درس خارج فقه آیتالله عبدالله جوادیآملی
1402/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب قضا/قضا و شهادت/
اين اشکال ضمني را صاحب جواهر بر تحرير علامه گرفت؛ گرچه ايشان فقط با يک جمله اشاره کردند ولی «عند التحليل» به اين چهار مطلب منحل ميشود و نتيجهاش اين است که ما بايد در دو مقام بحث بکنيم. مقام اول اين است که بشريت نيازمند به قضاء است _در اين قسمت، بحث واجب کفايي و وليّ فقيه و اينها مطرح نيست_ بشر هر جا باشد نيازمند به نظم است و اين هم فقط از طرف ذات اقدس الهي است که نبي يا وصي نصب بکند و اينها بر اساس قاعده لطف است و قاعده لطف هم «يجب عن الله» است نه «يجب علي الله». اين چهار مطلب را از اين يک جمله صاحب جواهر شما بايد در بياوريد که صاحب جواهر چه ميخواهد بگويد به تحرير علامه و نقد صاحب جواهر به تحرير علامه چيست. عصارهاش اين چهار مطلب است.
فرض ندارد که چيزي واجب کفايي باشد ولي مقدماتش واجب نفسي باشد؛ منتها بايد فرق گذاشت بين وجوب تکليفي و وجوب وضعي. درست است که وقتي قضاء، واجب کفايي شد، تحصيل اجتهاد يا تحصيل عدل، واجب کفايي ميشود. عدل به لحاظ اينکه حکم فقهي خاص خودش را دارد، واجب تعييني است و واجب عيني است براي همه، آن مطلب ديگر است؛ اما از جهت قضاء، تحصيل اجتهاد و عدل ميشود واجب کفايي؛ لکن واجب کفايي تکليفي، يک مطلب است و واجب نفسي وضعي، مطلب ديگر است.
غرض اين است که واجب کفايي قاضي، غير از وجوب عيني قضاء است؛ اين امر وضعي است، آن امر تکليفي است. بنابراين قاضي الا و لابد بايد مجتهد است. حالا يک وقت منصوب از طرف مجتهد است منصوب از طرف وليّ معصوم است آن مطلب ديگري است که در مسئله نصب خواهد آمد؛ ولي حکم اوّلي اين است که در قضاء، اجتهاد و عدل شرط است. حالا به جهت اين مطلب، فقها(رضوان الله عليهم اجمعين) به اهميت مسئله قضاء توجه دادند.
مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله تعالي عليه) در کتاب قضاء در باب سوم اين فرمايشات را دارند. اينها چند روايت هستند که حکمشان روشن است؛ رواياتش هم _الحمد لله_ هم سندشان تام است هم دلالتشان تام است. اين روايات را محمدين ثلاث نقل کردند؛ هم مرحوم کليني نقل کرد هم مرحوم صدوق نقل کرد هم شيخ طوسي نقل کرد؛ منتها آن سند اصلياش را مرحوم کليني نقل ميکند، مرحوم صدوق و مرحوم شيخ طوسي هم دارند. گاهي ممکن است در سند مرحوم شيخ طوسي يا در سند مرحوم صدوق(رضوان الله عليهما) جاي تأملي باشد، ولي اصلش را وقتي شما بررسي ميکنيد ميبينيد که اينها معتبرند.
اين روايت نشان ميدهد که کسي که به معصوم(سلام الله عليه) دسترسي ندارد، به رهآورد معصوم و به احاديث نوراني اهل بيت خودش را عرضه کند. اين دستور اولي وجود مبارک حضرت امير است نسبت به قاضي و اين خصيصهاي هم براي شريح ندارد که حالا شريح تکليفش اين باشد، اين ناظر به قضاء است يعنی قاضي بايد قضاي خود را بر کتاب و سنت عرضه کند. حالا اين کاري به مسئله عدل ندارد، عدل را در شرايط ديگر ذکر ميکند.
اين روايت را مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) هم به اسنادش از «عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ» با همين سند نقل کرده است.
اين روايت را مشايخ ثلاث نقل کردند «وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا» اما چون مسندش از مرحوم کليني است تام است. اين روايت در مقنع مرحوم صدوق هم آمده است. مرحوم صدوق در مقنع، به متن روايات فتوا ميدهد؛ آن روزها اشکال و نقل قول و امثال ذلک نبود. همين روايت را که مرحوم کليني نقل کرد مسنداً و مرحوم صدوق نقل کرد مرسلاً، مرحوم شيخ هم «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَی» اين را نقل کرد، پس از نظر سند مشکلي ندارد.
خدا غريق رحمت کند سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبايي را! ما اين مجلدات بحارالانوار را که مربوط به معاد است خدمت ايشان درس ميخوانديم، ايشان با اينکه اواخر عمر شريفشان بود و خواندن همه بخشهای روايات برایشان مشکل بود، اصرار داشت که اين سندها را بخوانيم. يکي از شاگردان عرض کرد که اينها سندهايش روشن است، فرمود اينها بزرگاني هستند که به وسيله اينها اين انوار اهل بيت به ما رسيده است، ما بايد نام اينها را حفظ بکنيم. با اينکه اين آخرها خيلي حالشان مساعد نبود اما من يادم نيست روايتي را بدون سند خوانده باشند. فرمود اينها بزرگانياند شاگردان ائمهاند و به وسيله اينها فيض به ما رسيده است. خدا غريق رحمت کند همه گذشتگان را!
اين نکته را در آخر عرض کنيم: آن حضور جمعي ما يک وظيفه است راهپيمايي ما يک وظيفه است تعطيل کردن حوزه يک وظيفه است؛ اما دعاي سحرگاه و نماز هم وظيفه ديگر است، آن را فراموش نکنيم! از ذات اقدس الهي بخواهيم به برکت قرآن، به برکت عترت، به برکت علي و زهرا(سلام الله عليهم اجمعين) مسلمانهاي غزه را نجات بدهد، همه مسلمانها را از شرّ اين صهيونيست نجات بدهد، همه مظلومان عالم را از شرّ صهاينه نجات بدهد، خطر صهاينه را براي اين مردم روشن بفرمايد. وجود مبارک پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) با وجود آن هوش و درايت و ذکاوتي که داشت، ذات اقدس الهي به او فرمود شما از خطر يهود، بيخبر و غافل نباش: ﴿لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلي خائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾.[9] اين را در قرآن کريم فرمود که تو پيغمبري و به اذن الهي و به تعليم الهي همه چيزهايي که بايد بداني را ميداني؛ اما صهيونيست، اين يهود، خطر مرموزي دارد هر روز نقشه ميکشد، توي پيغمبر هم مواظب باش. اين ﴿لا تَزالُ﴾ را مستحضريد يعني همواره؛ هميشه و هر روز نقشه ميکشد: ﴿لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلي خائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾.
اينها اين سند را در آوردند که وجود مبارک پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) جزيه را به اينها بخشيده و اينها نبايد جزيه بدهند. صاحب جواهر دارد که اينها بررسي کردند که اين چگونه ميشود، آخر هيچ جا حضرت جزيه را نميبخشيد! يک درهم و دينار مقطعي نبود، خيبر را براي چند قرن ببخشد يعني چه؟! بررسي کردند ديدند امضاي کاتب جعلي است امضاي شهود جعلي است کل مطلب جعلي است. آن بيان نوراني حضرت امير بود که فرمود من در قلعه خيبر را با زور بازو نگرفتم، با زور بدني نگرفتم، به قوه ملکوتي بود _آن دري که چندين نفر بايد باز و بستهاش کنند را آدم يکجا بکَند و دور بيندازد، اين معلوم میشود که بشري نيست_ فرمود: «مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ وَ رَمَيْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِي أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ و نَفسٍ بِنورِ ربّها مضيئَة».[10] اين در بيانات نوراني حضرت هست که من اين را با زور بازو نگرفتم.
تعجب کردند که اين همه تلاش و کوشش و زحمت، همين طور مجاني به اينها بخشيد؟ بررسي کردند ديدند که تاريخ پيروزي مسلمانها بر يهوديهاي خيبر مشخص است، آن آقاياني که کاتب سند بودند، قبل از اين جريان مُرده بودند، آنهايي هم که امضایشان به عنوان شاهد بود، هنوز اسلام نياورده بودند.[11] کاتب دروغ، شاهد دروغ، کتابت دروغ، شما چه آوردي که من جزيه را ببخشم؟!
انسان از خطر اينها نبايد مصون باشد! به نام پيغمبر جعل ميکنند، به نام عيساي مسيح جعل ميکنند. غرض اين است که آن وظايف سياسي اجتماعي ما يک مطلب است، در تظاهرات شرکت ميکنيم در راهپيمايي شرکت ميکنيم نامه ميدهيم، اينها هست؛ اما دعاي سحر و ناله سحر فراموشمان نشود! اين طور که مسلمانها را دارند ميکشند اين طور که بچهها را دارند ميکشند! آن مادری که ناله میکند براي اين کودکي که نميتواند او را از زير آوار در بياورد، ذات اقدس الهي به اين ناله توجه دارد. اگر خداي سبحان به اين نالهها توجه بکند و به ما بگويد که چرا ياري نکرديد چه بايد بکنيم؟! ما ذات اقدس الهي را به حق جميع انبيا و اوليا و به حق زينب کبري(سلام الله عليهم اجمعين) قسم ميدهيم مسلمانها را از خطر صهيونيستها از خطر آمريکا و از خطر اذنابشان نجات بدهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
«و الحمد لله رب العالمين»