< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

1401/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث فقه/وقف/-

 

قاعده‌اي که درباره وقف بود، اين بود که هر چه که به عنوان صدقه داده شد قابل رجوع نيست حالا اين چه عقد باشد چه ايقاع، چه با معاطات باشد چه با عقد قولي باشد چه عقل فعلي. «کلُّ ما کان صدقة فلا رجعة فيها»[1] اين قاعده بود؛ هر چه که به عنوان صدقه داده شد حق رجوع ندارد يعني امر لازم است و لزومش هم لزوم حکمي است نه لزوم حقي.

بسياري از امور است که بر آن صدقه اطلاق شده است که «إِمَاطَتُكَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَة»[2] يا «تبسّمك في وجه أخيك لك صدقة»[3] يا «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ»[4] اينها جزء صدقات جاريه و مستحبه‌اي است که صبغه اخلاقي دارد. اخلاق با فقه کاملاً مرزشان جداست. وفاي به وعده و مانند آن حکم اخلاقي است يا حکم فقهي، وضعش روشن نيست ولي بالاخره يک سلسله امور است که کاملاً مرزش از فقه جداست که برادر نسبت به برادر چگونه باشد، اعضاي خانواده نسبت به هم چگونه باشند، جامعه نسبت به هم چگونه باشند. اين ‌گونه از امور محفوف به قرينه است که حکم اخلاقي است نه حکم فقهي اما آنجا که حکم فقهي است در برابر نذر قرار مي‌گيرد در برابر يمين قرار مي‌گيرد در برابر عهد قرار مي‌گيرد مشخص است که اين حکم، حکم فقهي است. آنچه که به قرينه در کنار عقد هبه و ساير عقود قرار مي‌گيرد اين همان عقد صدقه مصطلح است.

حالا کسي زکات يا خمس بر او واجب بود، عنوان صدقه بر اينها منطبق شد که ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاكِينِ﴾[5] آيا اينها هم لازم است يا نه؟ بعيد است که اينها لازم باشد. وقتي چيزي را دادي به کسي به عنوان زکات داده نتواند از او بگيرد به فقير ديگري بدهد اين دليل مي‌خواهد بر خلاف صدقه‌اي که تمليک کرده و عقد صدقه است. اين به عنوان زکات داده گرچه زکات مصداق صدقه است خمس مصداق صدقه است اما عنوان صدقه که يک بخشش رايگان باشد «قربة الي الله» اين عنوان صدقه داشته باشد و قصد داشته باشد اين با آن خمس و اينها مثل اينکه فرق مي‌کند. در جريان خمس و زکات و مانند آن شايد انسان بتواند بگيرد به ديگري بدهد يا از جايي به جاي ديگر منتقل کند اما در اين صدقه که «فلا رجعة فيها» اين بعيد است بتواند.

 

پرسش: تمليک مجانی که صورت می‌گيرد قابل رجوع است؟

پاسخ: گرچه نسبت به گيرنده مجاني است ولي نسبت به دهنده، واجب است حقي است دارد ادا مي‌کند؛ منتها در تطبيق آن حق بر مصداق آيا اين لازم است که اين مصداقي را که انتخاب کرده الا و لابد همين است و نمي‌تواند از او بگيرد و به ديگري بدهد يا نه، مي‌تواند؟ اين هم دليل اقامه نشده. معلوم شد که يک مستحق قوي‌تري و بهتري پيدا شد نتواند از اين بگيرد به او بدهد، اين برهان مي‌خواهد.

 

پرسش: ادای دين محسوب می‌شود تمليک نبايد معنا داشته باشد، دين که باشد آن هم مصداقش است می‌تواند به او بدهد اگر مستحق بود

پاسخ: دَينش نسبت به زيد نيست، نسبت به بني‌هاشم است، حالا کسي که از اين اقوي و اعلم و ازهد پيدا شده؛ نسبت به اين شخص که بدهکار نيست، نسبت به آن جهت بدهکار است ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراء﴾ اما نسبت به اين زيد که نيست. بنابراين حالا که ايشان تطبيق کرده بر زيد، آيا مي‌تواند از زيد بگيرد به عمرو بدهد؟ شايد بتواند. اينجا قصد صدقه نمي‌کند، قصد مي‌کند که خمس باشد «قربة الي الله»، اين قصد صدقه ندارد؛ مثلاً صدقه غير هاشمي نسبت به هاشمي روا نيست ولي در خمس همين کار را مي‌کنند يک غير سيد خمس خودش را به سيد مي‌دهد. اين صدقه به آن معنا نيست گرچه صدقات بر اينها اطلاق شده است، بر زکات اطلاق شده است.

 

پرسش: آن روايت اينها را نمي‌گيرد؟

پاسخ: آن عقد صدقه است در برابر هبه است. اينها آن صدقات مطلقه است که اينها خواستند اشکال بکنند که صدقه يک امر قُربي است و حتماً بايد گذشته از قصد عنوان، قصد قربت هم باشد! معروف اين‌طور است. اشکالي که شده اين است که ما در بسياري از موارد عنوان صدقه داريم که «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ» ولي اين‌طور نيست که حتماً بايد قصد قربت بکند. «إِمَاطَتُكَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَة» «اماطه» با «طاء» يعني دور انداختن[6] ؛ کسي مثلاً شيشه‌اي که در بين راه است اگر اين شيشه شکسته را از سر راه بردارد که پاي بچه‌اي آسيب نبيند، اين را مي‌گويند اماطه اذي عن الطريق، اين هم صدقه است «إِمَاطَتُكَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَة»، «تبسّمك في وجه أخيك لك صدقة»، از اين معارف ما فراوان داريم که عنوان صدقه اطلاق شده است اما اين‌گونه نيست که قصد قربت در آنها لازم باشد.

 

سيدي هست کسي خمسش را به او داده، بعد معلوم شد که ديگری اولاي او و ازهد از اوست، هنوز عين باقي است، نتواند از او بگيرد به ديگري بدهد، اين برهان مي‌خواهد. زکات هم همچنين است. حالا کسي که سيد نيست زکات به او داده شد ولي ازهد از او و اولاي از او پيدا شده، آدم نتواند از اين بگيرد به او بده، اين اول کلام است. آنجا که دارد صدقه حق رجوع ندارد، خود عقد صدقه است قصد صدقه است، اينجا قصد صدقه نيست قصد زکات است قصد خمس است منتها جزء مطلقات صدقه است که بر اين منطبق شده است و «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ» اين را شامل مي‌شود.

بنابراين ممکن است چيزي هم نذر باشد هم صدقه باشد. از آن جهت که نذر است قصد قربت در آن شرط نيست، از آن جهت که صدقه است قصد قربت شرط است ولي اينکه گفته «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ» اين جزء صدقات مستحبي است و قصد قربت در آن شرط نيست، يک؛ و عقد لازم هم نيست، اين دو.

«کل ما کان صدقة فلا رجعة فيه» اين خودش يک قاعده است. اين قاعده جعلي نيست نظير بعضي از قواعد ديگر که اصطلاح شده و مصطاد از نص است نه منصوص، اين از آن قبيل قواعد منصوص است و خيلي شفاف و صريح دارد که هر چه که به عنوان صدقه داده شد «فلا رجعة فيه».

غرض اين است که انساني که بدهکار است، نسبت به اين شخص که بدهکار نيست، نسبت به آن جهت بدهکار است؛ به عنوان کسي که مستحق است يا به عنوان هاشمي که مستحق است و مانند آن، بنابراين نسبت به شخص که بدهکار نيست، لذا با حفظ عين شايد بتواند بگيرد به ديگري که ازهد است عطا بکند.

اين‌ گونه از امور از همان قبيلي است که اخلاقي با فقهي اشتباه مي‌شود؛ مثلاً امور تعليم و تربيت صدقه است، اين صدقه مالي نيست. عنوان صدقه بر امر ارشادي، بر امر تعليمي، بر امر هدايتي و مانند آن بر همه اينها اطلاق شده است، گذشته از اينکه دارد «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ».


[6] معجم مقائيس اللغة، ج5، ص289.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo