< فهرست دروس

درس شرح توحید صدوق(قاضی سعید)

استاد حشمت پور

91/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث دراين داشتيم كه علت به معلول قبل از وجودش وجوب مي دهد يا وجوب نمي دهد، فلاسفه معتقد اند كه علت به معلول وجوب مي دهد بعد به آن وجود مي دهد وبراي اين مدعايش پنج تا دليل اقامه نموده اند، دليل چهارم شان دوتا تقرير دارد، تقرير اوّل را جواب گفتيم، جواب بعض الافاضل از تقرير دوّم هم بيان شد، حالا قاضي سعيد مي خواهد از تقرير دوم شبه چهارم جواب بگويد.

تقريردوم اين بود كه اگر آن شي كه مي خواهد موجود شود قبل از وجودش واجب نشود به امكان خودش باقي بماند ممكن است موجود شود يا موجود نشود، دراين صورت بايد علت ديگر بيايد وبه آن وجود حال اگر اين علت اوّل وجوب بدهد بعد وجود مطلوب ما ثابت است واگر جوب ندهد دراين صورت بازهم ممكن است موجود شود وممكن هم است وموجود نشود وهكذا، فيتسلسل.

جواب قاضي سعيد: اين حرف ابن سينا كه مي گويد « ان لم يكن واجباً كان ممكنا... » اين حرف را ما قبول نداريم ، اگر مراد ش اين باشد كه اين لم واجباً من ناحيه العله كان ممكناً، ملازمه را قبول نداريم چرا كه ممكن است وجوب از ناحيه اي خود شي بيايد به اين صورت كه تقاضاي وجود نمايد وعلت چون فياض است به اين تقاضا جواب مي دهد؛ يعني چون خداوند تعالي جود محض است هرگاه شي تقاضاي وجود نمايد حتماً آنرا از امكان در مي آورد وبه آن وجود مي دهد. پس ملازمه را قبول نداريم.

اگر مرادش اين باشد كه « ان لم يكن واجباً مطلقا » چه وجوب كه از ناحيه علت مي آيد وچه وجوب كه از ناحيه خود شي مي آيد، ملازمه را قبول داريم، ولي مقدم را كه « ان لم يكن واجباًَ » باشد قبول نداريم؛ چرا كه خود شي اقتضاي وجوب دارد يعني تقاضاي وجود مي كند وبا توجه به اينكه فاعل فياض مطلق است حتماً به آن پاسخ مي دهد وشي واجب مي شود، توجه داريم كه با اين بيان افاضه واجب است ذاتاً چون مربوط به فياض بالفعل است، ولي متقاضي وقت واجب مي شود كه افاضه تعلق بگيرد نه قبل از وجودش تا حق تعالي مجبورشود، امّا با بيان كه فلاسفه دارد حق تعالي مجبور مي شود درفعلش.

خلاصه : اين دليل دريك صورت ملازمه اش پذيرفته نيست ودرصورت ديگر مقدمش را قبول نداريم، وهمان را خراب مي كنيم واستدلال ادامه پيدا نمي كند وباطل است.

ان قلت : طبق اين بيان كه شي تقاضاي وجود مي كند يابد شي قبل از اينكه وجود بگيرد بايد وجو داشته باشد تا تقاضاي وجود نمايد و توقف شي بر نفس وتحصيل حاصل است.

قلت : به عقيه فلاسفه قبل از شي مادي ماده اش وجود دارد واين ماده امكان دارد كه فلان صورت را بگيرد يا فلان صورت لذا از ناحيه علت به افاضه مي شود وشي موجود مي شود، امّا بنظرعرفا قبل از وجودشي درصقع ربوبي عين ثابت آن به وجود علمي وجود دارد وتقاضاي وجود مي كند وخداوند تعالي چون فياض است به آن پاسخ مي دهد تا وجود خارجي پيدا نمايد. پس نه توقف شي بر نفس لازم مي آيد ونه تحصيل حاصل.

قاضي سعيد : قبل از اينكه وجود بيايد هيچ صفتي براي شي نخواهد بود حتي امكان لذا تا وقت كه وجود نيايد حتي وصف امكان را نمي توانيم به آن نسبت دهيم.

استاد : بين اتصاف شي به امكان وخود امكان فرق است؛ اتصاف شي به امكان را درخارج داريم، چنانچه صدرا مي گويد، و اين اتصاف وقت حاصل مي شود كه شي وجود بيابد پس اتصاف شي به امكان باوجود شي مي آيد، امّا خود امكان قبل از وجود است اگر امكان امكان استعدادي باشد كه درماده است قبل از وجود شي در ماده اي قابل آن وجود دارد و اگر امكان اعتباري باشد به اعتبار معتبر است اگر ما هم نباشيم عقول اعتبار مي كند. پس بايد يا بگويم كه مراد قاضي سعيد اتصاف به امكان است. نه خود امكان والاّ حرف درستي نيست.

جواب دوّم : ابن سينا درادامه استدلال گفت « فيجوز ان يوجد ويجوز ان لايجد »؛ يعني وجود عدم برايش مساوي است، درحاليكه وجود وعدم تساوي ندارد دربعض امور كه از امور ثابت باشد وجود اولي است ودربعض وجود ها كه گذراست عدم برايش اولي است. پس نمي توانيم بگوييم يجوز ان يوجد ويجوز ان لايوجد. خلاصه برفرض امكان را قبول داشته باشيم وبگوييم كه شي قبل از وجودش امكان دارد شايد تساوي نباشد بعبارت ديگر امكان ترجيح يك طرف است واذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo