< فهرست دروس

درس شرح توحید صدوق - استاد حشمت پور

93/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان معنای اینکه خداوند ـ تبارک ـ غیر معقول و لا محدود است./ کیفیت اطلاق شیء بر خداوند ـ تبارک ـ/ حدیث ششم/ باب هفتم.
«و الدلیل علی ذلک قوله فما وقع وهمک»[1]
در حدیث ششم اجازه داده شد که «شیء» بر خداوند ـ تبارک ـ اطلاق شود ولی شرط شد که این شیء را معقول و محدود قرار ندهید الان می خواهیم دلیل اقامه کنیم بر اینکه چرا خداوند ـ تبارک ـ را شیءِ معقول یا شیءِ محدود قرار نمی دهیم. البته بحث را متمرکز روی این می کنیم که خداوند ـ تبارک ـ شیء معقول نیست قهراً وقتی معقول نبود محدود هم نیست. الان دوباره محدودیت او بحث نمی کنیم فقط درباره معقولیت او بحث می کنیم چون اگر معقول باشد محاط به عقل می شود و شیء محاط، محدود می شود و محدودیت او اثبات می شود لذا احتیاج به بحث در محدودیت نداریم همین اندازه که معقولیت را نفی کنیم برای ما کافی است.
درباره معقول دو مذهب وجود دارد:
1 ـ صورتی در ذهن و عقل ما حاصل می شود و ما به وسیله آن صورت، شیء خارجی را تعقل می کنیم مثل محسوس بودن که در محسوس بودن، صورتی در حاسِّ ما حاصل می شود و ما به توسط آن صورت، شیء را حس می کنیم اما در تعقل، صورت معقوله «نه صورت محسوسه» در عقل ما «نه در حس ما» حاصل می شود و ما شیء خا رجی را به توسط این صورت تعقل می کنیم «نه اینکه احساس کنیم».
2 ـ ما به آن شیئی که می خواهیم تعقلش کنیم اضافه پیدا می کنیم عقل ما به آن شیء معقول اضافه پیدا می کند یا عقل ما اضافه پیدا می کند به شیء معقولی که به وجود عقلی در عالم عقل، موجود است. این قول دوم را که از آن تعبیر به اضافه کردیم به چند صورت می توان بیان کرد:
الف: عقل ما به شیء خارجی اضافه پیدا می کند و شیء خا رجی را تعقل می کند ولو آن شیء خارجی مادی است.
ب: عقل ما با وجود عقلی این شیء خارجی در عالم عقل، تماس پیدا می کند و عقل آن شیء را مشاهده می کند و با آن مشاهده عقل، آن شیء خارجی، تعقل می شود که این، قول مرحوم صدرا در شواهد الربوبیه است.
ج: اتصال به عقل فعال پیدا می کند وبا صورتی که درعقل فعال است اضافه پیدا می کند.
توجه کردید که قول دوم چند شاخه دارد لذا مرحوم قاضی سعید عبارتش اینگونه است «فعلی مذهب القول بالصور» که لفظ «مذهب» را مفرد می آورد ولی قول دیگر را که می خواهد بیان کند تعبیر به «علی مذاهب الاخر» می کند. که لفظ «مذهب» را جمع می آورد. پیدا است که آن مذهبی که عبارت از انطباع صورت نیست یک مذهب نیست.
باید بنابر همه اقوال بحث کنیم که خداوند ـ تبارک ـ شیء معقول نیست. معقول نبودنش را قبلا بحث کردیم الان درباره شیء می خواهیم بحث کنیم و بگوییم خداوند ـ تبارک ـ شیء است ولی غیر معقول است پس «شیء معقول» را می خواهیم از خداوند ـ تبارک ـ نفی کنیم باید بنابر هر دو مذهب بررسی کرد.
بنابر مذهب اول: معقول واقعا عبارت از صورت معقوله است نه آن شیء خارجی. شیء خارجی، معقول بالعرض است ولی آن که واقعاً خودش معقول است و حقیقهً می توان به او اسناد معقولیت داد صورت است. آیا خداوند ـ تبارک ـ ممکن است شیئی معقول به این معنا باشد که صورتی در عقل ما باشد؟ صورتی که در عقل ما می آید با آن شیئی که در خارج هست و تحقق دارد به لحاظ ذات باید یکی باشد تا بتواند از آن حکایت کند بنابراین اگر ما حکمی برای این صورت داشته باشیم این حکم برای آن موجود خارجی هم هست چون ذات این دو یکی است و بالعکس اگر حکمی برای آن موجود خارجی داشته باشیم برای این صورت عقلیه هم هست مگر احکام مربوط به وجودشان یعنی حکم مربوط به وجود خارجی آن، به این صورت که وجود ذهنی دارد داده نمی شود. حکم این صورت که وجود ذهنی دارد به آن شیئی که در خارج است داده نمی شود. حکمی که برای وجودها است مشترک نیست اما حکمی که برای ذات ها است مشترک می باشد چون ذات این صورت با ذات آن شیء خارجی که این صورت،حاکی از آن است ذاتشان یکی است پس حکم مربوط به ذاتشان مشترک است بنابراین صورت معقوله محدود و محفوف به خصوصیات و حدود است.
اگر صورت معقوله، محدود است باید آن خارجی هم محدود و محفوف به خصوصیات باشد مگر اینکه این خصوصیات را مربوط به وجودش کنید اما اگر مربوط به ذاتش شود آن شیء خا رجی هم محدود می شود حال اگر ما بخواهیم از خداوند ـ تبارک ـ صورت عقلیه داشته باشیم این صورت عقلیه با آن صورت خارجیه هر دو محدود می شوند و در اینصورت لازم می آید که خداوند ـ تبارک ـ محدود به حدود عقلیه و خصوصیاتی که این صورت دارد باشد و لازمه اش محدود شدن خداوند ـ تبارک ـ است و محدودیت برای خداوند ـ تبارک ـ باطل است پس معقول بودن باطل است این بر مبنای این است که ما تعقل را عبارت از حصول صورت فی العقل بدانیم.
بنابر مذهب دوم: که تعقل عبارت از اضافه به شیء خا رجی نه صورت عقلیه باشد ولو صورت در ذهن ما بیاید. در این مساله دو قول است که یک قول می گوید تعقل، اضافه به شیء خارجی است و صورتی در ذهن نمی آید اما یک قول می گوید صورتی به ذهن می آید و تعقل، اضافه به این صورت ذهنی است نه اضافه به آن شیء خارجی باشد. هر دو قول را به فخر رازی نسبت می دهند ولی مرحوم خواجه اینگونه جمع کرده و فرموده: اگر علمِ به نفس باشد اضافه به آن خارجی است و اگر علم به غیر باشد اضافه به آن خارج ینیست بلکه اضافه به صورت خارجی است. یعنی بین علم به نفس و علم به غیر تفصیل داده است. یعنی اگر بخواهیم علم به نفس پیدا کنیم اضافه به نفس خودم پیدا می کنم که در خارج موجود است و لازم نیست از نفس خودم صورت بگیریم. اما اگر علم به اشیاء خارجی بخواهیم پیدا کنیم اضافه با اشیاء خارجی پیدا نمی کنیم لذا صورت آن اشیاء خارجی می آید و من با صورت آنها اضافه پیدا می کنم من با خودم می توانم اضافه پیدا کنم لذا احتیاج نیست صورتی از خودم بگیرم و به آن صورت، اضافه پیدا کنم بلکه به خود خارجی خودم، اضافه پیدا می کنم. اما وقتی می خواهیم به غیر، عالم بشوم باید به صورت آن غیر، اضافه پیدا کنیم در هر صورت فخر رازی معتقد است که علم، اضافه است ولی مضاف الیه متفاوت است مضاف الیه را یکبار نفس و یک بار صورت اشیاء می گیرد.
در ما نحن فیه، اضافه را ا گر اضافه به صورت بگیریم دوباره آن صورت به ذهن می آید و همان مساله ای است که در مساله قبلی گفته شد که صورت در ذهن می آید و محدود می شود و متخصّص به خصوصیات عقلیه می شود و اگر خداوند ـ تبارک ـ بخواهد اینچنین باشد محدود می شود اما اگر علم را اضافه به نفس خارج قرار دادیم یا با آن بیاناتی که گفتیم، مشاهده عقول از دور را تعقل می گوید یعنی صورت نمی آید بلکه مشاهده است ولی مشاهده از دور است و علت اینکه صورت، کلی دیده می شود به خاطر این است که از دور مشاهده می شود اگر از نزدیک مشاهده شود صورت عقلی هم شخصی است و کلی نیست و قابل صدق بر کثیرین نمی باشد.
بنابراین مبانی که صورتی از خداوند ـ تبارک ـ در ذهن نمی آوریم بلکه به خدای خارجی ـ اضافه پیدا می کنیم سوال این است که آیا در اینصورت تعقل جایز است و می توان گفت خداوند ـ تبارک ـ معقول است یا نمی توان گفت معقول است؟ در اینجا آن مشکل وجود ندارد یعنی صورت نمی آید تا دارای خصوصیات و حدود عقلی شود بلکه همان موجود خارجی به همان وضعی که هست می باشد ما آن را محدود نمی کنیم بلکه با او اضافه برقرار می کنیم. این احتمال چه مشکلی دارد که خداوند ـ تبارک ـ را معقول نمی دانید؟
می گویند در اینجا هم ما درباره وجود خداوند ـ تبارک ـ بحث می کنیم نه وجود خداوند ـ تبارک ـ برای عقل. وجود خداوند ـ تبارک ـ برای عقل، هلیت مرکبه است اما وجود خداوند ـ تبارک ـ هلیت بسیطه است. وقتی وجود شیئی برای شیء باشد هلیت مرکبه است ولی وقتی وجود شیئی باشد هلیت بسیطه گویند.
وجود خداوند ـ تبارک ـ برای عقل غیر از وجودش فی نفسه است و ما آنچه که یافتیم وجودش للعقل را یافتیم نه وجود فی نفسه آن را پس وجود فی نفسه آن هنوز معقول نشده است بلکه وجودش للعقل معقول شده است. و وجودش للعقل غیر از وجودش فی الخارج است پس وجودش فی الخارج، معقول نشده است.
بنابر هر دو مذهب توجه کردید که خداوند ـ تبارک ـ معقول نمی شود به عبارت بهتر هر دو مذهب وجود عقلی خداوند ـ تبارک ـ غیر از وجود خارجیش است یعنی غیر از وجود واقعی اش است. در مذهب اول، وجود عقلی خداوند ـ تبارک ـ همان صورت است که آن صورت مغایر با صورت خارجی است اما در مذهب دوم، وجود عقلی خداوند ـ تبارک ـ به هلیت مرکبه موجود است و وجود فی نفسه اش به هلیت بسیطه موجود است. در هر صورت در هر دو مذهب آن که خداوند ـ تبارک ـ است فرق می کند با آن چه که معقول شده است پس ما خداوند ـ تبارک ـ را تعقل نمی کنیم اما به وجهی آن که تعقل کردیم همان خدا است.
می خواهیم مشکل دیگری درست کنیم چون مشکل اول این بود که بالاخره ما خداوند ـ تبارک ـ را تعقل نکردیم آنچه که در هر دو مذهب تعقل شده غیر از آن چیزی است که خود خداوند ـ تبارک ـ است نتیجه گرفتیم که خداوند ـ تبارک ـ معقول نیست. اما از اینجا می خواهیم اشکال بعدی کنیم و بگوییم حتی تعقل به این نحو را هم اجازه ندهیم به این بیان که معقولی که از خداوند ـ تبارک ـ داریم از جهتی و من وجه با خدای خارجی یکی است ولو این فرق هایی که گفتیم هست. ولی از جهتی یکی است و آن جهت، جهت حکایت است. بالاخره باید این دو یکی باشند که این از آن حکایت کند به تعبیر مرحوم قاضی سعید که نمی گوید جهت حکایت، بلکه می گوید «مع کونهما حقیقه واحده» یعنی هر دو «معقول و موجود خارجی» حقیقت واحدند در هر موجود عقلی اینطور گفته می شود که این موجود عقلی که صورت یا هر چیز دیگری است با آن موجود خارجی حقیقتا یکی هستند فقط وجودشان فرق می کند.
لازمه اینکه خداوند ـ تبارک ـ معقول شود این است که خداوند ـ تبارک ـ با غیر خودش که صورت معقوله یا تعقل می باشد مشابهت و تماثل داشته باشد یعنی هر دو فرد یک حقیقت باشند در حالی که خداوند ـ تبارک ـ با هیچ موجودی تماثل یا تشابه ندارد. لازم می آید خداوند ـ تبارک ـ با آنچه که معقول نزد من است تشابه یا تماثل داشته باشد در حالی که «لیس کملثه شی» است.
پس نباید خداوند ـ تبارک ـ را معقول قرار داد و اگر معقول نبود محدود هم نیست پس این عبارت امام علیه السلام «شیء غیر معقول و لا محدود» توضیح داده شد.
توضیح عبارت
«و الدلیل علی ذلک قوله: فما وقع علیه وهمک»
دلیل بر اینکه خداوند ـتبارک ـ متوهَّم نمی شود به این معنی که «داخل فی وهم او فی عقل او یقع علیه العقل و الوهم» نمی شود. «اگر چه به یک نحوه دیگر متوهّم می شود به معنای اینکه او را مبدأ العالم حساب کنید یعنی عالم را توهم کنید و خداوند ـتبارک ـ را اضافه به عالم بدهید و با این اضافه، معلوم شود به همان بیانی که جلسه قبل بیان کردیم.
مراد از قول امام فقط عبارت «فما وقع علیه وهمک» نیست بلکه «فما وقع علیه وهمک من شیء ...» تا آخر مراد است.
«و حاصله ان کل ما یحصل للعقل فعلی مذهب القول بالصور انما تکون صورته العقلیه المحفوفه بالحدود و الخصوصیات العقلیه غیر صورته الخارجیه لا محاله»
حاصل استدلال امام علیه السلام این است که هر چه که برای عقل حاصل شود بنابر مذهب قول به صور «یعنی گفته شود تعقل عبارت از حضور صورت عقلیه نزد عقل است» صورت عقلیه که محفوف به حدود و خصوصیات عقلیه می باشد غیر از صورت خارجیه است»
«المحفوفه بالحدود و الخصوصیات العقلیه» صفت مسشعر به علیت است چون آن صورت عقلیه، محفوف به حدود است و محفوف به خصوصیات عقلیه است به این جهت آن صورت عقلیه غیر از صورت خارجیه است و مغایرت بین آنها است.
«و علی المذاهب الاخر وجوده للعقل غیر وجوده لنفسه لکون الاول هلیه مرکبه و الثانی بسیطه»
اما بنابر مذاهب دیگر، وجود خداوند ـ تبارک ـ برای عقل غیر از وجودش لنفسه است زیرا اول هلیت مرکبه است و دومی هلیت بسیطه است.
«فیکون المعقول خلاف الموجود فی الخارج من وجه علی المذهبین مع کونهما حقیقه واحده»
«فی الخارج» قید «الموجود» است. «من وجه» یعنی از همین وجه که گفتیم از این جهت که ذات هر دو یکی است یا یکی حاکی و یکی محکی است فرقی ندارند.
«فیتحقق التشابه و التماثل و الله تعالی لا یشبهه شیء»
اگر حقیقت ذهنی و خارجی یکی باشد این محذور لازم می آید که تشابه و تماثل بین خداوند ـ تبارک ـ و آن معقول می شود در حالی که خداوند ـ تبارک ـ شبیه چیزی نیست.



[1] شرح توحید، قاضی سعید محمد بن محمد مفید قمی، ج2، ص251، س16.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo