< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

1400/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارث

فرع دومی که مرحوم محقق عنوان کردند فرع نادری است که اگر انسانی متولد شد که دارای دو سر هست یا دو بدن و سینه و صدر و اینهاست و یک کمر که این دو سر و دو سینه روی یک کمر هست، آیا اینها دو نفر هستند یا یک نفر هستند، روایات بالاخره با قرعه مسئله را حل کردند.

حالا ایشان فروع نادرهای که اگر یکی مسلمان بود و یکی کافر، یکی حربی بود یکی جزیه را عنوان کردند، اینها فروعاتی است که خیلی نادر است.

عمده آن نکتهای است که در خود روایات قرعه است که قرعه «لکُلِ أَمْرٍ مُشْکِلٍ» این امارهای است که از همه اصول متأخرتر است، چرا؟ چون در لسان دلیل قرعه آمده است که هر جا هیچ چاره نداشتید قرعه بزنید، اگر اصالة الحل داشتیم، اصالة الطهارة داشتیم اینها اصول عملیه است مشکلی نداریم، اصلاً این اصول عملیه را شارع مقدس جعل کرد برای رفع حیرت «عند العمل».


پرسش: ما چه اصراری داریم که قرعه را اماره بنامیم؟

پاسخ: این از لسان خود دلیل اعتبار قرعه روشن میشود.

به هر تقدیر اگر ما یک جا اصل عملی هم داشتیم هیچ مشکلی نداریم چون شارع مقدس آن اصول عملیه را اصالة الطهارة، اصالة الحلیة و مانند آن را جعل کرد «لرفع الحیرة عند العمل» یعنی مکلف هیچ حیرتی نداشته باشد، اگر دلیل دارد که دلیل دارد، اگر دلیل ندارد و سرگردان است، به همین اصول عمل میکند تا اینکه مسئله نهایی حل بشود.

فرع بعدی که خیلی محل ابتلاء هم هست، نافع هم هست این است که این کودکانی که بعد از مرگ پدر و مادر به دنیا میآیند اینها چه حالتی دارند؟ یا سقط جنین چه حالتی دارد؟ این فروعات نادری است لذا فرمود: «الثالثة الحمل یرث إن ولد حیا‌» اگر کسی مُرد و همسر او باردار بود و این بعد از مرگ پدر به دنیا آمد، این بچه ارث میبرد «الحمل یرث إن ولد حیا» اما «إن ولد میتاً» که در رحم مرده باشد، به دنیا آمده باشد ارث نمیبرد، نه اینکه از رحم به دنیا آمده باشد بعد بمیرد، لذا مسئله سقط را جداگانه به عنوان یک امر سوم مطرح میکند که «إن ولد حیا» ارث میبرد «إن ولد میتاً» ارث نمیبرد «إن سقط» حالا یا در اثر جنایت و ضربت یا در اثر داروها یا علل و عوامل دیگر، اگر بچهای سقط شده است باید بررسی کرد، اگر علامت حیات در او هست ارث میبرد، اگر علامت حیات در او نیست ارث نمیبرد. این سه مسئله است.

«الحمل یرث إن ولد حیا» این روشن میکند، این روایات اهل بیت در حقیقت اینها قرآن ناطقاند، این قرآن صامت را تفسیر میکنند فرمود: ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ آن وقت مردم سؤال کردند که آیا حمل جزء اولاد هست یا نه؟! فرمود بله حمل جزء اولاد است و ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ شامل این میشود، این استحقاق دارد، استحقاقش از قوه به فعلیت آمده است، این الآن که زنده است در رحم همسر این شخص، این سهم دارد، منتها حالا چقدر سهم دارد را باید گذشت کنار تا معلوم بشود که این مذکر است یا مؤنث، وگرنه ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾[1] اگر نبود روایات، کسی نمیتوانست بگوید که حمل در رحم زن، این ارث میبرد این وارث است این اولاد است!

«الحمل یرث إن ولد حیا» این مطلب اول. «و کذا لو سقط» حالا یا «بجنایة» در اثر ضربت که کسی را زدند یا عامل دیگری «أو غیر جنایة» اگر سقط شد دو نحو حرکت دارد، چون چند راه برای اثبات حیات وجود دارد «فإن استهل» استهلال همان گریه اولیه است . استهلال که میگویند برای اینکه کسی که ماه را دید خیلی خوشحال میشود میگوید «هذا هلال، هذا هلال» این استهلال از آنجا ناشی شده است، کودکی که به دنیا آمده اگر گریه کرد که مثل اینکه ماه نو را دیدند خیلی گریه آن کودک برای پدر و مادر لذتبخش است. این را در روایات دارد که اگر استهلال کرد یعنی گریه کرد معلوم میشود زنده است.

گاهی ممکن است این لال باشد به اصطلاح، نتواند صدایی از خودش داشته باشد این با حرکت مشخص میشود. حرکت هم دو نحو است، کارشناس میفهمد؛ یک وقت لرزهای است، این حرکت حیاتی نیست، یک وقت حرکت خاصی است، کارشناس میفهمد که این علامت حیات در او هست. اگر «سَقَطَ» و بعد از سقوط حرکتی کرد که کارشناس میگوید این حرکت موجود زنده است ارث میبرد، پس اگر هیچ حرکت نکرد یا در اثر افتادن حرکتی کرد، آن علامت حیات نیست، آن باعث ارث بردن نیست.
میشود زنده است و اگر نه، در اثر علل و عواملی آن صدا از او شنیده نشد حرکت داشت، حرکت را کارشناسان گفتند حرکت موجود زنده است ارث میبرد اما اگر نه حرکت عادی است که افتاده است ارث نمیبرد.

پرسش: ... نتوانستند دقیق تشخیص بدهند که این حرکت موجود زنده است یا نه!
پاسخ: بله، تمسک به اطلاق عام در شبهه مصداقیه خود اوست، این معلوم نیست که ولد باشد. تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام یا تمسک به مطلق در شبهه مصداقیه خود مطلق، معلوم نیست که این ولد باشد سابقه ولد بودن که نیست تا استصحاب بکنیم.


پرسش: سابقه حیاتش را میتونیم استصحاب کنیم!
پاسخ: بله، همان اگر بدانیم حیات بود و نمیدانیم که مُرد یا نه، حیاتش را استصحاب میکنیم اما اگر سابقهاش را ندانیم این تمسک به عام یا مطلق در شبهه مصداقیه خود آن عام یا مطلق است.


پرسش: در حالت حمل مثلاً در سونوگرافی یا مسائل دیگر نبضش را ...
پاسخ: حیاتش مسلّم بشود بله. پس «الحمل یرث إن ولد حیا» این فرع اول «و کذا لو سقط» حالا یا به جنایت یا غیر جنایت «فتحرک» چه نحوه حرکتی؟ «حرکة الأحیاء» آنطوری که زندهها حرکت میکنند، این را کارشناس باید تشخیص بدهد «و لو خرج نصفه حیا و الباقی میتا لم یرث» چون ولد کامل باید باشد «و کذا لو تحرک حرکة» که «لا تدل علی استقرار الحیاة کحرکة المذبوح» این حرکت مرده است نه حرکت زنده «و فی روایة ربعی عن أبی جعفر ع:» دارد که «إذا تحرک تحرکا بیّنا» این دو تا اثر دارد: هم «یرث و» هم «یورث» هم ارث میبرد از او ارث میبرند، چون وارث شدن او فرع بر این است که او ولد باشد، مورث بودن او فرع بر این است که مالک شده باشد، اگر مالک نشده باشد چه چیزی را ارث میگذارد. این باید در لحظه قبل، حیاتش ثابت شده باشد تا از پدر خودش ارث ببرد، وقتی از پدر خودش ارث برد و مالک شد حالا اگر سقط شد برادران و امثال ذلک از او ارث میبرند. پس «یرث» در صورتی که «ولد حیا»، «یورَث أو یوَرِّث» در صورتی که مالک شده باشد «یرث» در صورتی که خودش حیّ باشد «یوَرِّث» در صورتی که مالک شده باشد در ظرف حیات. در این روایت آمده است که «إذا تحرک تحرکا بینا» معلوم میشود که زنده است پس ارث میبرد و اگر این حالت ادامه داشت که بالغ میشود اگر این حالت ادامه نداشت مورّث است یعنی برادران و امثال ذلک از او ارث میبرند. پس «یرث» برای اینکه حیاً به دنیا آمده است «یوَرِّثُ» چون مالک شد، وقتی مالک شد برادرها و اینها ارث میبرند یا اگر پدر باشد ارث میبرد «یرث و یورِّث».


«و کذا فی روایة أبی بصیر عن أبی عبد الله ع» آنکه از امام باقر(سلام الله علیه) است از امام صادق(سلام الله علیه) هم رسیده است «و لا یشترط کونه حیا عند موت الموروث» چون آیه دارد که ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ یعنی در ظرف مرگ پدر این زنده باشد، نه در ظرف حیات پدر این زنده باشد، شرطش این است که این وقتی پدر مُرد او زنده باشد نه اینکه شرطش این باشد که پدر زنده است او زنده باشد، چون ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ یعنی در ظرف مرگ شما، او ولد باشد، از آیه که بیش از این استفاده نمیشود، از آیه استفاده میشود کسی که در ظرف مرگ پدر ولد است ارث میبرد، نه در ظرف حیات پدر ولد باشد «و لا یشترط کونه حیا عند موت المورث» «عند موت المورث» لازم نیست، وقتی که چیزی را دارند تقسیم میکنند باید که به دنیا آمده و ولد باشد «حتی أنه لو ولد لستة أشهر من موت الواطئ ورث» حالا ما نمیدانیم، چون اقل حمل شش ماه است، شاید این احراز نشود، اگر آن زمان آمیزش تا وقتی که آن پدر مُرد شش ماه طول کشید، ولی آمیزش قبلی بود زمینه قبلی بود، بعد هم حیاً به دنیا آمده است این ارث میبرد «و لا یشترط کونه حیا عند موت الموروث» بلکه آنچه که شرط است این است که حیاً به دنیا بیاید «حتی أنه لو ولد لستة أشهر من موت الواطئ ورث أو لتسعة و لم تتزوج» . این دو روایتی که مرحوم محقق اشاره کردند در باب هفت از ابواب میراث خنثی و اینها هست، وسائل، جلد 26، صفحه 302 «بَابُ أَنَّ الْحَمْلَ یَرِثُ»، یک «وَ یُورَثُ» دو «إِذَا وُلِدَ حَیّاً» اگر حی شد ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ صادق است یعنی در ظرف مرگ پدر یا ظرف مرگ مادر این ولد باشد ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُم‌﴾ در ظرف مرگ پدر یا مرگ مادر این ولد باشد، خواه در زمان حیات آنها ولد باشد یا نباشد، عمده این است «أَنَّ الْحَمْلَ یَرِثُ وَ یُورَثُ إِذَا وُلِدَ حَیّاً» «وَ یُعْرَفُ» حیاتش از کجا حاصل میشود؟ «بِأَنْ یَصِیحَ» همان استهلال کودک، گریه کند «أَوْ یَتَحَرَّکَ حَرَکَةً اخْتِیَارِیَّةً» که نشانه حرکت زنده است «وَ لَا یَرِثُ مِنْ دُونِ ذَلِکَ» اگر این امارات نبود حیات احراز نمیشود، چون حیات احراز نبود ولد بودن او مشکوک است، با این حالت تمسک بکنیم به عام، تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام خواهد بود، این یک «وَ حُکْمِ مِیرَاثِ الدِّیَةِ» هم همینطور است.
است و خمس ندارد، این فرق جوهری مسئله است.
بنابراین انسان از سه راه مالک میشود یا در زمان حیات خودش کسب میکند؛ یا نه، بالموت مالک میشود نه قبل الموت؛ یا سوم: بعد الموت مالک میشود مثل مثله کردن. اگر بعد از موت مالک شد ملک میت میشود، اولاً، و از ملک میت به ورثه به عنوان ارث میرسد، ثانیاً، و ارث هم خمس ندارد. این کودک از همه اینها ارث میبرد و حکم دیه هم همینطور است و حکم مُثله هم همینطور است.
«قَالَ لَا یَرِثُ شَیْئاً حَتَّی یَصِیحَ»[2] معلوم بشود که زنده است «وَ یُسْمَعَ صَوْتُهُ» علامت حیات در او باشد، اگر علامت حیات در او بود ولد است و اگر ولد بود ارث میبرد.


پرسش: این قید باید باهم باشد یعنی اگر ...
پاسخ: نه، احدهما کافی است اماره است. البته یک وقت است که صیحه واقعی هست اما احدی نشیند راه اثبات را ما نداریم که صیحه زد، امارهای نداریم. اگر چیزی مثل ماه در آسمان باشد ولی وقتی دیده نشود راه اثبات را ما نداریم. آنجا درباره ماه «یری» اینجا «یسمع».


روایت دومی که مرحوم کلینی نقل می کند «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ عَوْنٍ عَنْ بَعْضِهِمْ ع» اینجا از این جهت مرسل است «قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْمَنْفُوسَ لَا یَرِثُ مِنَ الدِّیَةِ شَیْئاً حَتَّی یَسْتَهِلَّ»[3] استهلال کند، استهلال کودک همان گریهای است که اولین بار که به دنیا آمده میکند «وَ یُسْمَعَ صَوْتُهُ» البته شنیدن ملاک نیست، مثل اینکه وجود ماه در خارج معیار است، منتها آیا وجود دارد یا نه، باید در حد رؤیت باشد اینطور نیست که رؤیت موضوع باشد رؤیت طریق است، عمده این است که فاصله ماه طوری باشد که دیده بشود، حالا اگر ابر بود و ندیدند معلوم میشود که رؤیت طریق است. اینجا هم حالا اگر سر و صدا کردند که نشنیدند ولی همه میدانند این مقدار ناله شنیدنی بود.
روایت سوم این باب که مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم «عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد این است که «قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی الْمَنْفُوسِ إِذَا تَحَرَّکَ وَرِثَ»[4] یعنی حرکت حیاتبخش. منفوس یعنی بچه به دنیا آمده چرا حرکت را گفتید استهلال را نگفتید؟ فرمود گاهی میبینید که بچه لال است، بچهای که لال است اگر استهلال نکرده نشانه موت که نیست، پس آن مسئله استهلال محفوظ است اگر مسئله آن گریه و آن ناله کودکانه بود که یقینی است، اگر آن نبود اگر حرکتش حرکت علامت حیات بود بله ارث میبرد «إِذَا تَحَرَّکَ وَرِثَ» چرا حالا شما تحرک را گفتید؟ فرمود «أَنَّهُ رُبَّمَا کَانَ أَخْرَسَ» یک وقت است که او گنگ است و اصلاً ناله نمیتواند بکند. پس این نشانه آن است که اگر اخرس نباشد و ناله بکند به طریق اُولی مسئله حیات ثابت میشود.
این روایت را مرحوم صاحب وسائل میفرماید: «یُعْلَمُ مِنْ هَذَا وَ أَمْثَالِهِ أَنَّ الْحَصْرَ السَّابِقَ إِضَافِیٌّ» اینکه در روایت دارد: «إذا استهل» این حصر، حصر اضافی است نه حصر حقیقی که اگر استهلال نبود و حرکت بود، معلوم میشود کافی است «مَخْصُوصٌ بِمَا إِذَا لَمْ یَتَحَرَّکْ» اگر هیچ حرکتی ندارد، در این حالت منحصر در استهلال است باید نالهای بکند. این مطلب را مرحوم شیخ طوسی و دیگران هم نقل کردند ولی احتمال دادند که این حمل بر تقیه بشود که اینجا حرکت را معیار قرار دادند چون آنها - عامه - اصرار دارند که باید حرکت بکند «لِأَنَّ بَعْضَ الْعَامَّةِ یُرَاعُونَ فِی تَوْرِیثِهِ الِاسْتِهْلَالَ لَا غَیْرَ» اینجا برای اینکه رفع آن حالت بشود میگویند حرکت هم باشد کافی است.
روایت چهارم از مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم «عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِیٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ فِی السِّقْطِ إِذَا سَقَطَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَتَحَرَّکَ تَحَرُّکاً بَیِّناً» [5] که روشن است حرکت زنده است این هم «یَرِثُ وَ» هم «یُورَثُ» از پدر خود ارث میبرد، اگر حیات پیدا کرد که خودش نگه میدارد و اگر بعداً مُرد در همان حالتها برادرانش از او ارث میبرند. این «یَرِثُ» از پدر، حالا اگر رشد کرد و ادامه داد و اینها با شرایط کنونی و پیشرفت علم، مال خودش است اما اگر مُرد مورّث است و ورثه از او ارث میبرند. چرا حرکت را شما معیار قرار دادید؟ برای اینکه ما درست است که آن استهلال اثر دارد ولی «فَإِنَّهُ رُبَّمَا کَانَ أَخْرَسَ» لذا نتواند استهلال بکند.
روایت پنجمی که مرحوم کلینی از «مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ» که این روایت معتبر است «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد این است که فرمود: «قَالَ: لَا یُصَلَّی عَلَی الْمَنْفُوسِ وَ هُوَ الْمَوْلُودُ الَّذِی لَمْ یَسْتَهِلَّ وَ لَمْ یَصِحْ»[6] صیحه هم ندارد، نه گریه میکند، نه صیحه «وَ هُوَ الْمَوْلُودُ الَّذِی» هیچ کدام از این دو اماره را ندارد «لَمْ یَسْتَهِلَّ» استهلال ندارد «وَ لَمْ یَصِحْ» صیحه هم ندارد «وَ لَمْ یُوَرَّثْ مِنَ الدِّیَةِ» به عنوان دیه از او ارث نمیبرند برای اینکه او مالک نشد تا اینکه مورث باشد «لا یرث و لا یورَث» که از او کسی ارث ببرد چون وقتی دیه به او میرسد که او زنده باشد «وَ لَا مِنْ غَیْرِهَا» اما «فَإِذَا اسْتَهَلَّ» یا بفرمایید «أو صاح» صیحهای بزند حضرت فرمود: «فَصَلِّ عَلَیْهِ» نماز میت دارد «وَ وَرِّثْهُ» از مال پدر به او ارث میرسد.


پرسش: صیحه و استهلال یک ... دارد
پاسخ: بله همه اماره است منتها آن استهلال اولین نالهای که کودک میکند را به آن استهلال میگویند.


روایت ششم این باب که مرحوم شیخ طوسی «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد «فِی الْمَنْفُوسِ» فرمود: «لَا یَرِثُ مِنْ وَالِدَیْهِ شَیْئاً حَتَّی یَصِیحَ» و صیحهاش هم به گوش برسد «وَ یُسْمَعَ صَوْتُهُ» یک وقتی است که سروصدا هست و شنیده نمیشود آن معیار نیست صیحهای که بتواند به گوش برسد یک علامت حیات است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo