درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/07/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی دلیل دوازدهم (ادله امر به معروف و نهی از منکر)
سخن ما در جواز الزام به حجاب بود، البته باید گفت بحث در دایره اختیارات ولی فقیه محل کلام ما نیست و می بایست ما ادله را بررسی کنیم.
یکی از این ادله ها امر به معروف و نهی از منکر است که در جلسه گذشته به روایت آن باب اشاره کردیم و بیان شد. امروز میخواهیم جمعبندی بحث را داشته باشیم.
با توجهدادن به چند نکته که یکی از آن نکات این است که آیا تمام محرمات منکر هستند یا خیر؛ ما اگر گفتیم نسبت بین منکر و حرام تساوی است درست است که گفته شود تمام محرمات منکر هستند.
قائلی گفته است که نسبت بین منکر و معروف تساوی نیست و شاهد آن این است که در ادله امر به معروف و نهی از منکر یک جا تعبیر امر به واجب و نهی از حرام نداریم، شاید گفته شود که معروف و منکر فراتر از واجب و محرم هستند.
کلام مرحوم علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرمایند:
قوله تعالى: ﴿وَعاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ إلى آخر الآية المعروف هو الأمر الذي يعرفه الناس في مجتمعهم من غير أن ينكروه ويجهلوه ، وحيث قيد به الأمر بالمعاشرة كان المعنى الأمر بمعاشرتهن المعاشرة المعروفة بين هؤلاء المأمورين.
والمعاشرة التي يعرفها الرجال ويتعارفونها بينهم أن الواحد منهم جزء مقوم للمجتمع يساوي سائر الأجزاء في تكوينه المجتمع الإنساني لغرض التعاون والتعاضد العمومي النوعي فيتوجه على كل منهم من التكليف أن يسعى بما في وسعه من السعي فيما يحتاج إليه المجتمع فيقتني ما ينتفع به فيعطي ما يستغني عنه ويأخذ ما يحتاج إليه فلو عومل واحد من أجزاء المجتمع غير هذه المعاملة وليس إلا أن يضطهد بإبطال استقلاله في الجزئية فيؤخذ تابعا ينتفع به ولا ينتفع هو بشيء يحاذيه ، وهذا هو الاستثناء. [1]
تعبیری برای منکر و معروف آوردهاند. ایشان میفرمایند: معروف چیزی است که همه مردم آن را میشناسند و انکارش نمیکنند.
تعبیر دیگر ایشان عبارت است از:
قوله تعالى : ﴿ولهن مثل الذي عليهن بالمعروف وللرجال عليهن درجة﴾ ، المعروف هو الذي يعرفه الناس بالذوق المكتسب من نوع الحياة الاجتماعية المتداولة بينهم ، وقد كرر سبحانه المعروف في هذه الآيات فذكره في اثنى عشر موضعا اهتماما بأن يجري هذا العمل اعني الطلاق وما يلحق به على سنن الفطرة والسلامة ، فالمعروف تتضمن هداية العقل ، وحكم الشرع ، وفضيلة الخلق الحسن وسنن الادب.
وحيث بنى الاسلام شريعته على اساس الفطرة والخلقة كان المعروف عنده هو الذي يعرفه الناس إذا سلكوا مسلك الفترة ولم يتعدوا طور الخلقة ، ومن احكام الاجتماع المبني على اساس الفطرة ان يتساوى في الحكم افراده واجزائه فيكون ما عليهم مثل مالهم الا ان ذلك التساوي انما هو مع حفظ ما لكل من الافراد من الوزن في الاجتماع والتأثير والكمال في شؤون الحياة فيحفظ للحاكم حكومته ، وللمحكوم محكوميته ، وللعالم علمه ، وللجاهل حاله ، وللقوي من حيث العمل قوته ، وللضعيف ضعفه ثم يبسط التساوي بينها باعطاء كل ذي حق حقه ، وعلى هذا جرى الاسلام في الاحكام المجعولة للمراة وعلى المراة فجعل لها مثل ما جعل عليها مع حفظ ما لها من الوزن في الحيوة الاجتماعية في اجتماعها مع الرجل للتناكح والتناسل. والاسلام يرى في ذلك ان للرجال عليهن درجة ، والدرجة المنزلة.[2]
میفرمایند: معروف چیزی است که مردم آن را میشناسند و از ذوقی که از حیات اجتماعی متأثر است سرچشمه گرفته است.
حال آیا حجاب از این سنخ است یا خیر؟ یعنی مردم بر اساس درک اجتماعی از حیات زندگی خودشان میگویند همین حجابی که ما میگوییم باید باشد یا نباشد؟ و اگر این نباشد منکر است یا خیر؟ باید به این سوالات پاسخ داده شود
سخن ما این است که صرف حرام بودن دلیل نمیشود که ادله نهی از منکر شامل آن شود.
سخن دوم این که مرتکب منکر باید عارف به قبح آن نیز باشد، حال اگر عارف به قبح آن نیست بلکه اعتقاد دارد به عدم قبح، اینجا چه کنیم؟
اشکال به کلام مرحوم صاحب جواهر
وكيف كان فالمعروف على ما في المنتهى ومحكي التحرير والتذكرة هو كل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلك أو دل عليه ، والمنكر كل فعل قبيح عرف فاعله قبحه أو دل عليه فالأول بمنزلة الجنس ، ضرورة كون المراد بالحسن الجائز بالمعنى الأعم الشامل لما عدا الحرام فإنه على ما عرفوه بما للقادر عليه العالم بحاله أن يفعله ، أو بما لم يكن على صفة تؤثر في استحقاق الذم ويقابله القبيح ، والاختصاص بوصف إلى آخره بمنزلة الفصل لإخراج المباح الذي لا وصف فيه زائدا على حسنه المراد به جواز فعله ، ويتبعه المكروه وإن دخل في تعريفي الحسن بالأولويّة ، أو لأنه لا وصف فيه زائدا على حسنه بمعنى الجواز بناء على كون المراد الزيادة في الحسن كالندبية والوجوبية ، فلا تدخل المرجوحية في الفعل حينئذ فيه ، وقد يطلق الحسن على ما له مدخلية في استحقاق المدح ، فيختص حينئذ بالواجب والمندوب ، ويخرج عنه المباح والمكروه ... [3]
تعریفی از منکر و معروف بیان میکنند که باید مرتکب منکر قبح آن عمل را بداند و دلیلی هم به این منکر باید اقامه شود.
سخن سوم این است که ما تبرج را (از قبیل آرایش کردن) منکر میدانیم. حال به چه اعتباری؟ چون از آن نهی شده است (و لا تبرّجن) و دلالت بر حرمت دارد یا خیر؟ و اگر بگویند جلوی تبرج را باید بگیرید، اشکالی نبود. ولی در آیه چنین دلالتی نیست.
البته شکی در حرام بودن آن نیست، بحث در این است که ما به چه اعتبار باید جلوی تبرج را بگیریم و به چه اعتبار داخل در ادله امر به معروف و نهی از منکر است؟
آیا به اعتبار حفظ کرامت انسانی است یا دلایل دیگر؟ اگر کسی بگوید من این کرامت را نمیخواهم، آیا الزام به این کرامت میشود یا خیر؟ البته میتوان گفت که این کرامت او نیست بلکه کرامت دیگران است زیرا مظهَر حرام و فساد و افساد میباشد.
یا به این شکل که بگوییم این فرد در جامعه فساد و افساد میکند؛ باید ثابت کنیم که آیا این فعل او فساد و افساد هست یا خیر؟ و آیا قصد فساد و افساد دارد یا خیر؟ و اگر چنین قصدی نداشت آیا امر به معروف و نهی از منکر نسبت به او صدق میکند یا نه؟