< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

92/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه فرق بین ماده و جنس
«و ان اخذ بشرط ان یکون جسما بالمعنی الذی به یکون الجسم جنسا»[1]
عبارت کتاب به صورت دیگری در نسخه خطی آمده. در نسخه خطی به این صورت آمده است «و ان اخذ بشرط ان یکون حیوانا بالمعنی الذی ... علی سبیل التجویز الحس و غیر ذلک» در جلسه امروز می خواهیم طبق این نسخه که شاید صحیح تر به نظر برسد معنی کنیم.
بحث ما در فرق بین ماده و صورت بود این فرق را در جسم که جنس بعید انسان بود توضیح دادیم حال همین فرق را در حیوان که جنس قریب انسان است می خواهیم توضیح بدهیم. حیوانی را که ماده اخذ می شود در جلسه گذشته توضیح داده شد الان می خواهیم حیوانی را که جنس اخذ می شود توضیح بدهیم. مصنف می فرماید اگر حیوان را آن طور اخذ کنی که جسمِ جنسی را اخذ می کردی حیوانِ جنسی می شود. جسم جنسی را قبلا بیان کردیم که لا بشرط اخذ می کردیم حال اگر حیوان را هم به همان نحوه یعنی لا بشرط اخذ شود حیوان جنسی می شود.
توضیح بحث: حیوان باید طوری اخذ شود که تجویز شود حس و غیر حس داشته باشد، هر صورتی که مناسب هست را داشته باشد و اینطور نباشد که فقط مقید شود که حساسیت را داشته باشد بلکه علاوه بر حساسیت، مابقی هم که مناسب هستند را بتواند داشته باشد چه آن مابقی فصلی باشد که نطق است چه فصلی که غیر نطق است باشد. در اینصورت چنین حیوانی جنس می شود.
سوال: چرا مصنف در اینجا عبارت «علی سبیل التجویز للحس» گفت. نسبت به غیر حس، اخذ را تجویز می کنیم و اجازه می دهیم که حیوان جنسی ناطق را بگیرد و صاهل و مفترس و ... را بگیرد اما اخذ حس، واجب است زیرا اگر حیوان، حس را نداشته باشد نه حیوان جنسی و نه حیوان مادی خواهد بود پس باید حتما حس را داشته باشد. چرا مصنف تعبیر به «علی سبیل التجویز للحس» می کند.
جواب اول: تجویز در اینجا عام است. در جای خودش خوانده شده که امکان بر دوقسم است:
1 ـ امکان عام
2 ـ امکان خاص.
امکان عام، امکانی است که شامل وجوب هم می شود بر خلاف امکان خاص که شامل وجوب نمی شود در اینجا مراد از تجویز را تجویز عام قرار می دهیم که شامل وجوب و غیر وجوب هر دو بشود. در اینصورت «حساس» به نحو وجوب تجویز می شود و صور دیگر به نحو امکان تجویز می شوند.یعنی اجازه می دهیم که صور در اینجا اراده شوند اجازه ای که می تواند با منع از ترک باشد که وجوب می شود و اجازه ای که میتواند بدون منع از ترک باشد که امکان می شود.
جواب دوم: چون مصنف می خواست کلمه «غیر ذلک من الصور» را بر «حس» عطف کند جانبِ «غیر ذلک» را غلبه داد و لفظ «تجویز» را که مناسب با «غیر ذلک» بود به خاطر تغلیب برای همه به کار برد با اینکه در «حس» نباید تجویز بکار برود. اما در «حس»، کلمه «تجویز» به معنای امکان خاص را بکار برد چون «غیر ذلک» را غلبه داد زیرا «غیر ذلک» بیشتر از «حس» است چون «غیر ذلک» فقط یک صورت را شامل نمی شد صورتهای زیادی شامل می شد.
سپس مصنف مطلبی را در اینجا می گوید که آن مطلب را در جسم، بالصراحه نگفت اگر چه اشاره مختصری داشت. مصنف در جسم، فقط امر را دائر بین بشرط لا «که ماده بشود» و لا بشرط «که جنس بشود» کرد. در حیوان، امر را دائر بین سه چیز می کند یعنی بشرط لا «که ماده می شود» درست می کند و آن را کنار می گذارد سپس حیوانی را که بشرط لا نیست دو قسم می کند و می گوید اجازه داده می شود که در این حیوان چیزی اخذ شود. حال یا آن چیز اخذ می شود یا اخذ نمی شود. اگر اخذ شد، بشرط شی می شود و جنس نخواهد بود بلکه نوع می شود و اگر اخذ نشد لا بشرط می شود و جنس خواهد بود.
توضیح عبارت
«و ان أخذ بشرط ان یکون جسما بالمعنی الذی به یکون الجسم جنسا»
در یک نسخه آمده «ان یکون حیوانا» لذا طبق همان نسخه معنی می کنیم.
جواب «ان اخذ» در سطر 20 با عبارت «کان حیوانا بمعنی الجنس» می آید.
ترجمه: اگر این حیوان اخذ شود به شرط اینکه حیوان باشد اما به همان معنایی که جسم را جنس قرار میدادی به همان معنی حیوان را اخذ کن «اگر به جسم معنای لا بشرطی داده می شد جسم به معنای جنس اخذ می شد حال حیوان هم به معنای لا بشرطی اخذ کن تا حیوان به معنای جنسی حاصل شود.
«وفی معانی ذلک الحیوان علی سبیل التجویز للحس و غیر ذلک من الصور»
در جلسه گذشته بعد از «فی معانی ذلک» علامت ویرگول گذاشتیم علتش این بود که در عبارت قبلی لفظ جسم را لحاظ کرده بودیم یعنی به این صورت لحاظ شده بود «و ان اخذ بشرط ان یکون جسما» اما الان که لفظ حیوان به جای لفظ «جسم» گذاشته شده علامت ویرگول گذاشته نمی شود لذا کلمه «الحیوان» مشار الیه برای «ذلک» قرار داده می شود نه اینکه مبتدای موخر برای «فی معانی ذلک» قرار داده شود. بلکه «الحس» مبتدای موخر برای «فی معنای ذلک» قرار داده می شود.
ترجمه: و در بین معانی که این حیوانِ ماخوذِ لا بشرط دارد در معانی چنین حیوانی بر سبیل تجویز، حس و غیر حس از صور است «یعنی تجویز می کنیم که در بین معانی که به این حیوانِ ماخوذِ لا بشرط می توانیم بدهیم حس را داشته باشیم و غیر حس از صور را هم داشته باشیم.
«و لو کان النطق او فصل یقابل النطق»
ضمیر «کان» به «غیر ذلک» بر میگردد.
ترجمه: ولوآن غیر ذلک، نطق باشد یا فصلی که مقابل نطق است باشد.
«غیر متعرض لرفع شی منها او وضعه بل مجوِّزا له وجود»
ضمیر «منها» به «صور» بر می گردد. «مجوزا» عطف بر «غیر متعرض» است و چون «غیر متعرض» حال است «مجوزا» هم حال است. ضمیر «له» به «حیوان» بر می گردد.
این عبارت، توضیح «اخذ» را می دهد یعنی این اخذ، بشرط لا نباشد. می تواند توضیح «تجویز» باشد.
اگر اخذ شود اما نه بشرط، در اینصورت گاهی چیزهای دیگر را ملاحظه می کنید که بشرط شی می شود و گاهی چیزهای دیگر را ملاحظه نمی کنید که لا بشرط می شود. یا اگر چیزهای دیگر که تجویزمی شود اخذ به آنها می شود که بشرط شی می شود یا اخذ نمی شود و به صورت تجویز می ماند در این صورت لا بشرط می شود.
ترجمه: در حالی که متعرض نمی شویم شیئی از این صور «نه متعرض این شی بشرط لا می شویم» و نه وضع می کنیم یکی از این صوررا «تا بشرط شی و نوع شود» بلکه در حالی که اجازه می دهیم بر این حیوان،وجود هر یک از آن صور در هویتش و درونش بیاید.
«ایّ ذلک کان فی هویته»
«ای ذلک» یعنی هر یک از صور.
مشار الیه «ذلک» را به حس بر نگرداندیم چون عبارت مصنف اینطور بود «غیر متعرض لرفع شی منها» و مراد از ضمیر «منها»، صور است.
ترجمه: درحالیکه اجازه می دهیم هر یک از این صور در هویت این حیوان وجود پیدا کند.
«و لکن هناک معها بالضروره قوه تغذیه و حس و حرکه ضروره»
«هناک»: در این اخذی که نسبت به حیوان داشتید.
«معها»: با این صوری که اجازه دادی.
ملاحظه کنید که در عبارت قبلی «ای ذلک کان فی هویته» بکار برد که ضمیر آن به صور بر می گردد و حس در آن نبود لذا از کلمه «مجوّزا» بکار برد سپس وقتی می خواست حس را ضمیمه کند گفت بالضروره و بالوجوب حس را ضمیمه کن. در جایی که حس را با بقیه صور مخلوط می کرد کلمه «تجویز» بکار برد اما در اینجا که صور را از حس جدا کرده و برای «صور»، کلمه «مجوزا» را بکار برده و برای «حس»،کلمه «ضروره» را بکار بدره پس مصنف، حس را تجویز نمی کند بلکه ضروری می داند. اگر در آنجا تجویز کرد به خاطر همان توجیهی است که ذکر کردیم.
این تفکیکی که در این عبارت می شود تایید می کند آن توجیهی که در عبارت قبل کردیم.
ترجمه: لکن درجایی که می خواهید حیوان را با آن صور اخذ کنید بالضروره قوه تغذیه و حس و حرکت هست. «پس در اخذ این سه چیز ضرورت هست»
«و لا ضروره فی الا یکون غیرها»
«یکون» تامه است.
اما در بقیه ضرورت ندارد که اخذ شود یا نشود. ضمیر «غیرها» به «قوه تغذیه و حس و حرکت» بر می گردد.
ترجمه: واجب نمی دانید که غیر این صورتها نباشند «یعنی نبود آنها را بشرط نمی کنیم که بشرط لا و ماده شود»
«او یکون»
یا اثبات کنی که بشرط شی و نوع شود.
شرط نمی کنی که غیر قوه تغذیه و حس و حرکت باشد تا نوع حاصل شود.
«کان حیوانا بمعنی الجنس»
در چنین حالتی، این حیوانی که این چنین اخذ شد حیوانِ جنسی خواهد بود.


[1] الشفاء، ابن سینا، ج9،ص100، س.16، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo