< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان تاثیر کواکب و ثوابت در ایجاد خشکی ها و دریاها به عنوان دومین علت فاعلی

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

و خصوصا و للكواكب لا محالة تأثير فى إيجاب هذه الإحالة بحسب المسامتات التي تتبدل بحسب حركاتها ؛و خصوصا الثوابت الصائرة تارة إلى الجنوب و تارة إلى الشمال، و الأوجات و الحضيضات المتغيرة فى أمكنتها. فيشبه أن تكون هذه‌ أسبابا عظاما فى إحداث المائية فى جهة أو نقلها إليها.بحثمان در این بود که طبیعت زمین و آب اقتضا می کند که کره ی زمین در ضمن آب باشد و کاملا محاط به آب باشد. کره ی آب هم کاملا محیط به زمین باشد. این چنین نباشد که کره زمین پستی و بلندی داشته باشد. گودی و ارتفاع داشته باشد که قسمتی از آن از آب بیرون باشد و قسمتی چنان گود باشد که آب را در خودش جا بدهد. اما به خاطر عواملی اینچنین نشده است. که آن عوامل بعضی ها فاعلی هستند و بعضی غائی. عاملی باعث شده که قسمتی از زمین بیرون بیاید از آب و خشک بشود و قسمتی زیر آب باشد و تر باشد. یعنی عاملی باعث شده که زمین دارای بر و بحر باشد. هم دریا داشته باشد و هم خشکی. فقط دریای تنها نباشد. چون اگر دریا زمین را احاطه می کرد، زمین فقط می شد دریا و خود زمین می شد کف دریا و ما غیر از دریا و کف دریا چیزی نداشتیم. اما عواملی باعث شدند که ما در زمین هم دریا داشته باشیم و هم خشکی. آن عوامل سه تا هستند. دوتا فاعلی و یک غائی. از دوتای فاعلی یک مورد را بیان کردیم. می خواهیم آن مبداء فاعلی دوم را بگوییم که باعث شده است دریا بوجود بیاید و همین طور خشکی. عاملی که در جلسه ی گذشته بیان شد عبارت از استحاله ی عناصر بود. زمین استحاله می شد یعنی تبدیل می شد به بعضی عناصر. گفتیم که آن قسمت از زمینی که تبدیل شده گود می ماند و دیگر پر نمی شود. گاهی هم عناصر دیگر متحول می شدند به زمین و تبدیل به خاک می شدند. می ریختند روی زمین و پخش نمی شدند. همان جور به صورت تپه در می آمدند. گودی ها زیاد می شدند. تپه ها زیاد می شدند. تا این که قسمت گودی جای دریا شد و قسمت های تپه ای هم از دریا بیرون آمد و خشکی شد.توجه کردید که در این جریان فاعلی که تحول عناصر هست باعث گودی قسمتی از زمین و ارتفاع قسمتی دیگر، یعنی باعث پیدایش خشکی و دریا شد. حالا عامل دوم را می خواهیم ذکر کنیم که این هم عامل فاعلی است. در این عامل توجه به آب می کنیم و بیان می کنیم که آب جا به جا می شود و منتقل می شود. گاهی احداث می شود. دهر یعنی عالم وجود، بخش طبیعی وجود، که به اتفاقات حادث شده بی توجه نیست بلکه اهمیت می دهد آب را شکل می دهد. به طوری که بخشی برود در گودال و بخشی هم دور برآمدگی های زمین بماند. آب وقتی جا به جا می شود، وقتی از جایی فانی و در جای دیگر حادث می شود احتیاج به مکان پیدا می کند. دهر هم که مسئول رسیدگی به موجودات طبیعی است آب را رها نمی کند. برای او جا درست می کند. بخشی را می برد داخل گودال و بخشی را هم دور تا دور این برآمدگی های زمین قرار می دهد و این چنین وضعی بوجود می آید که الآن ملاحظه می شود. پس دهر دارد فعالیت می کند. طبیعت آب. طبیعت خاک. با آنچه این دهر را به فعالیت وادار کرد نقل و انتقال آب بود. آب از جایی به جایی منتقل شد یا حادث شد. گاهی هم ممکن است آب حادث شود و انتقالی نباشد. بر اثر حادثه ای که در هوا اتفاق می افتد هوا تبدیل به آب شود. چنان چه قبلا خواندیم و خود ابن سینا گفت که من خودم دیدم که روی ارتفاعات بلند که سرما زیاد بود، هوا یکدفعه به ابر تبدیل شد بدون اینکه بخاری باشد و شروع کرد به باریدن. یعنی هوا تبدیل به آب شد بدون اینکه از بخارات دریا چیزی بلند شود و تبدیل به آب شود. خود هوا شد آب. پس آب می تواند احداث شود. می تواند هم جا به جا شود. یعنی خورشید بیاید تبدیلش کند به بخار. بادی این بخار را از این منطقه ببرد جای دیگر. آنجا ببارد. آبی که اینجا بود برود آنجا. پس توجه کردید شکل آب را دهر تعیین می کند و به آب سر و سامان می دهد. آب چرا احتیاج به سر و سامان دارد؟ چون احداث می شود یا منتقل می شود. حالا سوال می شود چه عاملی باعث انتقال آب می شود یا باعث احداث می شود؟ ایشان می گوید تاثیر کواکب را ملاحظه کنید و این ها را ندیده نگیرید. کواکب تاثیر دارند در جا به جا کردن آب. مهم ترین تاثیری که برای ما روشن است تاثیر خورشید است. می آید هم سمت می شود با قسمتی از آب. آب را گرم می کند و تبدیل به بخار می کند. ولی خورشید متحرک است. حرکت می کند و مسامته اش عوض می شود. تا حالا به این قسمت از آب می تابید، می رود و به قسمت دیگر می تابد. با همین حرکت و تبدل مسامته، مقداری از این آب و مقداری از آب های دیگر را تبدیل به بخار می کند و بعدهم بادمی آید و این بخارات را به جای دیگر می برد. به این صورت آب از جایی به جای دیگر منتقل می شود. این تاثیر کواکب است. پس مطلب به این صورت شروع شد. من از انتها به ابتدا آمدم. گفتم دهر برای آب جا تعیین می کند. چرا آب احتیاج به جا دارد؟ چون جا به جا و احداث شد. چرا احداث شد؟ چون کواکب تاثیر داشتند. همگی کواکب تاثیر دارند. تاثیر خورشید را ما می بینیم و می یابیم ولی بقیه ی کواکل تاثیرشان برای ما روشن نیست. ابن سینا به این صورت وارد می شود. برعکس بیان ما. می گوید تاثیر کواکب و تبدل مسامتات کواکب را لحاظ کنید که کواکب تاثیر دارند در این احاله. احاله یعنی تبدیل. تبدیل آب به هوا را یا بخار را بیان کردیم. در تبدیل های دیگر هم کواکب دخالت دارند ولو ما متوجه نشویم. ولی تبدیل آب برای ما روشن است. همین طور تبدیل هوا. شاید خاک هم تبدیل به آب کنند. البته این برای ما روشن نیست. ولی کواکب در این تبدیلها دخالت دارند. و مسامته کواکب هم بر اثر حرکت کواکب عوض می شود. یعنی کوکبی هم سمت است با این قسمت از عنصر، وقتی حرکت می کند مسامته اش بهم می خورد و مسامته ی جدید ایجاد می شود. تبدل مسامتات بر اثر حرکت. این به وجود می آید. بعد همین تاثیر کواکب که الآن توضیح داده شد باعث می شود که آب جا به جا شود یا احداث شود به بیانی که توضیح داده شد و وقتی حادث شد، دهر وارد می شود، گودال ها را پر می کند و مرتفع ها را هم اطرافش را آب می گذارد. به این ترتیب قسمتی از زمین می شود دریا و قسمتی هم خشکی. که این بیان دیگری است غیر از بیان قبلی. بیان قبلی احاله و استحاله عناصر را مطرح می کرد. چه استحاله خاک به چیزی یا عنصر دیگر و چه استحاله عنصر دیگر به خاک. این بیان دوم تاثیر کواکب را بیان می کند. البته تاثیر کواکب هم در احاله است. یعنی عامل دیگری برای همان چه که در سبب قبل ذکر شد داریم بیان می کنیم. سبب قبل احاله بود. الآن داریم عاملی برای احاله ذکر می کنیم. شاید هم به همین جهت بگوییم این سبب دوم نیست بلکه تاکید برای سبب اول است که من سبب دوم حسابش کردم. شما ممکن است بگویید سبب اول احاله بود و سبب دوم تاثیر کواکب بر احاله و این فرقی ندارد و فقط یک تاکید است. عیبی ندارد بگویید سبب دوم تاکید سبب اول است یا نه آن را مستقل بگیرید. مهم این است که در تغییر شکل زمین تاثیر و دخالت دارد. کواکب از جمله خود خورشید حرکت می کنند و گاهی به این صورت که حتی شمالی یا جنوبی می شوند. یعنی این کوکب می بینید در شمال طلوع کرد. مدتی بعد در جنوب طلوع کرد. در مورد خورشید که ما این را کاملا مشاهده می کنیم. خورشید شش ماه در شمال زمین است و می شود شمالی و شش ماه هم در جنوب زمین است و می شود جنوبی. پس حرکات کواکب را ما داریم. حرکات کواکب همان طور که اشاره کردم باعث تبدل مسامتات است. یعنی این کوکب با این قسمت از عنصر هم سمت است وقتی حرکت می کند مسامته اش عوض می شود و با قسمت دیگری از عنصر هم سمت می شود. مسامته ها عوض می شود و به همین دلیل این احاله ها بهتر صورت می گیرید. گذشته از این اوجات و حضیضات هم تغییر می کنند. مثلا نقطه ی اوج فلان کوکب الآن این جاست. یک مدت که می گذرد می بینیم نقطه ی اوج جای دیگری است. همچنین حضیض. این حرکت ها باعت تبدل مسامته ها می شود. چه حرکت کوکب و چه حرکت اوج و حضیض. البته اوج و حضیض می دانید که دوری و نزدیکی کوکب است. آن وقت وقتی که کوکب به قسمتی نزدیک می شود تاثیرش بر آن قسمت بیشتر می شود و وقتی دور می شود تاثیرش کم تر می شود. اگر این اوج و حضیض جایشان عوض شود، این تاثیر بیشتر و تاثیر کم تر جا عوض می کنند. آنوقت این جا عوض شدن ها کمک می کند به آن احاله ها. یعنی تحول عناصر راحت تر و وسیع تر، حالا شاید راحت ترش را نتوانیم اثبات کنیم ولی وسیع ترش را می توانیم، تحول این عناصر وسیع تر انجام می شود. یعنی فقط این قسمت از آب تبدیل نمی شود بلکه قسمت های دیگر هم تبدیل می شود. یعنی یک تحول وسیعی دارد صورت می گیرد و این تحول باعث می شود که آب جدید به وجود بیاید یا جا به جایی برای آب درست بشود و این آب جدید یا آبی که جا به جا می شود مکان می خواهد. مکانش را دهر باید تعیین کند. گودی ها و بلندی ها مکان را تعیین می کنند و زمین به این صورتی درمی آید که الان مشاهده می کنید.متن خوانی:و خصوصا و للكواكب لا محالة تأثير فى إيجاب هذه الإحالة بحسب المسامتات التي تتبدل بحسب حركاتها؛ و خصوصا الثوابت الصائرة تارة إلى الجنوب و تارة إلى الشمال، و الأوجات و الحضيضات المتغيرة فى أمكنتها.کلمه ی خصوصا نشان می دهد که مطالب قبل را دارد تاکید می کند. فرض مستقل نگرفته. البته این قرینه خیلی هم تام نیست. ممکن است فردی بگوید کلمه خصوصا هم می تواند باشد درحالی که این یک عامل مستقل قرار داده شده است. کواکب هم ثوابت را شامل می شود و هم سیارات را. خصوص اینکه از جمله کواکب سیار که خود خورشید است و تاثیرش مشهود است، در ایجاد وجوبی این احاله تاثیر دارد. احاله یعنی احاله ی عناصر به همدیگر. کواکب در این احاله تاثیر الزامی و وجوبی دارند. کواکب سیار ظاهرا تاثیرشان بیشتر از ثوابت است به خاطر نزدیک بودنشان. ولی این باعث نمی شود ما تاثیر ثوابت را نادیده بگیریم. منتها ثوابت چون خیلی دورند تاثیرشان خیلی مورد توجه نیست. تاثیر سیارات بیشتر است علی الخصوص خورشید. مسامتات یعنی هم سمت شدن. کوکب با قسمتی از عنصر هم سمت می شود. این احاله به حسب این مسامتات انجام می شود. تا هم سمتی نباشد احاله صورت نمی گیرد. باید هم سمت باشد کوکب با قسمتی از عنصر تا بتواند تاثیر بگذارد و این احاله به حسب ان مسامتات دارد صورت می گیرد. هم سمت بودن یعنی عمود بتابد. یعنی خورشید عمود می تابد بر یک قسمت از این عنصر و آن را احاله می کند. وقتی مایل می تابد احاله اش خیلی شاید قابل توجه نباشد لذا ایشان مسامته را شرط می کند. هم سمت بودن یعنی عمود بتابد و نود درجه درست کند. التی صفت مسامتات است. مسامته هایی که به حسب حرکات کواکب عوض می شوند. یعنی وقتی که کوکب از این جا می رود جای دیگر مسامته ی قبلی باطل می شود و مسامته ی جدید حاصل می شود و ما این بطلان مسامته ی قبل را و حدوث مسامته ی بعد را مجموعا می گوییم تبدل مسامته. این تبدل مسامته بر اثر حرکت کواکب و به خصوص ثوابت رخ می دهد.

سوال: شاید ثوابت در مجموع تاثیر دارند نه خصوصا؟

جواب: خصوصا قید تبدل است نه تاثیر. این تبدل در ثوابت بیشتر اتفاق می افتد چون در مثلا غیر ثوابت یک زمان خورشید مثلا این ساعت به این طرف می تابد و در آن ساعت به طرف دیگر در عرض طرف قبلی می تابد. ولی ثوابت گاهی شمالی و جنوبی می شوند. یعنی انتقال و تبدلشان خیلی زیاد است. از شمال می روند جنوب و از جنوب می روند شمال. حرکت ثوابت کم است. هر هفتادسال یک درجه ی نجومی حرکت می کنند. یعنی سیصد و شصت درجه را ضرب در هفتاد سال طی می کند. این هم به خاطر دوری اش است وگرنه حرکت آن هم پرشتاب است. چون دور است حرکتش به نظر ما کند می آید.

سوال: ثوابت چون حرکتشان کند است بنابراین بقائشان در یک مسامته بیشتر است و به همین جهت تاثیرشان در آن احاله بیشتر است. چون می ماند و خوب تاثیر می کند. اما خورشید تا می آیداین قسمت را گرم کند و تاثیر کند به جای دیگر منتقل می شود و تا بیاید آنجا را گرم کند می کشد؟

جواب: ایشان می فرماید خصوصا ثوابت که این صفت را دارند منتقل می شوند. این صفت اشاره به علیت دارد. صفت را دارد ذکر می کند که یک بار به سمت جنوب است و یک بار به سمت شمال. ثوابت جنوبی و شمالی شدنشان خیلی طول می کشد.

سوال: خصوصا ثوابت را قید مسامتات بگیریم و بگوییم که خصوصا ثوابت هم سمت بودنشان برای مدار خودشان همیشگی است و این کواکب هستند که شمالی و جنوبی می شوند.

جواب: اگر بخواهید شمالی و جنوبی سریع تر انجام شود بله صائره را قید کواکب بگیرید نه ثوابت ولی ظاهر عبارت نشان می دهد که قید ثوابت است. خصوصا ثوابت را مربوط می کنیم به مسامتات. خصوصا مسامتات یا تاثیر مسامته در ثوابت بیشتر است که خصوصا را ما قید تبدل گرفتیم ولی شما می گویید قید مسامتات بگیریم تا این مشکل پیش نیاید که ثوابت دیر شمالی و جنوبی می شوند. همین اندازه که بیست و سه نیم درجه از معدل یعنی از خط استوا برود بالا و بیاید پایین. یعنی برود طرف راس الرسطان یا بیاید طرف راس الجدی. به هر کدام از دو طرف برود بالاخره دارد به سمت شمال و جنوب می رود ولو تا قطب شمال و جنوب نمی رود ولی همین اندازه که شمالی می شود یعنی بیست و سه نیم درجه از خط استوا می رود بالا تا راس السرطان و پایین می رود جنوبی می شود تا راس الجدی و دوباره برمی گردد خط استوا. همین اندازه هم بهش می گوییم شمالی وجنوبی. بله ستاره هایی که روی قطب هستند خیلی جا به جا شدنشان به قول شما شاید در هر چند میلیون سال یک بار اتفاق بیفتد. شاید هم نیفتد. ولی همین که الان شما اشاره کردید ستاره ها شمالی و جنوبی می شوند. حالا یا خود ستاره ها جا به جا می شوند چنان چه قدیمی ها می گفتند یا ستاره ها جابه جا نمی شوند و این شکم زمین است که کروی است و با محور مایل قرار گرفته، وقتی دارد حرکت می کند ستاره ها قهرا بالا و پایین دیده می شوند نه اینکه خودشان حرکت کنند. امروزه می گویند شکم زمین جلو است یعنی محور آن کج است. وقتی حرکت می کند گاهی آن قسمت شمالش را می دهد جلو و گاهی قسمت جنوبی اش را. قهرا به نظر ما می رسد که ستاره بالا یا پایین رفت.

خصوصا ثوابتی که منتهی می شوند گاهی به سمت شمال و گاهی به سمت جنوب. این یکی و دوم اوجات و حضیضاتی که در مکانشان تغییر می کنند. یعنی جای اوج و حضیض عوض می شود هرچند به تدریج و کند. این ها همه بیان تبدل است. خصوصا الثوابت، الأوجات و الحضیضات همگی مربوط به تبدل است. شما گفتید مربوط بشود به مسامته. هیچ اشکالی ندارد. تبدل هم ربط دارد به مسامته. وقتی تبدل می شود، تبدل مسامته می شود. فقط صائره را شما صفت برای کواکب گرفتید من عرض کردم ظاهر عبارت نشان می دهد که صفت برای ثوابت است. صفت برای کواکبش هم چون الان مشکل داریم اشکالی ندارد این کار را بکنیم. اوج و حضیض هم که مکانشان تغییر می کند روشن است. مثلا اوج عطارد یک نقطه ی خاصی است و بعد از مدتی مشاهده می شوداین اوج عوض شده است. پس تبدلات اتفاق می افتند و مسامته ها عوض می شوند یا مسامته های جدیدی درست می شود. و این مسامته ها و تبدلها باعث احاله ی بهتر عناصر می شوند. . فيشبه أن تكون هذه‌ أسبابا عظاما تاثیر این مسامتات و تبدل مسامتات را بیان می کند. تا اینجا ما فقط بیان کردیم که کواکب تاثیر دارند اما حالا می خواهیم این تاثیر را در آب توضیح دهیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo