< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

94/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان وجه و سبب دوم در جایی كه هم می توان برهان « انّ » و هم برهان « لمّ » بر مطلوب واحد اقامه كرد/ بر مطلوب واحد می توان هم برهان « انّ » و هم برهان « لمّ » اقامه كرد/ فصل 3/ مقاله 3/ برهان شفا.

و ایضا فان النظر فی الزوایا الواقعه عند البصر بین الوسط و المقوم من مكان الكواكب[1] [2]

بحث در این بود كه ممكن است بر یك مطلب دو برهان اقامه شود هم برهان انّ و هم برهان لمّ.

بیان شد كه این در صورتی بود كه یك مساله در دو علم مطرح شود به شرطی كه یك علم تحت دیگری باشد. بعداً بیان شد اكثر مواردی كه هم برهان انّ و هم برهان لمّ اقامه می شود از این مورد است. اما قسم دومی هم هست كه بعضی از یك علم تحت علم دیگر واقع بشود. در چنین حالتی اگر مساله ای در هر دو علم مطرح شود كه این دو علم با هم مشتركند می توان بر این مساله دو برهان اقامه كرد. یكی برهان لمّ كه در علم فوق مطرح می شود و یكی برهان انّ كه در علم تحت مطرح می شود ولی در اینجا علم فوق و علم تحت به این معنا نیست كه تمام یك علم، تحت باشد و تمام یك علم، فوق باشد بلكه بعض علم، تحت است و تمام یك علم، فوق است.

این مساله روشن است مصنف وارد بیان مثال شد. یك مثالش در جلسه قبل بیان شد. الان مصنف وارد بیان مثال دوم می شود.

مثال دوم را مصنف از علم هیئت بیان می كند البته بخشی از علم هیئت است كه تحت علم مناظر است. همه ی علم هیئت تحت علم مناظر نیست. خیلی از مباحثی كه در علم هیئت مطرح است ربطی به علم مناظر ندارد ولی این بحثی كه الان اشاره می شود تحت علم مناظر است اگر چه در علم هیئت هم بحث می شود ولی ارتباط به علم مناظر دارد به این معنا كه تحت علم مناظر است و در آنجا باید حكم و استدلالش بیاید. در این مساله علم مناظر می تواند به برهان لمّ استدلال كند. آن بخش از علم هیئت كه تحت علم مناظر است می تواند به برهان انّ استدلال كند.

بیان مثال اول: در علم هیئت اینگونه مطرح شده كه كوكب، در شبهای مختلف، جاهای مختلفی از آسمان طلوع می كند. كوكبِ قمر یا سیاره های دیگر را اگر ملاحظه كنید هر شب از یك نقطه ای طلوع می كند مثلا قمر را ملاحظه كنید كه در شب اول ماه تقریبا در نهایی ترین قسمت مغرب باید جستجو كرد. اما شبهای دیگر وقتی كه ماه تقریبا مشهود می شود. در اول غروب كه نگاه به ماه می كنید می بینید بالای سر شما قرار دارد ولی قبلا در طرف مغرب بود و در كُنج شهر دیده می شد یعنی مسافت زیادی بین طلوع شب اول ماه و طلوع شب دهم ماه هست. گاهی ماه، اوج و حضیض دارد یعنی نسبت به زمی،ن دور یا نزدیك می شود. گاهی هم رجعت و استقامت و اقامت دارد یعنی بعضی شبها كه كوكب را ملاحظه كنید می بینید به سمت مغرب سیر می كند و بعضی شبها كه كوكب را ملاحظه كنید می بینید به سمت مشرق سیر می كند و بعضی شبها به نظر می رسد كه ایستاده است.

وقتی كه بخواهید درباره ی این كوكب مطالعه كنید كدام حالتش باید در نظر گرفته شود؟ آیا حالت شب اول ملاحظه شود یا حالت شب دهم یا بیستم ملاحظه شود؟ در آن بخش از هیئت گفته می شود كه معدل گیری كن یعنی مكانی كه وسطِ همه ی امكنه باشد را در نظر بگیر یعنی مثلا فرض كنید این كوكب در آسمان از شب اول كه شروع كرده و تا الان كه می خواهیم درباره اش بحث كنیم، فرض كنید كه 100 متر جابجا شده است. بعضی شبها 10 متر بوده و بعضی شبها 20 متر بوده اینها را با هم جمع كنید و معدل گیری كنید مثلا 10 شب گذشته است. یك شب این مقدار فاصله داشته و شب دیگر آن مقدار فاصله داشته است. وقتی اینها جمع شوند و تقسیم بر 10 گردد تا معدل گیری شود، جای كوكب را نشان می دهد ولی وسط و معدِّل را نشان می دهند. كوكب امشب نسبت به شب قبل كمی جلوتر آمده است و الان كوكب وجود ندارد. فرض كنید كوكب در بالای سر قرار دارد. كوكبی كه می خواهیم امشب درباره اش مطالعه كنیم از اول ماه تا الان یك سیرهای مختلف و طلوع های مختلف داشته است همه اینها ثبت می شود. سپس جمع می گردد و معدل گیری می شود در اینصورت جایگاه وسط برای كوكب بدست می آید. الان كوكب در جایگاه وسطش نیست مثلا در بالای سر آمده است. كوكب مثلا در فاصله ی 50 متری معدِّلش شد و الان در فاصله 100 متری از بالای سر ما قرار گرفته است ما یك خط از چشم خودمان به سمت كوكب رسم می كنیم همان جایی كه الان كوكب قرار دارد. یك خط دیگر به سمت كوكب رسم می كنیم همان جایی كه معدِّل تعیین كرد سپس این دو خط در چشم من به همدیگر رسم می شوند و زاویه تشكیل می دهند سر زاویه در چشم ما قرار دارد. یك ضلع زاویه به كوكب برخورد كرده كه امشب آن را دیدم و یك ضلع زاویه به كوكبی كه در نقطه ی معدل گیری فرض می شود رسم شده است. در علم هیئت درباره ی این زاویه بحث می شود كه بخشی از علم هیئت است اما چون بحث زاویه مطرح می شود در تحت علم مناظر قرار می گیرد. علم مناظر در همین زوایا بحث می كند. پس بخشی از علم هیئت در تحت علم مناظر قرار گرفت. اما اگر در اینجا مساله ای اتفاق افتاد و خواستیم بر آن برهان اقامه كنیم اگر در علم هیئت خواستیم برهان بیاوریم برهان انّ اقامه می كنیم و اگر در علم مناظر كه علم فوق است خواستیم برهان بیاوریم برهان لمّ اقامه می كنیم.

بیان مثال دوم: ماه یا هر كوكب سیار دیگر را فرض كنید و به همین ترتیب، معدل گیری كنید ولی این دفعه دو خطی كه از چشم بیرون می رود یكی را به سمت مكانی كه معدِّل تعیین كرده بفرستید و یكی دیگر را به سمت كوكب و جای فعلی كوكب نفرستید بلكه به جای فعلی كره ی تدویر بفرستید. كره ی تدویر در درون كره ی خارج المركز است و كره ی خارج المركز در درون كره ی ممثل است. هر كوكبی دارای یك كره ی مثل است. در ضخامت این كره ی ممثل یك كره ی خارج المركز هست و در ضخامت این كره ی خارج المركز كره ی تدویر قرار دارد. كوكب به صورت یك میخی در درون كره ی تدویر كوبیده شده و نقل و انتقال پیدا نمی كند بلكه كره ی تدویر منتقل می شود و كوكب را هم با خودش منتقل می كند. كره ی تدویر كره ای است كه كوكب در آن قرار دارد. خط دوم به سمت كوكب فرستاده نمی شود بلكه به سمت كره ی تدویر كشیده می شود. این مطلب هم در كتاب هیئت بحث می شود و در تحت علم مجسطی است.

بیان مثال سوم: زوایای انحرافات المناظر است كه در علم هیئت بحث می شود. در مناظر همیشه یك زاویه ی یكنواخت وجود ندارد بلكه زوایا متفاوت می شوند. البته درباره ی زاویه ی انحراف، اصطلاحات مختلفی وجود دارد هیچكدام از آن اصطلاحات در اینجا مراد نیست. مثلا زاویه ی انحراف قبله ی این شهر فلان مقدار است. مثلا گفته می شود زاویه ی انحراف قبله ی شهر تهران به نظر می رسد 37 درجه باشد. زاویه انحراف می گوید وقتی سطح نصف النهار مغناطیسی را با سطح نصف النهار جغرافیایی با هم مقایسه كنید می بینید بین این دو، زاویه ای تشكیل شده كه به آن زاویه ی انحراف گفته می شود. در علم مناظر هم زوایای انحراف وجود دارد. این بخش از علم هیئت، تحت علم مناظر است. حال اگر در همین مورد مساله ای پیش آمد كه خواستیم برهان اقامه كنیم در علم هیئت كه علم تحت است برهان انّ می آید و در علم مناظر كه علم فوق است برهان لمّ آورده می شود. توجه كردید كه سه مثال بیان شد كه حكم در هر سه یكی بود.

پس خلاصه بحث این شد كه یك علم بجزئه و ببعضه تحت علم دیگر است نه اینكه یك علم بكلّه تحت علم دیگر باشد. حكمش این بود که اگر مساله ای در هر دو علم مطرح شد و خواستیم برهان اقامه كنیم در علم تحت، برهان انّ آورده می شود و در علم فوق برهان لمّ آورده می شود.

توضیح عبارت

و ایضا فان النظر فی الزوایا الواقعه عند البصر بین الوسط و المقوَّم من مكان الكوكب و بین ما یری علیه الكوكب

عبارت « جزء من علم المجسطی واقع تحت علم المناظر » خبر برای « فان » است یعنی نظر در زوایا بخشی از علم هیئت است اما در تحت علم مناظر واقع است پس بخشی از علم هیئت در تحت علم مناظر قرار گرفت نه كل علم هیئت. ولی حكم همان است كه یك علم بكُلِّه تحت علم دیگر باشد.

ترجمه: نظر در زوایایی كه عند البصر واقع می شوند « یعنی رأس زاویه در چشم قرار دارد گاهی در علم مناظر به سمت كوكب می ایستید و این كوكب در بالای سر شما قرار ندارد خطی كه از چشم به سمت كوكب رسم می شود به صورت اُریب است اما اگر كوكب در بالای سر شما باشد این خط به صورت عمود رسم می شود سپس از كوكب یك خطی بر زمین عمود می شود یك زاویه ای درست می شود كه آن زاویه در كوكب قرار دارد نه در چشم ناظر. گاهی از اوقات كوكب در بالای سر قرار دارد یك خط از چشم به سمت كوكب عمود می كنید یك خط هم از كوكب عمود بر زمین می كنید این دو خط بر هم منطبق می شوند و زاویه، صفر می شود. پس گاهی از اوقات در علم مناظر این زاویه در كوكب رسم می شود گاهی در چشم مناظر رسم می شود. ما نحن فیه جایی است كه آن زاویه در چشم تشكیل شده است » این زوایا بین وسط و مقوَّم از كواكب « یعنی مكان كوكب در شب های مختلف، مختلف بوده ما بین این مكانهای مختلف معدِّل گیری كردیم حال یك خط را به سمت آن نقطه ای كه معدل گیری شده می فرستیم زاویه ای كه بین وسط و مقوَّم از مكان كواكب » درست شده است و بین آنچه كه كوكب امشب بر آنجا دیده می شود.

او یری علیه اُكَر التدویر فی ابعادها البعیده و القریبه

این عبارت، بیان مثال دوم است كه مصنف قسمت اول از مثال اول را در مثال دوم می آورد و فقط قسمت دوم از مثال اول را عوض می كند یعنی این عبارت عطف به « یری علیه الكوكب » است.

« اُكَر » جمع « كره » است.

« فی ابعادها البعیده و القریبه »: ضمیر «‌ ابعادها » به « اكر » برمی گردد. یعنی اكر تدویر در فاصله های دور و نزدیكشان. یعنی گاهی از اوقات كوكب در حالت اوج و گاهی در حالت حضیض است.

و زوایا انحرافات المنظر

این عبارت، بیان مثال سوم است.

جزء من علم المجسطی و واقع تحت علم المناظر

« مجسطی » كتابی در علم هیئت است و چون كتاب معروفی بوده و تدریس می شده لذا اسم این كتاب، اسم برای این علم قرار گرفته است لذا علم مجسطی به معنای علم هیئت است یعنی علمی كه كتاب معروفش كتاب مجسطی است.

« واقع تحت علم المناظر »: این نظر در زوایا كه جزئی از علم هیئت است در تحت علم مناظر واقع است نه اینكه همه ی علم هیئت تحت علم مناظر باشد. خیلی از مباحث هیئت ربطی به علم مناظر ندارد مثلا در علم هیئت بحث از زمین و ستارگانِ ثابت می شود كه ربطی به علم مناظر ندارد لذا مصنف می فرماید « و العلم كله لیس واقعا تحته ».

و العلم كلُّه لیس واقعا تحته

علم مجسطی همه اش واقع در تحت علم مناظر نیست بلكه بعضی از آن واقع است كه به چند مورد از آنها اشاره شد.

فها هنا ایضا یعرض مثل ما یعرض هناك

در اینجا كه بخشی از علمی تحت علم دیگر است نه اینكه كل علم تحت علم دیگر باشد حكمش مثل همان است كه علمی بكُلِّه تحت علم دیگر است.

« هناك »: جایی كه علمی بكله تحت علم دیگر است.

« ها هنا »: جایی كه علمی ببعضه تحت علم دیگر است.

« ایضا »: جایی كه علمی بكله تحت علم دیگر است.

ترجمه: در جایی كه علمی ببعضه تحت علم دیگر است، عارض می شود مثل همان حكمی كه در آنجا «‌ یعنی جایی كه علمی بكله تحت علم دیگر باشد » عارض می شد « آنچه عارض می شد این بود كه می توان بر مساله ی واحده، دو برهان اقامه كرد. اگر صاحب علم فوق هستیم می توان برهان لمّ اقامه كرد و اگر صاحب علم تحت هستیم می توان برهان انّ اقامه كرد. همین مطلب در ما نحن فیه كه بعض یك علم تحت علم دیگر بود جاری است ».

فیكون عند الطبیعی « ان القوس هی هكذا او هكذا بسبب كذا » سببا غیر محصِّل و لا مقرَّب

قوس قزح یك مساله ی طبیعی است كه در تحت علم مناظر داخل است و با واسطه، در تحت علم هندسه است. طبیعی، بعض علمش در تحت است و مناظر در فوق است. اگر كسی بخواهد در طبیعی بر قوس و قزح استدلال كند استدلالش انّی است نه لمّی. اما در علم مناظر اگر بخواهد استدلال كند استدلالش لمّی است. مصنف در علم طبیعی می گوید « یا انّ را كه تحقق امر است می توان اثبات كند و به لمّ كاری ندارد یا اگر به لمّ كار داشت لمّش محصِّل و مقرَّب نیست یعنی آن سببی كه ذكر می شود سببی نیست كه واقعی باشد و لمّ درست كند. سببی است كه ممكن است واسطه بخورد، اگر بخواهید این سبب را به سبب مباشر منتهی كنید دوباره باید قیاس جدیدی تشكیل شود. قبلا بیان شد در جایی كه علت بعیده عطا می شود قیاس، قیاس انّ است نه لمّ چون در قیاس لمّ باید علت قریبه عطا شود یعنی حد وسط باید علت قریبه برای ثبوت اكبر للاصغر باشد. اگر علت بعیده باشد این برهان، برهان انّ است نه لمّ. الان مصنف می گوید عالم طبیعی اگر بخواهد اقامه ی برهان كند یا از ابتدا به سراغ انّ می رود و تحقق حكم را بیان می كند و كاری به علت آن ندارد. یا اگر به سراغ لمّ رفت و سبب و لمّ را ذكر كرد لمّی را ذكر می كند كه مباشر و قوی نیست و احتیاج به قیاس دیگر می افتد. اما كسی كه علم مناظر می داند سببی را حد وسط قرار می دهد كه سبب قریب است و برهان، برهان لمّ می شود.

طبیعی قیاس را به اینصورت می آورد « ان القوس هی هكذا ». یعنی طبیعی، تحققِ اینگونه ای را بیان می كند نه سبب اینگونه بودن را بیان كند لذا برهان، برهان انّ می شود یا به اینصورت بیان می كند « هكذا بسبب كذا » یعنی تحقق حكم بیان می شود اما سبب برای آن می آورد. كه سبب مباشر نیست یعنی محصِّل اكبر یا ثبوت اكبر برای اصغر نیست و همچنین سبب قریب برای این حكم نیست.

و عند المناظری انه لم هو بالسبب المحصل المقرب

در نزد مناظری بیان می شود كه چرا قوس این حكم را دارد؟ مناظری با سببِ محصِّل و مقرَّب بیان می كند. در اینصورت معلوم می شود كه برهان، برهان لمّ است « و در علم محیطی برهان انّ آورده می شود كه یا تحقق را ثابت می كند یا اگر علاوه بر تحقق، خواست سبب را بیان كند سبب قریب را بیان نمی كند بلكه سبب بعید را ذكر می كند ».

 


[2] الشفاء، ابن سینا، ج9، ص207، س12، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo