< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

99/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روده ها(اثنی عشر) – تعیین جایگاه – وجه مشترک و امتیاز(مقایسه) اثنی عشر با مری و معده

 

«والمعاء الاثنی عشری یتصل بقعر المعده وله فم ینل المعده یسمی البواب»

گفتیم که روده ها شش عدد هستند. شش قسم ابتداء در دوقسم جمع شدند و حکم آن دو قسم را بیان کردیم. اکنون شش بحث در مورد شش روده داریم.

اولین روده اثنی عشری است.

 

تعیین جایگاه روده اثنی عشر

اثنی عشر وقتی به روده دوم (صائم) تمام می شود. ابتداء آن قعر معده است. منظور از قعر، مقابل دهانه معده است. دهانه معده، وصل به مری است. اما انتهای معده وصل به روده اثنی عشری است. پس مراد از قعر، انتهاء معده است. در انتهای معده شکافی وجود دارد که دهانه اثنی عشری به آن شکاف چسبیده است و آنچه در معده آماده می شود در اثنی عشری ریخته می شود.

دهانه اثنی عشری که به معده چسبیده است بواب نامیده می شود. دهانه دیگر اثنی عشر به سمت روده صائم است که منتها نامیده میشود. تمام روده ها به جز اعور(که یک طرف آن بسته است) دو دهانه، یکی در ابتدا و یکی در انتها دارند.

ابن سینا می گوید «فم یل المعده، فم یل الصائم»

بحث دوم مقایسه اثنی عشر با مری است. علت مقایسه آن این است که هر دو به معده وصل هستند. مری از سر معده و اثنی عشر از انتها به معده وصل است.

در مقایسه یک وجه اشتراک و یک وجه امتیاز ذکر می کند.

 

وجه مشترک مری و روده اثنی عشر

هردو مربوط به معده و به دهانه معده وصل هستند. این وجه اشتراک خود یک وجه امتیاز نیز محسوب می شود زیرا مری برای جذب غذا به معده است من فوق (از بالا)، اما اثنی عشر به معده وصل شده است تا معده غذا را به آن دفع کند من تحت (از پایین). بنابراین یکی برای جذب و دیگری برای دفع است.

 

وجه امتیاز مری و روده اثنی عشر

مری وسیع تر از اثنی عشر آفریده شده است و اثنی عشر تنگ تر است و آن دو جهت دارد که عرض خواهم کرد.

«والمعاء الاثنی عشری یتصل بقعر المعده» روده انتساب دارد به اثنی عشر، متصل به قعر(ته و انتهاء) معده است. البته بعدا خواهیم گفت که این روده دوازده حلقه‌ی به هم چسبیده شده تشکیل شده است. به همین جهت به آن اثنی عشری می گویند. و یاء آن یاء نسبت است زیرا انتساب به دوازده دارد و یاء آن را می آورند، البته گاهی اوقات به خاطر تخفیف حذف می شود.

«وله فم» این معاء (روده اثنی عشری) دهانه دارد «یلی المعده» که به سمت معده است «یمسی البواب» که به آن بواب می گویند. گاهی به دهانه انتهایی معده بواب می گویند، این نامگذاری شاید به جهت مجاورت با دهانه اثنی عشر باشد، در اینجا ابن سینا تصریح دارد که دهانه اثنی عشر بواب گفته می شود. قسمت معده دهانه را فم المعده می گویند و قسمت اثنی عشر این دهانه، بواب نامیده می شود.

 

مقایسه اثنی عشر با مری

«فهذا بالجملة مقابل للمری» هذا یعنی معاء اثنی عشر بالجمله مقابل مری است. یعنی تمام اثنی عشر مقابل مری است و هیچ قسمتی از آن به سمت بالا نیست و همه‌ی اقسام آن به سمت پایین است. و تمام قسمت های مری نیز بالای معده است. در توضیح این مطلب به وجه افتراق اشاره می کند.

«فکما ان المری انما هو للجذب» یعنی مری برای جذب غذا «الی المعده من فوق» یعنی از بالای معده غذا را جذب می کند و به معده ارسال می کند «فکذلک هذا انما هو للدفع عن المعده من تحت» یعنی اثنی عشر هم برای دفع معده از غذا از جهت پایین است.

«وهو اضیق من المری» هو یعنی اثنی عشر از مری تنگ تر است. این وجه افتراق خالص است.

«واستغنی فی الخلقة عن توسیع المری لامرین» توسیع المری مفعول المطلق نوعی است. یعنی مثل توسیع مری، یعنی بی نیازی حاصل شد در خلقت از توسیع اثنی عشر به اندازه توسیع مری.

این نوع بیان برای بیان تفاوت مری و اثنی عشر در احتیاج و استغنا است. یکی احتیاج به توسیع دارد و یکی مستغنی از توسیع است. بنابراین عامل اصلی، احتیاج به توسیع و استغنای از توسیع است و بعد این احتیاج و عدم احتیاج را معلل می کند.

 

دو علت برای اضیق بودن روده از مری

«لامرین» امر اول واضح است: آنچه وارد مری می شود درشت و سفت است. البته با بزاق دهان مخلوط می شود و یک مقدار از حالت سفتی و خشکی در می آید اما آنچنان نرم نمی شود و یک مسیر وسیع می خواهد. اما غذا بعد از عبور از معده و مخلوط شدن با مواد معده و نرم و روان شدن، احتیاج به مسیر وسیع ندارد.

«احدهما ان الشئ الذی ینفذ فی المری» غذای نفوذ کننده در مری اخشن و اصلب و اعظم حجما است از آن چیزی که در اثنی عشر نفوذ می کند. بعد از اخشن و اصلب و اعظم حجما، باید (من) متمم افعل تفضیل بیاید، اما به خاطر روشن بودن حذف شده است.

«الذی ینفذ فی هذا المعاء» آنچه که وارد در اثنی عشر می شود «اسلس» نرم تر و روان تر «الین» شل تر «ارق حجما» حجم آن نازک تر است «لانهضامه فی المعده» زیرا در معده هضم شده است. ضمیر در لانهضامه بر می گردد به الذی ینفذ. این جهت اول برای عدم احتیاج اثنی عشر به توسعه بود.

جهت دوم عدم احتیاج اثنی عشر به توسعه این است که جاذبه معده باعث ورود غذا به معده است. مری حالت لوله دارد و علی رغم اینکه غذا سنگین است و به سمت پایین می رود، اما ممکن است گیر کند و نیاز به یک قوه جاذبه دارد و آن قوه جاذبه در معده آفریده شده است. بنابراین جاذبه معده دست تنها است و خداوند با وسیع آفریدن مری به معده در غذا کمک کرده است.

اما در معده، اینگونه است که معده هرچه را ساخته باشد را دفع می کند. روده اثنی عشر نیز قوه جاذبه دارد. بنابراین برای ورود غذا به اثنی عشر دو نیرو وجود دارد. یکی دافعه معده و یکی حاذبه روده است. حال که دو نیرو در ورود غذا به اثنی عشر دخیل هستند نیازی به توسعه روده اثنی عشر وجود ندارد.

ابن سینا در وقت توضیح قوه جاذبه معده، می گوید قوه جاذبه یک معین ارادی دارد، و آن بلع است. یعنی در هنگام بلعیدن لقمه، غذا را به سمت معده جذب می دهید. اما باز هم معده در جذب تنها است. زیرا هم بلع و هم جاذبه در یک جهت هستند، یعنی یکی دافع و یکی جاذب نیستند، اما در اثنی عشر، معده در جهت دفع است و اثنی عشر در جهت جذب است. یکی میکشد و یکی هول می دهد.

«والثانی ان النافذ فی المری لا یتعاطاه » غذا هنگامی که می خواهد وارد روده بشود، گویا قوه های دافعه معده و جاذبه روده، غذا را دست به دست می کنند. اما در مری تعاطی و دست به دست شدن نیست. یک قوه(جاذبه) فقط فعالیت می کند. غذایی که در عمری عبور می کند «لا یتعاطاه من القوه الطبیعیه الا قوه واحدة» دست به دست نمی دهد از قوای طبیعی جز یک قوه و آن قوه جاذبه است. «وان کانت قوة الارادیة تعینها» (وان) را وصلیه معنا می کنم: اگرچه قوه ارادیه (بلع) قوه‌ی جاذبه معده را کمک می کند. شاید بهتر باشد (وان) را شرطیه بگیریم: واگر قوه ارادیه (بلع) به قوه جاذبه معده کمک کند، ارزشی ندارد چرا؟ «فانما تعینها من جهة الواحدة وهی الجاذبه» چون قوه ارادیه (بلع) کمک می کند جاذبه معده را از یک جهت و آن جاذبه است، نه اینکه از جهت دیگر(دافعه) کمک کند. (وهی) را به (جهة واحدة) برگرداندم اما می توان به (قوه طبیعیه) نیز برگردد. یعنی قوه طبیعیه ای که قوه ارادیه کمکش می کند جاذبه‌ی معده است. اما اگر (هی) به (جهة واحدة) برگردد عبارت بهتر معنا می شود.

«فاعینت بتفصیح السبیل و توسعه» حال که قوه‌ی جاذبه معده تنها است، قوه‌ی جاذبه معده با وسعت یافتن مری کمک شده است. «واما النافذ فی المعاء الاول» آنچه که می خواهد در روده اول (اثنی عشر) وارد شود، «فانه ینفعل عن قوة» از دو نیرو برخوردار است، «احدیهما الدافعة التی فی المعده والاخری جاذبة التی فی المعاء» یکی از دو نیرو دافعه‌ی در معده و دیگری جاذبه‌ی در روده است. «ویراوفها السفل الذی یحصل لجملة الطعام» یعنی سنگینی غذا کمک می کند جاذبه روده را.

ضمیر در (یرافدها) به جاذبه‌ی در روده بر می گردد، این غذا از اول سنگین بود، هنگامی که غذا می خواهد وارد روده بشود نیز سنگین است. خود سنگینی هم باعث سر خوردن و پایین آمدن و خارج شدن غذا می شود. بنابراین سه عامل در کار هستند: دافعه معده، جاذبه روده و دیگری سنگینی غذا است. این سنگینی، کمکی برای معده و روده است برای عبور دادن غذا.

در تمام نسخه های شفاء، به جای (سفل)، از (ثقل) استفاده شده است و بهتر است. سفل همان لرد [و ته نشین ها] هستند که لازمه‌ی آن سنگینی است، اما ثقل خود سنگینی است. وقتی می توانیم به خود سنگینی اشاره کنیم لزومی ندارد از کلمه ای استفاده کنیم که بخواهیم از لازمه‌ی آن استفاده کنیم. از طرفی سفل برای مجموعه طعام حاصل نیست بلکه برای مازاد طعام حاصل است زیرا سفل آنچیزی است که در انتها حاصل می شود و دیگر قابل جذب نیست درحالیکه غذا در ابتدا سفل نیست. بنابراین کلمه ثقل برای اینجا مناسب تر است.

«فیسهل لذلک اندفاعه فی المعاء المعتدل السعة » پس بخاطر سنگینی و وجود دافعه و جاذبه، دفع کردن آنچه که می خواهد به روده ای که وسعت زیادی ندارد، وارد شود آسان است. ضمیر در (اندفاعه) به (نافذ فی المعاء) برمی گردد. اما اگر به (سفل) یا (ثقل) هم برگردانیم اشکالی ندارد.

تقریبا تا اینجا دو وجه اختلاف بین مری و روده ذکر شد. اما وجه امتیاز سوم.

از اثنی عشر، تعبیر به (قصبه) کرده است. قصبه به معنای لوله یا نی است زیرا شبیه به لوله است. بر نای هم (قصبة الریة) می گفت یعنی لوله ای که وصل به شش یا ریه می شود.

فرق در جایگاه، فرق در وسعت و ضیق، دو فرقی بود که خواندیم. فرق سوم در طبقات معده و اثنی عشر و مری است. طبقات در مری و معده متفاوت است اما طبقات اثنی عشر با طبقات معده یکسان است. قبلا و در آخر فصل قبل گفتیم لیف هایی که در معده هستند،عریض و طویل و مروب هستند. عریض برای دفع، طویل برای جذب و مورب برای حفظ است.

در مری فقط جذب انجام می شود، پس باید لیف های آن طویل باشند. در روده دفع انجام می شود پس لیف های عریض نیاز دارد. اما معده هر سه لیف برخوردار است.

ابن سینا می گوید معده با مری در جوهر طبقات مشارکت دارند. قبلا گفتیم جنس معده و روده یکی است. اعضاء جنس های مختلف دارند. اما مری از جنس معده و روده نیست. منظور از جوهر، ذات است نه هیئت طبقات. جنس طبقات و هیئت طبقات متفاوت است. مثلا هیئت معده حالت مخروطی دارد اما هیئت روده حالت استوانه ای دارد.

در مورد هیئت ها و طبقات نمی توانیم خیلی صحبت کنیم. زیرا لیف عریض و طویل در معده و روده وجود دارد. اما در مورد طبقات می توانیم صحبت کنیم.

«وهذه القصبة تخالف المری» اثنی عشر با مری مخالفت دارد «مری کجزء من المعده مشاکل لها فی هیئت التالیف من الطبقات» مری از جهت جوهر ساختمانی مثل جزء معده است. در اینکه از طبقات ترکیب شده است همانند است. هر دو از طبقات مشابه ساخته شده اند.

«اما هذه القصبه فکشئ ملصق بها» اما اثنی عشر مانند چیزی است که پیوسته باشد. چیزی که از جوهر معده نیست را به معده چسبانده اند. هم ملصق و هم کاف در کشئ، همانند نبودن را القاء می کنند. «مخالف لها فی جوهر طبقاتها» اثنی عشر مخالف با طبقات معده است. «لا کالطبقتی المعده» یعنی طبقات اثنی عشر، مثل دو طبقه معده نیست. این جمله تاکید جمله قبل می باشد. اگر هم نمی آمد اشکالی نداشت. قصبه اثنی عشر به معده متصل است و مخالف با معده است یعنی مثل دو طبقه‌ی معده نیست.

در نسخه قانون و نسخه خطی شفاء : «ملصق بها مخالف فی جوهر طبقاتها لطبقتی المعده»، مفاد هر دو یکی است. (لطبقتی) متعلق به مخالف است.

در فصل چهار صفحه 293 «والمری اذا حققت کان جزأ من المعدة واما اول الامعاء فلیس من المعدة» بحث لیف هم در همین فصل چهار آمده است. قبلا لیف را توضیح داده بودیم. تارهایی هستند که کنار هم جمع می شوند.

«اذ کانت المعدة تحتاج الی جذب قوی لا تحتاج الی مثله الامعاء» چرا جنس روده با جنس معده اختلاف دارد؟ معده احتیاج به جذب قوی دارد، ولی کار روده فقط دفع است اگرچه هنگام ورود غذا به روده رگ های ماساریقا غذا را جذب می کنند، اما کار خود روده دفع است. چون غرض ها مختلف است، جوهری که این دو از آن خلق شده اند متفاوت است.

مَری و مِری هر دو صحیح است.

«فلذلک الغالب علی طبقتی المعاء اللیف الذاهب فی العرض» اللیف خبر برای الغالب است. یعنی برای اینکه روده برای دفع است، چیزی که بر دو طبقه روده غلبه دارد، لیفی است که در عرض رفته باشد. این لیف عریض است و کار آن دفع است و کار روده هم دفع است بنابراین بیشتر لیف های روده، عریض هستند.

تا اینجا ابن سینا فرق بین مری و اثنی عشر را گفت، و این بحث اختصاص به اثنی عشر نداشت و بحث در روده بود و اثنی عشر جزئی از روده است. بنابراین کل روده بیشتر لیف عریض دارد. اما چون روده مستقیم که آخرین قسمت روده است، بیشتر لیف ها طویل دارد آن را استثنا می کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo