< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بيان نظريه اهل كُمون و رد آن توسط مصنف/ نظر مصنف در اينكه اگر جسمي از حيّز خودش بيرون رفت وقتي به حيز خودش مي آيد چه چيزي را طلب مي كند/ فصل 10/ مقاله 4/ فن 1/ طبيعيات شفا.
و لا يجب ان نظن ان ذلك ليس لاجل العارض بل لما يخالط الماء مثلا من ناريات تلك الناريات تتقضي و تفارق و تصعد و يبقي الماء باردا[1]
بحث در اين بود كه وقتي مثلا بر آب عارض غريبي وارد مي شود صورت مائيه اي كه به توسط آن عارض مقسوره شده اثري مناسب اثرِ آن عارض را وارد مي كند مثلا وقتي آب گرم مي شود طبيعت آب كه داراي عارض برودت بود اين عارض را از دست مي دهد و نمي تواند عارض ديگري كه برودت است را بوجود بياورد اما عارض غريبي را مي گيرد كه سخونت است. اين عارض غريب اگر تشديد شود در آب همان اثري را ايجاد مي كند كه نار داشت يعني هم مي سوزاند و هم جسم آب را صعود مي دهد. به عبارت ديگر هم احراق مي كند هم ايجاد ميل به فوق مي كند. سپس نتيجه گرفته شد: بعد از اينكه آب گرم مي شود فكر نكن در آب دو قوه موجود است كه يكي صورت است و اقتضاي برودت دارد و ديگري عارض سخونت است كه اقتضاي احتراق دارد. بلكه آن نيرويي كه برودت ايجاد مي كرد به خاطر قسر نمي تواند ايجاد برودت كند. مصنف در اينجا مي خواهد به نظريه اهل كمون اشاره كند.
بيان نظريه اهل كمون: ممكن است بعضي گمان كنند كه لااقل دو نيرو در آب است « بلكه بي نهايت نيرو در آب است ولي ما فعلا با دو تا كار داريم » كه يكي صورت مائيه است و يكي صورت ناريه است. نار در آب مخفي است و وقتي شرائط ظهورش پيدا شود ظاهر مي شود. حتي خاك و بقيه چيزها در آب مخفي است. وقتي مي بينيم آب به صورت ديگر در آمد نبايد فكر شود كه قاسري آن را به صورت ديگر در آورده بلكه آب همان صورت را در خودش به صورت مخفي داشته، شرائط فراهم شده و آن صورتِ مخفي ظاهر شده است. پس آب وقتي تبديل به هوا مي شود در واقع تبديل به هوا نمي شود بلكه آن هوايي كه در درون آب، كامن بوده ظاهر مي شود. اگر آب تبديل به نار شد اينطور نيست كه آب تبديل به نار شود بلكه ناريّتي كه در آب، كامن و مخفي بوده ظاهر مي شود. اصحاب كمون و بروز مي گويند هر چيزي در هر چيزي كامن است اگر شرائط ظهورِ يكي از اين چيزها فراهم شود آن چيز ظاهر مي شود و بقيه كامن مي مانند. اگر شرائط عوض شود يكي ديگر از كامن ها ظاهر مي شود و آن كه ظاهر بود به كمون مي رود.
مصنف مي گويد فكر نكن آن عارض كه سخونت است اثر نمي كند و احراق و صعود را ايجاد نمي كند. به عبارت ديگر، فكر نكن احراق و صعود براي ناري است كه در آب، كامن است بلكه همانطور كه گفته شد اين احراق و صعود را نسبت به سخونتي بده كه عارض است و اين عارض را نديده نگير.
وقتي هم آب سرد مي شود به اين جهت است كه شرائط ظهور آتش فوت شده است و آتشي نمي تواند ظهور پيدا كند دوباره آب كه در ابتدا ظاهر بود ظاهر مي شود و آبِ بارد باقي مي ماند.
ظاهر كلام اصحاب كمون اين است كه اجزاء ناريه بالا مي روند در حالي كه وقتي ما توجه به بخار مي كنيم مي بينيم ذرات آب هم با آنها بالا مي رود.
مصنف مي فرمايد نبايد اينگونه گمان كنيد كه احراق و صعودِ آب به خاطر عارض نباشد بلكه به خاطر اجزاء ناري است كه در آب كامن است. زيرا اگر اينچنين باشد اشكال دارد.
توضيح عبارت
و لا يجب ان نظن ان ذلك ليس لاجل العارض بل لما يخالط مثلا من ناريات
« مثلا » قيد براي « الماء » است.
« لا يجب » به معناي « واجب نيست » نمي باشد تا مفهوم داشته باشد به اينكه جايز است ولي واجب نيست. بلكه به معناي « نبايد » است.
ترجمه: نبايد گمان كنيم كه اين احراق و ميل به صعودي كه در آب پيدا شده به خاطر عارض « يعني سخونت » نيست بلكه به خاطر آنچه كه مخلوط است با آب مثلا، كه آن چيز عبارت از ناريات « يعني اجزاء ناريه » است « فكر نكن اجزاء ناريه در آب مخلوط شده و اين باعث شده كه آب بسوزاند و صعود كند ».
تلك الناريات تتقضّي و تفارق و تصعد و يبقي الماءُ باردا
تتقضي: اين ناريات كه شرائط ظهور دارند « نه اينكه همه ناريات از آب جدا شوند » از بين مي روند و مي گذرند و نابود مي شوند و آب از آنها خالص مي شود « اما نارياتي كه شرائط ظهور پيدا نمي كنند از آب خلاص نمي شوند و در آب باقي مي مانند ».
ترجمه: اين ناريات از آب مي گذرند و جدا مي شوند و بالا مي روند و آب، بارد مي ماند « بارد ماندن به اين معنا نيست كه اجزاء ناريه در آن كامل نيست بلكه اجزاء ناريه شرائط ظهور پيدا نكرده ولي آب شرط ظهور پيدا كرده و برودت خاص آب است حاصل شده است پس آب، بارد باقي مي ماند.
صفحه 307 سطر 18 قوله « و لو كان »
رد نظريه اهل كمون: اگر اينگونه باشد كه اجزاء ناريه صعود كند يك مقدار روغن در آب مي ريزيم و آن را مخلوط مي كنيم. روغن بر روي آب مي ايستد. سپس آتش در زير آب قرار مي دهيم تا گرم شود. اُنس نار با روغن بيشتر از اُنس نار با آب است زيرا روغن زودتر به نار تبديل مي شود تا آب. اگر آب بخواهد تبديل به نار شود نياز به شرائط و مراحلي دارد زيرا آب تبديل به هوا مي شود و هوا در كوره آتش برده مي شود و دميده مي شود تا هوا تبديل به آتش شود. اما روغن لازم نيست تبديل به هوا شود بلكه اگر روغن با آتش تماس پيدا كند تبديل به آتش مي شود مثل روغن زيتون كه در چراغ ريخته مي شود و روشن مي گردد. پس استحاله ي روغن به نار خيلي نزديكتر از استحاله ي آب به نار است. از اينجا نتيجه گرفته مي شود كه اُنس روغن به نار بيشتر از اُنس آب به نار است.
در اينصورت وقتي آب گرم مي شود آتشي كه در درون آب هست و شرط ظهورش فراهم شده و صعود مي كند بايد روغن را به همراه خودش بالا ببرد نه آب را، در حالي كه مي بينيم بخار بلند مي شود و در بخار، آب وجود دارد اگر چه ممكن است ذرات ريز روغن را هم ببرد ولي روغن را خالصاً‌ نمي برد در حالي كه اگر واقعا نار در آب بود با روغن زودتر جفت مي شد و فقط روغن را بالا مي برد و وقتي روغن تمام مي شد آب را بالا مي برد در حالي كه مي بينيم آب بالا مي رود.
اين مطلب نشان مي دهدكه نار در آب نيست.
توضيح عبارت
ولو كان كذلك لكان يجب اذا طبخنا الماء و الدهن ان يتصعد الدهن اولا
اگر اينچنين بود كه در آب، اجزاء ناريه وجود داشت كه صعود مي كردند زمانی که آب و روغن را با هم طبخ كرديم « يعني سخونت را بر هر دو وارد كرديم و سخونت را تشديد كرديم » واجب است كه روغن، اوّل صعود كند « بعد از اينكه صعود روغن تمام شد آب صعود كند در حالي كه مي بينيم اينگونه نيست و آب و روغن با هم مي روند ».
لانه اقبل لطبيعه النار و لمخالطتها و الاستحاله اليها
ضمير « لانه » به « الدهن » بر مي گردد.
عبارت مصنف به صورت يك قياس استثنائي است عبارت « لو كان كذلك » مقدم است و عبارت « لكان يجب اذا طبخنا الماء و الدهن ان يتصعد الدهن اولا » تالي است و عبارت « لانه اقبل ... » بيان ملازمه است.
مصنف مي فرمايد سه مطلب در دهن است:
1 ـ اَن الدهن اقبل لطبيعه النار.
2 ـ اَن الدهن اقبل لمخالطه النار.
3 ـ اَن الدهن اقبل لاستحاله الي النار.
چرا بايد دهن اولا همراه نار متصاعد شود و نوبت به آب ندهد؟ چون اولا دهن، طبيعت نار را زودتر قبول مي كند « يعني اگر كبريت به دهن بزنيد به سرعت مشتعل مي شود و اگر كبريت به آب بزنيد آن را خاموش مي كند پس آب، طبيعت نار را به سختي قبول مي كند ». ثانيا دهن، مخالطت با نار را هم راحت تر از آب قبول مي كند و ثالثا دهن راحت تر استحاله را قبول مي كند.
تا اينجا بيان ملازمه شد. بعد از اين عبارت، لفظ « ليس كذلك » در تقدير گرفته مي شود يعني تالي باطل است پس مقدم هم باطل است يعني اينكه اجزاء ناريه اين كارها را انجام دهند باطل است. بلكه همانطور كه گفته شد عارضِ سخونت اين كارها را انجام مي دهد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo