< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

1400/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارث

مرحوم محقق(رضوان الله تعالی علیه) بعد از جریان میراث نسبی، میراث سببی را شروع کردند و جریان زوجیت که اولین سبب از اسباب چهارگانه میراث بود را مبسوطاً گذراندند بعد ولای عتق و ولای ضامن جریره را به مقدار مقدورشان و محل ابتلاء ذکر کردند. پایان‌بخش آن، مسئله ولای امامت بود که مهم‌ترین مسئله بود.

در ولای امامت، چهار طایفه نصوص داشتیم: یک طایفه که صحیحه فراوانی در آن بود، موثقه هم در آن بود، این بود که وارث «من لا وارث له»[1] امام است. این روایات، معتبر و مورد عمل اصحاب و دعوای شهرت، بلکه دعوای اجماع بودند. سه طایفه از نصوص معارض این طایفه بودند که جمع‌بندی شد: طایفه أولی که درباره سائبة وارد شد این بود که این وارث ندارد[2] ، اگر امام وارث «من لا وارث له» است ممکن نیست کسی از دنیا برود و ترکه داشته باشد و وارث نداشته باشد.

طایفه ثانیه روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این به «بیت مال المسلمین»[3] برمی‌گردد که از این دسته از روایات، جمهوری در می‌آید نه حکومت اسلامی. اینکه فرمود به بیت المال برمی‌گردد با روایاتی که دارد وارث «من لا وارث له» امام است هماهنگ نیست.

طایفه ثالثه تعیین مصرف بود که به فقرا و مساکین و اینها بدهند[4] . طایفه سوم جمعش با طایفه اول خیلی آسان است، برای اینکه در طایفه سوم که دارد به فقرا و مساکین بدهید، این مصرف را معین می‌کند نه والی را نه مسئول را. بنابراین این اصلاً معارض نیست برای اینکه خود امام(سلام الله علیه) به مساکین می‌داد، جانشینش هم به مساکین و فقرا می‌دهد، اگر هم تعارضی باشد تعارض ابتدایی است.

عمده طایفه أولی و طایفه ثانیه است. طایفه أولی که دارد این وارثی ندارد، ظاهرش این است که از اقوام و خویشان، یک، یا از موالیان، دو، اما در صدد نفی وارث بودن امام نیست.

پرسش: ... آیا لزوما اول باید به امام برسد بعد به ...

پاسخ: بله اگر والی آن باشد مثلاً مالی را گفتند متولی‌اش فلان شخص است این جزء مباحات اولیه نیست که هر کسی بگیرد.

 

پرسش: آیا می شود مستقیماً به فقرا داد

پاسخ: نه، مگر اینکه آن ولی اجازه بدهد، اگر ولی اجازه داد بله اما اگر کسی مالی را وقف کرد مثلاً برای سادات یا برای حوزه یا برای فلان مؤسسه، متولی‌اش را زید معین کردند

 

پرسش: اینجا هم نگفتند برای ...

پاسخ: بسیار خب! این طایفه نگفت. این طایفه در صدد بیان والی نیست، در صدد بیان مصرف است، الآن مصرفش هم همان‌ها هستند پس این اصلاً معارض با مسئله امامت نیست، برای اینکه اگر روایتی در صدد بیان والی و مسئول باشد، بگوید مسئولش بیت المال است یا مسئولش انفال است این معارض است، اما اگر روایتی در صدد بیان مصرف است که حالا آن والی که گرفته کجا صرف بکند، این اصلاً معارض با آن نیست. اگر ما روایتی داشتیم که مصرف را با این، مغایر می‌دانست، در باب مصرف باهم معارض هستند، اما این روایت‌ها درباره تعیین مصرف است و آن روایت‌ها درباره تعیین والی، بنابراین موضوع دو تاست.

 

پرسش: مشخص شد که حتما باید دست حاکم برسد

پاسخ: بله، آن روایات فراوان و صحیح، دارد که امام وارث «من لا وارث له» است، این روایت ندارد که برای فقرا است، این روایات دارد که ائمه(علیهم السلام) به فقرا می‌دادند یعنی در این زمینه صرف می‌کردند. اگر این روایت بفرماید اینها برای فقرا هستند یعنی فقیر مستقیماً مالک است، بله مثل زکات، درباره زکات که کسی نمی‌گوید که حتماً باید به اذن مرجع باشد اما درباره خمس حضرت فرمود «الخمس لنا»[5] خمس مجموعش سهم سادات و سهم امام است اصطلاحاً گرچه عرف عادی خمس را در برابر سهم امام می‌دانند خیال می‌کنند سهم سادات است نه، الخمس یعنی همان بیست درصد، همان یک پنجم، فرمود «الخمس لنا» پس والی او می‌شود.

 

بنابراین این طایفه نمی‌تواند معارض باشد، می‌ماند دو طایفه: یکی طایفه سائبة است و یکی هم درباره اینکه به بیت المال برمی‌گردد یا جزء انفال است، آنهایی که دارد انفال است آن هم نمی‌تواند معارض باشد برای اینکه ولی انفال خدا است و پیغمبر است و ذریه پیغمبر هستند ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ﴾[6] پس آن طایفه معارض نیست، دارد که این جزء انفال است آن روایات هم که دارد امام وارث «من لا وارث له» است یعنی همین اهل بیت. این طایفه هم معارض نیست.

می‌ماند آن طایفه‌ای که می‌گوید مال بیت المال است، چون اینها جمع دلالی‌اش مشکل بود این را حمل کردند بر تقیه، چون در حکومت اهل سنت این‌گونه از اموال برای بیت المال است لذا بعضی از فقها این طایفه از نصوص که دارد کسی بمیرد و ترکه‌ای داشته باشد این مال «بیت مال المسلمین» است را حمل بر تقیه کردند چرا؟ برای اینکه این روایت والی معین کرده است که بیت المال است. این جمعی بود که گذشت و گذشته از این گفته شد که کسی به آن عمل نکرده، معرض عنهای اصحاب است و اصحاب اتفاقاً به آن نصوص ولایت عمل کردند.

اما مطلب لطیفی را مرحوم کاشف الغطاء یعنی پسر بزرگ مرحوم آقاشیخ جعفر، آقا شیخ حسن کاشف الغطاء دارند ایشان در این انوار الفقاهه می‌فرمایند این روایتی که دارد برای بیت المال است لازم نیست ما این را حمل بر تقیه کنیم لازم نیست بگوییم این معرض عنهای اصحاب است برای اینکه ما روایتی داریم که در آن روایت فرمود اگر کسی جنایتی کرد دیه بدهکار است، دیه‌اش به عهده بیت المال ماست، معلوم می‌شود که از مقام امامت و اینها هم به بیت المال مسلمین تعبیر می‌کنند.

ایشان در جلد نهم این کتاب شریف انوار الفقاهه - خدا غریق رحمتش کند، حسن بن جعفر، پسر بزرگ مرحوم کاشف الغطاء- دارد که «و فی بعض الأخبار ان میراثه» یعنی میراث «من لا وارث له» «لبیت مال المسلمین» این می‌تواند معارض باشد «و ربما ظهر ذلک من بعض فتاوی الأصحاب» آن هم علم پیدا کردند که بگویند که بیت المال است مرحوم علامه حلی در مختلَف جلد نُهم مسئله چهل این را از ابن جنید نقل کرد[7] مستحضرید که از فتواهای ابن جنید و سابقهای که دارد همان حرف‌های آنها در می‌آید «و فی بعض الأخبار ان میراثه لبیت مال المسلمین و ربما ظهر ذلک من بعض فتاوی الأصحاب» بعد خود کاشف الغطاء می‌فرماید: «و هو محمول علی ارادة بیت الإمام» بیت المال مسلمین بیت امام است چرا؟ «لأنه سید المسلمین فعبر عنه بهم» چون سید المسلمین است، بیت او بیت المسلمین است، این یک تعبیر ذوقی است، حالا به تعبیر شهادت فقهی برسیم «فعبر به عنه بهم اولاً أو لان المال لیس کسائر امواله المملوکة» ما که می‌گوییم برای امام است یعنی برای امامت است نه برای شخص امام. بله، «بیت مال المسلمین» هم به همین برمی‌گردد، این یک وجه دیگر است «لیس کسائر امواله المملوکة حیث انه کان یصرفها کما یصرف مال بیت المسلمین». این وجه دوم، قدری فقهی‌تر است، آن وجه وجه ذوقی است، اما وجه سوم: «و فی الخبر المتقدم فی دیة من لا وارث له» حضرت فرمود که «انه یجعلها فی بیت مال المسلمین» دیه «من لا وارث له» را به چه کسی می‌دهند؟ فرمود به «بیت مال المسلمین» بدهید خود امام فرمود دیه‌اش برای من است اگر او جنایتی کرد و نداشت من باید بدهم یعنی امامت. پس این «بیت مال المسلمین» خیلی روشن می‌شود که بیت الامامة است.

پس وجه اول وجه ذوقی است، وجه دوم روایی و فقهی است، سوم وجهش این است که فرمود: در همان روایتی که ما قبلاً خواندیم «فی دیة من لا وارث له» دیه‌اش به عهده کیست؟ کسی را کشتند و قتل خطئی بود و وارث ندارد که ما دیه را به او بدهیم، این دیه را چه کسی می‌برد؟ آنجا وارد شده است که این دیه را «یجعلها فی بیت مال المسلمین» حالا این چه شاهد است برای اینکه منظور از «بیت مال المسلمین» بیت امامت است؟ «مع التصریح فیه بأن دیته له» تصریح کرد که دیه‌اش مال من است، اگر یک روایت بالصراحه دارد که دیه مال امام است، بعد یک روایت دارد که دیه‌اش به «بیت مال المسلمین» است یعنی بیت الامامة، این دو تا روایت که نمی‌توانند معارض هم باشند.

 

پرسش: این طور صحبت کردن اصلاً کلاً بیت مال المسلمین را هیچ می کند ... نه این می گوید بیت مال المسلمین والی است ...

پاسخ: اینکه در صدد مصرف نیست، در صدد مصرف باشد معارض نیست. اگر این در صدد بیان مصرف باشد مقام ثانی بحث است، مقام اول این است که سرپرست این مال کیست؟ مقام ثانی این است که حالا که سرپرستش فلان مقام است، فلان شخصیت حقیقی است کجا صرف بکند؟ آن روایت‌هایی دارد درباره فقرا یا همشهری‌ها و امثال ذلک، که چند تا روایت بود، آن در صدد بیان مصرف است نه در صدد بیان مسئول و والی، این روایت که دارد که برای انفال است، والی را نشان می‌دهد، روایتی که دارد برای بیت مسلمین است حکومت را نشان می‌دهد دولت را نشان می‌دهد لذا عامه هم از آن همین معنا را فهمیدند، به دولت برمی‌گردانند، اما این استظهار مرحوم کاشف الغطاء این است که درست است که ممکن است «بیت مال المسلمین» به دولت بر‌گردد که اهل سنت می‌گویند و مقابل بیت امام است، اما در همین قضیه شخصی که برای دیه است یک جا می‌فرماید دیه برای امام است، برای اینکه این شخصی که خطئاً کشته شد باید دیه بدهند نه قصاص، وارث ندارد دیه‌اش را به چه کسی بدهند؟ فرمود دیه برای امام است، بعد همین امام می‌فرماید دیه برای «بیت مال المسلمین» است و منظور از بیت المال مسلمین یعنی بیت امامت.

 

«و فی الخبر المتقدم فی دیة من لا وارث له انه یجعلها فی بیت مال المسلمین مع التصریح فیه» در همان خبر «بأن دیته له علیه السلام» این «قرینة علی ارادة بیت مال الإمام علیه السلام من بیت المسلمین» اگر گفتند بیت المسلمین یعنی امام المسلمین، برای اینکه در یک روایت است، روایت دیگر که نیست. در همان روایت می‌فرماید که این برای امام است، به بیت امامت می‌دهیم «ثم ان هذا المال مع حضور الإمام علیه السلام»[8] که خودش می‌داند چگونه صرف بکند، در زمان غیبت هم مصرفش فقها و امثال ذلک‌اند. این یک تنبّه خوبی است، لازم نیست که ما بگوییم این مورد اعراض اصحاب است نه! این یک جمع فقیهانه است.

اما این سه تا مسئله است که مرحوم محقق در شرایع دارد، صاحب جواهر هیچ بحثی در این سه مسئله ندارد، این سه مسئله را نقل می‌کند و می‌گوید این سه مسئله مربوط به مسئله خمس و انفال است و به کتاب جهاد برمی‌گردد، جایش اینجا نیست حالا ایشان ذکر کردند لذا هیچ استدلالی، هیچ تقریری، هیچ تبیینی، راجع به این سه مسئله ندارد. آن مسائل ثلاث این است:

«الأولی ما یؤخذ من أموال المشرکین فی حال الحرب‌ فهو للمقاتلة بعد الخمس» در میدان جنگ اگر چیزی از غنائم را خود این مجاهدین بگیرند مال خودشان است منتها مطابق ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾[9] اینجا «ان ما» باید جدا نوشته می‌شد حالا اینجا رسم الخط است بعضی از جاهاست که حتماً باید این «إنّ» یا «أنّ» از «ما» جدا باشد یک وقت است که باهم نوشته می‌شود مثل «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ» آن حرف است و باید با «إنما» نوشته بشود، اما اینجا اسم است، اسم است یعنی «إنّ» حرف است «ما» موصوله است و اسم آن است و منصوب است معناً، خبر می‌خواهد «وَ اعْلَمُوا أَنَّ ما غَنِمْتُمْ» این «إنّما» که باهم می‌نویسند مثل «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات‌»[10] حرف است باید باهم نوشته شود اما چند جاست که متأسفانه برخلاف این روش ادبی این‌طور نوشته شده است.

الآن نمی‌شود دست به این زد، خط عثمان طه است و به هم می‌خورد. ما هر چه به این آقایان گفتیم که الآن ما به بچه‌هایمان قرآن می‌خواهیم یاد بدهیم، یک دانه الف کوچکی را روی «أبصر» بنویسیم که این «أبصر» نیست «أبصار» است این چگونه بخواند؟ شما موافقت کنید ما این را «أبصار» بنویسیم! حاضر نشدند گفتند دست ما بسته است. در فضای بین الملل می‌گویند این به هم خورد و در قرآن دست بردند و امثال ذلک! خیلی از این الف‌های کوچک را به زحمت دارند بچه‌ها می‌خوانند، چگونه بخوانند؟! اینها الآن مقدور نیست ولی بعضی از چیزهاست که واقعاً درست نیست «وَ اعْلَمُوا أَنَّ ما غَنِمْتُمْ» این «أنّ» حرف مشبهة بالفعل است «ما» اسم است، مبنی است، موصوله است، محلاً منصوب است، اما «أنَّما» نوشته شده است، از اینها باز چند جا در قرآن داریم ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ء﴾، این مجاهدین غنیمتشان است ﴿غَنِمْتُمْ﴾ را هم به اینها نسبت دادند، درآمدشان است، خمسش را باید بپردازند این حکمش روشن است لذا آنچه مجاهدین و رزمنده‌ها در میدان جنگ از اینها می‌گیرند، مشمول این آیه است که مال خودشان است، خمسش را باید بپردازند.

«و ما یأخذه سریة بغیر إذن الإمام فهو للإمام ع» غزوه آن است که خود رهبر حضور داشته باشد، سریه یعنی گروه خاصی بروند برای دفع فتنه و امثال ذلک، اینها اگر با اذن امام بروند هر چه گرفتند، جزء درآمدهاست، آن وقت خمسش را هم از همین می‌پردازند، اما اگر بدون اذن اسلحه کشیدند و رفتند مرز و با یک عده درگیر شدند، اینها هر درآمدی که دارند مال امام است «و ما یأخذه سریة» که در برابر غزوه است «بغیر إذن الإمام فهو للإمام ع و ما یترکه المشرکون فزعا» در میدان جنگ از روی ترس فرار می‌کنند «و یفارقونه من غیر‌ حرب» جنگ نکرده فرار می‌کنند این «فهو للإمام» علیه السلام است «و ما یؤخذ صلحا أو جزیة فهو للمجاهدین و مع عدمهم یقسم فی الفقراء من المسلمین» این مسائل هست.

«الثانیة ما یؤخذ غیلة من أهل الحرب‌ إن کان فی زمان الهُدنة أعید علیهم» اگر خدای ناکرده کم‌فروشی، بدفروشی، سرقت و خیانت، مخفیانه از اموالشان گرفته شد، اگر زمان جنگ است که زمان محارب بودن اینهاست، مالشان فئ مسلمین است، حرف دیگری نیست، اما در زمان هُدنه، در زمان صلح، در زمان عدم جنگ، کسی حق ندارد مال مردم را بگیرد ولو کافر، این باید به آنها برگردد «أعید علیهم و إن لم یکن» اگر زمان جنگ بود، زمان هدنه نبود و محارب بودند «کان لآخذه و فیه الخمس» این غنیمت است و باید خمسش را بپردازد.

 

پرسش: ... پشت پرده هم همین حکم را دارد مثلاً همین جنگ اقتصادی ...

پاسخ: خیانت را نمی‌شود با خیانت جواب داد. صریحاً فرمود علناً شما معاهده را به هم بزنید، اگر می‌ترسید که اینها جفایی کنند، به هم بزنند، این صلح‌نامه را این قطع‌نامه را بگذارید کنار اما مادامی که به حسب ظاهر، این قطع‌نامه، این عهدنامه، این صلح‌نامه، این پیمان‌نامه را اینها به هم نزدند شما مستقیم باشید، اگر دیدید که نه، در معرض خیانت‌اند﴿فَانْبِذْ إِلَیْهِم‌﴾[11] این قطع‌نامه را پاره کن و دور بینداز ولی مادامی که رسماً جدا نشدند، نمی‌شود مال آنها را گرفت.

 

«الثالثة من مات من أهل الحرب و خلّف مالا فماله للإمام‌ إذا لم یکن له وارث‌»[12] این «من مات و لم یکن له وارث» چه در مسلمین، چه در اهل ذمه، چه در منافقین، چه در کفار، چه در مشرکین، شامل همه می‌شود. اگر کسی روی کره زمین بمیرد و هیچ وارثی نداشته باشد مالش مال امام است.

بیان لطیفی در این روایات است که در باب جهاد مشخص کردند این روزها روزهای پرستار هست و خدای سبحان به برکت زینب کبری(سلام الله علیها) به همه اینها پاداش بدهد خیر و دنیا و آخرت بدهد اجر بدهد، معلوم می‌شود که وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از این زن‌ها و بانوان در جریان جنگ‌ها به عنوان پرستاری استفاده می‌کردند. مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله علیه) در جلد پانزده وسائل این روایت را نقل می‌کند.

روایت ششم در ذیل صفحه 112 این است که «وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ‌ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ بِالنِّسَاءِ فِی الْحَرْبِ» این «باء» باء تأدیه است یعنی زن‌ها را به همراه خود بُرد «یُدَاوِینَ الْجَرْحَی وَ لَمْ یَقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَیْ‌ءِ شَیْئاً وَ لَکِنَّهُ نَفَلَهُنّ» چند تا کار کرد حضرت، اینها را به همراه برد که اینها پرستاری زخم‌خورده‌ها و مجروحین را به عهده بگیرند، و حق الزحمه به اینها داد لکن نه از خمس، چون خمس وضعش مشخص بود، غنیمت حکمش مشخص بود، خمسش مشخص بود لکن «نفلهنّ» از درآمدهای دیگر حق الزحمه اینها را داد.

«فهاهنا امور ثلاثة» یکی بردن اینها، نه تنها اینها در شهر کارهای درمانی بکنند بلکه در میدان جبهه هم می‌توانند بروند. آن روز رفتن به میدان جبهه کار آسانی نبود. می‌توانند زن‌ها بروند در میدان جبهه آنجا چادرها و خیمه‌های ویژه بزنند، این زخمی‌ها را معالجه کنند. دوم اینکه این بی‌اجرت نبود در جریان جنگ مشخص شد که غنیمت‌ها مال مجاهدین است خمس را هم باید بپردازند سوم اینکه حق الزحمه اینها چه شد؟ حق الزحمه اینها را باید بپردازد و اینها از مال دیگر حق الزحمه دارند. بردن زن به میدان جبهه آن روز خیلی آسان نبود، از این طرف حجاب لازم است از آن طرف هم حضرت اینها را به همراه خود برد میدان. پس معلوم می‌شود که حضور زن و مجاهدت زن و همکاری زن در مسائل نظامی تا این حد در اسلام سابقه دارد. این روایت را که مرحوم کلینی نقل کردند مرحوم شیخ طوسی هم نقل کرد. مرحوم شیخ طوسی با سند دیگری نقل کرد مرحوم کلینی با سند خاص خودشان نقل کردند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo