< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1 ـ جسمي كه حيّز خودش بيرون رفته، مكان را طلب نمي كند. 2 ـ جسمي كه از حيّز خودش بيرون رفته كليت مكان را طلب نمي كند/ جسمي كه از حيّز خودش بيرون رفته وقتي به حيّز طبيعي خودش مي آيد چه چيزي را طلب مي كند/ فصل 10/ مقاله 4/ فن 1/ طبيعيات شفا.
و لكانت النار المتصعده تطلب ان يشتمل عليها مكان هو سطح فلك[1]
بيان شد كه متحرك نمي تواند مكان را طلب كند « اگر چه بعداً بيان مي كنيم كه مكان خاص را طلب مي كند ».
مدعا: اگر متحرك، مكان را طلب كند با توجه به اينكه مكان عبارت از سطح حاوي است پس سطح حاوي را طلب مي كند و برايش فرقي نمي كند كه سطح حاوي در كجا باشد.
اشكال اول: در اينصورت لازم مي آيد كه اگر مقداري آب در هوا قرار دهيد به خاطر اينكه در يك سطح حاوي قرار گرفته بايد در همان جا آرام شود و حركتي را شروع نكند و منتقل به جايي نشود در حالي كه آب به سمت پايين مي آيد پس معلوم مي شود كه مطلوب طبيعي، هوا نيست.
اشكال دوم: قطعه اي از آتش را ملاحظه كنيد « نه كره آتش »كه به سمت بالا صعود مي كند. اگر اين قطعه، مكان طبيعي را طلب كند « با توجه به تفسيري كه براي مكان شد، چيزي را طلب مي كند كه مشتمل بر او است زيرا مكان عبارت از سطح حاوي است و سطح حاوي مشتمل بر متمكن است و وقتي اين شيء مكان را طلب مي كند يعني آن مشتمل را طلب مي كند. به عبارت بهتر اين شيء، اشتمالِ آن مشتمل را طلب مي كند » صعود مي كند تا به مقعر فلك قمر مي رسد در اينصورت بايد اين را طلب كند كه فلك، مشتمل بر آن شود. در حالي كه فلك قمر مشتمل بر اين قطعه آتش نمي شود بلكه مماس با اين قطعه آتش مي شود آن هم قسمتي از فلك قمر در طرفي از اطرافش با آتش تماس دارد. پس آتش، مكان را طلب نكرد، اشتمال را هم طلب نكرد بلكه تماس را طلب كرد و تماس، مكان نيست. پس نمي توان گفت متحرك، در حركت خودش مكان را طلب مي كند مگر اينكه قيد زده شود به اينكه گفته شود: مكاني كه اين قطعه آتش در آن وارد شد با بقيه اجزاء نظير خودش، ترتيب خاصي تشكيل بدهد « يعني جاي خاصي از كره ي آتش قرار بگيرد » و با فلك نهم، قرب و بعد مخصوصی داشته باشد در اينصورت اين قطعه آتش، اشتمال فلكي را طلب مي كند كه با اين صفت باشد.
توضيح عبارت
و لكانت النار المتصعده تطلب ان يشتمل عليها مكان هو سطح فلك
« لكانت » عطف بر « لكان الماء يقف » در خط قبلي است لذا عبارت به اين صورت مي شود « لو كان يطلب المتحرك المكان فقط لكانت النار »
ترجمه: اگر متحرك فقط مكان را طلب كند لازم مي آيد ناري كه صعود مي كند طلب كند مكاني را كه بر نار مشتمل شود و آن مكان، سطح فلك است.
و هذا الطلب محال لانه انما يماس طائفه من سطح الفلك من جهه
عبارت « هذا الطلب محال » به معناي اين است كه تالي باطل است يعني نار متصعده، اينگونه طلبي نمي كند.
ضمير « تماس » به « نار » بر مي گردد.
ترجمه: و اين طلب محال است زيرا شان چنين است كه نار با بخشي از سطح فلك آن هم از يك طرف فلك مماس مي شود.
نكته: يك حاشيه اي در نسخه خطي آمده « فاجزاء النار المتصعده يطلب مكان الذي لها مع وضع مخصوص و هو القرب و البعد بالنسبه الي الجسم المحدد فيطلب ذلك المكان مع الوضع المذكور و لهذا لم يشتمل عليها مكان هو سطح فلك ».
صفحه 306 سطر 11 قوله « و لو كان »
مصنف از اينجا وارد بررسي احتمال سوم مي شود.
احتمال سوم: شيء متحرك، كليت خودش را طلب مي كند. يعني اگر متحرك، سنگ است كره زمين را طلب مي كند و اگر متحرك، آب است كره آب را طلب مي كند و هكذا هوا و آتش.
مصنف دو اشكال مي كند شايد هم بتوان گفت كه سه اشكال مي كند.
اشكال اول: سنگي را از بالا رها كنيد كه پايين مي آيد و بر لب چاه قرار مي گيرد سپس لِيز مي خورد و داخل چاه مي افتد. از اينجا فهميده مي شود كه اين سنگ، كليت خودش را طلب نكرده است چون اگر كلیت خودش را طلب مي كرد بايد بر لب چاه باقي مي ماند زيرا وقتي در لب چاه باشد بر سطح كره قرار گرفته يعني كل كره را طلب كرده. اما اگر داخل چاه بيفتد معلوم مي شود آن قسمت چاه كه عمق آن است را طلب نكرده بلكه از قعر چاه به پايين را طلب مي كند چون اگر كره را طلب مي كرد بر لب چاه باقي مي ماند زيرا به مطلوب خودش رسيده بود.
توضيح عبارت
و لو كان يطلب الكليه لكان الحجر المرسل من راس البئر يلتصق بشفيرها و لا يذهب غورا
« لو كان » عطف بر « لو كان » در سطر 8 و « لو كان » در سطر دوم است.
ترجمه: اگر متحرك، كليت را طلب كند آن سنگي كه از رأس چاه فرستاده شده نبايد داخل چاه برود بلكه بايد به لبه ي چاه بچسبد « چون در لبه ي چاه كليتِ عنصر روشن تر است اما وقتي به قعر چاه برود مقداري از كليت عنصر را پشت سر گذاشته است پس معلوم مي شود كه كليت عنصر را طلب نكرده بلكه بخشي از كليت عنصر را طلب كرده است » و فرو نرود.
فان الاتصال بالكل هناك اقرب مسافه
« هناك » يعني « لبه چاه ».
علت اينكه بايد بر لبه چاه باقي بماند اين است كه اتصال به كليت در لبه چاه اقربِ مسافت است. اگر داخل چاه برود بخشي از كليت را طلب كرده نه همه كليت را.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo