< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلف مبیع/ اقوال و ادله در مسئله پرداخت قیمت

روایاتی به عنوان غصب یا به عنوان مقبوض به بیع فاسد تفاوت ندارد چون یعنی ضابط و جامع بین هر 2 این است که آنچه در اختیار این آقا بوده و تلف شده است، ید ضمانی بوده است نه امانی. در غصب هم ضمان هست در مقبوض به بیع فاسد هم ضمان است و معیار هم یوم تلف است.

-بررسی صحیحه ابی ولاد[1]

چون نکته اخلاقی دارد تماما می خوانیم و بعد محل استشهاد را بیان کنیم.

«اکتریت بقلا الی قصر ابن هبیره ذاهبا و جائیا بکذا و کذا» یک استری را کرایه کردم تا به قصر ابن حبیره که در کوفه هست برم، رفت و برگشت، «و خرجت فی طلب غریمٍ لی» رفتم سراغ بدهکارکه طلبم را وصول کنم. «فلما سرت قرب قنطرة کوفه، خُبِّرتُ ان صاحبی توجه الی النیل فتوجّهتُ نحو النیل فما اتیت نحو النیل توجه الی بغداد. فاتبعته و ظفرت به » گفتند رفته طرف نیل من هم رفتم، رفته به بغداد من هم رفتم بغداد.

کرایه از جایی که بود تا قصر ابن حبیره «و فرقت فیما بینی و بینه« رفتیم و حساب را تسویه کردم.

و کان ذهابی و مجئی خمسة عشر یوما فاخبرت صاحب البغل و أردت ان اتحلل رفت و آمدم 15 روز طول کششید وخواستم راضی کنم و حلالیت بگیرم فبذلت له خمسة عشر درهما. فابی ان یقبل. گفت، 15 درهم چیه؟

فتراضینا بابی حنیفه. ظاهراً از عامه بود و گفت بریم پیش ابی حنیفه. هم من ماجرا را گفتم و هم صاحب بقل.

ابو حنفیه پرسید: این بقل را چه کردی؟ گفتم سالم برگرداندم. صاحب بغل گفت البته بعد 15 روز! از صاحب استر پرسید چی می خواهی؟ گفت کرایه ام را می خواهم. کرایه 15 روز را می خواهم.

فقال ما اری لک حقا! لأنه اکتراه الی قصر ابن حبیره، فخالف فرکبه الی النیل و الی بغداد فضمن قیمة البقل. از زمانی که مخالفت کرد غاصب شد قیمت استر را ضامن شد. چون ضامن شد، در مقابل این ضمان تمام منافع مال اوست. . وقتی استر را صحیح و سالم تحویل داد، دیگر کرایه دادن معنا ندارد. آمدیم بیرون و صاحب بقل هی استرجاع می گفت. می گوید: من دلم به حالش سوخت. چیزی اضافه دادم و حلالیت طلبیدم. رفتم حج و آمدم سراغ امام صادق سلام الله علیه، و گفتیم ماجرا این است.

»فقال علیه السلام: فی مثل هذا القضاء و شبهه تحبس السماء مائها« با مثل این حکم باران دیگر نمی بارد. »و تمنع الارض برکتها» زمین هم دیگر برکاتش را خارج نمی کند. عرض کردم نظر مبارک شما چیست؟ حضرت فرمود: اری له علیک ... کرایه مسمی را که باید بدهی، از کوفه تا نیل اجاره المثل، و مثل کرای البقل راکبا الی بغداد، کرایه مثل بدهد، این 2 تا، و مثل کرایه بغداد الی کوفه، توفیه ایاه.

عرض کردم من برای این حیوان خرج کردم آیا کم کنم؟ فقال: لا. از محلش تا کوفه را می توانست بگیرد، ولی از این به بعد چون غاصب هست، نمی تواند پول علوفه را بگیرد. «لأنک غاصب»

عرض کردم که اگر این حیوان هلاک می شد، آیا نباید خسارت بپردازم. این حرفی که زد روی همان جواب ابو حنفیه بود که گفت. می گوید در مقابل، به خلاف این که از محل تا قصر بنی حبیره، اگر از بین می رفت بر من هیچی نبود، ولی از بعد غصب باید همه را بپردازم. فرمود: برعهده ات هست، «قیمة بقل یوم خالفته»

اگر معیب بشود، چشمش کور بشود، عیب دیگری وارد بشود، امام فرمودند باید ارش بدهد، یعنی ما به التفاوت قیمت صحیح و معیوب اینجا دارد «یوم ترده» قیمت یوم الرد. گفتم این قیمت را کی تعیین کند، انت و هو» مالک قسم می خورد و بر تو واجب می شود هر چی را که او ادعاء می کند. اگر قسم نخورد تو باید قسم بخوری و آنچه باید حرفت را بپذیرد. یا این که نه، اگر به توافق نرسیدید، قیمت بقل یوم الاکتراء که یوم القبض هست، میزان قرار داده شده است. فیلزمک.

روی همان فتوای ابو حنیفه می گوید چند درهم دادم و حلالیت گرفتم و رضایت داد. دوباره دنبال چی بدهیم. فرمود او روی ذهن و فکر خودش رضایت داده و حلالت کرده «ولیکن ارجع الیه، فاخبره بما افتیتک به». اگر فهمید حقش چیه و از حقش گذشت، اشکالی ندارد.

بعد حج صاحب استر را از فرمایش امام صادق علیه السلام خبر دادم، گفتم چه می خواهی تا بهت بدهم. فقال: قد حببت الی جعفر بن محمد الصادق. فهمیدم که جایگاه آقا کجاست و این که خودش را امام مسلمین می داند یعنی چه و این باعث هدایت او شد، اگر همانی هم که دادی، اگر می خواهی او را برگردانم. این روایت چند فقره مورد استشهاد واقع شده است. بعضی ها البقل دارد، بعضی ها بقلٍ دارد. اگر با الف و لام باشد، باید کرایه همان را حساب کنند. حیوان هایی که سرحال تر و تندرو تر بودند کرایه بیشتری، و بعضی کرایه کمتری دارند.

علی ای حال، ملاک حکم ابو حنفیه را عرض بکنم، و بعد برویم سراغ اصل مطلب.

این که ابو حنیفه این حرف را زد یک حدیث نبوی است که دارد،« الخراج بالضمان». منافع شیء در مقابل ضمان شخص است. این آقا ضامن هست، لذا منافع هم در برابر آن قرار می گیرد. از روز غصب ضامن شد، چون ضامن هست، در مقابل ضمان منافع اش هم مجانا برای اوست. ولی معنای الخراج بالضمان این نیست.

معنایش این است که اگر مالی در دست شخص باشد و یدش هم ید ضمانی باشد و از بین برود، خود آن مال را باید حساب بکند. منافع مال را دیگر نباید حساب بکند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo