< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

93/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا در عالم خارج حرکتی وجود دارد که بطیء تر از آن وجود نداشته باشد/ آیا اصغر الحرکات وجود دارد؟/ فصل 12/ مقاله 3/ فن 1/ طبیعات شفا.
«و قد بقی علینا من هذا الجنس بحث»[1]
بحث در این بود که آیا اصغر الحرکات وجود دارد یا ندارد؟ یعنی آن جزئی از حرکت را می توان حرکت دانست به طوری که کمتر از آن، حرکت نباشد یا هر چقدر جزءِ کوچکِ از حرکت که پیدا شود در کوچکتر از آن هم حرکت وجود دارد؟ این بحث تقریبا تمام شد ولی مصنف می فرماید یک مطلب باقی مانده که مربوط به اصغر الحرکات است اگر چه به ظاهر مربوط به حرکت سریع و حرکت بطیء است ولی نتیجه اش با بحث ما مرتبط است.
اسرع الحرکات در عالم خارج و در توهم وجود دارد یعنی می توان در ذهن خودمان حرکتی تصور کرد که سریعتر از آن نباشد و در خارج هم حرکتی وجود دارد که سریعتر از آن وجود ندارد مثل حرکت فلک نهم که با این بدنه به این بزرگی در 24 ساعت یک دور به دور خودش می چرخد. سوال این است که آیا حرکتی وجود دارد که بطیء تر از آن ممکن نباشد مراد این نیست که حرکتی بطیء تر ممکن نباشد توهماً، زیرا اگر در توهم هر چقدر بطی ء فرض کنید از آن بطی ء تر را هم می توان تصور کرد. سوال این است که در عالم خارج و وجود، حرکتی وجود دارد که بطی ء تر از آن نباشد؟ اگر ثابت شود که بطیء ترین حرکت در خارج وجود دارد آن بطیء ترین حرکت، اصغر الحرکات هم خواهد بود چون وقتی بطیء ترین باشد کمترین تدریج را دارد به طوری که اگر این تدریج را ذره ای کم کنید بدون تدریج می شود و وقتی تدریج نداشته باشد از حرکت بودن می افتد.
پس به طور مستقیم بیان نشد که اصغر الحرکات موجود است بلکه گفته می شود ابطأ الحرکات وجود دارد و ابطأ حرکات به معنای این است که واجد کمترین تدریج باشد.
دقت کنید که مصنف با تردید حرف می زند و می گوید اگر ابطأ الحرکات را داشته باشیم اصغر الحرکات را هم خواهیم داشت.
توضیح عبارت
«و قد بقی علینا من هذا الجنس بحث»
از جنس همین باب که درباره اش بحث می شود که باب اصغر الحرکات است بحثی باقی مانده که باید مطرح شود.
«و هو انه هل کما فی الحرکات الطبیعیه حرکه لا اسرع منها»
بعد از «اسرع» خوب بود کلمه «فی الوجود» گذاشته شود و در نسخه خطی بود چون بحث در توهم نیست زیرا در توهم مسلماً اسرع الحرکات و ابطا الحرکات را داریم آنچه مهم است این می باشد که در عالم وجود و خارج که اسرع موجود است آیا ابطا هم موجود است یا نه؟
آن بحث این است که آیا همانطور که در خارج و در عالم وجود، اسرع حرکات را داریم آیا ابطأ الحرکات را هم در خارج داریم؟ اگر بتوان گفت همانطور که اسرع الحرکات را داریم ابطأ الحرکات را هم داریم در این صورت اصغر الحرکات درست می شود.
ترجمه: آیا همانطور که در حرکات طبیعیه، حرکتی داریم که اسرع الحرکات است ابطأ الحرکات هم داریم یا نه «مصنف قبول دارد که اسرع الحرکات موجود است بحث در ابطأ الحرکات است که آیا وجود دارد یا ندارد؟».
نکته: بنده «استاد» مثال به حرکت فلک نهم زدم اگر این حرکت را حرکت طبیعی بدانید مثالی مناسب بحث خواهد بود چون مصنف تعبیر به «فی الحرکات الطبیعیه» کرد. حرکات طبیعیه نوعا مستقیم اند و حرکت دورانی در حرکت طبیعیه نیست زیرا حرکت دورانی به مقصد نمی رسد چون وقتی به مقصد می رسد دوباره ادامه می دهد این حرکت دورانی یا باید قسراً ادامه پیدا کند یا ارادتاً ادامه بدهد. به صورت طبیعی نمی تواند ادامه دهد زیرا حرکت وقتی به مقصد برسد قطعا منقطع می شود به شرطی که طبیعی باشد اما اگر ارادی باشد می تواند دوباره این حرکتی که به مقصد رسیده را ادامه دهد یا قاسر اراده می کند دوباره حرکت کند مثل آتش گردان که وقتی چرخانده می شود از مبدئی شروع می شود و دوباره به انتهای آن می رسد و باید تمام کند ولی تمام نمی کند و ادامه می دهد.
اما اگر مراد مصنف از حرکت طبیعیه، حرکت طبیعت باشد مثال به فلک نهم صحیح نیست اما اگر مراد از طبیعیه، طبعیّه یا طباعیه باشد که شامل حرکت نفسانی می شود «زیرا لفظ طبیعت شامل نفس نمی شود اما طبع و طباع شامل نفس می شوند» مثال به فلک نهم صحیح خواهد بود.
نکته: امروز که جسم بودن فلک باطل شده و فلک عبارت از مدار و ساکن است کوکب حرکت می کند و کوکب، حرکت دورانی می کند و نمی توان گفت حرکت دورانی کوکب، طبیعی است حتی اگر جسم آن، خاکی باشد که احتمالا هم هست و از جسمِ زمین هستند یعنی جسم عنصری اند بر فرض عنصری باشند حرکتشان طبیعی نیست چون قانون حرکت طبیعی این است که وقتی به مقصد برسد توقف کند و این قانون در حرکت دورانی نیست.
مثلا فرض کنید اسرع الحرکات، حرکت پرنده ای باشد و بر روی زمین می گویند که اسرع الحرکات، حرکت اسب است «البته حرکت یوزپلنگ سریعتر است ولی به اندازه محدودی می تواند سریع حرکت کند اما اسب چون نَفَس دارد لذا می تواند حرکت سریع کند».
«فکذلک فیها حرکه لا ابطا منها»
آیا در حرکات طبیعیه، حرکتی وجود دارد که بطی تر از آن موجود نباشد؟
«و ان کان یمکن ان یکون فی التوهم ابطا منها»
و لو ممکن است در توهم، ابطا از آن حرکت بطی را داشته باشیم.
با عبارت «فنقول» وارد نتیجه گیری می شود و می گوید اگر ابطا الحرکات را داشته باشیم اصغر الحرکات هم داریم.
«فنقول انه ان کان فی الوجود فی الحرکات الطبیعیه مثل هذا»
اگر در عالم خارج، در حرکات طبیعیه مثل این را داشته باشیم.
«مثل هذا»: مراد ابطا الحرکات است.
«فهو حرکهُ اصغرِ ما یمکن ان یحفظ صورتُه من ابطأ الاجرام المستقیمه الحرکه حرکهً»
لفظ «حرکه» به «اصغر» اضافه می شود لذا بدون تنوین خواندیم. مراد از «اصغر»، متحرک است. یعنی حرکتِ متحرکی که اصغر است. «صورته» به ضم خوانده می شود که فاعل یحفظ است و ضمیر آن به «ما» در «ما یمکن» یا به «اصغر ما یمکن» بر می گردد.
«من ابطا الاجرام المستقیمه ...» یعنی بین آن اجرامی که حرکت مستقیم می کند این جرم، کوچکترین جرمی است که صورتش می تواند حرکتی را حفظ کند.
«حرکه» مفعول «یحفظ» است البته می توان تمییز برای نسبت ابطا به اجرام قرار داد یعنی «اجرای که ابطا هستند از حیث حرکت». ضمیر «هو» به «مثل هذا» بر می گردد که مراد ابطا الحرکات است.
اگر ابطا الحرکات را در حرکت طبیعیه خارجاً داشته باشیم پس این ابطا الحرکات، حرکت جسمی است که این جسم، کوچکترین جسمی است که صورت نوعیه اش می تواند حرکت را حفظ کند «اگر جسم، مقداری کوچک شود صورت نوعیه اش نمی تواند حرکت را حفظ کند یعنی دیگر نمی تواند فعل تدریجی صادر کند و فعلش دفعی می شود، توجه کنید که مصنف، اصغر المتحرکات را مطرح می کند یعنی اصغر المتحرکات که صورتش می تواند حرکت را حفظ کند.
ترجمه: اینچنین حرکتی که ابطا الحرکات است، حرکت جسمی است که کوچکترین جسمی باشد که ممکن است صورتش حرکتی راحفظ کند.
نکته: ما سریعترین حرکت را داریم که یک طرفِ حرکت قرار گرفته است و سکون هم داریم که در طرف دیگر قرار گرفته. بین اینها حرکت های مختلف با درجات مختلف هست. اگر از حرکت سریع به پایین بیایید به مرز سکون می رسید که بطی ترین حرکت است.
اما آیا می توان گفت ابطا الحرکات داریم یا نمی توان گفت؟
می توان حرکت یک جسم را فرض کرد که سریع باشد و بطی شود تا به سکون منتهی شود در آن لحظه که می خواهد وارد سکون شود بطیء ترین حرکت را دارد ولی بطیء ترین حرکت، جدا نیست بلکه داخل در حرکتِ مستمر است. اگر بخواهید جدا کنید تا محل بحث شود گفته می شود که نمی توان جدا کرد. چون اگر بخواهید جدا کنید کلام مصنف می آید که جرمی پیدا می شود که کوچکترین جرم است و با کوچکترین حرکت است سپس این بحث دوباره می آید که آیا می توان کوچکتر از آن داشته باشیم یا نه؟





[1] الشفا،ابن سینا،ج4،س245،س9،ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo