درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی ادله جواز الزام حکومت اسلامی بر حجاب / بررسی دلیل هشتم (قیاس اولویت)
کلام ما در بررسی ادله حق الزام حکومت اسلامی نسبت به مسئله حجاب بود. ما گفتیم که حق اعم از وظیفه و غیر از وظیفه است.
قیاس اولویت
صورتمسئله
یک سری گناهان در دین است که جواز تعزیر برای آنها ثابت است و مفسده بیحجابی از مفسده آن گناهان اگر بیشتر نباشد، حداقل مساوی با مفسده آنهاست؛ پس بهطریقاولی برای بیحجابی نیز میتواند حکومت اسلامی در بحث ما تعزیر کند.
اما مقدمه اول مواردی که در شریعت مقدسه شارع برای آن تعزیر در نظر گرفته است. یکی از آنها مثلا استمناء است و دلیلی که بر این مطلب آمده وسائل الشیعه، جلد ۲۸، ابواب نکاح البهائم باب من استمنی فعلیه تعزیر. روایت اول که از نظر سندی مشکل ندارد.
١ ـ محمد بن الحسن بإسناده محمد بن يحيى، عن أحمد ابن محمد، عن محمد بن سنان، عن طلحة بن زيد، عن أبي عبدالله عليهالسلام، أن أمير المؤمنين عليهالسلام أُتِي برجل عبث بذكره، فضرب يده حتى احمرَّت، ثم زوَّجه من بيت المال.[1]
ورواه الكليني عن محمد بن يحيى مثله.
نکته: حضرت علاوه بر تعزیر، ریشه مشکل او را درمان کردند و زمینه ازدواج او را فراهم کردند.
روایت دوم همین باب که موثقه است.
٢ ـ وبإسناده عن أحمد بن محمد، عن البرقي، عن ابن فضال، عن أبي جميلة، عن زرارة، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: إن عليا عليهالسلام أتي برجل عبث بذكره حتى أنزل، فضرب يده حتى احمرت، قال: ولا أعلمه إلا قال: وزوجه من بيت مال المسلمين[2] .
ورواه المفيد في (المقنعة) مرسلا نحو.
روایت سوم هم شبیه همین است اما سوال مستقیم است.
٣ ـ وعنه، عن البرقي، عن ثعلبة بن ميمون، وحسين بن زرارة، قال: سألت أبا جعفر عليهالسلام عن رجل يعبث بيديه حتى ينزل، قال: لا بأس به ولم يبلغ به ذاك شيئا[3] .
شیخ حرّ: حمله الشيخ على أنه ليس عليه شيء موظف لا يجوز خلافه بل عليه التعزير بحسب ما يراه الإمام، ويمكن حمله على التقية لما مر هنا و في النكاح، ولما يأتی.
حمل شیخ حر: مراد حضرت این است که چیز خاصی که حد شرعی داشته باشد نیست (مثل غیبت که حد مخصوص ندارد اما گناه بزرگی است.)
احتمال دیگر: امکان دارد حمل بر تقیه کنیم زیرا در مقابلش روایات صحیح السند داریم.
روایت چهارم (شیخ القمیین (البته سند متصل نیست))
٤ ـ أحمد بن محمد بن عيسى في (نوادره) عن أبيه، قال: سئل الصادق عليهالسلام عن الخضخضة؟ فقال: إثم عظيم قد نهى الله في كتابه، وفاعله كناكح نفسه، ولو علمت بما يفعله ما أكلت معه، فقال السائل: فبين لي يا ابن رسول الله من كتاب الله فيه فقال: قول الله: ﴿فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون﴾ وهو مما وراء ذلك، فقال الرجل: أيما أكبر؟ الزنا؟ أو هي؟ فقال: هو ذنب عظيم، قد قال القائل بعض الذنب أهون من بعض والذنوب كلها عظيم عند الله لأنها معاصي وأن الله لا يحب من العباد العصيان، وقد نهانا الله عن ذلك لأنها عن عمل الشيطان، وقد قال: ﴿لا تعبدوا الشيطان﴾ ﴿إن الشيطان كان لكم عدو فاتخذوه عدوا إنما يدعوا حزبه ليكونوا من أصحاب السعير﴾
مجمع البحرین: خضخضه: استمناء بالید
بعضی از بزرگان با توجه به روایات اینچنینی میفرمایند اصلا گناه صغیره و ... نداریم، بلکه تمام گناهان کبیره هستند، بله بعضی اکبر هستند.
البته بعضی اینطور توجیه کردند که صغیره با توجه به تقابل در برابر کبیره است. بنده اینگونه تنظیر میکنم: مثل بحث جزئی اضافی در علم منطق، که خودش کلی بود اما نسبت به یک کلی ما فوق مثل "نوع"، نوع نسبت به جنس، جزئی اضافی بود، اما نسبت صنف کلی بود.
طبق فرمایش حضرت که میفرمایند: اصلا نگویید که گناه کوچکتر است، زیرا خود این گناه، گناه عظیم است و همه گناهان عظیماند.
نکته اخلاقی: بساط خداوند رحمان چون حد ندارد و بینهایت است، لذا خداوند در بعضی موارد تعبیرات عادی نسبت با آنها دارند، انما الحیاه الدنیا لعب و لهو، قل متاع الدنیا قلیل، نزدیکترین کهکشان به کهکشان راه شیری کهکشان M31 است که ۲ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد. سرعت نور ۳۰۰.۰۰۰ کیلومتر در ثانیه است، ضربدر ۶۰ (ثانیه) × ۶۰ (دقیقه) × ۲۴ (ساعت) × ۳۶۵ (روز سال) × ۲.۰۰۰.۰۰۰ (سال)=! این میشود فاصله تا نزدیکترین کهکشان. لذا میفرمایند آسمان اول نسبت به آسمان دوم مانند حلقهای در وسط بیابان است. اما در برابر بعضی گناهان میفرمایند ان الشرک لظلم عظیم، ذنب لا یغفر. یا انک لعلی خلق عظیم و یا علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما.
تحقیق: در آیات و روایات کجاها واژه عظیم بهکار بردند؟!
بحث اعتقادی: این همه گریه و زاری اهل بیت (علیهم السلام) در پیشگاه حق تعالی رازش این است که اهل بیت در مقام انجاموظیفه ابدا کوتاهی ندارند، اما با توجه به اینکه مییابند کمالات ذات اقدس اله بینهایت است، لذا هرچه در مقام تقرب و عبودیت تلاش کنند مطابق شانیت خداوند نخواهد بود. سبحانک ما اعظم شانک. ما عرفناک حق معرفتک، البته تقصیر اصطلاحی که مستوجب عقاب (نعوذ بالله) باشد قطعا نیست.
همه اینها برای اثبات مقدمه اول مستدل بود که میگوید برای بعضی از گناهان در شریعت، تعزیر قرار داده شده است و استمناء هم از آن معاصی است.
یا اینکه دو مرد بالغ زیر یک پوشش بخوابند. باب ۱۰ جلد ۲۸، باب ثبوت التعزیر بحسب ما یراه الامام.
١ ـ محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى جميعا، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: حد الجلد أن يوجدا في لحاف واحد، والرجلان يجلدان إذا وجدا في لحاف واحد الحد، والمرأتان، تجلدان إذا اخذتا في لحاف واحد الحد[4] .
البته گاهی مثلا دو برادر زیر یک پتو خوابیدهاند.
محمد بن یعقوب که کلینی، علی بن ابراهیم که توثیق شده. ابراهیم بن هاشم نه تنها از ثقات است بلکه از بزرگان و اجلا است. بنا بر مبنای رجالی و به تبع از آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) قائلیم که اگر چند تن از اجلا از یک نفر روایاتی نقل کردند، و او را مرویعنه خود قرار دادند، نقل اجلا از یک راوی وثاقت او را ثابت میکند بهشرطی که خلاف آن ثابت نشود.
حتی بالاتر، اگر یکی از اجلا که از مشی قولی و عملی او احراز کردیم جز از ثقات نقل روایت نمیکند، اگر متفردا از شخصی روایات متعدد نقل کند، خود این، موجب اثبات وثاقت آن مروی عنه میشود.
پس ابراهیم بن هاشم، پدر بزرگوار علی بن ابراهیم هم قطعا ثقات است، محمد بن یحیی هم همینطور، احمد بن محمد بن عیسی (شیخ القمیین) هم کذلک، البته تنها محذوری که ایشان دارند در سال گذشته از قبسات آقا سید محمدرضا سیستانی نقل کردیم. وی مرحوم برقی را از قم اخراج کرد که چرا شما گاهی از ضعاف نقل حدیث میکنید. زیرا مرحوم برقی بهزعم شیخ القمیین از بعضی غلات نقل حدیث میکردند که بهنظر احمد بن محمد بن عیسی آن غلات از ضعاف بودند و لذا او را از قم بیرون کرد.
بهنظر ما (پس از بررسی تمام موارد و اشخاصی که بزرگان ما، ایشان را رمی به غلو کردند): باید زندگینامه ایشان و جهاتی که متهم به غلو شدند بررسی شود. گاهی اهل بیت را العیاذ بالله به مقام خدایی میرساند که قطعا باطل و مردود است؛ اما گاهی یک مرتبه معرفتی بالاتر را نقل میکند که مثلا علم ایشان احاطه به هستی دارد باذن الله و ... نقل میکنند.
دو نفر رفتند خدمت مرحوم آقا سیدمحمود مجتهدی (اعلی الله مقامه) اخوی حضرت آیت الله سیستانی (حفظه الله تعالی) و گفتند: من به او میگویم امیر مومنان (علیه السلام) چنین ویژگی دارند، او به من میگوید اینکه خداست! و ایشان در جواب فرمودند که حضرت علی ما، از خدای شما برتر است، شما نه خداوند متعال را شناختی و نه امیر مومنان (علیه السلام) را.
پس این روایت هیچ ایرادی ندارد (ضمنا احمد بن موسی از مرحوم برقی عذرخواهی کرد و ارجعه الی قم):
در نتیجه، مقدمه اول ثابت است.
١ ـ محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم (عن أبيه)، عن الحجّال (عن) علي بن محمد بن عبد الرحمن، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: أتي أمير المؤمنين عليهالسلام برجل نصراني كان أسلم ومعه خنزير قد شواه وأدرجه بريحان، قال: ما حملك على هذا؟ قال الرجل: مرضت فقرمت إلى اللحم، فقال: أين أنت عن لحم الماعز فكان خلفا منه، ثم قال: لو أنك أكلته لأقمت عليك الحدّ، ولكني سأضربك ضربا فلا تعد، فضربه حتى شغر ببول[5] .