درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم نگاه به محارمی که ازدواج با آنها حرام است
یکی از مسائلی که در کتاب عروه، محل ابتلا بود، این است که محارمی که ازدواج با آنها حرام است، چه از حیث نسب، چه از حیث رضاع و چه از حیث مصاحرة و ازدواج، نگاه به این محارم جایز است و البته ما أدل عورة و بدون قصد لذت و ریبه. یعنی مرد میتواند به زن نگاه کند و زن هم میتواند به آن مرد نگاه کند با همین شرایط.
دلیل این مدعا این است که سیره قطعیه از زمان پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا عصر حاضر بوده و معهود نیست که زن از پسر، برادر یا پدرش پوششی داشته باشد که در مقابل نامحرم آن پوشش را دارد. در این زمینه غیر از سیره، ادله و روایات دیگری هم هست که از بین این روایات، روایت عمربن خالد در وسائل جلد 2 صفحه 519 میباشد که این روایت میگوید اگر کسی در سفر بمیرد و زنهای محرمش در آنجا باشند، لنگی روی او میاندازند و برای غسل روی او آب میریزند و حتی میتوانند به بدنش دست بکشند، ولی نباید به قسمت جلو و عورتش دست بکشند.
این روایت از حیث مضمون و فقهالحدیث روشن است چون میفرمایند هم روی او آب بریزند و هم به بدنش دست بکشند و فقط دست زدن به فرج را استثنا کردهاند، یعنی اگر فقط دست کشیدن به بدن جایز باشد، به طریق اولی نگاه کردن هم جایز است. یا اگر اولویت را نگیریم، از طریق اتحاد در حکم و عدم اختلاف در این جهت میگویند اشکال ندارد. مثلاً دست دادن با زن نامحرم مسلمان جایز نیست. در حالیکه نگاه کردن به دست زن نامحرم مسلمان بدون ریبه اشکال ندارد.
یعنی امر در نگاه اسهل است تا لمس. این روایت از حیث سند اینگونه است که یکی از کسانی که در این روایت محل کلام است، حسینبن علوان است. این شخص کوفی، عامی و سنی است. اهل سنت مثل ذهبی در میزانالاعتدال جلد اول صفحه 542 میفرمایند ایشان کذاب، ضعیف و متروک الحدیث است. رازی هم در کتاب خود جلد 3 صفحه 61 همین مضمون را میگوید. مرحوم نجاشی میفرمایند حسینبن علوان سنی و ثقه است. تعبیر مرحوم نجاشی این است که حسینبن علوان کوفی و عامی است و برادری به نام حسن دارد با کنیه ابامحمد که در اینجا مرحوم نجاشی میفرمایند ثقه.
سؤال: کلمه ثقه برای برادر حسینبن علوان است یا برای خود حسینبن علوان؟ چون مرحوم نجاشی در مورد حسینبن علوان صحبت میکرده و میفرمایند حسینبن علوان که کنیه برادرش ابامحمد است، ثقه بوده و حسینبن علوان که فرد اصلی بوده، محل کلام است. چون فرض بر این است که حسینبن علوان کوفی، عامی و سنی است. در ادامه مرحوم نجاشی میفرمایند هر دو برادر از امام صادق(علیهالسلام) روایت نقل کردهاند البته حسنبن علوان کتاب ندارد و حسینبن علوان کتاب دارد.
سؤال: آیا ثقه صفت حسینبن علوان است یا صفت حسنبن علوان ؟ آیتالله خویی میفرمایند صفت حسینبن علوان است چون حسینبن علوان محل کلام بوده است. یعنی مرحوم نجاشی زندگینامه حسینبن علوان را میگفته و به عنوان یک جمله معترضه در مورد برادر حسینبن علوان سخن گفته و ثقه به حسینبن علوان میخورد.
منبحبن عبدالله امامی و ثقه است و حدود 60 روایت از حسینبن علوان نقل کرده است. وقتی علامه حلی میفرمایند حسنبن علوان اوثق از برادرش است، پس مشخص میشود که حسینبن علوان هم ثقه است. شاهد این مطلب این است که در اخبار علاجیه میگفتند فرض این است که هر دو عادل و صادق بودند، اما یکی اصدق و اعدل بود وإلا اگر یکی عادل و صادق نبود، حرفشان را نمیپذیرفتیم. البته منبحبن عبدالله روایات غیر تکراریاش از حسینبن علوان 17 روایت است، 9 روایت، احکام غیر الزامی یا موضوعات غیر فقهی و 8 روایت، احکام الزامی و فقهی است و یکی از این روایات هم موافق عامه است.
اما بعضیها میگویند اوثقی که علامه حلی آورده، دال بر وثوق حسینبن علوان نیست. اوثق در این استعمالات به معنای اسم تفضیلی است که مبدأ آن وصل یعنی اصل معنای حدوثی و مستری در این باشد و دلالت بر این جهت ندارد. چون افعل تفضیل دال بر وجود مبدأ در طرفین قضیه نیست. شاهد این مطلب این است که مثلاً دو کودک خردسال کدام یک بزرگتر است؟ آیا معنایش این است که دیگری کبیر است؟ یا یکی به دیگری میگوید من از تو کوچکتر هستم. آیا معنایش این است که آن مبدأ که صغیریت باشد، صغر در این هم هست؟ خیر.
بنابراین عبارت علامه حلی که میفرمایند حسنبن علوان اوثق از برادرش است، به معنای اینکه برادرش حسینبن علوان هم ثقه باشد، نیست. آیتالله خویی میفرمایند توثیق عام در تفسیر مرحوم قمی شده، چون حسینبن علوان از افراد تفسیر مرحوم قمی است و تفسیر مرحوم قمی با تفسیر ابی الجارود مخلوط است و این ثابت نیست که همه اینها از خود مرحوم قمی باشد، چون مرحوم قمی در مقدمهاش عبارتی آورده و از آن عبارت بعضیها استفاده میکنند که ایشان میخواهد بگوید همه رجالی که من آوردهام، ثقه هستند.
اما قرائنی وجود دارد که تعدادی از این روایات را ابی الجارود آورده است. اگر میتوانستیم تمیز و تشخیص دهیم که کدام روایت برای مرحوم قمی و کدام روایت برای ابی الجارود است، خوب بود. لذا ما دستمان بسته است. آیتالله شبیری میفرمایند کلمه ثقه که مرحوم نجاشی آورده، مربوط به حسینبن علوان نیست و برای حسنبن علوان است. چون ایشان میتوانست قبل بیاورد و بگوید کوفی، عامی و ثقه. از اینکه اینگونه نیاورده، مشخص میشود که حسینبن علوان ثقه نیست. با توجه به این خصوصیات، سند اشکال ندارد. شاهد قضیه روایات متعدد منبحبن عبدالله از حسینبن علوان و همچنین تعبیر علامه حلی است. به علاوه اینکه آیتالله خویی میفرمایند ثقه برای حسینبن علوان است و آیتالله شبیری میفرمایند برای حسنبن علوان است. ولی با توجه به مجموعه این تعابیر سند تمام است.