تمام مال سهم آنهاست یعنی «بالسویه» تقسیم می‌شود و اگر یک برادر أبوینی و یک خواهر أبوینی باشد مال براساس ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ تقسیم می‌شود، این سه فرع از فروع مسئله إخوه.

فرع چهارم این است که اگر این وارث که أبوینی است یک دختر باشد اینجا نصف مال «سهم الإرث» اوست بقیه چون کسی نیست به او می‌دهند برای اینکه او در طبقه دوم است در طبقه دوم أعمام و أخوال و خالات و امثال آنان حضور ندارند، «و لو کان المنفرد أختا» خواهر أبوینی باشد دو تا حکم دارد، یک: «کان لها النصف»، دو: «و الباقی یرد علیها». «و لو کان أختان فصاعدا» اگر بازمانده دو تا خواهر أبوینی باشند یا بیشتر «کان لهما» اگر دو نفر باشد «أو لهن» اگر بیش باشند «الثلثان و الباقی یرد علیهما» اگر دو نفر باشند «أو علیهنّ» اگر چند نفر باشند.

این را از کجا ذکر می‌کنند؟ بخشی از این در اوایل سوره مبارکه «نساء» هست و بخشی هم در اواخر آن؛ آیه یازده: ﴿یُوصیکُمُ اللَّهُ فی‌ أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ أولاد این‌طور هستند، ﴿فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْن﴾ اگر أولاد چند تا دختر بودند ـ البته مربوط به دختر است کاری با خواهر ندارد که بحث فعلی ماست ـ ﴿فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی‌ بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَریضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً﴾، این راجع به أولاد و أبوین.

اما آیه پایانی سوره مبارکه «نساء» یعنی آیه 176 ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ از تو فتوا می‌خواهند درباره این مسائل ارثی، ﴿قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَة﴾ کلاله یعنی برادر و خواهر حالا یا از «إکلیل» است یا از «کَلّ» است و امثال آن که لغتاً بحث کردند، چند تا فرع را در این آخرین آیه ذکر می‌کنند ﴿إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ﴾ یک خواهر دارد ﴿فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ﴾ سهم او نصف است که این «بالفرض» است، بقیه چه؟ بقیه چون کسی نیست «یردّ علیها» اگر کسی یک خواهر داشته باشد نصف مال سهم اصلی اوست بقیه چون کسی نیست و ندارد «یردّ علیها»، این مربوط به خواهر؛ ولی اگر کسی بمیرد برادر داشته باشد ﴿وَ هُوَ یَرِثُها﴾ کل مال برای اوست. پس ﴿إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ﴾ یک خواهر دارد ـ البته این را نصوص مشخص کرده است که خواهر باید أبوینی باشد ـ ﴿فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ﴾؛ اما اگر کسی بمیرد و یک برادر داشته باشد تمام مال را این برادر می‌برد ﴿وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ﴾ دیگر نصف ندارد.

پس فرض خواهر أبوینی «بالأصالة» نصف است بقیه «بالرّد»، فرض برادر أبوینی تمام مال است ﴿وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ﴾، این دو تا فرع. فرع سوم: ﴿فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ﴾ اگر کسی بمیرد دو تا خواهر داشته باشد ﴿فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ﴾ دو ثلث را به فرض و به نصیب و به آن حد مشخص می‌برند بقیه را «بالرّد». فرع چهارم: ﴿وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً﴾ در اینجا ﴿فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ است که این فرع را هم محقق در شرایع فرمود. این چهار فرع را که ایشان اینجا ذکر کردند عصاره همان فروعاتی است که مرحوم محقق در متن شرایع ذکر کرده است به انضمام برخی از قیودی که از نصوص استفاده می‌شود. ﴿یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیمٌ﴾.

روایات چه سهمی دارد؟ روایات برخی از این قیودی که این آیات ذکر نکرده که أبوینی باشند مشخص کرد. در آیه دارد که اگر بمیرد یک خواهر داشته باشد نصف مال را «بالأصل» می‌برد و بقیه را «بالرّد» که حکم بقیه را روایات می‌گوید و اگر یک برادر داشته باشد تمام مال برای اوست و اگر چند نفر باشند ﴿فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾ اما أبوینی باشد یا أبی محض باشد این در آیه نیست ولی روایات مرزبندی کرده که أبوینی باشد یا أبی محض باشد فرق دارد.

در سوره مبارکه «انفال» ـ گرچه ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ در سوره «احزاب» هم آمده ولی آنچه که مربوط به مسئله ارث است و شفاف‌تر است و نزدیک‌تر است همان آیه سوره مبارکه «انفال» است ـ آیه 75 به این صورت است چون قبل آن مسئله مهاجرت و اینکه مهاجرین ارث می‌برند مطرح بود بعد آیه 75 این است: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ﴾ اینها از شما هستند و ارث هم می‌برند، بعد فرمود که این آیه جلوی آن مسئله مهاجرت را گرفته چون یک بخشی را در دوره صدر اسلام مهاجرین ارث می‌بردند، بعد فرمود: ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّه﴾ این در مسئله ارث است، ظهور این آیه در سوره «انفال» در ارث قوی‌تر از سوره «احزاب» است چون در یک مقطع در صدر اسلام که بعضی ارحام کافر بودند چون کافر از مسلمان ارث نمی‌برد می‌گفتند کسی ایمان بیاورد و هجرت بکند او ارث می‌برد، بعد وقتی اینها مسلمان شدند یا قانون تکمیل شد فرمود ارحام ارث می‌برند دیگر مهاجر ارث نمی‌برند. در اینجا فرمود: ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ این اولویت، اولویت تعیینی است، یک؛ دو قسم اولویت دارد: یک اولویت داخلی و یک اولویت خارجی؛ اولویت خارجی همین طبقات سه‌گانه‌اند که فرزند و پدر طبقه اول‌اند، إخوه و أجداد طبقه دوم‌اند، أعمام و أخوال طبقه سوم‌اند، اینها خارجی‌اند یعنی بعضی‌ در محدوده خودشان بلاواسطه به میّت نزدیک‌اند، بعضی‌ به یک واسطه به میّت نزدیک‌اند، بعضی‌ به دو واسطه به میّت نزدیک‌اند پس سه طبقه مرزبندی شده است. هم مرزبندی خارجی را روایات مشخص کرده است، هم مرزبندی داخلی را مشخص کرده است که اگر همه‌ آنها در یک طبقه‌اند منتها بعضی أبوینی‌اند بعضی أبی محض‌اند که أبوینی مقدم بر أبی‌اند، این دو تا کار را روایات کرد و تفسیر کرد این ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ را، در آن مرزبندی اول این طبقه دوم اصلاً در طبقه اول نیستند برای اینکه طبقه اول بلاواسطه به میّت نزدیک‌اند طبقه دوم مع‌الواسطه‌اند طبقه سوم با دو واسطه هستند. بنابراین یک مرزبندی جدا و حساب شده است که هیچ کدام در این یک مرز نیستند؛ اما در این مسئله أبوینی و أبی اینها در یک مرز، در یک محدوده و در یک بخش هستند، در این بخش هم ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ فرمود آن‌که أبوینی است مقدم است نسبت به کسی که أبی محض است. روایات مسئله هم همین معنا را تبیین می‌کند.

مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله تعالی علیه) در جلد 26 وسائل در بخش میراث إخوه و أجداد چند تا باب ذکر کردند در باب اول این را ذکر کردند که إخوه و أخوات با بودنِ فرزند ارث نمی‌برند اینها در طبقه دوم‌اند در باب دوم آن طبقه‌بندی داخلی را ذکر می‌کنند در باب اول طبقه‌بندی خارجی را ذکر می‌کنند که إخوه و أخوات در طبقه فرزند و پدر و مادر نیستند در طبقه دوم‌اند، در باب دوم آن طبقه‌بندی داخلی را ذکر می‌کنند که أبوینی مقدم بر أبی است. صفحه 152 باب دو از ابواب میراث إخوه و أجداد آنجا صریحاً از بعضی روایات همین فتوا مرحوم محقق از آن در می‌آید و بعضی‌ به لوازم آن.

روایت اولی که مرحوم شیخ طوسی «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» ـ که ظاهراً این سند معتبر است ـ نقل می‌کند این است که عبد الله بن سنان ـ که از صحاح است ـ سؤالی می‌کند از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ أَخَاهُ وَ لَمْ یَتْرُکْ وَارِثاً غَیْرَهُ» یک برادر دارد وارث دیگری ندارد «قَالَ الْمَالُ لَهُ»، «قُلْتُ فَإِنْ کَانَ مَعَ الْأَخِ لِلْأُمِّ جَدٌّ» برادر مادری‌ او جدّی دارد حضرت فرمود: «یُعْطَی الْأَخُ لِلْأُمِّ» برادر مادری «السُّدُسَ وَ یُعْطَی الْجَدُّ الْبَاقِیَ» چون فقط مادری است یک سهم می‌برد، «قُلْتُ فَإِنْ کَانَ الْأَخُ لِلْأَبِ قَالَ الْمَالُ بَیْنَهُمَا سَوَاءٌ»[6] بین او و جدّ سواء است. این روایت مرحوم شیخ طوسی را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) هم نقل کرد.[7]

حالا برسیم به روایت سوم این باب که این را باز مرحوم شیخ طوسی از «الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الرِّضَا ع» نقل کرد این است که «فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ امْرَأَةً قَرَابَةً لَیْسَ لَهُ قَرَابَةٌ غَیْرُهَا قَالَ یُدْفَعُ الْمَالُ کُلُّهُ إِلَیْهَا»[8] چون کسی را ندارد مال به او می‌رسد، این روشن است.

روایت بعدی را مرحوم صدوق «بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِین» نقل کرد که «أَنَّه ‌سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع» از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) «عَنِ الرَّجُلِ یَمُوتُ وَ یَدَعُ أُخْتَهُ وَ مُوَالِیَهُ قَالَ الْمَالُ لِأُخْتِهِ»[9] موالی را گفتیم در اسباب‌اند نه انساب و اگر نسب نباشد سبب ارث می‌برد و موالی در اسباب‌اند موالی ولای عتق است و ولای ضامن جریره است و ولای امام است.

روایت پنجم این باب که مرحوم صدوق از «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیم» در تفسیرش «عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» نقل می‌کند این است که «إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ وَ لَهُ أُخْتٌ» یک خواهر دارد، «تَأْخُذُ نِصْفَ الْمِیرَاثِ بِالْآیَة» همین آیه سوره مبارکه «نساء» که آخرین آیه است چون آنجا دارد نصف برای اوست و بقیه «بالرّد»، این «بقیه بالرّد» در آیه ندارد ولی در روایت است، «کَمَا تَأْخُذُ الِابْنَةُ لَوْ کَانَتْ» اگر یک دختر هم بود او هم نصف را «بالإرث» می‌برد بقیه را «بالرّد»، «وَ النِّصْفُ الْبَاقِی یُرَدُّ عَلَیْهَا بِالرَّحِمِ» براساس اینکه ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ است، چه وقت؟ «إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَارِثٌ أَقْرَبُ مِنْهَا» این طبقه‌بندی داخلی و خارجی است که طبقه اول نزدیک‌اند چون بلاواسطه‌اند طبقه دوم چون مع‌الواسطه‌اند آن قُرب را ندارند، طبقه سوم چون با دو واسطه‌اند بعید هستند، «فَإِنْ کَانَ مَوْضِعَ الْأُخْتِ أَخٌ» ما فرض گرفتیم که یک خواهر دارد حالا اگر به جای خواهر برادر بود دیگر نمی‌گوییم نصف مال برای اوست بلکه تمام مال برای اوست سهم او همین تماماً است نه اینکه نصفش مال اوست بقیه «بالرّد» چون در «عول و تعصیب» این اثر دارد. «فَإِنْ کَانَ مَوْضِعَ الْأُخْتِ أَخٌ أَخَذَ الْمِیرَاثَ کُلَّهُ بِالْآیَةِ لِقَوْلِ اللَّهِ ﴿وَ هُو یَرِثُها﴾» از کجا؟ آیه که ندارد کل مال برای اوست می‌فرمایند از تقارن می‌فهمیم برای اینکه فرمود اگر کسی بمیرد یک خواهر داشته باشد نصف مال برای اوست و اگر کسی بمیرد برادر داشته باشد برادر از او ارث می‌برد معلوم می‌شود تمام مال را ارث می‌برد، اگر او هم نصف می‌برد می‌فرمود نصفش مال اوست، در آیه هم بیش از این ندارد در آیه دارد که ﴿وَ هُو یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ﴾ یعنی تمام ارث برای اوست. «وَ إِنْ کَانَتَا» اگر این خواهرانی که ماندند «أُخْتَیْنِ» اگر شخصی مُرده و هیچ وارثی ندارد مگر دو تا خواهر، این هم برابر همان آیه است فرمودند: «أَخَذَتَا» این تا خواهر «الثُّلُثَیْنِ» را «بِالْآیَة» چون خود آیه نصیب آنها را مشخص کرد، «وَ الثُّلُثَ الْبَاقِی» را «بِالرَّحِم» به چه کسی بدهیم؟ براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾. «وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً ﴿فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾» تمام مال بین اینها تقسیم می‌شود براساس ﴿فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ وَ ذَلِکَ کُلُّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَلَدٌ» چون اگر ولد باشد طبقه اول است اینها طبقه دوم‌اند، «إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَلَدٌ وَ أَبَوَان» که فرزند، پدر و مادر از نظر نسب و زوجه از نظر سبب طبقه اول‌اند چون زوج و زوجه سببی‌اند که با تمام طبقات سه‌گانه جمع می‌شوند، جزء طبقات نسبی نیستند ولی جزء اسباب‌اند که این اسباب با تمام طبقات سه‌گانه جمع می‌شود. «إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَلَدٌ»، یک؛ «وَ أَبَوَان»، دو؛ که اینها نسبی‌اند، «أَوْ زَوْجَةٌ»[10] نفرمود «و زوجة»، «أَوْ» آورده برای اینکه او سبب است و آنها نسب‌اند. بعضی از مطالب را هم فرمودند ما قبلاً در جای دیگر گفتیم این نشان می‌دهد که در این ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ﴾ ممکن است تفسیر دیگری بیاید تاکنون به برکت روایات مشخص شد که این اولویت دو قسم است: یا مرزبندی خارجی است یا مرزبندی داخلی؛ مرزبندی خارجی این است آنهایی که بلاواسطه به میّت نزدیک‌اند طبقه اول‌اند، آنها که با یک واسطه به میّت نزدیک‌اند طبقه دوم‌اند، آنهایی که با دو واسطه و بیشتر به میّت نزدیک‌اند طبقه سوم‌اند اما آن تنظیم دیگر آن اولویت دیگر این است که در نظم داخلی آنهایی که در یک طبقه‌اند در یک خانواده‌اند، بعضی‌ها أبوینی‌اند بعضی أبی محض‌اند، أبوینی مقدم‌اند بر أبی چون در أبوینی این شخص به دو سبب به میّت نزدیک است آن أبی محض به یک سبب نزدیک است، این یک تنظیم داخلی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo