< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/03/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1ـ حركت جسمی از عناصر اربعه كه در یك حالت حركت الی الوسط می كند و در یك حالت حركت عن الوسط می كند آیا طبیعی است؟ 2 ـ آیا حركتی كه برای یك جسم، غیر طبیعی است می تواند برای جسم دیگر طبیعی باشد؟/ از اختلاف حركات اجسام عنصریه، اختلاف طبیعت آنها كشف می شود/ فصل 2/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و اذا عرض لجسم واحد باعتبار مكانین[1]

بیان شد كه اجسام عنصریه یا حركت الی الوسط دارند و یا حركت عن الوسط دارند و از این طریق به دو جنس تقسیم می شوند كه یكی جنس سنگین است كه حركت الی الوسط دارد و دیگری جنس سبك است كه حركت عن الوسط دارد. سپس هر كدام از این دو جنس به دو نوع تقسیم شد. الان به تقسیم هر جنس به دو نوع كاری نداریم بلكه تقسیم به دو جنس را كار داریم. این تقسیم به دو جنس نقض می شود به اینكه جسمی از عناصر اربعه پیدا می كنیم كه در یك حالتی حركت الی الوسط دارد و در حالت دیگر حركت عن الوسط دارد حركت این جسم را آیا طبیعی نمی دانید؟ اگر طبیعی می دانید در كدام جنس داخل می شود؟ آیا در جنس عن الوسط داخل می شود یا در جنس الی الوسط داخل می شود؟ مثال به هوا زده می شود و گفته می شود اگر هوا را داخل آتش ببرید و رها كنید حركت الی الوسط پیدا می كند و اگر در آب ببرید و رها كنید حركت عن الوسط پیدا می كند.

پس به اعتبار دو مكان، دو حركت برای آن هست نمی توان گفت هر دو حركت، طبیعی است چون یك جسم دو حركت طبیعی ندارد كدام یك را طبیعی حساب می كنید آیا حركت عن الوسطِ آن جسم را طبیعی لحاظ می كنید یا حركت الی الوسطِ آن جسم را طبیعی لحاظ كنید؟

مصنف جواب می دهد كه این حركت را مخالف با طبیعت هوا قرار نده چون از دو حیزِ مختلف شروع می كند. به شروع آن توجه نكن بلكه به این مطلب توجه كن كه به كجا ختم می شود. ملاحظه می كنید كه هر دو حركت به كره ی هوا ختم نمی شود یعنی غایت هر دو حركت یكی است. چون غایت، یكی است لذا هر دو حركت را به اعتبار غایت، یكی به حساب بیاور و بگو هر دو حركت، طبیعی است و هیچكدام قسری نیست و نقضی بر حرف های ما نیست زیرا این جسم از دو حیز حركت را شروع كرده است.

توجه كنید كه در اینجا دو مساله است یكی اینكه آیا این حركت، حركت طبیعی است یا حرکت طبیعی نیست؟ مساله دیگر این است كه این حركت در كدام جنس از دو جنس قبلی داخل می شود؟

مصنف از مساله اول جواب می دهد و بیان می كند كه این حركت، حركت طبیعی است چون هر دو حركت به یك جا ختم می شود به عبارت دیگر منتهای هر دو حركت، یكی است و لذا حركت، طبیعی است. اگر این جسم را به سمت بالا بردید و از مكان طبیعی اش خارج كردید به سمت پایین می آید و اگر این جسم را به سمت پایین بردید و از مكان طبیعی اش خارج كردید به سمت بالا می آید. در هر دو صورت به سمت حیز طبیعی خودش می رود لذا حركت آن، طبیعی می شود. زیرا از غیر حیز طبیعی به سمت حیز طبیعی می رود.

مصنف مساله دوم را جواب نمی دهد كه این حركت در كدام جنس از دو جنس حركت داخل می شود.

نكته: عبارت مصنف مثال نداشت و ما مثال را از خارج بیان كردیم. توجه كنید كه در اینجا اگر به صورتی بیان شود كه انحصار را برساند، اشكال وارد می شود یعنی اگر گفته شود حركت عن الوسط منحصر به هوا و نار است نقض به آبی می شود كه داخل زمین رفته و یا گفته شود حركت الی الوسط منحصر به آب و خاك است نقض به هوایی می شود كه داخل آتش رفته است.

توضیح عبارت

و اذا عرض لجسم واحد باعتبار مكانین حركتان احداهما عن الوسط و الاخری الی الوسط

ترجمه: اگر یك جسم دو حركت كند ولی به اعتبار دو مكان، دو حركت كند « یعنی هوا یكبار در نار قرار داده شده و حركت الی السفل می كند و یكبار در آب قرار داده شده و حركت الی العلو می كند » كه یكی از آن دو حركت، عن الوسط باشد و دیگری، الی الوسط باشد.

نكته: بعد از لفظ « الی الوسط » ویرگول گذاشته می شود.

مثلا، كالهواء علی مذهب المشائین لو ادخل فی حیز النار لهبط و اذا ادخل فی حیز الماء صعد

لفظ « مثلا » مربوط به « كالهواء » است لذا ویرگولی كه بعد از « مثلا » گذاشته شده باید قبل از « مثلا » باشد.

« مثلا كالهواء »: هوا به عنوان مثال می باشد حالا آب هم مانند هوا است زیرا آب اگر در هوا یا نار قرار گرفته باشد حركتش الی الوسط می شود و اگر آب در مركز قرار گرفته باشد حركتش عن الوسط است.

« علی مذهب المشائین »: نظر مشاء این است كه چهار كره عنصر وجود دارد كه عبارت از خاك و آب و هوا و نار است. اما نظر اشراق این است كه سه كره عنصر وجود دارد كه عبارتند از خاك و آب و هوا. هوا را تقسیم به طبقاتی می كند و طبقه ی مجاور با فلك قمر را هوای داغ می گوید.

مصنف می گوید هوا را در نار ببر طبق مذهب مشائین، اما طبق نظر اشراق اگر هوا را در نار بردید هوا در آنجا باقی می ماند و پایین نمی آید چون همه این قسمت از آب تا قمر، هوا است. اگر هوای سرد را در بالای كره هوا ببرید پایین نمی آید. پس بنا بر مذهب اشراق نمی توان این حرف را زد.

توجه كنید عبارت « علی مذهب المشائین » برای جمله « لو ادخل فی حیز النار » است. اگر بنا بر مذهب مشاء ملاحظه كنید كره ی نار جایگاه هوا نیست لذا اگر هوا را در كره ی نار ببرید از كره ی نار به سمت پایین می آید ولی بنا بر مذهب اشراق قسمت بالا، جایگاه هوا هم هست و لذا اگر هوا در آنجا برده شود پایین نمی آید و حركت الی السفل ندارد.

ترجمه: مثل هوا بنا بر مذهب مشائین اگر داخل در حیز نار شود هبوط می كند « یعنی حركت الی الوسط دارد » و اگر داخل در حیز آب باشد صعود می كند « یعنی حركت عن الوسط دارد ».

فلیس یجب ان یكون مخالفا لطبیعته

این عبارت جواب « اذا عرض لجسم واحد » در سطر 5 می باشد.

نكته: لفظ « لیس یجب » در عبارات ابن سینا دو معنا دارد:

1ـ به معنای « واجب نیست » می باشد مفهومش این است: « جایز می باشد ».

2ـ به معنای « نباید » می باشد در اینصورت مفهوم ندارد. در این عبارت معنای دوم مراد است یعنی نباید این حركت را مخالف طبیعت هوا قرار دهید. به عبارت دیگر این دو حركت هیچكدامشان مخالف طبیعت نیست یعنی نگویید یكی از این دو حركت، قسری و دیگری طبیعی است یا نگویید هر دو حركت، قسری است بلكه بگویید هر دو حركت، طبیعی است زیرا هر دو به سمت مكان طبیعی است.

لان ذلك له عند حیزین مختلفین و غایته حیز واحد هو الطبیعی له

ترجمه: این حركت برای هوا در دو حیز مختلف است « یعنی این حركت در دو حیز مختلف شروع شده » ولی مهم، این است كه غایت این هوا یا غایت این حركت، حیز واحدی است كه آن حیز برای هوا طبیعی است.

و اما انه هل اذا كانت حركه توجد غیر طبیعیه لجسم فیجب ان تكون طبیعیه لجسم آخر

« فیجب » جواب « اذا » است.

مطلب بعدی كه مصنف بیان می كند این است كه اگر حركتِ غیر طبیعی برای جسمی واقع شد آیا همین حركت كه برای این جسم، غیر طبیعی است می تواند برای جسم دیگر، طبیعی باشد؟ در اینجا دو مساله مطرح می شود كه نباید با یكدیگر خلط شود. یك مساله این است كه اگر جسمی حركت غیر طبیعی داشت آیا خود همین جسم هم می تواند حركت طبیعی داشته باشد یا نه؟ مثلا سنگی را به سمت بالا پرتاب كنید این سنگ حركت غیر طبیعی دارد در اینصورت كه حركت غیر طبیعی دارد آیا حركت طبیعی به سمت پایین دارد؟ این مطلب در فن اول بیان شد و گفته شد هر جسمی كه حركت غیر طبیعی را قبول كرد حركت طبیعی هم خواهد داشت. این مساله الان مورد بحث نیست. مساله دوم این است كه اگر جسمی حركت غیر طبیعی داشت آیا همین حركت كه برای این جسم غیر طبیعی است می تواند برای جسم دیگر طبیعی باشد؟ مصنف جواب می دهد كه من هر چه فكر كردم حل نشد شاید كسی بعد از من بتواند آن را حل كند مثلا پرتاب سنگ به سمت بالا برای سنگ غیر طبیعی است اما آیا پرتاب به سمت بالا برای جسمی غیر از سنگ می تواند طبیعی باشد؟ توجه كنید هوا به سمت بالا می رود اما « پرتاب به سمت بالا » را دقت كنید به عبارت دیگر آیا جسمی وجود دارد كه به طور طبیعی به سمت بالا پرتاب شود بدون اینكه ما آن را به سمت بالا پرتاب كنیم؟

ترجمه: اگر حركتی غیر طبیعی برای جسم یافت شود آیا واجب است كه همین حركت برای جسم دیگر طبیعی باشد؟

فهو شی لم یبَرهَن عندی بعد الی هذه الغایه و لا اراه واجبا

این عبارت جواب برای « اما » است.

ترجمه: نزد من برهان نشده تا این زمان، و آن را واجب هم نمی بینم.

و عسی ان یقول فیه غیری ما لیس عندی

ترجمه: امید است كه غیر من درباره چنین حركتی، مطلبی را بگوید كه نزد من نیست.

نكته: حركت فلك را ملاحظه كنید كه یك حركت دورانی می باشد و به تعبیر مصنف، حركت علی الوسط است. این حركت دورانی برای عنصر، غیر طبیعی است. ممكن است عنصری را بچرخانید ولی این حركت، قسری است. خود عنصر حركت دورانی برای عنصر غیر طبیعی است و واجب است همین حركت برای فلك طبیعی باشد. پس موردی پیدا شد كه حركتی برای جسمی غیر طبیعی است و واجب است همین حركت برای جسمی دیگر طبیعی باشد. چرا این را مصنف مطرح نكرده است؟ این اشكالی كه بیان شد از طرف ابن رشد می باشد كه در نسخه خطی شفا آمده است عبارت او این است « قال القاضی ابو الولید محمد بن رشید یمكن ان یبیَّن ان هذه الحركه الدوریه الموجوده بالحس و القیاس طبیعیةٌ لهذا الجسم السماوی من وجوه و انها ان وجدت لغیره فعرضیه » یعنی این حركت دورانی برای آسمان، به حس و قیاس ثابت است. برای غیر سماء، عرضی است « یعنی طبیعی نیست ». « احدها انها انما توجد للنار و الهواء من قِبَل جسم آخر من خارج لا بمبدء فیهما » یعنی نار حركت دورانی دارد به كمك فلك قمر، مقداری از هوا هم متاثر از آن حركت دورانی می شود یعنی فلك قمر می چرخد و كره ی نار هم كه یكبارچه می باشد می چرخد. وقتی كره ی نار می چرخد قسمت های بالای كره ی هوا را هم می چرخاند و این حركت دورانی برای نار و هوا، حركت طبیعی نیست ولی همین كه برای نار و هوا طبیعی نیست برای قمر كه عامل این حركت می باشد طبیعی است. « و ما هذا شانه فهو غیر طبیعی » یعنی این برای نار و هوا غیر طبیعی است « فاذا كانت غیر طبیعیه لهذه الاجسام » كه مراد هوا و نار است « فهو ضروریه طبیعیه لجسم آخر » یعنی طبیعی برای فلك است. « لان ما یوجد غیر طبیعی لشی فهو ضرورةً طبیعی لغیره و الا لكان ما بالعرض متقدما علی ما بالذات » مراد از « ما بالعرض »، حركت دورانی نار و هوا می باشد و مراد از « ما بالذات »، حركت دورانی قمر است. یعنی اگر حركت دورانی قمر، طبیعی نباشد لازم می آید ما بالعرض كه حركت نار و هوا می باشد مقدم بر ما بالذات باشد. « و هذه المقدمه لعمری بینه بنفسها و لامعنی لانكار ابن سینا لها »

استاد: حرف ابن رشد تقریبا درست به نظر می رسد كه هر ما بالعرضی، ما بالذاتی دارد ولی آیا نظر ابن سینا به مطلق اجسام است یا الان بحثش در جسم عنصری است؟

مصنف این گونه می گوید « اگر یك عنصری داشتیم كه حركت غیر طبیعی كرد باید عنصر دیگر داشته باشیم كه همین حركت غیر طبیعی برای آن، طبیعی باشد » توجه كنید كه مصنف تعبیر به « جسم » كرده كه در عناصر بكار می رود و تعبیر به « جرم » نكرده است.

سوال: كسی می گوید حركت فلك، ارادی است چون به تناسب نفس است پس ما بالذات، حركت طبیعی نیست بلكه حركت ارادی است. مصنف می گوید لازم نیست این حركتِ غیر طبیعی مستند به حركت طبیعی باشد بلكه می تواند مستند به حركت ارادی باشد بنابراین اشكال ابن رشد بر ابن سینا وارد نمی شود چون ابن سینا می گوید « واجب نیست به طبیعی منتهی شود بلكه می تواند به ارادی منتهی شود ».

جواب: بنده ـ یعنی استاد ـ در ابتدای بحث اشاره كردیم كه اگر حركت فلك را طبیعی بگیریم یعنی طبیعت عام، قرار داده شود تا شامل ارادی هم بشود در اینصورت اشكال ابن رشد وارد می شود. اما اگر طبیعت عام قرار داده نشود حرف ابن رشد باطل است یعنی حركت طبیعی منتهی به حركت ارادی شد یا در جسم عنصری، منتهی به حركت در جرم فلكی شد و ما در این مطلب بحث نداریم. در اینصورت یا این جواب داده می شود كه حركت، منتهی به ارادی شد نه طبیعی یا به جواب دیگری كه داده شد، گفته می شود كه جسم و جرم با هم فرق می كنند و بحث مصنف در جسم است بحثش در مطلق جسم نیست كه شامل فلكیات هم بشود.

خلاصه: در این جلسه دو سوال بیان می شود و جواب داده می شود.

سوال اول این است كه اجسام عنصریه به واسطه حركت الی الوسط و عن الوسط به دو جنس تقسیم شدند این تقسیم نقض می شود به واسطه اینكه جسمی از عناصر « مثل هوا » داریم كه در یك حالتی « وقتی كه در كره آتش قرار دارد » حركت الی الوسط می كند و در یك حالت « وقتی كه در كره آب و خاك قرار دارد » حركت عن الوسط می كند به عبارت دیگر برای این جسم به اعتبار دو مكان، دو حركت وجود دارد. مصنف می فرماید این حركت را مخالف با طبیعت هوا قرار نده هوا از دو حیز مختلف شروع كرده ولی به شروع توجه نكن بلكه به انتهای حركت توجه كن كه یك مكان است.

سوال دوم این است که اگر حركت غیر طبیعی برای جسمی واقع شد آیا همین حركت می تواند برای جسم دیگر طبیعی باشد؟ مصنف می فرماید من هر چه فكر كردم این مطلب حل نشد شاید كسی بعد از من بتواند آن را حل كند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo