< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرکت کوکب مرکب از حرکت مستقیم و حرکت دورانی نیست/ بیان حرکات بسیطه ی اُوَل/ فصل 2/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و اذا کان المتحرک متحرکا حول هذا الوسط و لیس هو مرکز فیعرض له تاره ان یکون اقرب منه و تاره ان یکون ابعد منه[1]

قبل از ورود در بحث، نکته ای که الان ذکرش لازم است باید گفته شود. در جلسه ای که شکل افلاک توضیح داده می شد فراموش کردم توضیح بدهم لذا الان تذکر می دهم.

نکته مربوط به چند جلسه قبل: شکل هایی که رسم شده بود با بُرشی که بر روی کره زده شده بود کشیده شده بود یعنی به صورت کره ی کامل کشیده نشد چون کره ی کامل را نمی توان بر روی تخته کشید. کرات، مجسم هستند ولی وقتی بر روی کاغذ می آید به صورت مسطح می شود شما باید بر روی این دوایری که رسم شد یک نیمکره در این طرف دوایر قرار دهید و یک نیمکره در آن طرف دوایر قرار دهید تا یک کره ی کامل تشکیل شود. در اینصورت توجه کنید که ممثل به صورت یک کره کامل می شود. خارج المرکز هم به صورت کره ی کامل است. تدویر هم از ابتدا بیان شد که کره است. جداره ی هر کره ای ضخامتش می باشد مثلا بین محدبِ ممثل تا مقعرِ ممثل، جداره و ضخامت ممثل است. در داخل این جداره که ضخامت ممثل می باشد دوباره کره ی خارج المرکز قرار دارد بین محدب و مقعر آن خارج المرکز هم ضخامت خارج المرکز است که به صورت کره می باشد.

بحث امروز: مصنف با این عبارت می خواهد جواب از یک اشکالی بیان کند که الان به آن اشکال اشاره نمی کند ولی در پایان جوابش اشکال را مطرح می کند و می گوید با توجه به مطالبی که گفته شد اشکال وارد نیست.

بیان اشکال: همانطور که قبلا اشاره شد فلک خارج المرکز به دور زمین می چرخد ولی زمین مرکزش نیست. به همین جهت که مرکزش، زمین نیست کوکب را یکبار به زمین نزدیک می کند و یکبار از زمین دور می کند. وقتی که نزدیکترین مسافت کوکب به زمین را داریم می گوییم کوکب در حالت حضیض است وقتی که دورترین مسافت کوکب به زمین را داریم می گوییم کوکب در حالت اوج است. در اینجا چه اتفاقی افتاده است آیا این کوکب به خاطر وضعی که خارج المرکز دارد اینچنین حرکت می کند؟ یعنی خارج المرکز را خداوند ـ تبارک ـ طوری خلق کرده که وضع خاصی با زمین داشته باشد. آیا به خاطر این وضع خاصی که خارج المرکز دارد کوکب این چنین سیر می کند یا اینگونه نیست بلکه کوکب در وقتی که به وسیله خارج المرکز به دور زمین می چرخد این کوکب به خط مستقیم پایین می آید تا به نزدیک زمین برسد و به خط مستقیم بالا می رود تا به اوج برسد؟ آیا اوج و حضیض به خاطر این است که خارج المرکز طوری قرار گرفته که وقتی می چرخد کوکب به ناچار نزدیک زمین می شود یا از زمین دور می شود یا اینگونه نیست بلکه کوکب در حین چرخش گاهی بالا می آید تا به اوج برسد یا پایین می آید تا به حضیض برسد؟ یعنی در حین حرکت دورانی گاهی حرکت مستقیم الی الوسط می کند تا به حضیض برسد و گاهی حرکت مستقیم عن الوسط می کند تا به اوج برسد؟ آیا حرکت کوکب یک حرکت مرکب از حرکت دورانی « است که به دور زمین می چرخد » و حرکت مستقیم «که یا از زمین دور می شود تا به سمت اوج برود یا به زمین نزدیک می شود که به سمت حضیض بیاید » است؟

بعضی اینگونه فکر کردند که حرکت کوکب، حرکت مرکب است یعنی دو حرکت دارد که یک حرکت دورانی به دور زمین می باشد و یک حرکت مستقیم است که یا الی الوسط یا عن الوسط است. با تصویر اینکه این حرکت مرکب است بر حکما اشکال کردند و گفتند حکما اشتباه کردن که حرکت کوکب را بسیط دانستند اولا و اشتباه کردند که حرکت دورانی را قسیم حرکت عن الوسط یا الی الوسط قرار دادند. گاهی حرکت دورانی با این دو جمع می شود پس قسیم این دو نیست.

جواب از طرف مصنف: این چنین نیست که حرکت، مرکب باشد. کوکب فقط حرکت دورانی می کند و حرکت مستقیم الی الوسط و عن الوسط ندارد. دو دلیل بر این مدعا می آورد. وقتی حرکت مستقیم را دفع می کند باید برای اوج و حضیض کوکب راه حلی بیان کند. اینطور جواب می دهد که مدارش طوری قرار گرفته که این کوکب اگر بخواهد از آن مدار تبعیت کند ناچاراً در یک وقت، دور می شود و در یک وقت نزدیک می شود.

دلیل اول: اگر حرکت مستقیم برای کوکب داشته باشیم در هر حرکت مستقیمی این قانون حاکم است که وقتی متحرک به مقصد می رسد ساکن شود. متحرکی که به سمت پایین می آید وقتی روی زمین می رسد باید ساکن شود ولی نمی شود. متحرکی که به سمت بالا می رود وقتی به آتش می رسد بایدساکن شود ولی نمی شود. این جسم ناری یا هوایی که به سمت بالا می رود وقتی به کره خودش می رسد ساکن می شود و آن جسم آبی و خاکی وقتی پایین می آید و به مکان خودش می رسد ساکن می شود. در حالی که می بینیم کوکب حرکت خودش را ادامه می دهد و وقتی که به اوج و حضیض می رسد ساکن نمی شود و باز هم حرکت می کند. این نشان می دهد که حرکت مستقیم نکرده چون اگر حرکت مستقیم می کرد محکوم به قاعده ای بود که در حرکت مستقیم داشتیم.

دلیل دوم: اگر کوکب بخواهد حرکت مستقیم کند وقتی که در اوج است از همان بالا با خط مستقیم در حضیض می آید چه الزامی دارد که دور بزند و در حین دور زدن حرکت مستقیم هم بکند. « یعنی در حین دور زدن کمی به سمت راست یا به سمت چپ هم برود که حرکت مستقیم داشته باشد تا به مرکز عالم نزدیک یا دور شود.

توضیح عبارت

و اذا کان المتحرک متحرکا حولَ هذا الوسط و لیس هو مرکزه فیعرض له تاره ان یکون اقرب منه و تاره ان یکون ابعد منه

ضمیر « هو » به « وسط » و ضمیر « مرکزه » به « متحرک » برمی گردد.

« اقرب منه »: بنده ـ استاد ـ بارها گفتم لفظ « قرب » در عربی با « من » متعدی می شود و ما در فارسی آن را « به » معنا می کنیم.

مصنف از اینجا شروع به دفع اشکالی می کند که بعضی گفتند ولی اشاره نمی کند. ابتدا جواب اشکال را بیان کند بعداً در پایان بحث می گوید با این مطالب، آن اشکال برطرف شد.

ترجمه: اگر متحرکِ دورانی، متحرکِ حولِ وسط عالم باشد در حالی که آن وسط، مرکز این متحرک نباشد « متحرکی که اینگونه حرکت می کند خارج المرکز است چون تدویر حول وسط نمی چرخد. ممثل حول وسط می چرخد و وسط هم مرکزش است البته طبق عبارات بعدی مصنف مراد از متحرک، کوکب است و اگر کوکب گرفته شود خیلی بهتر است چون کوکب به دور زمین می چرخد ولی زمین مرکزش نیست » در اینصورت این متحرک « یعنی کوکب » یکبار نزدیک به آن وسط می شود « که حضیض می باشد » و یکبار دور از وسط می شود « که اوج می باشد ».

و لیس ذلک لانه یتحرک الی الوسط او عن الوسط

« ذلک »: هر یک از اقربیت « که حضیض می سازد » و ابعدیت « که اوج می سازد ».

ترجمه: این اقربیت و ابعدیت به این جهت نیست که این متحرک « یعنی کوکب » حرکت مستقیم الی الوسط کند « تا حضیض پیدا کند » یا حرکت مستقیم عن الوسط کند « تا اوج پیدا کند ».

لانه لیس یتوجه بحرکته الی ذلک القرب و البعد توجها ذاتیا

« الی ذلک » متعلق به « یتوجه » است نه « بحرکته ». اگر به « بحرکته » متعلق بگیرید باید برای « یتوجه » متعلقی در تقدیر بگیرید.

ترجمه: به خاطر اینکه این متحرک به سبب حرکتی که می کند توجه به این قرب و بعد ندارد توجها ذاتیا

« توجها ذاتیا »: یعنی ذاتاً توجه به این ندارد که به سمت قرب و بعد برود بلکه به ناچار چون در یک مدار خاصی قرار گرفته که این مدار اینگونه ساخته شده لذا به سمت قرب و بعد می رود. مراد از توجه ذاتی یعنی توجه ارادی و غریزی ندارد به عبارت دیگر با توجه ارادی و غریزی قرب و بعد پیدا نمی کند بلکه مدارش اینگونه ساخته شده و ناچار است که اینگونه حرکت کند.

توجه کنید که حرکت کوکب، بالعرض است. اگر حرکت خارج المرکز کوکب یا حرکت تدویر کوکب را ملاحظه کنید ارادی خواهد بود اما حرکت خود کوکب بالعرض است زیرا کوکب حرکت نمی کند و مانند جالس سفینه است.

نکته: اینکه مصنف تعبیر به توجها ذاتیا می کند و می گوید توجه ذاتی ندارد بلکه توجه بالعرض دارد مرادش از « متحرک »، کوکب است نه « فلک خارج المرکز ».

بل انما یتحرک و هو علی مداره

اینکه مصنف تعبیر به « مدار » کرده مرادش فلک است که مجسم می باشد نه اینکه مدار به معنای دایره باشد.

ترجمه: بلکه این متحرک حرکت می کند در حالی که بر مدارش است.

لکن عَرَض ان یکون جزءٌ من مداره اقرب من الوسط المذکور و جزء ابعد

لکن بر این مدار عارض شده اینکه جزء فرضی از مدار نزدیک به وسط عالم باشد تا اگر کوکب در آن جزء قرار گرفت حالت حضیض پیدا کند و جزء دیگری از این مدار، دور از وسط و مرکز عالم باشد تا اگر کوکب در آن جزء رفت حالت اوج پیدا کند.

کما ان الاجزاء مداره قرباً و بُعداً من اشیاءَ یکاد لا ینتهی بالقوه

نسخه صحیح « لاجزاء » است.

توجه کنید که این عبارات هم نشان می دهد که مراد از « متحرک »، کوکب است نه « فلک خارج المرکز ».

مدار کوکب را ملاحظه کنید که خارج المرکز است. این فلک خارج المرکز یک جسم یکپارچه می باشد و مرکب از نقاط نیست ولی ما می توانیم در آن یک نقطه فرض کنیم سپس این نقطه مفروض را وقتی با نقطه هایی که در عالم فرض می شود ملاحظه کنیم می بینیم دور یا نزدیک می شود مثلا وقتی فلک خارج المرکز می چرخد یک نقطه از ممثل کوکب را فرض کنید که ثابت است. این نقطه از فلک خارج المرکز را که فرض کردید وقتی شروع به حرکت می کند از آن نقطه ی ممثل دور می شود. سپس به همان نقطه از فلک ممثل نزدیک می شود.

توضیح: به شکل هایی که در چند جلسه قبل رسم شده بود توجه کنید دایره ی سوم و چهارم که فلک خارج المرکز بود را بچرخانید به طوری که دایره ی اول و دایره دوم که فلک ممثل بود چرخیده نشود. در این صورت یک نقطه از دایره سوم را ملاحظه کنید که وقتی می چرخد همینطور از دایره ی دوم دور می شود سپس نزدیک می شود.

ترجمه: همانطور که برای اجزاء « فرضی » مدار این متحرک « یعنی کوکب » قرب و بُعدی نسبت به اشیایی دارد که این اشیاء، بالقوه نامتناهی اند « اما بالفعل متناهی اند. این اجسام و اشیاء را می توان به بی نهایت نقطه تقسیم کرد. این اشیاء در عین اینکه بالفعل متناهی اند، بالقوه نامتناهی اند در اینصورت می توان نقطه ای از خارج المرکز یا نقطه ای از کوکب را با نقطه هایِ نامتناهی بالقوه بسنجید می بینید در حین حرکت کردن به بعضی از نقطه ها نزدیک می شود و از بعضی نقطه ها دور می شود اینها به خاطر حرکت مستقیم نیست بلکه به خاطر نحوه ی دورانی است که دارد و این دوران باعث می شود که به بعضی چیزها نزدیک شود و از بعضی چیزها دور شود. احتیاج به حرکت مستقیم ندارد.

و لیس حرکته الیها بالقصد الاول

ترجمه: حرکت این متحرک به این اشیاء، بالقصد الاول « یعنی بالذات » نیست « در حرکت مستقیم، متحرک سفل یا علو را بالقصد الاول قصد می کند و به همان سمت هم می رود وقتی به آنجا می رسد متوقف می شود. اما در اینجا می بینید اینگونه نیست که این نقطه ی فرضی از خارج المرکز که به آن اشیاء نزدیک یا دور می شود آن اشیاء را بالقصد الاول قصد کرده باشد زیرا قصدش حرکت به سمت آن اشیاء نیست بلکه قصدش دور زدن است و در این دور زدن، به آن شیء نزدیک یا دور می شود ».

بل القصد الاول فی حرکته حفظ مداره ثم یعرض منه ذلک

« ذلک »: قرب و بعد.

ضمیر « منه » به « متحرک » برمی گردد.

ترجمه: بلکه قصد اول در حرکتش این است که مدارش را حفظ کند « یعنی همانطور که مدارش اجازه می دهد بچرخد » سپس از این متحرک قرب و بعد عارض می شود.

و لو کان بالقصد الاول لکان یقف عند حصول المقصود و لا یفارقه و لکان یتحرک الیه من اقرب المسافات و هو المستقیم لا علی انحراف

ضمیر « هو » به « اقرب المسافات » برمی گردد.

اگر این حرکتش به سمت نزدیک شدن یا دور شدن بالقصد الاول باشد دو اشکال پیش می آید. اشکال اول این است که وقتی به آن محلی که مقصودش بوده برسد باید توقف کند. اشکال دوم این است که اگر این شیء بخواهد خودش را به اوج یا به حضیض، به وسیله حرکت مستقیم برساند می توانسته از ابتدا حرکت مستقیم کند چرا حرکت مستقیم را لابلای حرکت دورانی انجام می دهد.

ترجمه: و اگر این حرکت « یا این توجه » بالقصد الاول در « و بالذات » باشد «یعنی توجه به آن قرب و بُعد، بالقصد الاول داشته باشد » در اینصورت اولا وقتی به مقصود می رسد توقف می کند و از آنجا مفارقت نمی کند « در حالی که می بینیم به آنجا می رسد و دوباره حرکت را ادامه می دهد » و ثانیا به آن مقصودش حرکت می کرد از نزدیکترین مسافت که مستقیم است نه اینکه انحراف و به صورت استداره بیاید و در لابلای حرکت استداره ای حرکت مستقیم کند « تالی به هر دو صورت باطل است یعنی هم اینکه به اوج یا حضیض برسد و توقف کند باطل است هم اینکه از اقرب مسافات که حرکت مستقیم کند باطل است. پس مقدم هم که حرکت با قصد اول باشد باطل می شود پس حرکت کوکب به سمت اوج یا حضیض، بالقصد الاول نیست بلکه به خاطر این است که مدارش اینگونه واقع شده است.

خلاصه: بعضی اینگونه فکر کردند که حرکت کوکب، حرکت مرکب است یعنی دو حرکت دارد که یک حرکت دورانی به دور زمین می باشد و یک حرکت مستقیم است که یا الی الوسط یا عن الوسط است. با تصویر اینکه این حرکت مرکب است بر حکما اشکال کردند و گفتند حکما اشتباه کردن که حرکت کوکب را بسیط دانستند اولا و اشتباه کردند که حرکت دورانی را قسیم حرکت عن الوسط یا الی الوسط قرار دادند. گاهی حرکت دورانی با این دو جمع می شود پس قسیم این دو نیست.

مصنف می گوید این چنین نیست که حرکت، مرکب باشد به دو دلیل:

دلیل اول: اگر حرکت مستقیم برای کوکب داشته باشیم در هر حرکت مستقیمی این قانون حاکم است که وقتی متحرک به مقصد می رسد ساکن شود ولی حرکت فلک ساکن نمی شود.

دلیل دوم: اگر کوکب بخواهد حرکت مستقیم کند وقتی که در اوج است از همان بالا با خط مستقیم در حضیض می آید چه الزامی دارد که دور بزند و در حین دور زدن حرکت مستقیم هم بکند. « یعنی در حین دور زدن کمی به سمت راست یا به سمت چپ هم برود که حرکت مستقیم داشته باشد تا به مرکز عالم نزدیک یا دور شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo