< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

94/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث اینکه هر سوالي كه در هر علمي مطرح شود آيا از سنخ همان علم است؟/ مسائلِ مناسبه با علوم و کیفیت وقوع آنها/ فصل 1/ مقاله 3/ برهان شفا.

و المسائل متمیزه عن المبادی[1]

بحثی که در جلسه قبل دنبال شد و به آخر رسید این بود که مبادی را می توان مسائل گفت و توضیح داده شد. مبادیِ علم تحت، مسائلِ علم فوق است. این مطلب ابهامی ندارد چون در علم فوق مورد بحث قرار می گیرد پس مساله ی علم فوق می شود اما مصنف بیان کرد که می توان آن را مساله ی همان علم قرار داد مثلا مبادی هندسه که در فلسفه بحث می شود مساله ی فلسفی قرار داده می شود و اشکالی ندارد اما در عین حال گفته شد که مساله ی هندسی هم قرار داده می شود این مطلب نیاز به توجیه داشت و توجیه آن بیان شد. روشن گردید که مراد از مساله هندسی، مساله ای است که نفعش به هندسه برسد نه مساله ای که در هندسه بحث شود. سپس در پایان جملاتی که در جلسه قبل بیان شد اینگونه گفته شد که اگر به تحقیق، معنای مساله مورد توجه واقع شود دیده می شود که مساله، جزء علم است و مبادی، جزء علم نیست پس مساله به طور رایج بر مبادی حمل نمی شود و مبادی، مساله نامیده نمی شود مگر با توجیهی که گفته شد. تا اینجا مربوط به مباحث جلسه قبل بود اما ابتدای بحث امروز این است که می فرماید « و المسائل متمیزه عن المبادی ». این عبارت را به دو صورت می توان قرار داد:

1 ـ دنباله ی بحث جلسه قبل باشد چون در عبارت قبل بیان کرد « لان المساله فی علمٍ ما جزء من ذلک العلم تُکتسب بمبادئه » سپس بحث خودش را تکمیل می کند و می گوید مسائل متمیز از مبادی هستند پس نمی توان بر مبادی، اطلاق مسائل کرد.

« اذا حققت ... » یعنی اگر بخواهی معنای مساله را به تحقیق رعایت کنی چون مسائل متمیز از مبادی هستند نمی توان بر مبادی، مسائل را اطلاق کرد اما اگر بخواهی در کلمه « مساله » توسعه بدهید و نخواستید تحقیق در کلمه « مساله » داشته باشید چنانچه ارسطو در تعلیم اول این کار را کرده است در اینصورت حق دارید که بر مبادی اطلاق مسائل کنید ولی بدان که مسائل متمیز از مبادی هست.

2 ـ مي توان اين عبارت را مستقل قرار داد. و به اینصورت گفت كه در جلسه قبل به طور كلي اينگونه اجازه داده شد كه بر مبادي مي توان اطلاق مسائل كرد. الان با اين عبارت استدراك از قبل مي كند و مي گويد مسائل متميز از مبادي هستند و ما به خاطر توجيه كلام ارسطو اين كار را كرديم ولي در واقع مبادي غير از مسائل هستند.

نكته: بحث مصنف در اين جا و جلسات قبل در قسمت اول از عنوان فصل بود. عنوان فصل اين بود كه در مسائل مناسبه و غير مناسبه بحث مي كنيم. الان بحث در مسائل مناسبه است. در صفحه 194 سطر 20 با عبارت « ثم ان المساله » وارد بحث در مسائل غير مناسبه مي شود. چون الان بحث مصنف در مسائل مناسبه است لذا خيلي سخت گيري مي كند كه صاحب علم چه مساله اي را مطرح كند تا مساله ي مناسب باشد سائلي كه از عالمِ به علمي سوال مي كند چه سوال را مطرح كند كه مناسب علم باشد. مجيب هم چه جوابي بدهد كه مناسب علم باشد. مصنف مي گويد حتي اگر كسي در هندسه با مهندس بحث كرد و در بحث خودش از مسائل هندسي استفاده نكرد مهندس، جواب او را نمي دهد و مي گويد تو از يك مساله ي غير مناسب سوال مي كني. با اينكه ممكن است آن مساله مرتبط به هندسه باشد ولي از مبادي هندسه استفاده نكرده است.

پس مصنف اين سخت گيري ها را كه انجام مي دهد به خاطر اين است كه مي خواهد مسائل مناسبه را توضيح دهد اما وقتي وارد مسائل غير مناسبه مي شود قائل به سعه مي شود يعني متكلم و شنونده را در سعه قرار مي دهد.

مصنف مي فرمايد مسائل از مبادي جدا است و متميز مي باشد بنابراين اگر مسائل در علم بحث مي شوند مبادي به خاطر تميزي كه از مسائل دارند بايد در اين علم بحث نشوند بلكه در علم ديگر بايد بحث شود. مثلا از مسائل هندسه در علم هندسه بحث مي شود و چون مبادي متميز از مسائل هستند و مسائل متميز از مبادی هستند در جايي كه بحث از مسائل مي شود نبايد در مبادي بحث كرد يعني در علم هندسه كه از مسائل هندسي بحث مي شود نبايد از مبادي هندسه بحث شود. مبادي هندسه بايد در علم ديگر بحث شود. همچنين در علم المناظر، مسائلِ منظري بايد بيايد اما مبادي منظري نبايد در آن علم بيايد بلکه بايد در علم فوق كه هندسه است بيايد. پس به خاطر تميزي كه مسائل و مبادي از يكديگر دارند بايد جاي بحث آنها را متميز و متفاوت قرار داد.

اگر مهندس، مبادي هندسه را در فلسفه بحث نكرد بلكه در هندسه بحث كرد مصنف مي فرمايد اين كار تكلف است يعني از مسيرِ آسانِ مباحثِ علمي بيرون رفتن و خود را به مشقت مبتلا كردن است. زيرا بحث از مبادي، وظيفه مهندس نيست. اين بحثي كه مهندس مي كند بحث فلسفي است خود مهندس هم تا وقتي كه مشغول اين بحث است فيلسوف مي شود نه مهندس. همچنین كسي كه در علم مناظر بحث مي كند اگر مقدمات و مبادي مناظر را در علم مناظر بياورد تكلف است و در اين صورت اين شخص، منظري نيست بلكه مهندس است يعني آنچه را كه مهندس بايد به عنوان مبدء علم المناظر مطرح كند اين شخصِ مناظري مطرح مي كند.

توضيح عبارت

و المسائل متميزه عن المبادي و ليس احدٌ من اصحاب العلوم يمكنه ان يُبَيِّن مبادئَه من جهه ما هو صاحب علمه

مصحح كتاب اين عبارت را مربوط به قبل قرار نداده و لذا سر خط نوشته است.

ترجمه: مسائل متميز از مبادي هستند بنابراين هيچ يك از اصحاب و صاحبان علوم « و عالمين به علم » را ممكن نيست كه مبادي علمش را در علمش بيان كند از اين جهت كه صاحب اين علم است « بله مهندس مي تواند مبادي هندسه مطرح كند نه از اين جهت كه صاحب علم هندسه است بلكه از اين جهت كه صاحب علم فلسفه است ».

فالمهندس من جهه ما هو مهندس لا يمكنه اثبات مبادئه

مصنف از اينجا آن مطلب كلي را در ضمن در مثال بيان مي كند. مطلب كلي اين بود كه هيچ صاحب علمي نمي تواند در علمش از مبادي علم استفاده كند مگر اينكه بگويد من فعلا اهل اين علم نيستم بلكه اهل علم ديگر هستم و لذا از مبادي بحث مي كنم.

مثال اول اين است كه مهندس از اين جهت كه مهندس است و مي خواهد در هندسه بحث كند « نه از اين جهت كه فيلسوف است » نمي تواند مبادي خودش « يعني مبادي علم هندسه » را اثبات كند « چون اين شخص اهل هندسه است ».

و المناظري من جهه ما هو مناظري كذلك

مثال دوم اين است كه مناظري از اين جهت كه مناظري است و مي خواهد در مناظر بحث كند نمي تواند مسائل مناظري را اثبات كند « مناظري اگر بخواهد مبادي را اثبات كند بايد مهندس شود ».

فان تكلف المناظري ذلك في مبادئه فقد صار هندسیا

« ذلك »: اثبات مبادي.

ترجمه: اگر مناظري در اثبات مبادي تكلف در مبادی خودش پيدا كرد « يعني در مبادي كه خودش به آن احتياج دارد و در هندسه بحث مي شود » در اينصورت هندسي « يعني مهندس » مي شود « و مناظري نيست ».

و من جهه الهندسه ما يبيّن مبادئه

لفظ « ما » در اينگونه عبارات مصنف به نحو خاصي معنا مي شود.

ترجمه: از جهت هندسه است كه مبادي علم خودش را بيان مي كند.

توجه كنيد كه لفظ « ما » در « ما یبين » را به معناي « است » در ترجمه آورديم. لذا اگر لفظ « ما » نبود اينگونه معنا مي شد « به جهت هندسه، بيان مي كند مبادي خودش را »

و ان تكلف المهندس ذلك في مبادئه فقد صار فيلسوفا

« ذلك »: بحث در علم فلسفه.

اگر مهندس، بحث در مبادي علم خودش كرد چون مسائل فلسفي را مطرح مي كند فيلسوف مي شود.

و من جهه ما هو فيلسوف ما يبين مبادئه

از جهت اينكه فيلسوف است مبادي خودش را بيان مي كند.

و مبادي جميع العلوم تُبَيِّن في علم ما بعد الطبيعه

مبادي همه علوم در علم الهي بحث مي شود چون علم الهي اعم العلوم است و باقي علوم، شاخه هاي اين علم هستند بنابراين همه علوم، مبادي خودشان را به علم الهي مي دهند تا علم الهي آن را اثبات كند.

ترجمه: مبادي همه علوم در علم ما بعد الطبيعه گفته مي شود « يعني همه علم ها مبادي خودشان را از فلسفه اول مي گيرند ».

سوال: آیا مبادي همه علوم در علم ما بعد الطبيعه از نظر وجود بيان مي شود يا از نظر ماهيت بيان مي شود؟ آيا وجود آنها را علم الهي به عهده مي گيرد و اثبات مي كند يا ماهيت آنها را اثبات مي كند؟

جواب: ظاهرا مراد هر دو است. هم بحث در وجود مي كند و مي گويد اينها موجودند و در بعضي از مبادي بحث از ماهيت آنها مي كند و خود مبادي را تعريف مي كند چون وقتي عالم الهي مساله اي را مطرح مي كند بايد متصوَّرات آن مطلب را هم بيان كند پس وقتي مي خواهد درباره ي مبادي بحث كند بايد تعريف هاي مبادي مخصوص را بياورد بعداً اثبات كند.

و كما انه ليس لاحد من اصحاب العلوم ان يبين مبادئه فكذلك لا كلام له مع من يناقض مبادئه

مطلب بعدي اين است كه اگر صاحب علم بخواهد مبادي آن علم را در همان علم مطرح كند، حق ندارد مطرح كند. قبلا بيان شد كه اگر اين كار را انجام بدهد تكلف كرده اما الان مي گويد اصلا حق ندارد اين كار را انجام بدهد.

اگر شخصي از صاحب علمي، مبدئي از مبادي را شنيد و نبپسنديد و بر اين مبدء اشكالي گرفت و آن را نقض و باطل كرد آيا بر صاحب علم واجب است كه حرف ناقض را بشنود و رد كند؟ مي فرمايد خير. زيرا ناقض، مباديي را نقض مي كند كه اين صاحب علم حق نظر دادن در آن مبادي را نداشته است « مثلا فرض كنيد سائل، مبادي هندسي را از مهندس مي پرسد. سائل حق نداشته اين مبادي هندسي را از مهندس بپرسد بلكه بايد از فيلسوف بپرسد چون بحث از مبادي هندسي به عهده فيلسوف است. همچنين اگر ناقض مبدئي را نقض كند مهندس حق ندارد از خودش دفاع كند زيرا مبادي مهندس، مساله ي فلسفي است و مهندس موظف نيست كه از مساله فلسفي دفاع كند. بله اگر نزد فيلسوفي، مبادي هندسي نقض شود آن فيلسوف موظف است كه دفاع كند.

ترجمه: همانطور كه براي احدي از اصحاب علوم « هر علمي كه باشد » نيست كه مبادئش را بيان كند همچنين كلامي نيست براي احدي از اصحاب اين علوم با كسي كه مبادئش را نقض مي كند « همانطور كه مهندس نمي تواند مبادي خودش را در هندسه ثابت كند نمي تواند از مبادي خودش در علم هندسه دفاع كند ».

و لا كلام له مع من لا يبنی علي مبادئه

مهندس، بحثي ندارد با كسي كه از مبادي مهندس استفاده نكرده و كلامي كه براي مهندس بيان مي شود بر مبادي هندسي استوار نيست. اين چنين شخصي اگر با مهندس بحث كند چون از مبادي هندسي استفاده نمي كند مهندس حق دارد كه جوابش را ندهد.

ترجمه: كلامي نيست براي احدي از اصحاب با كسي كه از مبادي هندسي استفاده نكرده است.

و لا ايضا يلزمه ان يجيب عن كل مساله

مهندس لازم نيست كه از هر مساله اي جواب بدهد بلكه مساله اي كه مناسب علمش است را بايد جواب دهد.

بل انما يلزمه ان كان مهندسا ان يجيب عن المساله الهندسيه

اگر آن شخص از اصحاب علوم، مهندس است بايد از مساله ي هندسي جواب بدهد كه مناسب علمش است.

مصنف تا اينجا چند مطلب بيان كرد:

1 ـ صاحب يك علم نمي تواند از مبادي آن علم بحث كند.

2 ـ صاحب يك علم لازم نيست از اشكالاتي كه بر مبادي علمش مي شود جواب دهد.

3 ـ اگر كسي از مسائل مربوط به علم او سوال نكرد بلكه از مساله ي ديگر سوال كرد لازم نيست جواب داده شود. خود مجيب هم اگر خواست جواب دهد بايد جوابهايي كه مربوط به اين علم است بدهد.

و علي صاحب علم مّا ان يعرف عما ذا يجيب و علي السائل ان يعرف عما ذا يسال

صاحب هر علمي بايد بداند كه علمش مشتمل بر چه چيز است و چه سوالاتي را بايد جواب دهد. هر سائلي بايد بداند عالم هر علمي چه نوع مطالبي را دارد تا از همان مطالب سوال كند.

ترجمه: بر صاحب يك علم اين است كه بداند از چه چيز جواب مي دهد و بر سائل است كه بداند از چه چيز سوال مي كند « يعني هر دو بايد تناسب با آن علم را رعايت كنند ».

فاذا كان السائل انما يخاطب المهندس في امور هندسيه مبنيه علي مبادي الهندسيه فهو مجيب

اگر سائلي در امور هندسيه كه مبني بر مبادي هندسه اند خطاب به مهندس مي كند « يعني سوال از يك مساله هندسي مي كند كه اين مساله ي هندسي از يك مبدء هندسي بدست آمده است » جا دارد كه به او اجازه سوال داده شود.

« فهو مصيب »: اين سائل، مصيب است.

و الا فليس بمصيب

اگر سائل از مهندس اينگونه سوال نكند مصيب نيست.

« و الا »: به دو صورت معنا مي شود:

1 ـ كسي كه در امور هندسيه بحث نمي كند.

2 ـ كسي كه در امور هندسيه بحث مي كند ولي مباديش هندسي نيست.

و لا ايضا مطلوبه ينكشف في الهندسه بالذات بل عسي بالعرض

اگر شخص سوال كرد مطلوبش از خودش هندسه در نمي آيد بلكه از مباحث ديگر بدست مي آيد كه اگر بخواهند به هندسه نسبت دهند نسبتِ بالعرض و بالمجاز مي شود.

ترجمه: مطلوب سائل « اگر هم مجيب به او جواب بدهد » در هندسه، بالذات كشف نمي شود بلكه چه بسا مربوط به هندسه شود اما بالعرض و با واسطه.

و كذلك المجيب المهندس فلا كلام له مع من ليس بمهندس

تا اينجا بيان شد كه سائل در سوال كردنش مصيب هست يا مصيب نيست اما از اينجا مجيب را بيان مي كند و مي گويد مجيبي كه اهل علم هندسه است اگر مسائل هندسي مبتني بر مبادي هندسه را جواب داد مصيب مي شود و الا مصيب نيست.

ترجمه: همچنين مجيبِ مهندس هم بايد رعايت شود به اين بيان كه كلامي براي مجيب نيست با كسي كه مهندس نيست « و با كسي كه از مبادي هندسه استفاده نكرده است. مهندس اگر بخواهد جواب بدهد به سائلي كه مهندس است جواب مي دهد و به سائلي كه مهندس نيست جواب نمي دهد ».

فان كلامهما فضل

ضمير « كلامهما » به « كلام سائل » بر مي گردد كه « ليس بمصيب » بود و به « كلام مجيب المهندس » بر مي گردد كه « ليس بمصيب » بود.

كلام اين دو نفر فضل و زيادي است چون از بحث بيرون مي باشد.

و يجري مجري ردي المآخذ

ترجمه: جاري مجراي قياسي است كه مقدماتش خالي از مناسبت هستند.

اين شخص جاري مجراي كسي مي شود كه گويا يك قياسِ رديّ الماخذ و خالي از مناسبت انتخاب كرده و به مطلوب رسيده است. به عبارت ديگر كسي كه جواب سوال غير مهندس را مي دهد و خودش مهندس است يا سوال مي كند از مهندس نسبت به چيزي كه غير علم هندسه است مانند كسي مي باشد كه ردي المآخذ باشد يعني قياسِ بي مناسبت تشكيل می دهد يعني قياسي كه صغري يا كبرايش بي مناسبت است.

تا اينجا بحث در مسائل مناسبه بود و آنچه كه بايد رعايت مي شد بيان گرديد از عبارت « ثم ان المساله ... » بيان مي شود كه بعضي از مسائل مناسب علم نيستند.

 


[1] الشفاء، ابن سینا، ج9، ص194، س6، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo