< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

1400/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارث

مرحوم محقق در پایان مقصد اول که مربوط به ارث انساب بود پنج تا مسئله ذکر کرد. اجتماع ورثه اگر طبقه اول و تا حدودی دوم باشد هم نصوصش کم نیست هم اقوالش زیاد است هم محل ابتلاء است اما طبقه سوم، هم نصوصش کم است هم اقوال نادر است هم محل ابتلاء نیست، مخصوصاً اگر با زوج و زوجه جمع شوند، یعنی نسب با سبب جمع شود.

ولی یک قاعده کلی که از نصوص استفاده می‌شود این است که اولین سبب یعنی زوجیت هرگز محجوب نخواهد بود به حجب حرمان. هیچ طبقه‌ای از این طبقات سه‌گانه نسبی نمی‌توانند حاجب زوجین باشند به حجب حرمان. با حجب نقصان چرا! یعنی اگر فرزند باشد، پدر سهم أعلی نمی‌برد، مادر سهم أعلی نمی‌برد - اینها زوجین‌اند در حقیقت، نه پدر و مادر میت، پدر و مادر میت سهم خودشان را می‌برند، ولی زوجین سهم أعلی را نمی‌برند - و اگر فرزند نباشد، با طبقات دیگر بخواهند جمع بشوند سهم أعلای خودشان را می‌برند. بنابراین اینها نه حاجب‌اند و نه محجوب. فقط در صورتی که فرزند داشته باشند حجب نقصان دارند، در صورتی که نداشته باشند با همه انساب سه‌گانه و درجات سه‌گانه جمع می‌شوند - یعنی با پدر و مادر میت که طبقه اول‌اند و همچنین با أجداد و إخوه که طبقه دوم‌اند و با أعمام و عمات، أخوال و خالات که طبقه سوم‌اند و با بنی أعمام و بنی أخوال که در طول همان طبقه سوم قرار دارند - هرگز محجوب نیستند، حاجب هم نیستند.

بنابراین سهم أعلا و ادنای اینها را هم قرآن مشخص کرده است، چهار تا سهم است که زوج اگر فرزند باشد سهم أدنی را می‌برد که ربع باشد، اگر فرزند نداشته باشند سهم أعلی را می‌برد که نصف باشد. زوجه اگر فرزند داشته باشند سهم أدنی را می‌برد که یک هشتم باشد و اگر نداشته باشند سهم أعلی را می‌برد که یک چهارم باشد، اینها همیشه هست.

پس هرگز حجب حرمان در سبب زوجیت نیست و زوجیت هم با همه اینها جمع است و این هم یک اصل کلی است که تنصیص هم شده روایت هم دارد.

آخرین فرع این است- خدا غریق رحمت کند صاحب جواهر هم با اینکه خیلی اصرار دارد که در این زمینه دامن بزند، اینجا سه چهار سطر بیشتر ندارد بعد هم تصریح می‌کند که اینها جزء فروع نادره است- «الخامسة» که آخرین فرع از این مسائل پنج‌گانه است مرحوم محقق در شرایع این چنین فرمود: «حکم أولاد الخئولة» یعنی دایی‌زاده‌ها «مع الزوج و الزوجة حکم الخئولة‌» حکم خود دایی‌ها است برای اینکه اینها سهم «من یتقرب» را می‌برند، این هم با ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾[1] [2] هماهنگ است هم با روایاتی که دارد اینها سهم «من یتقرب» را می‌برند. این روایات دو تا پیام دارد: یکی اینکه اینها وارث‌اند یکی اینکه سهمشان سهم «من یتقرب» است.

اما در صدر اسلام دو عامل در طول هم تشریع شده بود و رخت بربست، یکی ایمان بود یکی هجرت. یعنی در صدر اسلام اگر مسلمانی رحلت می‌کرد چون ورثه‌ او کافر بودند ارثش به مسلمان دیگر می‌رسید، این یک مقطعی از تاریخ بود. وقتی جریان هجرت پیش آمد، آن هر مسلمانی ارث ببرد، نیست، مسلمانی که مهاجر باشد، ارث می‌برد، این دو مقطع تاریخ که حکم تکلیفی آمد. حالا اگر فردی قبیله‌ای جامعه‌ای با یک جامعه دیگر هم‌پیمان شود که اگر استکبار به ما حمله کرده است شما از ما دفاع کنید و اگر به شما حمله کرد ما هم دفاع می‌کنیم. «دمک دمی، حربک حربی، سلمک سلمی» این ﴿عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ﴾[3] است این را استثنا کرده است حالا این باید جداگانه بحث شود و خواهد آمد در مسئله ولاء.

این آیه را در بحث ولاء ضامن جریره إن‌شاءالله به خواست خدا خواهیم خواند اما یک حکم جهانی است. یعنی هر کشوری با کشور دیگر هر فردی با فرد دیگر می‌تواند بگوید که اگر فلان کشور ستمکار قدرتمند به ما حمله کرد شما دفاع کنید و بالعکس و با این شرایط که فلان معدن را شما ببرید این «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ»[4] جزء شروط عقلایی هم هست منتها آنجا شارع مقدس گفته بود شما ارث می‌برید اینجا هم در ﴿بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ﴾ نفی نکرده که إن‌شاءالله در مسئله ولاء ضامن جریره خواهد آمد.

«علی أی حال فرع آخر این است: «حکم أولاد الخئولة مع الزوج و الزوجة حکم الخئوله» است این روشن نیست که در چه جهت؟ در اصل ارث یا در سهم‌بری؟ ولی روایت کاملاً مشخص کرده است که اینها با زوج و زوجه جمع می‌شوند در ارث‌بری، یک، و در مقدار سهم ، دو؛ که ارث «من یتقرب» را می‌برند. «حکم الخئوله» این است «فلو کان زوج أو زوجة» که سبب‌اند «و بنو أخوال مع بنی أعمام فللزوج أو الزوجة نصیب الزوجیة» سهم أعلی را می‌برند برای اینکه حجب حرمان که اصلاً ندارند حجب نقصان هم به وسیله فرزند است که فرزند ندارند. پس بنابراین زوج سهم اعلای خود را که نصف باشد می‌برد و زوجه سهم اعلای خودش را که ربع باشد می‌برد بقیه را آن عموزاده‌ها و خاله‌زاده‌ها می‌برند. «فللزوج أو الزوجة نصیب الزوجیة» یعنی نصیب اعلی «و لبنی الأخوال» دایی‌زاده‌ها «ثلث الأصل و الباقی لبنی الأعمام‌» چرا؟ چرا آنها دو برابر می‌برند؟ دو سوم مانده را آنها می‌برند؟ اینها که زوج و زوجه که نصیب زوجیت را باید ببرند. اگر زوج بود که نصف را می‌برد و اگر زوجه بود که ربع را می‌برد. بقیه اموال را تثلیث می‌کنند «لبنی الأخوال» یعنی دایی‌زاده‌ها یک سوم می‌برند، دو سوم را بنی الأعمام می‌برند ولو بنی الأعمام دختر باشند و دایی‌زاده‌ها پسر باشند آنها سهم «من یتقرب» را می‌برند اینها هم سهم «من یتقرب» را می‌برند «و لبنی الأخوال ثلث الأصل» و باقی برای بنی أعمام است.

حالا روایاتی که این خصوصیت را بیان می‌کند که طبقات بعدی یعنی دایی‌زاده‌ها، خاله‌زاده‌ها، عموزاده‌ها، عمه‌زاده‌ها اینها ارث می‌برند ضمن اینکه دارند ارث می‌برند اما نفرمود ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن‌﴾[5] فرمود اینها سهم «من یتقرب» را می‌برند. اگر سهم «من یتقرب» را می‌برند کسانی که عموزاده‌اند دو برابر می‌برند ولو دختر باشند، کسانی که عمه‌زاده‌اند یک برابر می‌برند ولو پسر باشند. روایاتش هم در باب میراث ازواج هست هم در باب میراث أعمام.

درباره میراث أعمام وسائل جلد 26 صفحه 189 باب سه «بَابُ أَنَّ الْأَعْمَامَ وَ الْأَخْوَالَ وَ أَوْلَادَهُمْ یَرِثُونَ وَ یَمْنَعُونَ الْمَوَالِیَ الْمُعْتِقِینَ» چه رسد به موالی ضامن جریره، وقتی اینها مقدم بر ولاء عتق بودند، یقیناً مقدم بر ولاء ضامن جریره هم هستند، برای اینکه ولای عتق مقدم بر ولای ضامن جریره است «وَ یَمْنَعُونَ الْمَوَالِیَ الْمُعْتِقِینَ فَلَا یَرِثُونَ» این موالی «مَعَهُمْ» (این بنی الأخوال و بنی الأعمام) بعد به‌طور کلی حالا ولو ارحام خیلی دور هم که باشند مادامی که «أحد الأقارب» از طبقات دور و نزدیک مانده، بر اساس ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ به سبب ارث نمی رسد و اشاره شد که در عناصر محوری سه‌گانه عنصر سوم لازم نیست که نسب باشد یعنی ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ از کسی دیگر، آن کسی دیگر ولو سبب باشد ولو بیگانه باشد.

روایاتی در این مسئله است؛ اولین روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد این است که از «أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع» وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) «فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ خَالَتَیْهِ وَ مَوَالِیَهُ» این هم دو تا خاله گذاشت و هم موالی گذاشت، آنها نسب‌اند، اینها سبب. حضرت فرمود: «أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ (فِی کِتابِ اللَّهِ)» این دو مطلب را می‌رساند یکی اینکه لازم نیست عناصر محوری آن ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ هر سه نسب باشد که بگوییم ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ یعنی بعضی از این نسبی‌ها که نزدیک‌ترند أولی از دیگری هستند، نه! این دیگری خواه نسب باشد که نزدیک است خواه سبب است که راه دور است، به دلیل آیه سوره مبارکه «احزاب» که دارد: ﴿أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فی‌ کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرین‌﴾[6] مؤمنین و مهاجرین که جزء نسب نبودند جزء سبب بودند. اینجا هم منصوص است که موالی سبب‌اند نه نسب. خاله‌زاده‌ها یا دایی‌زاده‌ها یا عمه‌زاده‌ها یا خود اینها مقدم‌اند نسبت به موالی معتِق، پس معلوم می‌شود عنصر سوم ممکن است نسب نباشد سبب باشد ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ شامل حال آنها هم می‌شود. استدلال کردند «الْمَالُ بَیْنَ الْخَالَتَیْنِ»[7] یعنی این دو خاله‌ای که ماندند مال را تقسیم می‌کنند.

روایت دوم این باب را که باز مرحوم کلینی «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» یعنی امام باقر(سلام الله علیه) نقل کرده است این است که «قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی خَالَةٍ جَاءَتْ تُخَاصِمُ فِی مَوْلَی رَجُلٍ مَاتَ» کسی از دنیا رفت آن کسی که مولای این بود و ولای عتق داشت، داعیه ارث داشت و این یکی نسب هست گفت من نسب هستم، سهمِ ارث می‌برم. نه در مقدار، در اصل ارث مخاصمه داشتند. «فِی خَالَةٍ جَاءَتْ تُخَاصِمُ فِی مَوْلَی رَجُلٍ مَاتَ» حضرت فرمود: «فَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ»[8] معلوم می‌شود عنصر سوم ولو نسب نباشد.

پس عنصر اول خود میت است، عنصر دوم این وارث است، این دو نحو مصداق دارد: یکی اینکه ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ در داخله خود انساب؛ دوم اینکه اگر نسبی در کار نباشد نسب با بیگانه اگر مطرح بشود، نسب بر بیگانه مقدم است، بیگانه ولای عتق است و ولای ضامن جریره است و ولای امامت. ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ یعنی ولو آن بعض نسب نباشد. غرض این است که ظاهر این ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ نشان می‌دهد که مفضل و مفضل علیه هر دو نسبی باشند اما از این استدلال حضرت چه اینکه ظاهر آیه سوره «احزاب» هم این است این جنین بر می آید که آن مفضل علیه ولو نسب نباشد.

البته از اینجا معلوم می‌شود که روایات دیگری که آمده ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ را معنا کرده، این طبقات سه‌گانه را تشریح کرده که طبقه اول مقدم بر طبقه دوم است، یعنی أبوان و أولاد مقدم‌اند، بعد أجداد و إخوه مقدم‌اند، بعد أعمام و عمات یا أخوال و خالات مقدم‌اند، در همه موارد به ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ تمسک کرد، این برای بیان حصر نیست که ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ فقط در همین محدوده نسبی باشد. این روایت اول باب چهار این است: وجود مبارک أبی جعفر«فِی حَدِیثٍ قَالَ: وَ عَمُّکَ أَخُو أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَوْلَی بِکَ مِنْ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ» یعنی عموی أبوینی مقدم است. بعد فرمود: «وَ عَمُّکَ أَخُو أَبِیکَ (مِنْ أَبِیهِ) أَوْلَی بِکَ مِنْ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ لِأُمِّهِ» أبی مقدم بر أمی است. بعد فرمود: «وَ ابْنُ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ لِأَبِیهِ» آن پسرعموی أبوینی مقدم است بر پسرعموی أبی بعد فرمود: «وَ ابْنُ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ لِأُمِّهِ»[9] همه اینها نسب هستند، آن وقت آدم خیال می‌کند که در داخله خانوادگی ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ است، که امر دایر بشود بین نسب و سبب ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ نگیرد، نه، چرا می‌گیرد.

غرض این است که این استدلال‌هایی که به خود آیه تمسک می‌کنند هم برای آن است که دست آن بیگانه‌ها را ببندند و هم راه فقهی را به ما نشان بدهند که استدلال کردند. مثل اینکه وجود مبارک امام صادق به زراره که می‌گوید آیه دارد که ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ﴾[10] سرتان را مسح بکشید شما چرا می‌گویید یک گوشه سر کافی است؟ حضرت فرمود: «لِمَکَانِ الْبَاءِ»[11] چون در قرآن که نفرمود: «و امسحوا رؤسکم» فرمود: ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ﴾ این باء در اینجا به معنی مِن تبعیضیه است. این‌طور استدلال کردن و تمسک کردن به قرآن، راه اجتهاد نشان دادن است. زراره از اصحاب و عرب است گفت که در مسئله دست مشخص شد که ﴿إِلَی الْمَرافِق‌﴾ است اما وقتی که در سر مشخص نشد فرمود: ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ﴾ سر را مسح بکشید، شما چرا می‌گویید یک مقدار کافی است؟ فرمود: «لِمَکَانِ الْبَاءِ» چون در قرآن که نفرمود: «و امسحوا رؤسکم»، فرمود: ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ﴾ این‌طور استدلال و سؤال و جواب پیداست که راه اجتهاد نشان دادن است. این‌گونه از استدلال‌ها که به صورت تفصیل ذکر می‌کنند، معلوم می‌شود که عنصر سوم ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ ولو شخص ثالث باشد.

در باب زوجیت هم مشابه این مطلب هست که اینها با چه کسی جمع می‌شوند و با چه کسی جمع نمی‌شوند؟ چون در صدر اسلام مستحضرید که به زن‌ها ارث نمی‌دادند! می‌گفتند که ارث و مال برای کسی است که بتواند دفاع کند و دست به شمشیر باشد و آن پسر است. چه اینکه بچه‌های کوچک را هم ارث نمی‌دادند. در باب یک از ابواب میراث ازواج، آنجا سهم اینها را که مشخص کردند فرمودند: «لَا یَرِثُ مَعَ الْأُمِّ وَ لَا مَعَ الْأَبِ وَ لَا مَعَ الِابْنِ وَ لَا مَعَ الِابْنَةِ إِلَّا الزَّوْجُ وَ الزَّوْجَةُ» این استثنا منقطع نیست یعنی هیچ وارثی، اعم از نسب و سبب، فقط اینها ارث می‌برند. معلوم می‌شود که این سببیت محجوب نخواهد بود، گرچه سهم اعلی و ادنی دارند ولی بی‌سهم نخواهد بود. «وَ إِنَّ الزَّوْجَ لَا یُنْقَصُ مِنَ النِّصْفِ شَیْئاً» کمتر از نصف اصلاً نمی‌برد، برای اینکه اگر بچه نداشته باشد که نصف است، داشته باشد که ربع است. «إِذَا لَمْ یَکُنْ وَلَدٌ وَ الزَّوْجَةَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الرُّبُعِ شَیْئاً» چون زوجه اگر فرزند داشته باشد که یک هشتم است، نداشته باشد یک چهارم است، از این کمتر نیست. بعد فرمود: «إِذَا لَمْ یَکُنْ وَلَدٌ فَإِذَا کَانَ مَعَهُمَا وَلَدٌ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ لِلْمَرْأَةِ الثُّمُن»[12] .

در روایت سوم این باب دارد که «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی ﴿یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ﴾[13] » که آخرین آیه سوره مبارکه «نساء» است «قَالَ کَانَ نَبِیُّ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنِ النِّسَاءِ» چون آن روز تازگی داشت که آیا زن‌ها ارث می‌برند یا نه؟ «مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاثِ» فرمود: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ الرُّبُعَ وَ الثُّمُنَ»[14] چون سؤال شد از حضرت که سهم زن‌ها چیست؟ این آیه یک چهارم و یک هشتم آمده که اگر فرزند داشته باشند یک هشتم و اگر نداشته باشند یک چهارم.

روایت دو هم این است که «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَدْخَلَ الزَّوْجَ وَ الزَّوْجَةَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْمَوَارِیثِ» هرگز محجوب نیستند «فَلَمْ یَنْقُصْهُمَا مِنَ الرُّبُعِ وَ الثُّمُنِ»[15] یا یک هشتم است اگر فرزند باشد برای زن، یا یک چهارم است اگر فرزند نباشد.

بنابراین هم از استدلال ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ برمی‌آید و هم از تصریح خود اینها که به این آیه استدلال می‌کردند که سبب بعد از نسب است و نسب مقدم بر سبب است و در زوجیت هیچ نقصی نیست یعنی هیچ وارثی نمی‌تواند جلوی سهم الإرث و ارث‌بری زوجین را بگیرد منتها اگر فرزند باشد زوجین سهم اعلایشان را نمی‌برند و اگر فرزند نباشد سهم ادنی را نمی‌برند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo