درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / ادله قائلان به وجوب ستر وجه و کفین / دلائل پنجم و ششم (آیات 32،33 و 53 سوره مبارکه احزاب)
آیا نظر به وجه و کفّین مرأه اجنبیه جایز است یا خیر؟ البته بحث اصلی این بود که آیا پوشاندن وجه و کفین برای زن از مرد نامحرم واجب است یا خیر؟
قول اول: بنا بر مبنایی که همه معمولاً به این بحث توجه و تأکید میکنند، بین عدم جواز نظر به وجه و کفین مرأه با لزوم سَتر وجه و کفین بر مرأه از اجنبی ملازمه وجود دارد. البته در اینجا مرحوم صاحب جواهر میفرمایند از جواز اظهار وجه و کفین برای مرأه در مقابل مرد نامحرم استفاده میشود. اما این جواز اعم از نظر است. چون ممکن است بگوییم شارع به مجرد احتمال نگاه، وجوب ستر را بر مرأه برداشته است. زیرا ممکن است سر از عُسر و حرج در بیاورد، اما از بقیه بدن وجوب ستر برداشته نشده است. در عین حال که بر زن جایز است که وجه و کفین خود را نپوشاند، اما میتواند غَضَّش بر ناظر واجب باشد و البته ما از ادله برداشت کردیم که غض و چشمپوشی کردن از آن هم واجب نیست. ولی صاحب جواهر خواستند که این ملازمه را انکار کنند و میفرمایند اتفاقاً ممکن است برعکسِ آن هم باشد. یعنی در بدن مرد نسبت به زن همینطور است که ستر بدن مرد واجب نیست اما نگاه زن به بدن مرد نامحرم جایز نیست که این سخن قابل تأمل است. البته از ادله، برای جواز نظر و عدم وجوب ستر استفاده میشود.
قول دوم: ادله عدم جواز نظر به وجه و کفین مرأه نامحرم بود، ولو بدون قصد رِیبه که در این قول به 4 آیه اشاره کردیم. آیات ﴿قل للمؤمنینَ یَقُضُّوا من أبصارهم﴾، ﴿و لا یُبدین زینتهنَّ إلّا لبعولتهنَّ﴾، ﴿و القواعدُ من النّساء اللاتی لایرجونَ نکاحا﴾، ﴿یا أیها النّبیَ قل لأزواجِکَ و بَناتِکَ و نساء المؤمنینَ یُدنینَ علیهنَّ من جَلابیبِهنَّ﴾.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ ۖ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ ۚ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ۚ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا﴾[1]
کیفیت استدلال آیه پنجم این است که مستدلّین و حتی بعضی از علمای شیعه میفرمایند مفاد آیه از خصائص و ویژگیهای همسران پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیست. درست است که در ابتدای این آیه بحث در مورد منزل و همسران پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، خطاب به مؤمنین بوده که اینگونه رفتار کنید. اما فقط ارتباطی به زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ندارد، بلکه یک حکم عام میباشد که در مورد زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شده و مخصّص نیست. پس اینکه از وراء حجاب از آنها متاع بخواهید، حرف اول این است که به زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اختصاص ندارد.
حرف دوم اینکه در فسألوهنَّ متاعاً بحث متاع خصوصیت ندارد، بلکه منظور ملاقات و مواجهه است.
حرف سوم اینکه آیا مردها میتوانند جلو بروند؟ خیر، حتماً باید از وراء حجاب باشد. (حجاب یعنی پارچهای که جلو دربها انداخته میشد و در فارسی به آن، پرده میگفتند) و اینکه امر به وراء حجاب شده است. پس باید از پشت پرده متاعی را طلب کنید و پشت پرده یعنی اینکه تمام بدن زن در مقابل شما مستور و پوشیده خواهد بود. لذا حتی نگاه به وجه و کفین زن جایز نیست. باز از نظر قائلین به ملازمه، ابداء و آشکار کردن وجه و کفین زن در مقابل مرد نامحرم جایز نیست. (کیفیت استدلال)
در مقام پاسخ میگوییم که اولاً این آیه خطاب به رجال است. یعنی خدای متعال در این آیه میفرماید شما اینطور باشید و از پشت پرده درخواست کنید. به تعبیر دیگر مردها باید از پشت حجاب، پرده، ساتر و مانع درخواست کنند. اما آیا از این آیه وجوب تستّر بر زنان استفاده میشود؟ خیر، چون ملازمه اول کلام بود، چه برسد به اینکه زنها باید وجه و کفین را کاملاً بپوشانند، اصلاً استفاده نمیشود.
به تعبیر دیگر این آیه میفرماید به خانه دیگری بدون اذن و اجازه وارد نشوید و از پشت حجاب، مانع و ساتر سؤال و درخواست کنید.
پاسخ دیگری که بعضیها گفتند، این است که این آیه به فرض که دلالت بر مدعا داشته باشد، با ادلهای که میگوید ستر تمام بدن واجب نیست، نمیتواند معارضه کند.
بعضیها هم پاسخ دادند که این، اختصاص به زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دارد و دلالت بر عموم ندارد. بنابراین دلیلی وجود ندارد که به دیگران واجب باشد که ستر وجه و کفین کنند و این در واقع حکم اختصاصی زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد. چون زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) احکام اختصاصی داشتند. مثلاً یکی از این احکام، عدم جواز ازدواج بعد از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با دیگری بود. یعنی نه زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حقّ ازدواج با مرد نامحرمی را داشتند و نه دیگران حقّ ازدواج با آن زنان را داشتند.
پس نتیجه میگیریم که زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خصوصیاتی داشتند که مربوط به زنان دیگر نمیشود.
در اینجا ممکن است کسی بگوید در این آیه تعلیل آمده است. تعلیل این است که وقتی از وراء حجاب و از پشت پرده از زنان متاعی درخواست کنید، این برای قلب شما و قلب زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اطهر و پاکتر است. پس معلوم میشود که اگر اطهریت، تام و تمام باشد، با ستر وجه و کفین به دست میآید.
در مقام پاسخ میگوییم که اولاً چه کسی گفته که اطهریتِ تمام، واجبالتحصیل است؟ اگر اینطور باشد، باید بگوییم اطهریت تمام این است که زن تا حدّ امکان اصلاً از خانه بیرون نرود و هیچ برخوردی با مرد نامحرم نداشته باشد. چون اگر زن از خانه بیرون برود ولو تمام بدنش را هم بپوشاند، بالاخره دیگران به او توجه میکنند که این با اطهریت تامّه منافات دارد. بنابراین، این آیه دلالت بر وجوب تحصیل اطهریت تام و تمام ندارد.
ثانیاً ممکن است کسی بگوید که این حکمت است و استظهارِ علیت، اول کلام است.
بنابراین استدلال به این آیه برای وجوب ستر وجه و کفین بر زن یا بر عدم جواز نگاه به وجه و کفین زن برای مرد نامحرم ناتمام است.
آیه ششم از سوره احزاب میباشد.
﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ (32)
﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[2] کیفیت استدلال در این دو آیه، دو شیوه است.
استدلال اول از باب مفهوم اولویت این است که اگر خضوع به قول، مورد نهی این آیه قرار گرفته است (فلاتَخضَعنَ بالقول)، پس خضوع به قول حرام است (الخضوعُ بالقول مَنهِیٌّ و النَّهیُ یَدُلُّ علَی الحُرمه، الخضوع بالقول حرامٌ). در ادامه اگر خضوع به قول حرام باشد، حرمت ابداء و آشکار کردن وجه و کفین به طریق اولی حرام است.
استدلال دوم از باب عمومیت علت است. یعنی خدای متعال میفرماید چرا خضوع به قول نهی شده است؟ چون مانع از طمع کسی که مریضالقلب است یا در قلبش مرض است بشود و شخص مریضالقلب طمع نکند. علت عدم جواز خضوع به قول جلوگیری از طمع قلب مریض است. پس اگر علت این است، هر کاری که موجب تحقق طمع برای قلب مریض شود، حرام است و مشخص است که ابداء وجه و کفین از موجبات این طمع میباشد. پس استدلال دوم اینگونه است که ابداء و آشکار کردن یا عدم ستر وجه و کفین از جانب مرأه سبب طمع قلب مریض میشود و باید جلو طمع قلب مریض را گرفت. پس ابداء وجه و کفین سر از امر حرام در میآورد و چیزی که موجب ارتکاب حرام شود، جایز نیست.
در مقام پاسخ میگوییم که نسبت به مفهوم اولویت، ممکن است بگوییم اولویت اول کلام است و بلکه اولویت معکوس است. چون خضوع به قول قابل مقایسه با ابداء وجه و کفین نیست و ابداء وجه و کفین و نپوشاندن آن یک امر عادی بوده و طبعاً ممکن است برای بعضی از کسانی که قلب مریض دارند یا مریضالقلب هستند، اینگونه باشد و طبیعی است که اگر بدانند که طرف مقابلشان مریضالقلب است و نگاه، نگاه سوء و بدی است، باید بپوشانند. اما در شرایط عادی نفسِ ابداء وجه و کفین با طمع قلوب مریض ملازمه ندارد. اما اگر خضوع در قول به خارج بدن باشد، این یک محرک شدیدی است که بر خلاف ابداء و جه و کفین نوعاً موجب تحریک میشود. مخصوصاً اگر کسی باشد که موجب پرهیز دیگران از خودش بشود. اما اگر زنی که صورت زیبایی ندارد ولی صدای نازک و خضوع در قول دارد، صورتش را بپوشاند، زمینه انحراف فکری افراد مریضالقلب را فراهم میکند. بنابراین اولویت ثابت نیست.
اما اینکه هر چیزی که موجب تحقق طمع افراد مریضالقلب میشود، حرام است، چون استفاده عموم علت نمیشود. اگر قرار بر این باشد، زنها نباید اصلاً از خانه بیرون بروند. چون نفسِ بیرون آمدن زن و دیدنش توسط مرد مریضالقلب سبب طمع او میشود.
استدلال سوم و ﴿قَرنَ فی بیوتکنَّ﴾ میباشد. بر اساس این آیه خدای متعال میفرماید در خانهها قرار داشته باشید. قرار یعنی بمانید و بیرون نیایید. البته مراد و منظور از قرار، وقار نیست چون قَرنَ از قرار میآید.
در مقام پاسخ میگوییم که مراد و منظور از معنای مطابقی (زن اصلاً حقّ خروج از خانه را ندارد)، قرار نیست. بلکه معنای کنایهای دارد. یعنی شأن زنها اداره و تصدی امور خانه است. یعنی امور اجتماعی که در خارج از خانه انجام میشود، در شأن زن نیست. اتفاقاً جناب امّ سلمه در نامهای که در مورد قضیه جَمَل به عایشه نوشته بود، در سلسله مؤلفات شیخ مفید جلد اول صفحه 233 به این نکته اشاره کرده است.
استدلال چهارم این است که در این آیه ﴿لاتَبَرَّجنَ﴾ فعل نهی از باب تَفَعُّل است یعنی لاتَتَبَرَّجنَ که یک «تا» به تخفیف حذف شده است. ای زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، شما به نوع تبرُّج جاهلیت اولی تبرّج به خرج ندهید. تبرّجی که از آن نهی شده، یعنی مرأه، خودش را بروز و ظهور دهد و محاسنش را ارائه کند که در جاهلیت نیز همینطور بود. اما صِرف اینکه وجه و کفین ظاهر باشد و از وجوب ستر وجه و کفین استفاده شود، اول کلام است.
در اینجا ممکن است بگوییم نسبت به زنان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خصوصیت دارد و اگر از اینها استفاده عموم شود، باز ادلهای که جواز ابداء و عدم ستر وجه و کفین را بیان میکند، برای دلالت بر مدعای ما کافی است.