< فهرست دروس

درس شرح توحید صدوق - استاد حشمت پور

93/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا می توان بر خداوند تبارک اطلاق شیء کرد/ حدیث هشتم/ باب هفتم.
«ثم انه لما کان الراوی استدل بالآیه علی صحه اطلاق الشی»[1]
در روایت هشتم امام علیه السلام از راوی پرسیدند که آیا اطلاق «شیء» بر خداوند ـ تبارک ـ می کند یا خداوند ـ تبارک ـ را «لا شیء» می دانی. راوی گفت اطلاق «شیء» می کنم و دلیل بر آن آیه قرآن است. بعد از اینکه استدلال به آیه قرآن کرد توضیح داد که اگر اطلاق «شیء» بر خداوند ـ تبارک ـ می کنم نه به آن صورتی است که بر دیگران اطلاق می کنم. شیئی که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود خلاف شیئی است که بر خلق اطلاق می شود. راوی در این کلامش دو مدعا آورد:
«شیء» بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود.
این «شیء» که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود بر خلاف شیئی است که بر مخلوقات اطلاق می شود.
دلیل اول بر مدعای اول: با آیه قرآن ثابت کرد.
دلیل دوم بر مدعای اول: اگر بر خداوند ـ تبارک ـ «شیء» اطلاق نکنیم باید «لاشیء» اطلاق شود و اطلاق «لا شیء» موجب نفی خداوند ـ تبارک ـ است. نفی خداوند ـ تبارک ـ جایز نیست پس اطلاق «لاشیء» جایز نیست حتما اطلاق شی جایز است.
دلیل بر مدعای دوم: بر مدعای دومش استدلالی نیاورده است ولی دلیل این مطلب هم در روایات است گویا که راوی این دلیل را حواله به روایات کرده. در روایات آمده، معانی که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود با معانی که بر خلق اطلاق می شوند تفاوت دارند به طوری که الفاظ اگر چه ممکن است شبیه به هم باشند اما مشترک لفظی اند الفاظی که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شوند غیر از الفاظی هستند که بر خلق ـ اطلاق می شوند. البته به ظاهر غیر از آن الفاظ نیستند بلکه در معنا، غیر هستند. پس باید گفت الفاظی که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود با الفاظی که بر خلق اطلاق می شوند مشترک لفظی اند یعنی فقط در لفظ مشترکند و در معنا مشترک نیستند. این قانونی است که از روایات استفاده می شود این راوی هم همین قانون در ذهنش بوده ولی استدلال را نیاورده شاید به خاطر وضوحش حواله به روایات کرده که در روایات چنین قانونی آمده و ما باید طبق این قانون بگوییم خداوند ـ تبارک ـ شیء است بخلاف سایر الاشیاء.
نکته: نظر قاضی سعید این است که اسمائی که بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شوند با اسمائی که بر ما اطلاق می شوند مفهوما مختلفند. این سینا هم همین نظر را دارد و در اوائل کتاب مبدأ و معاد این را اثبات کرده که به صورت استدلال بیان می کند ولی همه آنها تکرار مدعا است. و مرحوم صدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار ظاهرا در آخرین فصل از موقف سوم یک فصلی دارد که در رد ابن سینا و کسانی که این نظر را دارند می باشد.
توضیح عبارت
« ثم انه لما کان الراوی استدل بالآیه علی صحه اطلاق الشی استدرک ان الشیء المطلق علی الله لیس علی نحو المطلق علی غیره»
چون که راوی استدلال به آیه کرد بر صحت اطلاق شیء، دوباره شروع کرد و گفت شیء مطلق «مراد از مطلق یعنی اطلاق شده که معنای لغوی مراد است نه معنای اصطلاحی» و اطلاق شده بر الله نیست مانند شیئی که بر غیر الله اطلاق شده.
«فقال: فاقول انه شیء لا کالاشیاء»
«فقال» عطف تفسیر بر «استدرک» است.
شیء بودن را اثبات کرده ولی ادعا کرده مانند اشیاء نیست.
در این عبارت دو مدعا است:
1ـ انه شیء.
2ـ لا کالاشیاء.
«واستدل علی الجزء الاول بعد ما استدل علیه بالآیه بقوله اذ فی نفی الشیئیه عنه ابطاله و نفیه»
مرحوم قاضی سعید با این عبارت بیان استدلال بر جزء اول که همان مدعای اول است می کند.
بعد از لفظ «بعد» کلمه «ما» آمده که آن را معنا نمی کنیم یعنی «بعد ما» را یک کلمه حساب می کنیم.
عبارت «اذ فی نفی الشیئیه....» دلیل راوی است تا اثبات کند شیء بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق می شود اینطور گفته که اگر نفی شیئیت از خداوند ـ تبارک شود در واقع خداوند ـ تبارک ـ ابطال و نفی شده و این جایز نیست پس حتما باید اطلاق شیء بر خداوند ـ تبارک ـ بشود.
«و معناه واضح مما سبق»
در صفحه 246 سطر 19 گذشت که در ذیل حدیث اول بود و توضیح داده شد که اگر بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق «لاشیء» شود و اطلاق «شیء» نشود نفی وابطال خداوند ـ تبارک ـ لازم می آید.
«و ترک الاستدلال علی الجزء الثانی و هو کونه لا کالاشیاء»
«ترک» عطف بر «استدلال» است یعنی بر جزء اول «انه شیء» به دو دلیل استدلال کرد. الان بیان می کند که استدلال بر جزء دوم که همان مدعای دوم است را ترک کرد و جزء ثانی این است که خداوند ـ تبارک ـ لا کالاشیاء باشد.
«و کانّه احال علی ما هو المقرر الموروث عن الائمه ـ علیهم السلام ـ من الفرق بین معانی اسماء الله و صفاته و بین ما فی الخلق»
گویا این مطلب را حواله داده به آنچه که ثابت شده و از ائمه علیهم السلام به ارث رسیده که عبارت است از فرق بین معانی اسماء خداوند ـ تبارک ـ و صفاتش و بین اسماء و صفاتی که در خلق است.
«و ان ذلک باشتراک الاسم»
اینکه این اسماء برای خداوند ـ تبارک ـ و خلق هست به اشتراک اسم است و الا اشتراک معنوی در کار نیست. زیرا لفظ ها شریک اند و معنا شریک نیست. مصداق هم مسلما شریک نیست.
«و عقد لذلک صاحب الکافی و المصنف ـ رضی الله عنهما ـ بابا مفردا مع تکرر وقوعه فی الخطب و الاخبار الأخر کما لایخفی علی المتتبع لآثار اهل البیت علیهم السلام»
«لذلک»: برای بیان این مطلب که اشتراک، اشتراک لفظی است و بین معانی اسماء الله و ما فی الخلق فرق است.
به خاطر این مطلب صاحب کافی و مرحوم صدوق رحمه الله علیهما باب مفردی قرار دادند با اینکه وقوع این فرق تکرّر پیدا کرده در خُطَب و اخبار دیگر «یعنی اگر این دو بابی که مصنف و صاحب کافی منعقد کرده بودند وجود نداشت خطب و اخبار زیادی در اختیار ما بود که نشان می داد اشتراک بین اسماء خلق و خالق، اشتراک لفظی است نه معنوی.
صفحه 255 سطر 6 قوله «و اعلم»
مطالبی که در اینجا باید تذکر داده شود این است که در این روایت سه مذهب مطرح شد و فرمودند مذهب سوم حق است:
1ـ مذهب نفی.
2ـ مذهب تشبیه.
3ـ مذهب اثبات بغیر تشبیه که مذهب سوم را حق دانستند.
مذهب سوم نه تنها از این روایت بلکه از خیلی روایتها هم استفاده می شود.
اشکال: محققین از عرفا جمع بین تشبیه و تنزیه کردند و معتقد شدند هم تنزیه است و هم تشبیه است. در حالی که امام علیه السلام نفی تنزیه و تشبیه می کنند. این کلمات به ظاهر مخالفند. لذا در چنین مواردی باید حرف عرفا را کنار گذاشت و حرف ائمه علیهم السلام را قبول کرد.
جواب: مرحوم قاضی سعید در جواب اینگونه ذکر می کنند که آن تنزیهی که در کلام امام علیه السلام رد شد تنزیه محض بود و آن تشبیهی که در کلام امام علیه السلام رد شد تشبیه محض بود. تنزیه محض و تشبیه محض را رد کردند اما عرفا تنزیه محض و تشبیه محض را جمع نمی کنند.
مراد آنها از تشبیه و تنزیه چیز دیگر است یعنی بالاخره تنزیه و تشبیهی که در کلام امام علیه السلام می آید با تنزیه و تشبیهی که در کلام عرفا می آید مشترک لفظی است و لفظ آنها فقط شریک است و الا امام علیه السلام از تنزیه و تشبیه چیزی را اراده کرده و هر دو را نفی کرده و عارف از تنزیه و تشبیه چیزی دیگر اراده کرده و لذا هر دو را اثبات کرده.
بیان مطلب: تنزیه در کلام امام علیه السلام به معنای نفی خداوند ـ تبارک ـ است نه به معنای اینکه خداوند ـ تبارک ـ را از صفت نقص، منزه کنیم. تشبیه به معنای این است که خداوند ـ تبارک ـ را یکی از خلایق قرار بدهیم اینگونه تشبیه صحیح نیست. حتما باید تنزیه و تشبیه به این معنی را نفی کرد.
اما در کلام عرفا این وضع نیست زیرا تنزیه به معنای این است که خداوند ـ تبارک ـ منزه است از اینکه به اسماء و صفاتش محتاج باشد. خداوند ـ تبارک ـ در مرحله ذات فقط ذات است و اسماء و صفات در آنجا مستهلک اند. نمی گوییم خداوند ـ تبارک ـ کمال ندارد بلکه کمالات هستند و آنجا حیثیت فقط حیثیت ذات است و هیچ حیثیتی غیر از حیثیت ذات وجود ندارد. در مرتبه بعد اسماء و صفات پیدا می شود حال یا در مرتبه تجلّی یا در مرتبه خلق. زیرا در بعضی عبارات آمده که اسماء مخلوق اند و در بعضی عبارات آمده که اسماء تجلّی اول اند در اینصورت کثرات پیدا می شود و خداوند ـ تبارک ـ بی نیاز از آنها است یعنی اگر این کثرات نباشد کمالات در ذاتش به طوری وجود دارند که مستهلک اند و اضافه بر حیثیتِ ذات، حیثیتی را ایجاد نمی کنند و بساطتِ ذات را به هم نمی ریزند. خداوند ـ تبارک ـ به این اسماء و صفات محتاج نیست او چون دارای ذات کامل است این اسماء و صفات را خلق می کند یا با تجلی ظاهر می کند. تنزیهی که در کلام عارف مطرح است به معنای نفی خداوند ـ تبارک ـ نیست تا گفته شود این تنزیه باطل است. تنزیهی که در کلام عارف است به این معنا است که خداوند ـ تبارک ـ محتاج اسما و صفاتش نیست و این تنزیه صحیح است و باید قبول کرد و با تشبیه جمع کرد.
اما مراد عرفا از تشبیه چیست؟ مرادشان از تشبیه این است که خداوند ـ تبارک ـ متصف به صفات کمالیه است اتصاف، رایحه ای از تشبیه دارد چون در موجودات خلقی گفته می شود که متصف است. اگر در خداوند ـ تبارک لفظ «متصف» بکار می رود یک نوع تشبیه است. پس هم خداوند ـ تبارک ـ را بی نیاز از اوصاف می کنیم که این همان تنزیه است هم او را متصف به اوصاف قرار می دهیم که این همان تشبیه است و بعدا جمع بین تنزیه و تشبیه می کنیم و این ایرادی ندارد.
توضیح عبارت
«واعلم انه قدیتوهم التدافع و التمانع بین المذهب الحق من المذاهب الثلاثه کما فی هذا الخبر و الاخبار التی سبقت فی الباب المتقدم و بین ما ذهب الیه المحققون من المتالهین من القول بالتنزیه مع التشبیه»
گاهی توهم می شود تدافع و تمانع بین مذهب حق از مذاهب ثلاثه «که اثبات بلاتشبیه بود» چنانکه در این خبر و اخباری که در باب مقدم آمده بوده و بین آنچه محققون از متالهین رفته اند که تشبیه و تنزیه را با هم جمع می کنند.
«کما نقل عن بعضهم فی المنظوم:
فان قلت بالتنزیه کنت مقیدا و ان قلت بالتشبیه کنت محدِّدا
و ان قلت بالامرین کنت مسدّدا و کنت اماما فی البریه سیدا»
اگر قائل به تنزیه فقط شوی و تشبیه را بیاوری خداوند ـ تبارک ـ را مقیّد به قید اطلاق کردی یا مقید به مرتبه ای از مراتب کردی توضیح مصرع اول این است که اینها مُدعِی هستند که خداوند ـ تبارک ـ در تمام مراتب وجود دارد نمی توان گفت او در مرتبه ای است و در باقی مراتب نیست ولی در مرتبه ذاتش و ظهورش موجود است نمی خواهیم بگوییم خود خداوند ـ تبارک ـ در مرتبه پایین وجود دارد بلکه می گوییم ظهور خداوند ـ تبارک ـ در مرتبه پایین وجود دارد همه جا می گوییم خداوند ـ تبارک وجود دارد ولی در یک جا ذاتش است و در یک جا اسماء و صفاتش است و در یک جا اعیان ثابته اش است اما اگر خداوند ـ تبارک ـ را منزه کنی به این معنا که بگویی خداوند ـ تبارک ـ فقط در مرتبه ذات است و در مرتبه اسماء و صفات و پایین تر از مرتبه اسماء و صفات نیست در اینصورت خداوند ـ تبارک را مقید به همان مرتبه کردی و در سایر مراتب خداوند ـ تبارک را قائل نشدید و وقتی خداوند ـ تبارک ـ مقید شود محدود می شود. باید خداوند ـ تبارک ـ را در تمام مراتب موجود بدانی.
توجه کنید که تمام عرفان در این مصرع وجود دارد. بنده یک روز درباره اهل سنت و وهابی ها صحبت کردم که می گویند شیعیان کافرند چون خداوند ـ تبارک ـ را نامحدود می دانند. معنای نامحدود همین است که بیان می کنیم نه آنچه که آنها فهمیدند. آنها فکر می کنند که ما می گوییم ذات خداوند ـ تبارک ـ در تمام مراتب موجود است در حالی که ما می گوییم خداوند ـ تبارک ـ در مرحله غیب خودش است و در مراتب بعدی، ظهورش است. هرجا نگاه کنی خداوند ـ تبارک ـ است حال یا خودش است یا ظهورش است و هیچ جا را خالی از او نمی بینید. این حرف، شرک نیست. خود شریعت فرموده موجودات آیت اللهی اند و آیت به معنای ظهور است شریعت تعبیر به آیت کرده ولی عرفا تعبیر به ظهور می کنند آیا عوض کرده عبارت اشکال دارد؟ و مانند ﴿فَاینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله﴾ [2]یعنی هرجا را نگاه کنی خداوند ـ تبارک ـ را می بینی اما نه اینکه ذات خداوند ـ تبارک ـ را ببینی بلکه آیت او را می بینی و از آیت به او پی می برید. کسانی که خودشان را عادت به دیدن خداوند ـ تبارک ـ دادند کوچکترین موجودی که شاید به نظر دیگران چیزی به حساب نیاید عرفا از همین موجود خدا را می یابند نه اینکه این موجود خداوند است کسی چنین حرفی نزده. این موجود، ظهور خداوند ـ تبارک ـ است ظهور شی، خود شیء را نشان می دهد. پس معنای نامحدود بودن خداوند ـ تبارک ـ این است که گفتیم ولو در فلسفه گفته می شود خداوند ـ تبارک ـ در مرحله وجوبی نامحدود است این مطلب مورد قبول است ولی می خواهیم او را در این مراتب هم بیاوریم اما نه خودش را بلکه ظهورش را بیاوریم. مثلا شخص مثل مرحوم صدوق که کتاب توحید را نوشته است اگر این کتاب را در هر شهری ببرید خود مرحوم صدوق در آنجا هست اما آیا خود مرحوم صدوق وجود دارد؟ خیر زیرا در شهر ری مدفون است بلکه آثارش باقی است زیرا آثار او هم صدوق است هکذا تابلویی که کسی نقاشی می کند و این تابلو در کشور دیگری می رود خود این شخص هم با تابلو به آن کشور می رود ولی ظهورش رفته نه جسم خود این شخص رفته باشد.
«فان قلت بالتنزیه کنت مقیدا»: یعنی اگر قائل به تنزیه شوی مقیّد هستی یعنی خداوند تبارک را مقید به محدوده ای کردی و از آن محدوده تجاوزش ندادی.
«و ان قلت بالتشبیه کنت محددا» اگر قائل به تشبیه شوی برای او حد درست کردی چون تمام خلایق محدودند زیرا تمام خلایق لااقل به ماهیت خودشان محدودند. اگر خداوند ـ تبارک ـ را به یکی از خلایق تشبیه کنی حدّ آن خلق را برای خداوند ـ تبارک ـ ثابت کردی و خداوند ـ تبارک ـ را محدود کردید.
«و ان قلت بالامرین کنت مسدّدا»: اگر هر دو را با هم بگویی که هم خداوند ـ تبارک ـ منزه است «یعنی بی نیاز از صفات است» هم شبیه است «یعنی متصف به صفات است». در اینصورت حرف محکم زدن و اعتقاد حکم داشتی
«و کنت اماما فی البریه سیدا»: در بین خلایق پیشوا و سرور می شوی با همین عقیده.
این شکر از محی الدین است. به ظاهر این شعر خراب است ولی وقتی توضیح داده می شود و مرادش تبیین می شود معلوم می شود که صحیح است مرحوم قاضی سعید اشکال را بیان کرد الان می خواهد جواب دهد.
«و ذلک»
«ذلک» اشاره به دفع تمانع دارد که مرحوم قاضی سعید شروع به رفع تمانع می کند نه اینکه اثبات تمانع کند. شاید «ذلک» را بتوان اشاره به توهم گرفت که توهمِ تدافع می شود ولی در واقع تدافعی نیست. اما چرا واقعا تدافع نیست بلکه توهم می شود؟ توهم بودنش را بیان کرد اما چرا تدافع نیست را با عبارت «و لان التردید...» بیان می کند.


[1] شرح توحید، قاضی سعید محمد بن محمد مفید قمی، ج2، ص254، س19.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo