< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منافع کوه ها (تکون ابرها و چشمه و جواهر از بخارات)

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

فأما السحب فإنها إنما تتولد، كما نتبين من بعد من الأبخرة الرطبة إذا تصعدت بتصعيد الحرارة فوافت الطبقة الباردة من الهواء التي‌ فرغنا من تقديم خبرها. و العيون أيضا فإنها إنما تتولد باندفاع المياه إلى وجه الأرض بالعنف، و لن تندفع بالعنف إلا بسبب محرّك لها مصعّد إلى فوق. و الأسباب المصعدة للرطوبات إنما هى الحرارات‌ المبخّرة للرطوبات، الملجئة إياها إلى الصعود. و العيون أيضا، فإن مبادئها من البخارات المندفعة صعدا عن تصعيد الحرارة المحتقنة فى الأرض من الشمس و الكواكب. و الجواهر المعدنية، فإنها أيضا إنما تتولد، كما نشرح بعد، عن الأبخرة المحتقنة فى الأرض.

فن پنجم: معادن و آثار علویه

منافع جبال را بیان می کردیم. 3چیز در جهان هستند که دارای منافع کثیره هستند. این سه چیز هم وابسته به کوه ها هستند. پس منافع آنها، منافع کوه ها به حساب می آید. اسم آن سه مورد را بردیم. یکی ابر بود، مورد بعدی رودخانه ها و جوی های منشعب از چشمه ها و سومی هم جواهر معدنیه بود. این 3 مورد نفعشان برای ما مخفی نیست و هر سه هم مربوط به جبل هستند.پس منفعت اینها در واقع منفعت جبل به حساب می آید.

این را به اشتباه بیان کردم که منفعت این سه مورد را بیان می کنیم چرا که فواید و منافع این ها آشکار است. ما نحوه ی تکون این سه مورد را ذکر می کنیم و بیان می کنیم که کوه در تکون این سه دخیل است. ابتدا تکن سحب گفته می شود، بعد اودیه که از چشمه ها منشعب می شوند و در انتها تکون جواهر. در ادامه تکون هر سه به جبل اسناد داده می شود تا منفعت اینها، منفعت جبل باشد.

تکون سحب:

بخارهایی که رطب هستند بوسیله ی حرارت بالا می روند. مثلا خورشید به سطح دریا می تابد. خورشید ایجاد حرارت می کند، از آب دریا بخارهای رطب بلند می شود. بوسیله حرارت به سمت بالا می رود. هوا چنانچه قبلا گفتیم 4 طبقه دارد. طبقه ی دوم آن زمهریریه نامیده می شود و در این طبقه برودت حاکم است. وقتی بخار می رسد به طبقه ی دوم، بر اثر سرما اجزاء پراکنده آن کنار هم جمع می شوند و متکاسف می شوند و بر اثر تکاثف این بخارها، ابر بوجود می آید.پس تکون ابر از بخار رطب هست. آن هم بتوسط حرارتی که اولا بخار را درست می کند، ثانیا آن بخار را به سمت بالا می برد. البته حرارت خورشید غالبا بخار را ایجاد می کند، اما گاهی از اوقات ملاحظه می کنیم آبی که از چشمه خارج می شود خود دارای بخار هست. آن بخارها متصاعد می شود. این بخارها توسط خورشید درست نشده اند بلکه گرمای داخل زمین این بخارات را درست کرده است. زمانی که آب بر روی زمین جاری می شود همراه با بخار است. اما همین بخار بوسیله حرارت صعود می کند. یا حرارت درونی خود یا حرارتی از بیرون، زمانی که به طبقه ی زمهریریه رسید متکاسف می شود و ابر را تشکیل می دهد. ایشان قید "رطبه" را برای ابخره می آورد. چون گاهی از اوقات حرارت در یک جایی از زمین حبس می شود. این حرارت محبوس هم بخار درست می کند منتها بخار آن رطب نیست. اما وقتی این حرارت بر آب وارد می شود، آب را تبدیل به بخار می کند، این بخار رطب است. بعضی بخارها که تقریبا می توان گفت از حرارت بوجود آمده اند زمانی که به دست برخورد کنند دست را مرطوب نمی کنند. اما بخارهایی که از آب دریا تشکیل شده اند دست را مرطوب می کنند. اگر کسی در کوهستان های مرتفع در درون ابرها راه برود، بعد از مدت کوتاهی میبیند که لباسش مرطوب شد. پس اینها بخارهای رطب هستند نه خشک. بخار خشک ممکن است باعث ایجاد زلزله بشود. زمین را بشکافد اما تولید ابر نمی کند. اما بخار رطب تولید ابر هم می کند. بخارهای رطب ممکن است داخل زمین هم بوجود بیایند. آنها هم ممکن است باعث شکافته شدن زمین و ایجاد زلزله بشوند اما تشکیل دهنده ی ابر هم هستند. هم می توانند اخل زمین باشند هم بیرون زمین ابر را تشکیل دهند برخلاف بخار حرارت که رطب نیست و نمی تواند ابر تشکیل دهد چون خشک است. ممکن است صاعقه ی موجود در ابر را تشکیل دهد که بحث آن در آینده خواهد آمد. مطلب در مورد ابر تقریبا روشن شد.

با این بیانی که گذشت معلوم شدکه ابر از بخار تشکیل می شود. این مهم است. بعدا بیان خواهیم کرد که اودیه نیز از بخار تشکیل می شوند همین طور جواهر معدنیه. بخار نیز مربوط به جبال هستند.

متن خوانی:فأما السحب فإنها إنما تتولد، كما نتبين من بعد من الأبخرة الرطبة إذا تصعدت بتصعيد الحرارة فوافت الطبقة الباردة من الهواء التي‌ فرغنا من تقديم خبرها.متولد می شود ابرها از بخارات رطب با این شرط که با بالا رفتن حرارت بالا برود. این حرارت ممکن است درون خود این بخار باشد، ممکن است از بیرون باشد، بالاخره مُصعّد این بخار حرارت است. اگر حرارت نباشد و برودت مسلط شود، بخار درجایی که هست اقامت می کند و بالا نمی رود. مثل ابرهایی که متکون می شود از طبقه ی زمهریریه بالاتر نمی روند. زیرا در آنجا سرما بر آنها وارد شده و مصعد که همان حرارت است از آنها گرفته شده است. پس حرارت است که تصعید می کند بخارات را."وافت" یعنی "اذا وافت" وقتی برسد و بیاید به طبقه بارده هوا که گفتیم همان طبقه ی دوم است که زمهریریه نام دارد. ملاقات می کند هم درست است. زمانی که به طبقه ی دوم می رسند قهرا ملاقات هم بینشان برقرار می شود. معنای "برسد" از "ملاقات" واضح تر است. ملاقات نتیجه ی رسیدن است. طبقه ای که ما از خبرش که قبلا گفتیم، فارغ شده ایم. "قبلا گفتیم" معنای "تقدیم" است. یعنی خبرش را در فن چهارم فصل اول صحفه 204 مقدم داشتیم. آنجا طبقات چهارگانه هوا را بیان کریدم که طبقه ی دوم آن زمهریریه بود و در این جا به همان طبقه اشاره می کند. کتاب ما "من تقدیم خبرها" دارد. در دو نسخه ای که در دست من است "من تقدیم حیزها" دارد، یعنی جایگاهش را قبلا بیان کردیم که مابین طبقه ی اول و دوم است. طبقه ی اول همین هوایی است که مجاور ارض است و طبقه ی سوم هم هوای خالص است. بین این دو طبقه ی زمهریریه قرار دارد. طبقه ی چهارم هم هوای حارّه است زیرا مجاور آتش است که بعضی ها معتقد بودند این هوای حارّه از طبقه ی چهارن شروع می شود تابه مقعر فلکه قمر ختم می شود. بعضی این حرف را قبول نداشتند و می گفتند به نار ختم می شود. بعد از طبقه ی چهارم نار شروع می شود تا به مقعر قمر ختم می شود.وارد بحث چشمه ها می شویم. چشمه ها همان طور که بعدا بیان می شود غالبا در کوه متکون می شوند. و بعد نهرها و جوی های آب از این چشمه ها منشعب می شوند. باید دید این چشمه ها چگونه متکون می شوند و چگونه به سمت بالا هدایت می شوند. پون در جوف زمین اینها متکون می شوند. باید دید چگونه از جوف زمین بالا می آیند. تکون اینها را ابن سینا دوگونه بیان می کند. یکی من الماء یکی من البخار. یک بار زیر زمین آب وجود دارد که بسترهای زیر زمینی هستند و سفره های آبی نامیده می شوند. نه فقط بخار باشد بلکه آب است. درون زمین به خاطر تابش خورشید گرم می شود. همان طور که پوسته ی زمین گرم می شود درونش هم گرم می شود. بخاراتی از آن آبی که در جوف زمین است بوجود می آید. این بخارات فشار می آورند و آب را به سمت بالا پرتاب می کنند. ایشان تعبیر پرتاب دارد. آب به صورت چشمه از منفذی که بوجود آمده بیرون می آید. پس تکون چشمه از آب است نه از بخار. پرتاب کردن این آب به سمت بالا توسط بخار است. یکی دو خط در این مورد صحبت می کند دوباره می گوید چشمه ها از بخار تشکیل می شوند. این فرض دومشان است. مطلب اولشان این است که چشمه ها از آب های زیرزمینی تشکیل می شوند و بوسیله بخار به سمت بالا پرتاب می شوند اما مطلب دومشان این است که اصلا چشمه ها از بخار تشکیل می شوند نه از آب. یعنی بخارات در زیر زمین بر اثر حرارت زمین متکون می شوند. بعد این بخارات متراکم می شوند و جمع می شوند تا اینکه تبدیل به آب می شوند.

سوال: اول آب تبدیل به بخار می شود دوباره همین بخار تبدیل به آب می شود؟

جواب: خیر. یک بار آب چشمه ها را درست می کند و بالا برنده ی آب بخاری است که در این آب بوجود می آید. خود همین آبها بر اثر گرمای زمین بخار تولید می کنند. بخارها جایشان تنگ می شود و به آب فشار می آورند. اگر آب نباشد به زمین فشار می آورند و بصورت زلزله زمین را می شکافند و بالا می آیند. اگر آب وجود داشته باشد، به آب فشار می آورند و آن را بیرون می فرستند تا جا باز شود و داخل زمین بمانند. به این ترتیب چشمه درست می شود. چشمه را آب درست می کند و بخارات این آب را بالا می برند. در فرض دوم اصلا بخاراتی که در زمین حبس اند بر اثر تابش خورشید، آبی درکار نیست. ممکن است زمین قسمت های درونی اش نمناک باد، براثر حرارتی که از خورشید بوجود می آید این نم زمین بصورت بخار جمع شود و درون زمین حبس شود. حبس که شد می خواهد بیاید بیرون. همین بخارات تبدیل به آب می شوند. نه اینکه آبی باشد و بخار ایجاد کند و همین بخارات آب را بیرون بیاورند. این یک فرض بود. فرض دیگر این است که آبی درون زمین نیست. زمین نمناک است. خورشید به زمین می تابد و آن را گرم می کند. از نم های زمین بخار تولید می شود و داخل زمین حبس می شوند. بعد از مدتی تبدیل به آب می شوند و چون خودشان هم بخار اند فشار به آب می آورند و آن را بالا می آورند. هم تکون از بخار است هم تصعد. در فرض اول تکون چشمه از آب بود و تصعد از بخار. فرقی هم نمی کند چشمه آب گرم باشد یا آب سرد. چشمه ی آب سرد هم وقتی بیرون می آید مشاهده می شود که بخار دارد منتها نسبت به هوای بیرون سرد به حساب می آید اما خودش گرم است. در تابستان این چشمه سرد است و در زمستان گرم. پس بخار وقتی مسلط می شود بر آب آن را تا یک حدی گرم می کند. آب چشمه گرم بیرون می آید. در حد گرمای لطیف بخار. به نسبت با هوای بیرون سردی و گرمی آن مشخص می شود. چشمه های گرم در قسمت های معدنی و گوگردی زمین بوجود می آیند. قسمت های آتشفشانی.

سوال: بخارت در فرض دوم در کجا تبدیل به آب می شوند؟

جواب: این را توضیح نمی دهد که کجا تبدیل به آب می شود. ممکن است همانجا که حبس شده تبدیل به آب شود. بعید است که بگوییم در آن لوله ای که بین بستر این بخار و ظاهر زمین تشکیل می شود در آنجا بخار تبدیل به آب شود. این بخار زمانی که می خواهد بیاید بیرون منفذی درون زمین تشکیل می دهد تا به سطح زمین برسد. داخل آن لوله بعید است که تبدیل به آب شود.

سوال: احتمالش هست زمانی که بیرون می آید با برخورد با هوای سرد تبدیل به آب شوند؟

جواب: این احتمال هم هست اما ضعیف است. اگر ما توانستیم چشمه را بشکافیم و برویم داخل آن قسمت لوله مانند بعید نیست ما آنجا بار ببینیم. وقتی بیرون از لوله می آید احتمالش هست با برخورد با هوای سرد تبدیل به آب شود. ایشان بیان نکرده است که در کجا تبدیل به آب می شوند.

سوال: این چشمه ها منحصرا مربوط به چشمه هایی هستند که اطراف کوه ها هستند؟

جواب: خیر. تمام چشمه ها از کوه درست می شوند. اگر هم در دشت چشمه ای باشد از قسمت های سنگی زمین بیرون می آید که این قسمت های سنگی از جهت سنگ بودن شبیه کوه هستند.

و العيون أيضا فإنها إنما تتولد باندفاع المياه إلى وجه الأرض بالعنف، و لن تندفع بالعنف إلا بسبب محرّك لها مصعّد إلى فوق."اندفاع" باب انفعال است. دفع به معنای پرتاب کردن است. اندفاع به معنای پرتاب شدن است. چشمه ها به وسیله پرتاب شدن آب ها به سمت روی زمین متولد می شوند. "وجه" یعنی طاهر زمین. "بالعنف" متعلق به اندفاع است. بشدت پرتاب می شوند به سمت روی زمین. چشمه به این صورت متولد می شود. پس از این شچمه از آب بوجود می آید نه از بخار که فرض بعدی ایشان است. "مصعد الی فوق" عطف است بر "محرک" به حذف عاطف. این آب ها با شتاب و شدت پرتاب نمی شوند مگر بوسیله ی سببی که محرک و مصعد آب به سمت بالا باشد. و الأسباب المصعدة للرطوبات إنما هى الحرارات‌ المبخّرة للرطوبات، الملجئة إياها إلى الصعود.مراد از رطوبات در اینجا همان میاه است. حرارت ها رطوبات را تبخیر می کنند. بخار بالاخره اقتضاء بالا رفتن دارد. مثل آب نیست که در جای خودش آرام بگیرد. اما بخار چون سبک است اقتضاء بالا رفتن دارد. وقتی نتواند راهی پیدا کند برای بالا رفتن ناچار می شود آب را فشار بدهد و به سمت بالا ببرد. آب زمین را سوراخ می کند و بالا می رود، یا سوراخ های موجود زمین را بستر خود قرار می دهد و بیرون می آید. بخارها آب ها را با فشار بیرون می فرستند. پس اسباب مصعده برای رطوبات، حرارات هستند. حراراتی که رطوبات را تبخیر می کنند. وادار می کنند رطوبات را که به سمت بالا بروند. "الملجئه" صفت رطوبات است یا صفت حرارات است. می توان عطف گرفت برای مبخره. حراراتی که اولا رطوبات را تبخیر می کنند و ثانیا وادار می کنند آنها را که به سمت بالا بروند. ایشان می خواهد چشمه را یکجوری به بخار مربوط کند. در این فرض چشمه از آب تشکیل شده نه بخار اما نقش بخار این است که آب را به سمت بالا فرستاده. پس بخار در این چشمه دخالت دارد. ایشان در هر سه چه در ابر چه در چشمه و چه در جواهر معدنیه سعی دارد بخار را دخالت بدهد. این بخار را هم می خواهد به کوه ربط دهد تا بگوید کوه در هر سه دخیل است. گفت چشمه از آب تولید می شود. بخار را مطرح نکرد. برای اینکه بخار را دخالت بدهد آمد گفت بخار در تصعید این آب دخالت می کند. در تکون اگر دخالت نکند در تصعید دخالت دراد. در خطوط بعدی اصلا بخار را در تکون چشمه دخالت می دهد نه فقط در تصعید. همه جا اگر دقت کنید می بینید بخار را مطرح می کند تا بعدا این بخار را به کوه نسبت دهد و ثابت کند فوایدی که مال ابر و چشمه و جواهر معدنی است این فواید به نحوی به کوه ها مرتبط هستند. پس کوه ها برای ما مفید هستند.و العيون أيضا، فإن مبادئها من البخارات المندفعة صعدا عن تصعيد الحرارة المحتقنة فى الأرض من الشمس و الكواكب.در اینجا توضیح می دهد چشمه ها چگونه بوجود می آیند البته به نحوی دیگر. وقتی ظاهر این عبارت را می خوانی فکر می کنی تکرار مطالب قبل است. درحالی که مطلب قبل چشمه هایی بودند که از آب تشکیل شده بودند و این چشمه هایی که در اینجا بیان می کند چشمه هایی هستند که از بخارات تشکیل شده اند. این چشمه ها مبدا آنها بخارات هستند . از بخارات تکون پیدا می کنند. این بخارات پرتاب می شوند به سمت بالا. لفظ "مندفعه" مشخص نمی کند به کدام سمت پرتاب می شود. با کلمه ی صعدا که حالت تمییزی دارد مشخص می کند که اندفاع به سمت بالا است. این اندفاع هم حاصل شده از فعلی که حرارت انجام می دهد. حرارت است که دارد فعل انجام می دهد. یعنی تصعید می کند این بخارات را به سمت بالا. حرارتی که در زمین حبس شده از خورشید و ستاره ها. حرارت بعد از اینکه حبس شده بخاراتی که می خواهند بیرون بیایند آنها را به سمت بالا هدایت کرده و چشمه ها جریان پیدا کرده اند. تا اینجا بحث در عیون به پایان رسید. معلوم شد که چشمه ها یا بوسیله ی بخارات تصعید می شوند یا بوسیله ی بخارات متکون می شوند. پس بخار در چشمه ها دخالت کرد.

 

و الجواهر المعدنية، فإنها أيضا إنما تتولد، كما نشرح بعد، عن الأبخرة المحتقنة فى الأرض.امر سومی که گفتیم فایده زیادی دارد و فایده آن بر هیچ شک کننده ای مخفی نیست جواهر معدنیه است. البته در اینجا به فواید کاری نداریم بلکه بحث در تکون این جوهر است. این جواهرات نیز از بخارات حبس شده در زمین بوجود می آیند. این را به عنوان اصل موضوعی می پذیریم. اما نحوه ی دخالت را در فصل پنجم همین فنی که در آن هستیم بیان خواهیم کرد.ظاهر امر این است که بخار تبدیل به جواهر نشود. زمانی که ایشان گفت بخارات تبدیل به چشمه ها می شود پذیرفتن آن راحت بود. اما وقتی می گوید بخار تبدیل به جواهر معدنی می شود خودش می داند که قبولش سخت است به خاطر همین می گوید شرح این بیان خواهد آمد.تا اینجا نتیجه این شد که بخار در هر سه اینها دخالت کرد. هم تکون سحاب هم تکون عیون یا تصعد آنها و هم تکون جواهر معدنیه. حالا که ثابت شد که بخار در این سه دخالت دارد باید بحث کنیم از اینکه این بخارها چگونه بوجود می آیند. ایشان می گوید بخار می تواند در زمین سست درست شود. یا می تواند در دریا درست شود. همچنین می تواند در زمین هایی که سفت هستند ولی سفتی آنها متوسط است درست شود یا زمین هایی که سفت اند و سفتی آنها خیلی شدید است. در زمین های سست به تدریج این بخارات بیرون می آیند و درون زمین باقی نمی مانند و از منفذ ها بیرون می آیند. از لابه لای خاک معمولی بیرون می آیند. جمع نمی شوند تاچشمه یا جواهر درست کنند. حداکثر این است که بخار بیرون بیاید و برود در طبقه ی زمهریریه و ابر درست کند. در دریا نیز بخار حبس نمی شود تا چشمه یا جواهر معدنیه درست کند. بله کف دریا ممکن است بخار حبس شود و به صورت چشمه بیرون بزند. در خود کف دریا چشمه جریان پیدا می کند و روی زمین جاری نمی شوند. در زمین های سفت هم بخار محبوس می شود اما حبس شدید نمی شود. اما زمین سفتی که خیلی سفت است و کوه ها هم از همین قبیل هستند بخار آنجا حبس می شود. وقتی حبس شد هم می تواند جواهر بسازد هم می تواند چشمه تولید کند. پس بیشتر بخارهایی که مراد حاجت ما هستند و می توانند باعث تکون این سه مورد یا لااقل باعث تکون چشمه یا جواهر معدنیه بشوند، بخارهای حبس شده در زمین های سفت هستند. کوه هم از قبیل زمین های سفت است. پس کوه در تشکیل این بخارات و در حبس این بخارات دخالت می کند و این بخار وقتی حبس شد هم چشمه تولید می کند هم جواهر معدنیه. پس کوه با واسطه در تولید جواهر معدنیه و تولید چشمه ها دخالت دارد. بنابراین فایده جواهر معدنیه و فایده چشمه هایی که بیان کردیم همگی به کوه مستند می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo