درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / مفهوم اولویت در تعزیر نسبت به ترک بعضی واجبات
سخن ما این بحث بود که الزام حکومت اسلامی به حجاب چگونه است؟ گفته شد که فارغ از ولایت مطلقه فقیه و آنچه هست ما یک بحث فقهی جداگانه از این بحث را بیان میکنیم؛ پس از بیان قول قائلین به جواز اجبار که مطرح کردیم، رسیدیم به دلیل اخیر، که دلیل اخیر متشکل بود از چند مفهوم اولویت و برخی از آنها بیان شد. بحث ما رسید به اولویت اخیر که گفتیم کسانی که در نماز جماعت حاضر نمیشوند پیامبر اکرم برای آنها عقوبتی در نظر گرفته است.
پس امور تعبدی اجبار در آنها راه دارد و به طریق اولی در امر توصلی هم اجبار باید راه پیدا کند. اولویت هم به این گونه است که اجبار در امر تعبدی با قصد قربت بلااشکال میباشد، پس در امر توصلی که قصد قربت نیاز نیست به طریق اولی اجبار راه دارد که ما گفتیم باید بهتر بررسی شود.
از حضرت صادق نقل شده است که ایشان از پیامبر تهدیداتی را درمورد تارکین نماز جماعت نقل کردهاند مانند:
1- محمّد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد ، عن النضر ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ، قال : سمعته يقول : صلّى رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) الفجر فأقبل بوجهه على أصحابه فسأل عن أُناس يسمّيهم بأسمائهم ، فقال : هل حضروا الصلاة ؟ فقالوا : لا يا رسول الله ، فقال : أغيّب هم ؟ قالوا : لا ، فقال : أما أنّه ليس من صلاة أشدّ على المنافقين من هذه الصلاة والعشاء ، ولو علموا أيّ فضل فيهما لأتوهما ولو حبواً. [1]
10 ـ وعنه عن النضر عن ابن سنان عن أبي عبد الله عليهالسلام قال سمعته يقول : ان اناسا كانوا على عهد رسول الله صلىاللهعليهوآله ابطئوا عن الصلاة في المسجد فقال رسول الله صلىاللهعليهوآله : ليوشك قوم يدعون الصلاة في المسجد أن نأمر بحطب فيوضع على أبوابهم فتوقد عليهم نار فتحرق عليهم بيوتهم. [2]
در ما نحن فیه دو اولویت جمع است:
اول: این امور استحبابی است در حالی که حجاب وجوبی میباشد.
دوم: این امر تعبدی است در حالی که حجاب توصلی است.
کلام مرحوم صاحب جواهر
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: که صحیح زراره و فضیل را داریم که نماز جماعت در مسجد واجب نیست و سند آن هم بدون شکال می باشد.
دوم اینکه: اجماع محصل و منقول داریم بر عدم وجوب.
سوم اینکه: ضرورت مذهب این است که نماز جماعت یومیه واجب نیست نه عینی و نه کفایی الا نماز عیدین.
در این موارد میتوان گفت که افراد آن زمان شاید نماز واجب را هم ترک میکردند که بیان حضرت این گونه وارد شده است.
یا دومین احتمال این است که ترک نماز جماعت استخفاف به نماز بوده و نیامدن به نماز جماعت به معنای نخواندن اصل نماز تلقی میشده است. در ما نحن فیه هم اهانت به شارع شریعت می باشد اگر چه حکم استحبابی دارد.
البته صاحب جواهر میفرمایند که آن دو روایت ناظر به منافقین در زمان پیامبر بوده است و لذا آن بیان اینکه وارد گردیده است. حال سوال اینجاست برفرض هم ناظر به اینها باشد مگر میشود خانه آنها را آتش کشید؟!
جواب: آنها نمیخواستند به آتش بکشند در واقع یک نوع تهدید است یا جنبه توعید دارد. اگرچه حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آن کار را انجام نمیدادند و به این منظور است که این کار شما به قدری بزرگ است که لیاقت داشتید خانهتان به آتش کشیده شود و حکم خاصی دارد.
با توجه به ملاکاتی که در آن موجود است دو مورد در اینجا مطرح شده است:
اول: اینکه این تهدید به منصه ظهور نرسیده است.
ثانیاً: این تهدید صورت گرفته و شما قبول دارید. همین سخنان را در مورد حجاب بگویید.
جواب آن این است که امر به نماز با تکالیف دیگر متفاوت میباشد. در امر به نماز سخنانی مطرح شده که در موارد دیگر اینگونه نیستند و روایات ترک نماز بسیار عجیب است. و یک دسته از روایات کفر تارک الصلاة را بیان میکند.
دسته دوم میگویند چه ترک و چه معاونت بر ترک و چه رضایت بر ترک با هیچ گناهی قابل مقایسه نیست.
دسته سوم روایات، که آثار ترک نماز را بیان کرده است؛ از جمله بیزاری اسلام از تارک نماز، تارک نماز با ناصبی مقایسه شده است. بی بهره بودن تارک نماز از اسلام یا تعجب امام از ترک نماز و ... .
بخش دوم روایاتی است که شباهت تارک الصلاة با گناهان دیگر را مطرح میکند. مثلا تارک الصلاة بدتر است از فردی که زنای با محارم میکند و بدتر است از خراب کردن کعبه و از سوزاندن قرآن و کشتن پیامبر و در جایی وارد شده است که تبسم به تارک الصلاة بدتر است از تخریب کعبه.
بخش سوم آثار ترک نماز این است که موجب حبط عمل میشود و پشیمانی بعد از مرگ و ذلت انسان یا ملعون بودن تارک الصلاة. ترک صلاة باعث افتادن در گناهان کبیره دیگر میشود یا بدترین عذابهای جهنم برای تارک الصلاة است.
پس اگر برای نماز جماعت امام و پیامبر (علیهم السلام) تهدید کردند ما حق اولویت را برای مسئله حجاب ثابت میکنیم بلکه اولویت معکوس است و بحث استخفاف نماز مطرح میشود.
حال اگر شما در بحث حجاب هم استخفاف به حکم شریعت را مطرح کنید، حکم بین این دو مسئله می شود تساوی.
اگر بخواهیم اولویت معکوس را مطرح کنیم، در اینجا جا ندارد و اولویت استخفاف به نماز برای حجاب مطرح نمیشود.
و اولویت دیگری میماند که اولویت مسائل اجتماعی و وظایف شخصی است که باید ببینیم حجاب حکم اجتماعی است یا وظیفه فردی؟ یا اینکه امری است که مربوط به عفاف عمومی جامعه میشود که بحث خواهد شد.