< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

93/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل دوم بر بطلان وجود نامتناهی در خارج ودلیل اینکه جسم نامتناهی حرکت نمی کند/ فصل هشتم/مقاله سوم/ فن اول.
«و لنبدا فی نمط آخر و نقول: انه لایجور ان یکون جرم لانهایه له متحرکا»[1]
بحث ما در این بود که جسم یا مقدار یا عددِ مرتَّبِ بی نهایت نداریم. بر این مدعا یک دلیل اقامه کردیم و الان می خواهیم دلیل دوم اقامه کنیم. در دلیل اول، جسم را مطرح نکردیم زیرا که جسم از باب اینکه دارای مقدار است باید حکم مقدار را داشته باشد اگر ما ثابت کنیم که مقدار، متناهی است قهرا جسم هم متناهی می شود ما برای جسم بحث جدایی مطرح نمی کنیم همین اندازه که مقدار را متناهی می کنیم جسم هم متناهی می شود چون جسم، ذو مقدار است اگر چه در عنوان بحث تعبیر به «جسم او مقدار او عدد» ولی در توضیح فقط عدد و مقدار را بیان کردیم علتش همان است که گفتیم چون جسم، صاحب مقدار است لذا حکم مقدار را دارد اگر ما ثابت کردیم مقدارِ نامتناهی داریم می توانیم بگوییم جسمِ نامتناهی هم داریم اگر ثابت کردیم مقدار نامتناهی نداریم باید بگوییم جسم نامتناهی هم نداریم.
بیان دلیل دوم: این دلیل دوم طوری است که ما را به ناچار وارد عنوان دوم فصل نیز می کند چون فصل، دو عنوان داشت:
1ـ مقدار نامتناهی نداریم.
2ـ جسمی که حرکت می کند چه خودش چه جزئش ممکن نیست نامتناهی باشد.
ما وارد عنوان اول شدیم و توضیحی که دادیم مربوط به عنوان اول بود و استدلال هم مربوط به عنوان اول بود ولی الان وارد اثبات عنوان اول می شویم و در ضمن آن به عنوان دوم می پردازیم یعنی از اینجا گویا وارد در عنوان دوم بحث می شود.
بیان اجمالی استدلال: در یک مقدمه ثابت می کنیم که جسمِ نامتناهی حرکت نمی کند نه کلش و نه جزئش. این مطلب همان عنوان دوم فصل است. در مقدمه ی بعدی می گو ییم «لکن هم اجسام حرکت می کنند» نتیجه می گیریم که پس جسمِ نامتناهی نداریم. نتیجه ای که بدست آمد همان عنوان اول فصل است. اما صغرایی که ثابت می شود همان عنوان دوم فصل است.
بیان تفصیلی دلیل: ابتدا مصنف حرکت را به دو قسم تقسیم می کند و در جسمِ نامتناهی در مورد هر دو حرکت بحث می کند.
1ـ حرکتی که در آن حرکت، مکان تبدیل می شود.
2ـ حرکتی که در آن حرکت، مکان تبدیل نمی شود.
حرکت اگر حرکت مستقیم باشد مکان در آن تبدیل می شود و حرکت اگر حرکت دورانی باشد مکان در آن تبدیل نمی شود مصنف ابتدا بحث را در حرکتی که استبدال مکان دارد شروع می کند و در صفحه 214 سطر 3 بیان می کند. «اما الحرکه الاخری التی لایستبدل بها المکان فهی المستدیره»
پس مصنف در مورد غیر متناهی هر دو نوع حرکت را مطرح می کند و بحث می کند و ثابت می کند که جرم نامتناهی، متحرک نیست یعنی صغرای آن استدلالی که توضیح دادیم اثبات می شود. بعدا کبری و نتیجه ضمیمه می شود. پس حدود چند جلسه درباره صغری بحث داریم یعنی کاری نداریم به اینکه جسم متناهی است یا نامتناهی است بلکه بحث ما در این است که جسمِ نامتناهی حرکت می کند یا نمی کند. اما در جایی که حرکت، حرکتی باشد که همراه با استبدال مکان باشد چندین دلیل می آورد که جسمِ نامتناهی نمی تواند حرکت کند که این دلایل را در ادامه بیان می کنیم.
توضیح عبارت
«و لنبدا فی نمط آخر و نقول»
شروع می کنیم در روش دیگری تا اثبات کنیم که جسم یا مقدار یا عدد نامتناهی نداریم ولی در این نمط، ابتدا باید بیان کنیم که جسمِ نامتناهی حرکت نمی کند و لذا وارد در این بحث می شویم.
«انه لایجور ان یکون جرم لا نهایه له متحرکا»
جایز نیست جرمی که بی نهایت است حرکت کند.
«و ذلک ان الحرکه لاتعقل الا علی احد وجهین»
«ذلک»: اینکه حرکت برای جرم نامتناهی ممنوع است
ترجمه: اینکه حرکت برای جرم نامتناهی ممنوع است بیانش این است که حرکت تعقل نمی شود مگر بر یکی از دو وجه.
«حرکه یکون فیها استبدال مکان و حرکه لایکون فیها استبدال مکان»
وجه اول، حرکتی است که در آن، استبدال مکان است که همان حرکت مستقیم است. وجه دوم، حرکتی که در آن، استبدال مکان نیست که همان حرکت استداره است.
صفحه 212 سطر 16 قوله «فاما الحرکه التی»
عِدلِ «فاماالحرکه...» در صفحه 214 سطر سوم می آید چنانکه اشاره کردیم بحث ما در حرکت مستقیم است که استبدال مکان دارد. یعنی جسمِ نامتناهی نمی تواند حرکت مستقیم کند. بر این مطلب دلایل متعددی داریم. وارد دلیل اول می شویم.
بیان دلیل اول: این نامتناهی، یا نامتناهی من تمام الجهات است یا نامتناهی من بعض الجهات است این دو فرض وجود دارد که درباره هر دو فرض بحث می کنیم. دقت می کنید که حرکت را تقسیم نمی کنیم و نمی گوییم حرکت یا طبیعی است یا قسری است بلکه در استدلال بعدی حرکت را تقسیم می کنیم و بحث می کنیم. اما در این استدلالِ اول، خودِ نامتناهی تقسیم می شود و گفته می شود نامتناهی، یا من جمیع الجهات نامتناهی است یا من جمیع الجهات نامتناهی نیست بلکه بعض الجهات نامتناهی است.
صورت اول: جسمِ نامتناهی، من جمیع الجهات نامتناهی باشد.
حکم صورت اول: جسم نامتناهی، من جمیع الجهات نمی تواند استبدال مکان داشته باشد چون به خاطر اینکه همه مکان ها را پُر کرده نامتناهی است. زیرا جسم نامتناهی، دارای مکان نامتناهی است و وقتی همه مکان ها را پُر کرده مکان دیگری وجود ندارد که بخواهد از مکانی به مکان دیگر منتقل شود پس روشن است که نمی تواند حرکت کند.
صورت دوم: جسم نامتناهی، من بعض الجهات نامتناهی است و من بعض الجهات متناهی است مثلا فرض کنید از طرفِ منتها نامتناهی است و از طرف مبتدا متناهی است یا برعکس فرض کن.
حکم صورت دوم: این جسم می خواهد حرکت کند آیا انتقال مکان تحقق پیدا می کند یا نه؟ چون بخشی از مکان خالی است زیرا از مبتدا تا منتها را پُر کرده است اما از منتها به بعد را پُر نکرده است و چون از منتها به بعد را پُر نکرده است لذا مکانِ خالی وجود دارد و می تواند مکان خالی را پُر کند و از مکانی به مکانی منتقل شود ولی دو حالت پیدا می کند.
حالت اول: از آن طرف که نامتناهی است خالی نمی کند.
حکم: در اینصورت انتقال مکان پیدا نکرد. بله نمو کرد یعنی از این طرف که مقطوع بود رشد کرد و حرکت مکانی نکرد. چون اگر حرکت مکانی می کرد چون جسم، جسمِ متصل بود وقتی یک طرفِ آن انتقال پیدا کنید طرف دیگرش هم انتقال پیدا می کند چون این جسم، یک جسم متصل است نه منفصل.
این صورت محل بحث ما نیست چون محل بحث ما در حرکت کمّی نیست بلکه در حرکت إینی و مکانی است زیرا این جسم حرکت نموّی و کمّی کرد.
حالت دوم: از آن طرف که نامتناهی است جابجا شد و جایی را خالی کرد.
حکم: همین که می گویید جایی را خالی کرد معلوم می شود آن طرف که نامتناهی فرض شده بود نامتناهی نیست بلکه متناهی بوده است که یک قسمت آن خالی شده است.
پس این سه فرض رسیدگی شد و به محذور افتادیم چون در یک فرض، اصلا حرکت واقع نشد. در یک فرض، حرکتِ مورد بحث واقع نشد و در یک فرض، حرکت به همراه تناهی واقع شد پس در هیچ جا نتوانستیم عدم تناهی را حفظ کنیم و حرکت را تمام کنیم. بنابراین جسم نامتناهی نمی تواند حرکت کند چون تصویری برای حرکتش نداریم.
نکته: دو مساله وجود دارد:
1ـ عدم تناهی انقسام.
2ـ عدم تناهی ابعاد.
الان بحث ما در عدم تناهی انقسام نیست چون عدم تناهی انقسام را مصنف قبول داشت. الان بحث ما در چون عدم تناهی ابعاد است که مصنف قبول ندارد. و ممکن است کسی قائل به عدم تناهی جسم باشد ولی عدم تناهی جسم را امروزه هم کسی نمی گوید بله عدم تناهی فضا را قائل هستند. مصنف می گوید مقدار نامتناهی هم نداریم. امروزه که می گویند فضای نامتناهی داریم با حرفهای مصنف نمی سازد. دو مساله در اینجا وجود دارد:
1ـ جسم نامتناهی داریم یا نداریم؟
2ـ فضای نامتناهی داریم یا نداریم؟
مصنف هر دو را باطل می کند و ایشان بُعدِ نامتناهی را قائل نیست. الان مصنف درباره جسم بحث می کند و می گوید اگر جسم نامتناهی داشتیم نمی تواند حرکت کند. چون تعبیر به الجرم غیر المتناهی» کرد البته بحث ایشان در فضا هم می آید چون دلیل دوم ناظر به جرم است اما دلیل اول ناظر به جرم و بُعد هر دو است.
توضیح عبارت
«اما ان کان غیر متناه من جمیع الجهات»
اگر آن جرم، غیر متناهی از تمام جهات بود نمی تواند حرکتی که در آن حرکت، استبدال مکان است انجام دهد.
«فلانه لایخلو عنه مکان حتی یستبدله»
ضمیر «عنه» به «جسم» بر می گردد.
این عبارت علت برای عدم جواز حرکت است.
مکان خالی نداریم تا این جسم متحرک آن مکان را تبدیل کند و مکان دیگری را اشغال کند غیر از مکانی را که قبلا اشغال می کرده است مکان دیگری باقی نمانده که بخواهد اشغال کند.
«و اما ان کان غیرمتناهی من جهه دون جهه فربما المکن ان یُتَصَوَّر عنه فراغ»
اما اگر آن جسمی که استبدال مکان می کند یا می خواهد استبدال مکان کند غیر متناهی از یک جهتی «مثلا ابتدا» است و نه از جهت دیگر «مثلا انتها» چنین جسمی ممکن است در مورد او جای خالی تصور شود که این، پُر نکرده باشد.
«ان یتصور عنه فراغ»: یعنی فضایی لحاظ شود که از این جسم، پُر نشده و فراغ حاصل است که این جسم بتواند در آن حرکت کند.
علت آمدن «فربما» این است که ممکن است یک جسم دیگری آن فضا را پر کرده باشد و لذا این جسم نتواند حرکت کند.
«لکنه اذا انتقل الیه لم یخل اما ان یُخلَی عن الجهه المقابله لها او لا یخلی»
ضمیر «لها» به جهتی که دارد پُر می کند بر می گردد که ما از آن تعبیر به «فراغ» کردیم.
لکن اگر این جسم حرکت کرد دو حالت اتفاق می افتد آن فراغ، پر می شود اما آن طرفِ دیگرِ جسم که نامتناهی بوده آیا خالی می شود یا نمی شود؟
ترجمه: لکن این جرم اگر منتقل به آن فراغ شد خالی از این دو فرض نیست. یا پَس می رود از آن طرفی که مقابِل با جهت فراغ است یا آن طرفِ نامتناهی را خالی نمی کند.
«فان لم یُخلِ فما انتقل لکنه ربا ونماء»
اگر این فراغ را که پر می کند آن طرف را خالی نمی کند در اینصورت انتقال مکانی پیدا نکرد لکن این شیء رشد و نمو حرکت کمّی کرده نه حرکت مکانی.
«و ان انتقل و اخلی فالجهه غیر المتناهیه متناهیه»
اگر این جسم به جهت خالی منتقل شد و آن جهتِ پُر را خالی کرد آن جهتی که فرض کردید غیر متناهی است الان معلوم شد که متناهی است.



[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص212،س15، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo