< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث اينكه آيا مي توان حركات كيفي را مقايسه كرد يا نه؟ و اگر مقايسه واقع مي شود كدام يك اسرع و كدام يك ابطا و كدام يك مساوي است؟/ مقايسه پذيري حركات و عدم مقايسه پذيري حركات/ فصل 5/ مقاله 4/ فن 1/ طبيعيات شفا.
و اما الوجه البعيد فان يكون الاعتبار بالضد[1]
بحث در اين بود كه بين حركات مي توان مقايسه كرد يا نمي توان مقايسه كرد. مقايسه بين حركات إينيه تمام شد سپس وارد مقايسه بين حركات كيفيه شد. در مقايسه حركات إينيه كه بحث آن تمام شد سوالي مطرح شده.
سوال: در مقايسه حركت هاي مكاني « يا به تعبير ديگر حركت هاي إيني » را اينچنين گفته شد كه اگر متحركٌ فيه قابل مقايسه باشد مبدأ و منتها و زمان را ملاحظه مي كنيم كه اگر واحد بودند دو حركت، مساوي اند و اگر مختلف بودند يك حركت، اسرع است و يك حركت، ابطا است. سوالي كه شد اين بود: يك جاده را ملاحظه مي كنيم كه وسیع باشد و دو ماشين بتواند از آن عبور كند. بخشي از اين جاده يخ زده و بخشي از آن خشك است. دو ماشين در اين جاده حركت مي كنند كه يكي، ماشين سنگين است و زنجير چرخ دارد. ديگري ماشين سبك است و زنجير چرخ هم ندارد اين دو با هم راه مي افتند و با هم به مقصد مي رسند ولي در جاده به صورت يكنواخت نمي روند. آنجا كه جاده خشك است آن ماشينِ سبك كه زنجير چرخ ندارد تند مي رود و آن ماشين سنگين كه زنجير چرخ دارد كُند مي رود وقتي داخل يخ مي روند برعكس مي شود در اين صورت تند رفتنِ ماشين سبك تبديل به كُند رفتن مي شود و كُند رفتن ماشين سنگين هم تبديل به تند رفتن مي شود. يعني كندي و تندي جبران مي شوند و در پايان اين دو ماشين با هم به مقصد مي رسند در حالي كه در جاده به صورت مساوي راه نرفتند بلكه مختلف راه رفتند. يعني يكي سريعتر و يكي بطيء تر بود. به عبارت دیگر « ما يتحركا فيه » كه مبدأ و منتها بود مساوي اند. زمان هم مساوي بود ولي دو حركت مساوي نشدند.
شما گفتيد هر جا متحرك فيه واحد باشد و مبدأ و منتها و زمان يكي باشند دو حركت، مساوي اند. ما جايي فرض كرديم با اينكه مبدأ و منتها يكي بود و زمان هم يكي بود ولي نتوانستيم سرعتها را يكي كنيم لذا دو حركت، مساوي نشدند.
جواب: ما مبدأ جاده خشك و منتهاي آن را حساب مي كنيم كه يك جاده مي شود. مبدأ جاده يخ و منتهاي آن را حساب مي كنيم كه يك جاده ديگر مي شود. الان اين دو ماشين در دو جاده حركت مي كنند كه اين دو جاده در طول هم هستند. شرائط يك ماشين اين است كه در جاده خشك، تندتر برود. شرائط ماشين ديگر اين است كه در شرايط يخ تندتر برود. پس سر تا سر اين مسير يك جاده نيست بلكه دو جاده است زيرا خشك جداي از يخ است. هر كدام از اين دو جاده مبدا و منتهاي خودشان را دارند. در اين صورت در جاده اول ماشينِ سبك زودتر به مقصد مي رسد و زمان، يكي نيست پس تساوي دو حركت را نداريم بلكه يكي اسرع است. در جاده يخي هم ماشين سنگين زودتر به مقصد مي رسد و تساوي زمان نيست لذا دو حركت، مساوي نيستند بلكه يكي اسرع است در اين گونه موارد بايد شراط جاده هم ملاحظه شود. صرف اينكه ذات جاده يكي باشد كافي نيست بايد شرائط جاده هم ملاحظه شود تا بتوان گفت « ما يتحرك فيه » در هر دو يكي است. وقتي شرائط ملاحظه شود اختلاف درست مي شود و وقتي اختلاف درست شد يكي اسرع و يكي ابطا مي شود و نمي توان هر دو را مساوي قرار داد.
پس اين اشكالي كه كردند نقض بر حرف مصنف نيست به بياني كه گفته شد.
بحث امروز: بيان شد كه مقايسه دو حركت كيفي به دو صورت اتفاق مي افتد:
1ـ به وجه قريب، وجه قريب در جلسه قبل بيان شد و آن عبارت از اين بود كه مبدأ اين حركت كيفي با مبدأ آن حركت كيفي مسانخ باشند. اين، از حرارت شروع مي كند و به سمت برودت مي رود‌. آن يكي ديگر هم از حرارت شروع مي كند و به سمت بردوت مي رود. مبدأ هر دو، حرارت است و مسانخ مي باشند اگرچه شخصاً دو تا هستند ولي نوعاً يكي هستند. بيان شد كه اين صورت قابل مقايسه است و توضيح داده شد كه كدام دو حركتي در چنين حركاتي مساوي اند و كدام دو حركتي مختلفند.
2ـ به وجه بعيد: يعني مقايسه دو حركت كيفي با وجه بعيد واقع شود. مصنف مي فرمايد وجه بعيد به اين صورت است كه مبدأها ضد هم باشند يعني اين جسم در كيف خودش از برودت حركت كرده تا به سمت حرارت برود و آن جسم در كيف خودش از حرارت حركت كرده تا به سمت برودت برود. پس مبدأ يكي برودت است و مبدأ يكي حرارت است. در اينجا اگر بخواهيد مقايسه كنيد مقايسه بر وجه بعيد است چون مبدأها ضد هم هستند. گاهي هم ممكن است منتهاها ضد هم باشند منتهاي يكي حرارت است و منتهاي ديگری برودت است قهراً اگر در يك طرف « مثلا مبدأ » تضاد باشد در منتها هم قهراً تضاد هست ولي وقتي مي خواهيم ملاحظه كنيم مبدأها را ملاحظه مي كنيم يا منتهاها را ملاحظه مي كنيم اما در خارج اگر در مبدأ تضاد باشد در منتها هم تضاد هست.
اين يك فرض بود كه يكي مثلا از بياض شروع كند و به سواد ختم كند و ديگري از سواد شروع كند و به بياض ختم كند. فرض ديگر اين است كه از مبدأ شروع نكند بلكه از وسط شروع كند. سرخي، وسط سفيدي و سياهي است « البته به طور صحيح نمي توان گفت حتما وسط است زيرا بعد از سرخي، سبزي است. مي توان گفت اگر ثُلث مسافت بگذرد به سرخي رسيده مي شود. اين سرخ كه مي خواهد سياه شود بايد دو مرحله طي كند. اول بايد به سمت سبز شدن برود بعداً به سمت سياه شدن برود. اما ديگري سرخ است و مي خواهد سفيد شود اين بايد يك مرحله را طي كند. اين دو حركت را با هم مقايسه نكنيد زيرا در اولي بايد دو مرحله طي كند اما در دومي، يك مرحله بايد برود پس مسافت ها مساوي نيستند لذا بايد اينگونه فرض كرد: اين يكي سرخ است و مي خواهد سياه شود و بايد دو مرحله برود و آن يكي سبز است و مي خواهد سفيد شود و بايد دو مرحله برود « زيرا از سبزي بايد به سرخي بيايد و از سرخي به سفيدي بيايد » منتها در يكي سفيدي است و در يكي سياهي است لذا منتهاها ضد هستند اما مبتداها ضد نيستند زيرا مبتداي يكي سرخ است و مبتداي يكي سبز است. و سبز و سرخي تضاد ندارند زيرا غايت الخلاف ندارند. در اينجا مي توان مقايسه كرد و اين، علي وجه بعيد است.
نكته: گاهي ممكن است مسافت ها مختلف شوند مثلا هر دو از سرخي حركت كنند ولي يكي به سمت سفيدي و يكي به سمت سياهي برود. در اين صورت گفته مي شود زمانِ آن كه به سمت سياهي مي رود بايد دو برابر باشد و زمان آن كه به سمت سفيدي مي رود بايد نصف باشد. در اين صورت اگر آن متحرك، در زمانِ دو برابر رسيد و اين متحرك، در زمان نصف رسيد گفته مي شود اين دو حركت، مساوي اند. و اگر كم و زياد شد اختلاف دارند. در اين دو صورت كه فرض شد اگر مقايسه انجام بگيرد به وجه بعيد است. آيا در اينجا مي توان اسرع يا ابطا را تعيين كرد؟ جواب مي دهيم كه مي توان تعيين كرد به بياني كه گفته شد ولي آيا چنين وجهي محقق مي شود يا نمي شود؟ مصنف مي فرمايد طبق قواعدي كه داريم اين وجه محقق نمي شود تا درباره آن بحث شود.
توضيح عبارت
و اما الوجه البعيد فان يكون الاعتبار بالضد
عبارت « ان يكون الاعتبار بالضد » به چه معنا است؟ آيا به معناي ضد وجه قريب است يا مراد از « بالضد »، ضد وجه قريب نيست بلكه مراد اين است كه مبدا و منتهاي دو متحرك، ضد هم باشد؟ اگر اين از برودت شروع كرده ديگري از ضد برودت كه حرارت است شروع كند. اگر اين به حرارت ختم مي شود ديگري به ضد حرارت كه برودت مي باشد ختم شود.
خود مصنف مطلب را بيان مي كند و معناي دوم را در عبارتش مي آورد.
نكته: اگر بخواهيد در عبارت مصنف توسعه دهيد به طوري كه « ضد »، شامل ضد عرفي و حتي اصولي هم شود اشكال ندارد كه « ضد » را به معناي اول معنا كنيد.
حتي اَن كان احد المنتهي اليهما او المبتدأ منهما طرفاً في التضاد
لفظ « ان » به فتح است چنانكه در عبارت قبلي « فأَن يكون » بود اگر « اِن » خوانده شود بايد « و الاخر » جواب قرار داده شود.
لفظ « احد المنتهي اليهما » كلمه عربي است و نمي توان آن را به فارسي معنا كرد. مترجم كتاب شفا نتوانسته عربي را به فارسي برگرداند. فارسیِ اين عبارت به اين صورت مي شود « يكي از دو منتهي اليه » و عبارت « احد المبتدا منهما » يعني « يكي از دو مبتدا منه ».
« طرفاً في التضاد » : يكي از دو منتهي اليه يا يكي از دو مبتدا منه، يك طرف تضاد باشد مثلا حرارت باشد.
و الآخر ذلك الطرف الآخر لنظيره
« و الاخر » يعني منتها اليه ديگر يا مبتدا منه ديگر، که طرف ديگر تضاد است.
ترجمه: اگر يكي از دو منتهي اليه يا يكي از دو مبتدا منه، يك طرف تضاد بودند ديگري، آن طرف ديگر تضاد باشد.
« لنظيره »: ضمير آن به « احد » برمي گردد. يعني وقتي گفته مي شود تضاد است اينطور نيست كه بين مبدء اين حركت و منتهاي اين حركت، تضاد باشد بلكه بين مبدأ اين حركت و نظيرش از حركت ديگر « يعني مبدأ حركت ديگر » تضاد است يعني بين دو مبداها تضاد باشد. مصنف اگر لفظ « لنظيره » را نمي آورد اين مطلب فهميده مي شد ولي آن را براي محكم كاري آورد.
او ان كان دون الطرف و اقرب الي الوسط
ضمير « كان » به « احد » برمي گردد.
اگر يكي از دو منتها يا يكي از دو مبتدا نهايت و بدايت نباشد « يعني این جسم از سفیدی به سمت سیاهی نرفته باشد بلکه از وسط به سمت سياهي رفته باشد مثلا از سرخي به سمت سياهي برود و ديگري از سرخي به سمت سفيدي برود يا از سبزي به سمت سفيدي برود » و اقرب به وسط باشد يعني به وسط نزديكتر باشد ».
« دون الطرف »: لفظ « دون » را مي توان به معناي « غير » گرفت يعني از غير طرف شروع كند و از خود طرف شروع نكند. « غير » را مي توان به معناي « نزديك » هم گرفت يعني نزديك طرف است. ولي اگر به معناي « غير » باشد بهتر است.
كان الآخر من ذلك الجانب كذلك
مراد از « الآخر » طرف ديگر است.
اگر شروع اين حركت از وسط سفيدي و سياهي است شروع حركت ديگر هم بايد از همان جا باشد.
اين عبارت همان فرض دوم را بيان مي كند و مي گويد اين حركت از بياض شروع نكرد بلكه از حُمره شروع كرد تا دو مرحله بگذراند و به سواد برسد و آن ديگري بايد از آن طرف شروع كند يعني از خضره شروع كند تا با دو مرحله به بياض برسد. مثلا به اين صورت فرض كنيد كه دو خط، مساوي هم بر روي ديوار بكشيد و هر كدام را به سه بخش تقسيم كنيد. طرف پايين هر دو خط را بياض بنويسيد و طرف بالاي هر دو خط را سواد بنويسيد. خط سمت راست را اينطور بنويسيد. حمره و بالاي آن خضره بنويسيد. خط سمت چپ را هم همينطور بنويسيد یعنی حمره و بالاي آن خضره بنويسيد. كه هر خطي به سه بخش تقسيم شد. يك متحرك در خط سمت راست قرار مي گيرد و مي خواهد از بالا به سمت پايين بيايد « يعني از سواد به سمت بياض مي آيد » و يك متحرك از پايين به سمت بالا مي رود يعني از بياض به سمت سواد مي رود. آن متحركي که از بياض به سمت سواد مي رود از بياض نرفته بلكه از حمره شروع به حركت كرده و متحرك ديگر از جانب ديگر از همان جايي شروع كرده كه مانند شروع كردن اولي است ولي اين، ثلث را گذرانده و نزديك به وسط شده و ديگري هم ثلث را گذرانده و نزديك به وسط شده. اين از پايين رفته ولي ديگري از بالا مي آيد.
ترجمه: اگر احد المبتدا منه « يعني بدايت يكي » از طرف « يعني از اول خط » نيست « اگر لفظ ـ دون ـ به معناي نزديك باشد عبارت به اينصورت معنا مي شود: بلكه نزديك به طرف است ولي به وسط نزديكتر است تا به طرف نزديكتر باشد » و اقرب به وسط است در اين صورت آن متحرك ديگر از جانب بعدي « يعني از بالا به سمت پايين مي آيد » همينطور است « يعني دون الطرف و اقرب الي الوسط است ».
و علي مثل ذلك القرب من الوسط
اين عبارت، توضيح « كذلك » است.
متحرك دوم، نظير همان قربِ به وسطي را دارد كه متحرك اول داشت.
مصنف تا اينجا تصوير كرد دو مسافتي را كه مي خواهند دو حركت كيفي را طي كنند. و اين را به دو نحوه تصور كرد يكي اينكه متحرك ها از طرف شروع كنند و يكي اينكه متحرك ها از طرف شروع نكنند بلكه از وسط يا نزديك وسط شروع كنند. تا اينجا فقط مسافت ها معين شد. از عبارت « فيكون الاعتبار ... » مي خواهد حركت ها را مقايسه كند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo