< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

93/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان حکم معنای سوم لفظ «اول»/ مسافات و حرکات و ازمنه، اول جزء ندارند.
«و ذلک ان الجزء فی المتصل انما یفرض بالفعل بتعیین الحدود علی احد الوجوه المذکوره»[1]
بحث در این داشتیم که حرکت، اوّل ندارد. سه معنا برای «اول» گفتیم و هر سه را از حرکت نفی کردیم. درمعنای سوم گفته بودیم اصغرالحرکات را اول قرار می دهیم ولی این را هم رد کردیم و گفتیم که اصغر الحرکات نداریم. بحثی که از دیروز شروع شده بود این بود که اصغر الحرکات نداریم. مطلب را به صورت کلی بیان کردیم سپس منتقل به اصغرالحرکات شدیم تا ثابت کنیم که اصغر الحرکات نداریم.
بیان مطلب به صورت کلی: اگر ما مسافت را تقسیم کردیم و به تبع آن، حرکت تقسیم شد و جزئی را به عنوان اولین جزء برای حرکت مشخص کردیم آن جزء دوباره قابل تقسیم است و لازم می آید با تقسیم او، اوّلِ دیگری پیدا شود و معلوم گردد آنچه که اول فرض کردیم اول نبوده است. سپس به بحث اصغر الحرکات رسیدند.
بیان مطلب در اصغر الحرکات: اصغر الحرکات را هم به همین بیان می توان تقسیم کرد که معلوم می شود آنچه فرض کردیم اصغر الحرکات بوده اصغر الحرکات نبوده است.
اگر طرفِ حرکت را اصغر الحرکات قرار داید قبول داریم که تقسیم نمی شود چون طرف، قابل انقسام نیست ولی طرف، اصلا حرکت نیست که بتوان به آن اصغر الحرکات اطلاق کرد و اگر جزء را اصغر الحرکات قرار دادید این جزء، حرکت است ولی همین جزء که به آن اصغر الحرکات گفتید باز هم قابل تجزیه است. چون اگر جزء باشد با توجه به اینکه ما جزء لا یتجزی نداریم باید آن را تجزیه کنیم. تجزیه به حسب احتمال «احتمال یعنی تحمل»، متوقف نمی شود و تجزیه می شود. اما به حسب تفریق و تقطیعِ بالفعل ممکن است تجزیه نشود اینکه به حسب احتمال، تجزیه می شود یعنی این جزء تحمل تجزیه را دارد و لو ما نتوانیم آن را تجزیه کنیم اما به حسب تقطیع و تفریق تجزیه نمی شود چون اینقدر ریز است که امکان جدا کردن برای ما وجود ندارد پس تجزیه در یک زمانی متوقف می شود ولی این، توقفِ تجزیه نیست بلکه توقفِ تفریق و تقطیع است؛ اما به حسب احتمال «یعنی به حسب اینکه جزء، تحمل تجزیه دارد» تجزیه هیچ وقت متوقف نمی شود چون این تحمّل، لا الی نهایه هست. پس اینچنین تجزیه ای هم لا الی نهایه است.
در اصغر الحرکات چون جزء قرار داده شده همین حرف زده می شود و گفته می شود تقطیعش ممکن نیست اما به حسب احتمال قابلیت تقسیم را دارد.
مصنف بحثش به صورت مطلق بود و در همین قسمت اخیر که شروع بحث امروز ما است باز هم بحثش مطلق است و به اصغرالحرکات کاری ندارد بلکه به جزء کار دارد و آن جزء می خواهد اصغر الحرکات باشد یا نباشد. یعنی مطلب به این صورت بیان می شود که اگر جزءِ حرکت متصل را بدست آوردید می توانید به حسب احتمال آن را تجزیه کنید. چون این مطلب را به صورت کلی بیان می کند. در آخر بحث، این نکته را اشاره می کند که فرقی بین این جزء و آن جزء نیست بنابراین اگر جزء، اصغر الحرکات باشد حکم همان جزء های دیگر را دارد.
مصنف به اینجا که می رسد بیان می کند اول برای حرکت نداریم مگر اول را طرف قرار دهیم. طرف هم حرکت نیست تا آن را اولِ حرکت قرار داد نتیجه این می شود که اولِ حرکت در حرکت متصل وجود ندارد.
اما اگر کسی حرکت ها را قطعه قطعه کند یعنی طرف حرکت را بگیرد و تکرار کند و بگوید حرکت، از چیدن این طرف ها کنار یکدیگر درست شده است در اینصورت نمی توان تقسیم کرد چون هر جزئی از این حرکت، طرف است مثل اینکه یک خط را از نقاط درست کنید.
سوال این است که آیا می توان حرکت را از تشافع اطراف حرکت، کنار یکدیگر درست کرد؟
جواب این است که نمی توان درست کرد. اینگونه حرکتی که از منفصلات درست شود اوّل دارد ولی چنین حرکتی وجود ندارد آنچه وجود دارد حرکت متصل است.
با این توضیحات روشن شد قید «متصله» که در جلسه قبل آمده احترازی است زیرا احتراز از حرکتی است که از کنار هم چیدن اطراف درست می شود. این حرکت، اوّل دارد ولی اصلا به آن حرکت گفته نمی شود.
نکته: این یک صورتی بود که فرض کردیم و گفتیم حرکتی را بدست می آوریم که از ترکیب اطراف درست شود اما راه دیگری هم وجود دارد و آن این است که حرکتهای کوتاه را متتالی کنیم «حرکت متتالی یعنی حرکتی که ابتدا و انتهاء دارد» سپس در ابتدای حرکات متتالی چیزی را که قابل انقسام نباشد قرار بدهیم در اینصورت، اوّل پیدا می شود و غیر قابل انقسام است و به آن اصغر الحرکات و اول الحرکات گفته می شود ولی آیا این صورت وجود دارد یا نه؟ در این صورت حرکات متتالیه پیدا می شود که سکون بین آنها فاصله شده که ابتدای آن اصغر الحرکات قرار داده شود. در اینصورت می توان گفت این حرکاتی که د اریم ابتداء و اوّل دارد که اصغر الحرکات است ولی این گونه تصویر کردن از بحث ما فاصله پیدا کرده است چون بحث ما در حرکات نیست بلکه در حرکت است یعنی آیا حرکت، اوّل دارد یا ندارد نه اینکه این حرکاتی که شما کنار هم قرار دادید اوّل دارد یا ندارد؟ چون معلوم است این حرکاتی که شما کنار هم قرار دادید اوّل دارد. یعنی می توان گفت هر قدمی که در یک مسافت بر داشته می شود همراه با این قدم سکون است در اینجا حرکات وجود دارد که از این قدم ها بوجود آمده است. و این حرکات دارای اوّل هستند زیرا قدم اول که اصغر الحرکات نیست اوّل الحرکات است.
لزومی ندارد که حتما الصغر الحرکات را در اوّل قرار بدهیم چون بحث در اصغر الحرکات بود مصنف فرمود اصغر الحرکات را قرار بده. در اینصورت اصغرالحرکات، اوّل می شود ولی در اینجا در واقع، حرکات وجود دارند و می خواهید برای حرکات خودتان، اول درست کنید این، اشکال ندارد ولی آیا خود قدم اول، اوّل حرکت دارد؟ می گوییم اوّل حرکت ندارد.
خلاصه بحث: اگر حرکت متصل داشته باشید درون آن، اصغر الحرکات و اوّل وجود ندارد اما اگر حرکات را متتالی قرار بدهید اگر از اطراف تشکیل شده باشند غلط است زیرا حرکت، درست نمی شود. اگر بخواهید حرکتهایی بیاورید و بین آنها سکون قرار ندهید این، همان حرکت متصل است و حرکات نیست. اما اگر بخواهید حرکاتی درست کنید که تخلل سکنات باشد اگر اوّلِ آن را چه بخواهید اصغر الحرکات قرار بدهید چه نخواهید قرار دهید، اول الحرکات را داریم. اول الحرکات هم می تواند اصغر الحرکات باشد و این هم مورد بحث ما نیست چون حرکات است نه حرکت. زیرا بحث ما در یک حرکت متصله است که اوّل دارد یا ندارد.
نکته: گفته شده بود این مباحث «اینکه اول نداریم» در حرکت توسطیه است یا حرکت قطعیه است؟
عبارت مصنف در صفحه 203 سطر 5 بیان شد که دلالت بر حرکت قطعیه می کند و کاری به حرکت توسطیه ندارد. اینکه حرکت توسطیه اول دارد یا ندارد جزء بحث ما نیست. آنچه ما بحث می کنیم در حرکت قطعیه است. بعضی از شاگردان اشکال کردند که حرکت قطعیه اصلا حرکت نیست زیرا امر ذهنی است. وقتی مراجعه کردیم دیدیم مصنف معتقد است که حرکت قطعیه در خارج موجود است همانطور که حرکت توسطیه در خارج موجود است ولی پیوستگی که در حرکت قطعیه هست ذهنی و لحاظی است اما در خارج، قدم های منقطع برداشته می شود که این قدم، اول و آخر دارد و قدم دوم هم اول و آخر دارد. این قدم های منفصل در ذهن ما متصل می شوند و ما اسم آن را حرکت می گذاریم و الا در خارج، قطعات داریم و قطعات، حرکت نیستند. چون حرکت عبارتست از امر واحد مستمر تدریجی. و این قدم ها واحد مستمر تدریجی نیستند بلکه متعددند که بدنبال هم می آیند. در ذهن ما این قدم ها واحد حساب می شوند یعنی از ابتدا تا آخر را یک امر وا حد می گیریم و می گوییم این امر واحد، مستمر و متدرج است.
اجزاء، در خارجی موجودند ولی مرکبّ، در ذهن است و اجزاء خارجی، حرکت نیستند این مرکّب، حرکت است در ذهن ساخته می شود پس ترکیب برای ذهن است نه اینکه خود حرکت در ذهن باشد. بلکه در خارج اتفاق می افتد اما پیوستگی آن در ذهن است. پس به این معنا که پیوستگی در ذهن است این حرکت در خارج وجود ندارد اما به معنای اینکه قدم ها در خارج است حرکت قطعیه در خارج وجود دارد.
توضیح عبارت
«و ذلک ان الجزء فی المتصل انما یفرض بالفعل بتعیین الحدود علی احد الوجوه المذکوره»
«ذلک»: یعنی اینکه می گوییم اصغر الحرکات نداریم بلکه اصغر الحرکات هم تقسیم می شود.
ترجمه: اینکه می گوییم اصغر الحرکات نداریم بلکه اصغر الحرکات هم تقسیم می شود به این جهت است که جزء اگر در حرکتِ متصل باشد و طرف نباشد می توانید جزء را بالفعل کنید اگر حدود این جزء را تعیین کنید به یکی از وجوهی که ذکر شد «یا با تقطیع یا باعرض یا با فرض»
«و لیس لتعیین الحدود و قوف البته فی الاحتمال»
شما وقتی می خواهید تعیین حد کنید دوباره آن محدودی که حدش را تعیین کردید می توان دوباره تعیین حد جدید کرد و آن را کوچکتر کرد و حد جدیدی درست کرد. وقتی آن که حد جدید درست شد دوباره می توان حد جدید کوچکتر برای آن درست کرد و هکذا ادامه دارد یعنی این تعیین حدود، متوقف نمی شود هر چه حدود کوچکتری تعیین کنید دوباره حق دارید حدود کوچکتری از آن تعیین کنید.
ترجمه: تعیین حدود، توقف نمی کند البته به حسب احتمال.
«انما الوقوف عسی ان یکون للتفریق و التقطیع بالفعل»
در جایی که تفریق و تقطیع می کنید حد را با تقطیع و تفریقِ بالفعل بدست می آورید که در آنجا وقوف حاصل می شود یعنی به جایی می رسید که دیگر نمی توان حد جدید به وسیله تفریق و تقطیع درست کرد. اما می توان حد جدید به وسیله فرض یا عَرَض درست کرد.
ترجمه: حد در اینجا توقف می شود ولی توقفش از جهت تفریق و تقطیع بالفعل است.
«و حینئذ لا یکون متصلا البته»
در این هنگام این اجزاء، متصل نخواهد بود چون آنها را بالفعل، تفریق کردید یعنی برای آن ابتدا و انتهاءِ بالفعل درست کردید و لذا یک حرکت متصل درست نمی شود.
«و یشبه ان یکون هذا التفریق و التقطیع یتناهی الی حدود لایمکن تفریقها و تقطیعها»
به نظر می رسد که تفریق و تقطیع در یک جایی تمام شود یعنی به حدودی برسد که نتوان آن حدود را تفریق و تقطیع کرد.
«و ان امکن فرض قسمه فیها بتعیین الحدود»
اما در همان وقتی که نمی توان این حدود را تفریق و تقطیع کرد می توان این حدود را به نحو دیگر تقسیم کرد مثلا از ناحیه فرض یا عَرََض تقسیم کرد.
ترجمه: «در این حدود«ی که دیگر نمی توان تقسیم کرد» می توان قسمت را فرض کرد اما به تعیین حدود «اما نه اینکه تعیین از ناحیه تقطیع و تفریق باشد که امکانش تمام شده بلکه تعیین حدود از ناحیه دیگر باشد».
تا اینجا معلوم شد که تجزیه متصل به لحاظ تقطیع پایان می پذیرد ولی به لحاظ فرض پایان نمی پذیرد. پس اگر متصلی را بخواهیم تعیین حدود و یا تجزیه کنیم این تجزیه اگر به حسب تقطیع نباشد پایان ندارد. اگر در این جزء پایان ندارد در اجزاء دیگر هم که اسم آن را اصغرالحرکات می گذارید پایان ندارد. زیرا فرقی بین این جزء و اجزاء دیگر وجود ندارد.
«فتجزئه المتصل الذی یقع لا علی وجه التفریق و التقطیع غیر متناه البته»
«الذی» صفت برای «تجزئه» است. «غیر متناه» خبر است.
ترجمه: تجزیه متصل، آن تجزیه ای که بر وجه تفریق و تقطیع نباشد بلکه به وجه دیگر باشد متناهی نیست «اگر در این جزء متناهی نیست در آن جزء هم که اصغر الحرکات است متناهی نیست».
«و اصناف هذه التجزئه فیه متساویه لیس بعضها اولی من بعض»
ضمیر «فیه» به «متصل» بر می گردد.
عبارت «لیس بعضها اولی من بعض» تفسیر «لیس» است.
ترجمه: اصناف این تجزیه در متصل، مساوی است یعنی بعض از این تجزیه ها اولی از بعض دیگر است «اینطور نیست که در فلان جزء بتوانی تجزیه کنی اما در اصغر الحرکات نتوانی تجزیه کنی».
«فاصغر الحرکات لا یعدم هذا النمو»
نسخه صحیح «هذا النحو» است.
اصغر الحرکات، این نوع تجزیه را عادم و فاقد نیست و این نوع تجزیه را می پذیرد و الا آن هم می تواند به حدودِ ریزتر تجزیه شود اما نه حدودی که از ناحیه تقطیع و تفریق درست شود بلکه حدودی که از راههای دیگر درست شود پس اصغر الحرکات را می توان تجزیه کرد و اینکه ما اصغر الحرکاتی که تجزیه نشود را نداریم. و اگر تجزیه شد در خود این اصغر الحرکات که تجزیه شد، اوّلِ دیگر وجود می گیرد و آنچه فرض کردیم اول است از اول بودن در می آید در نتیجه اشکالی که دیروز گفتیم بر می گردد.


[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص205،س12، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo