< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

99/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه اجوف هابط یا نازل – وحشی و انسی

 

فن هشتم طبیعیات شفاء، الحیوان، صفحه 318، سطر17

 

«وما يبقى بعد ذلك كله ينقسم كما يتحلل مفصل الركبة قليلًا إلى شعب ثلاث»[1]

بحث ما در مورد ورید یا اجوف هابط بود. گفتیم اجوف قبل از رسیدن به ران، ده طبقه پیدا می کند، بعد از ده طبقه، سه فرع پیدا می کند. امروز از مقدار باقی مانده از این اجوف هابط بحث خواهیم کرد که وارد ران می شود.

اجوف بعد از رسیدن به مفصل زانو به سه قسم تقسیم می شود. یک قسم وحشی و یک قسم انسی و یک قسم وسط این دواست.

 

توضیح وحشی و انسی:

وقتی دو پا به هم چسبیده می شود، آن قسمت که به هم چسبیده می شود، انسی است. مقابل آن که طرف بیرون بدن است، وحشی است. یعنی مقدم، یا ظاهر ران، جلو است؛ باطن ران، پشت است؛ عمق ران، داخل ران است؛ دو طرف باقی می ماند، طرف راست از پای راست، وحشی است و طرف چپ از پای راست، انسی است. و طرف چپ از پای چپ وحشی است و طرف راست آن انسی است.

از سه شعبه، یکی وحشی است یعنی به طرف بیرون پا تمایل دارد، یکی انسی است یعنی به طرف درون پا تمایل دارد، و یکی وسط این دو است. وسطی دو شعبه پیدا می کند. ابن سینا یک شعبه از وسط را به وحشی و یک شعبه را به انسی ملحق می کند بنابراین دو وحشی و دو انسی می شود و وسطی حذف می شود.

 

«ومایبقی بعد ذلک» آنچه باقی می ماند بعد از به وجود آمدن سه فرع، «کله» می تواند تاکید برای «بعد ذلک» بگیریم، یعنی بعد از طبقات دهگانه و بعد از سه شعبه ای که گفتیم، آنچه باقی می ماند تقسیم می شود.

«کما یتحلل» در نسخه شفای خطی و هم نسخه قانون «یتخلل» دارد و یتحلل درست نیست. «کما» یعنی به محض اینکه، «یتخلل» یعنی داخل می شود، در خلال و در بین اجزاء ران یا اجزاء زانو(مفصل) وارد می شود شروع به تقسیم شدن می کند. «قلیلا» قید یتخلل است و قید ینقسم نیست. یعنی لازم نیست تا عمق مفصل برود. «الی شعب» متعلق به ینقسم است، بعد از اینکه کمی داخل مفصل زانو شد به سه شعبه منقسم می شود (وحشی و انسی و وسط). «فالوحشی منها» وحشی از این سه قسم «یمتد علی القصبه الصغری الی مفصل الکعب» وحشی روی قصبه صغری تا مفصل کعب امتداد پیدا می کند.

 

قصبه صغری چیست؟

ساق پا دارای دو استخوان است. همانطور که ساعد دست دو استخوان دارد. عضد دست یک استخوان دارد و ران هم یک استخوان دارد، بین آرنج و مچ دو استخوان می شود. در پا هم بین زانو و کف پا دو استخوان می شود که هر کدام قصبه نام دارد. یک قصبه از زانو شروع می شود تا کعب پا، و یک قصبه از زیر زانو شروع می شود تا کعب پا ادامه دارد. هردو قصبه در کعب پا تمام می شوند اما در شروع متفاوت هستند. قصبه ای که از زانو شروع می شود قصبه کبری نام دارد و آن که از زیر زانو شروع می شود قصبه صغری نامیده می شود.

وحشی از سه شعبه روی قصبه صغری به پایین می رود.

 

کعب کجاست؟

کعب دو اطلاق دارد و هر دو مربوط به پا هستند. وقتی مسح می کشید از نوک انگشت، تا برآمدگی پا ادامه می دهید، بعضی می گویند با رسیدن به کعب، مسح کامل شده است و برخی می گویند تا مفصل باید ادامه پیدا کند. کعب آن برجستگی روی پا است که نزدیک مفصل ساق و پا است.

اطلاق دیگر برای کعب است که کعبین گفته می شود. هر کدام از دو پا از دو طرف دو برآمدگی دارد که در فارسی به آن قوزک گفته می شود. چون شبیه قوز است و چون کوچک است به آن قوزک گفته می شود. در طرف راست و چپ پا برآمدگی است که به آن کعب گفته می شود. که بعضی ها هنگام مسح کشیدن دو انگشت را باز می کند، و تا دوتا کعب مسح می کشد زیرا کعب را که در روایت آمده است، بر برآمدگی دو طرف پا حمل کرده اند.

مراد از کعب چه برآمدگی روی پا باشد و په برآمدگی های دو طرف پا باشد، وحشی تا کعب ادامه پیدا می کند.

 

«والاوسط» دومین شعبه است که وسط وحشی و انسی قرار دارد. بعدا گفته می شود که اوسط دو شاخه می شود. لذا «ثلاث شعب» با دوشاخه شدن اوسط، چهار شعبه می شود.

«والاوسط یمتد فی مثنی الرکبه منهدرا» مثنی محل تا شدن زانو است. اوسط امتداد پیدا می کند در محل تا شدن زانو درحالیکه به پایین یعنی به سمت پا می آید.

«ویترک شعبا فی عضل باطن الساق» شعبی را در ماهیچه ای که در باطن ساق است وارد می کند. باطن ساق یعنی پشت. جلوی ساق استخوان است و پشت ساق یه ماهیچه مخروطی شکل است.

«ویتشعب شعبتین» یا «ینشعب شعبتین» اوسط که از محل تا شدن زانو به سمت پایین می آید به دو شعبه تقسیم می شود.

«تغیب احدهما فی ما دخل من اجزاء الساق» من اجزاء الساق بیان ما در «ما دخل» است. یعنی یکی از دو شعبه در آنچه داخل می شود غیب می شود، یعنی به باطن و به عمق می رود. یعنی در اجزاء الساق غیب می شود و به عمق می رود و دیده نمی شود.

 

«والثانی» یعنی شعبه دوم «الی» یعنی درحالیکه پایین می آید، «ما بین قصبتین» بین دو قصبه صغری و کبری پایین می آید. «ممتدا الی مقدم الرجل» درحالیکه به جلوی پا امتداد پیدا می کند. یعنی به جلوی پا می آید. «وتختلط بشعبة من الوحشی المذکور» یعنی شعبه ثانیه از دو شعبه اوسط، می آید و با شعبه ای از وحشی که روی قصبه کبری پایین می آمد، مرتبط می شود.

 

«والثالث هو الانسی» یعنی شعبه سوم [بعد از شعبه اول(وحشی) و شعبه دوم (اوسط که خود به دو شعبه تقسیم می شد)] انسی است که مربوط به قسمت داخلی پا می باشد.

«فیمیل الی موضع معرق من الساق» شعبه انسی به موضع معرق ساق میل می کند. معرق به معنای خالی است. جایی که گوشت ساق تمام می شود. به نزدیک دو کعب، ماهیچه ساق تمام می شود یا خیلی کم می شود. در آن قسمت گوشت خیلی کمی وجود دارد مانند اینکه پوست روی استخوان چسبیده که به آن موضع معرق می گویند.

 

«ثم یمتد الی العکب» از موضع خالی هم عبور می کند تا به کعب می رسد.

حدود چهل صفحه بعد بحث قصبه، کعب، عقب که پاشنه پا است توضیح می دهد و بحث اخمس و ساق هم آمده ولی بحث وریدها که در اینجا آمده است، در آنجا نیامده است. در آنجا آمده کعب واسط بین ساق و عقب است که مراد دو برآمدگی بغل پا است. کعبی که برجستگی روی پا است هم کعب است.

 

«والی الطرف المهدب من القصبة العظمی» قصبه ای که خواندیم قصبه صغری بود و این قصبه، قصبه عظمی است. ورید انسی به طرف مهدب قصب عظمی می رسد. «وینزل» شعبه انسی بعد از عبور از ساق و عبور از معرق و رسیدن به طرف مهدب قصبه، دوباره تنزل پیدا می کند و پایین می آید. «الی انسی القدم» کتاب ما دارد «انسی المقدم» که ظاهرا درست نیست. پایین می آید تا به انسی قدم می رسد. «وهو السافن» ضمیر هو برمی گردد به نازلی که از ینزل فهمیده می شود و به انسی قدم بر نمی گردد. سافن در لغت عرب به معنای سالم است. چون کنار این ورید شریان وجود ندارد، فصد می شود. به جهت امکان فصد در این رگ به آن سلیم می گویند. رگ های وریدی که کنار آن ها شریان وجود داشته باشد، اگرچه در دسترس باشند و زیر پوست باشند قابل فصد نیستند زیرا کنار شریان هستند و خطر دارد. و رگ های وریدی که داخل بدن هستند هم قابل فصد نیستند زیرا در دسترس نیستند.

 

«وقد صارت هذه الثلاثه اربعة » این سه شعبه وحشی و اوسط و انسی، چهار شعبه شد زیرا اوسط دو شعبه پیدا کرد.

ابن سینا این چهار شعبه را به دو شعبه وحشی و دو شعبه انسی تبدیل می کند. زیرا یکی از شعب اوسط به سمت وحشی تمایل دارد و یکی از آن دو به سمت انسی تمایل دارد.

«اثنان وحشیان یاخذان الی القدم» دو وحشی که به سمت قدم می آیند «من ناحیة قصب الصغری» از ناحیه قصب صغری پایین می آیند. «واثنان انسیان» دو ورید هم انسی هستند.

 

«فالوحشیان» یکی وحشی بود و یکی ملحق به وحشی بود. یکی از این دو وحشی «یعلو القدم» روی پا می آید. از زیر تا بالا قدم گفته می شود. بالای پا «فوق قدم» و زیر پا «تحت قدم» گفته می شود. «ویتفرق فی اعالی ناحیه الخنصر» پخش می شود و به سمت انگشتان می رود. خنصر انگشت کوچک است. به انگشت کوچک نرسیده و در اعالی آن یعنی در بالاتر از خنصر پخش می شود و تبدیل به شعب می شود.

 

«والثانی» یعنی وحشی دوم که شعبه ای از اوسط بود. «هو الذی یخالط شعبه الوحشیه من القسم الانسی»

یکی از انسی ها به سمت راست و یکی به سمت چپ پا است. انسی طرف راستی در پای راست، چون طرف راست انسی اصلی واقع شده است به آن وحشی می گوییم. بنابراین خود دو انسی نیز به وحشی و انسی تقسیم می شود.

ابن سینا می گوید: «والثانی» یعنی شعبه دوم از دوتا وحشی، یکی از دو شعبه‌ی اوسط است که با وحشی از دو انسی مخلوط می شود. یعنی دو شعبه‌ی اوسط با هم مخلوط می شوند.

ابن سینا عبارت را کمی سخت کرده است. دو تا شعبه‌ی اوسط با هم مخلوط می شود. آن شعبه‌ی وحشی اوسط با شعبه‌ی انسی اوسط مخلوط می شود، اما نمی گوید شعبه‌ی انسی اوسط، بلکه می گوید آن وحشی از بین دو انسی.

 

«والثانی» یعنی شاخه‌ی دوم وحشی که من آن را ملحق به وحشی حساب کردم، «وهو الذی یخالط الشبعة الوحشیة» این با شعبه‌ی وحشی از شعبه‌ی انسی مخلوط می شود. «المذکور» یعنی انسی که در دو خط قبل گفتیم انسیان. نه آن انسی که بعد از والثالث گفتیم.

«ویتفرقان» یعنی دو شعبه‌ی انسی متفرق می شوند «فی الاعضاء السفلیه» در اعضای پایین قدم. وحشی اول روی قدم رفت، انسی ها زیر قدم می روند.

 

خوب بحث ورید تمام شد. اجوف را به قسم صاعد و نازل تقسیم کردیم. صاعد حدود شش صفحه و نازل آن حدود دو صفحه و نیم توضیح داده شد. و بحث ما در سیاهرگ ها (اورده) تمام شد.

«فهذه هی عدة الاوردة» این شمارش اوردة بود. درحالیکه ابن سینا اورده را توضیح داد که از کجا می آید و به کجا ختم می شود و کار آن چیست و شمارشی در کار نبود. الان اشاره می کند که توضیح داده شده برای شمارش اورده نیز مفید است اگرچه خود ابن سینا به شمارش نگفته است. شارحین اضافه کرده اند «ان شئت تعدیدها» اگر می خواهی بشمارش بیاد، عدد آن ذکر شد. نشان می دهد خود ابن سینا نشمرده است اما اگر شخص می خواهد بشمرد مشخص است.

در کامل الصناعة فی الطب آمده است که تعداد آن یازده عدد اصلی است. و شمارش را ادامه می دهد که به آن جا مراجعه کنید.

 

متن کامل الصناعة:

«هی احد عشر قسما العرق الذی یاتی باب الکبد من السره فی ابدان الاجنه»

باب الکبد قسمت مقعر و پایین کبد است که از آنجا در می آید تا به ناف برسد. که در بدن جنین است و بعد این رگ قطع می شود.

«والعرق الاجوف» که ابن سینا در فصول قبلی شمرده است. رگی که از مهدب کبد خارج می شود.

«وعرق الصدر»، رگی که به سمت بالا می رود.

«وعرق الحجاب» یعنی رگی که حجاب حاجز را می شکافد

«و العرق الکتفی مع شعبه» که به کتف می رود

«والعرق الذی یمر فی الابط» که اسم آن ورید ابطی است و زیر بغل می رود.

«والوداج الظاهر و الوداج الغائب» رگ هایی که در وقت خشم برآمده می شوند در گردن، وداج ظاهر هستند و آن هایی که عمق گردن بودند وداج غائب بودند تا اینجا اجوف صاعد بود.

«والعروق التی تنهدر من مراق البطن» رگ هایی که تا پوست شکم می آیند و از آنجا به سمت پایین می روند

«والعروق التی فی عظم الفخذ» رگ های استخوان ران

«والعروق التی فی ظاهر العجز» و ادامه آن که تا پا می روند در کامل ذکر نشده است.»

اگر تمام رگ ها شمرده شود بیش از یازده عدد می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo