< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

93/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث اینکه آیا درحرکت و زمان، جزء لا یتجزی داریم؟/ مناسبت مسافات و حرکات و ازمنه با یکدیگر.
«و اما فی سائر الحرکات فان کان لها اجزاء بالفعل مح ان یقال ان جزء التغیر تغیر الجزء»[1]
بحث در این داشتیم که می توا نیم حرکت را به تبع متحرک تقسیم کنیم سپس استثنا کردیم و گفتیم در حرکت مکانی تقسیم حرکت به تبع متحرک، دشوار است و انجام نمی شود الان می خواهیم بگوییم در سایر حرکات می توانیم به تبع متحرک، حرکت را تقسیم کنیم مثال به کیف می زنیم و می گوییم جسمی را ملاحظه می کنیم که از رنگی به رنگ دیگر منتقل می شود یعنی حرکت می کند. فرض می کنیم این جسم دارای اجزاء بالفعل باشد سپس این اجزاء حرکت می کنند و در رنگ تغییر می کنند با تغییر اینها کل هم تغییر می کند یعنی کلّ این اجزاء را اگر جمع کنید کلِّ آن جسم می شود. کلّ تغیّر هایی را هم که برای اجزاء هستند اگر جمع کنیم تغیّر الجسم می شود هر قسمتی از این تغیر را که برای جسم است می توانید به جزء جسم اسناد دهید یعنی حرکت یا تغیری را که این جسم انجام داده به تبع اجزاء خود جسم می توانید تجزیه کنید مثلا فرض کنید یک سیب می خواهد از رنگ سبز به رنگ زرد منتقل شود تمام اجزائش اینچنین است. ما معتقدیم که اجزائش بالقوه اند اما اگر کسی اجزاء را بالفعل دید مثلا برای این سیب، 10 جزء قائل شد این 10 جزء از سبزی به سمت زردی می روند یعنی تغییر می کنند خود سیب هم از سبزی به سمت زردی می رود یعنی تغییر می کند. آن تغییر کلی که برای سیب اتفاق افتاده است حرکت سیب است. خود سیب وقتی به 10 قسم تقسیم شد می توانیم آن حرکت و تغیر را هم به 10 قسم تقسیم کنیم و هر قسمی را در مقابل جزئی قرار بدهیم و بگوییم این اجزاء را وقتی جمع کنیم مجموع متحرک درست می شود. تغیّر های جزء را هم اگر جمع کنیم تغیر الکل درست می شود. این مطالب را در جلسه قبل و دو جلسه قبل توضیح دادیم. این مطلب را هم اشاره کردیم که زمان در این تقسیم مطرح نمی شود یعنی ما حرکت را به تبع تقسیم متحرک، تقسیم می کنیم اما زمان حرکت، تقسیم نمی شود. اینطور نیست که هر جزئی از زمان را بتوانیم به جزئی از متحرک نسبت دهیم بلکه همه این یکساعت هم برای این جزء است هم برای آن جزء است یعنی هر جزئی را که ملاحظه کنید یکساعت طول کشیده تا از این رنگ به رنگ دیگر منتقل شده است نه اینکه 10 تا جزء هر کدامشان 6 دقیقه طول بکشد و این 10 جزء با هم 60 دقیقه طول بکشد. اگر اینطور بود زمان هم تقسیم می شد ولی زمان تقسیم نمی شود. نمی توانیم زمان را تقسیم کنیم و هر قسمی را زمانِ تغییر جزئی قرار بدهیم یعنی هر کدام از این اجزاء در آن یکساعت تغییر رنگ دادند نه اینکه هر کدام از این اجزاء در جزئی از یکساعت، تغییر داده باشند تا بتوانیم زمان را به تبع متحرک تقسیم کنیم بلکه فقط حرکت به تبع متحرک تقسیم می شود. این تمام مطالبی است که مصنف فرموده. اشاره کردیم که مصنف، همانطور که اجزاء متحرک را جمع می کند و کلّ متحرک، درست می شود تغیرها را هم جمع می کند و تغیّر کلی درست می شود و این تغیر کلی اگر درست شود هر قسمی از آن در مقابل جزئی از متحرک واقع می شود یعنی گفته می شود این تغیّر برای آن جزء است و آن تغیر هم برای آن جزء دیگر است و تغیرها را که جمع کنید مجموعه را باید بر مجموعه اطلاق کنید. عبارت مصنف این است که وقتی تغیر ها را جمع کردید این مجموعه تغیر ها را بر چه چیزی حمل می کنید؟ بر جزء نمی توانید حمل کنید اما بر اجزاء می توانید حمل کنید. بر کل هم می تو انید حمل کنید. سپس می فرماید اگربخواهید بر اجزاء حمل کنید به دو صورت می تو انید حمل کنید:
1 ـ جزء ٌ جزءٌ را ملاحظه کنید.
2 ـ همه اجزاء را با هم ملاحظه کنید.
اگر جزء ٌ جزءٌ را ملاحظه کنید معنایش این است که مجموع تغیر برای هر جزء است. و این صحیح نیست پس باید بر اجزاء که جمع هستند مجموع تغیر را حمل کنید چون وقتی اجزاء جمع هستند همان کلّ خواهند بود و لذا موضوع این مجموعه تغیر، کلّ خواهد بود ولی موضوع برای هر تک تک از این اجزاء که مجموعه را درست کردند اجزاء متحرک است یعنی هر کدام از این اجزاءِ تغیر را بر جزئی از متحرک حمل می کنید و مجموع این تغیر ها را بر جزء نمی توانید حمل کنید باید بر اجزاء وقتی که جمع شدند «یعنی بر کل» حمل کنید. پس کل متحرک دارای کل این تغیر است و اجزاء متغیر هر یک، دارای جزئی از این تغیر هستند.
نکته: اگر اجزاء متحرک را بالفعل بگیرید توضیحش همین است که بیان کردیم اما اگر اجزاء متحرک را بالقوه بگیرید اشکالی ندارد چون اگر اجزاء متحرک را بالقوه بگیرید اجزاء حرکت هم بالقوه می شود ما می گوییم حرکت، به تبع متحرک تقسیم می شود اگر تقسیم متحرک، بالفعل است حرکتی که به تبع متحرک است تقسیمش بالفعل می شود اگر تقسیم متحرک بالقوه است حرکتی که تبع متحرک است تقتسیمش بالقوه می شود.
توضیح عبارت
«و اما فی سائر الحرکات فان کان لها اجزاء بالفعل صح ان یقال ان جزء التغیر تغیر الجزء»
این تبعیت حرکت برای متحرک در حرکت مکانی پذیرفته نشد. اما در سائر حرکات را با این عبارت بیان می کند.
نسخه های خطی را نگاه کردم در همه آنها عبارت «اما فی سائر الحرکات» دارد و در هیچکدام «فی سائر المتحرکات» ندارد. بنابراین ناچاریم ضمیر «لها» را به «حرکات» بر گردانیم به اعتبار متحرکات. یعنی در ضمیر «لها» باید استخدام قائل شویم. در خط بعد می فرماید «و ان کان لها اجزاء بالقوه» ضمیر «لها» در این عبارت آیا به حرکات بر می گردد یا به متحرکات بر می گردد؟ به متحرکات بر می گردد دلیلش هم این است که «ان کان للمتحرکات اجزاء بالقوه فللحرکه ایضا اجزاء بالقوه». ضمیر «لها» را به حرکات نمی توان برگرداند و الا عبارت اینطور می شود «و ان کان للحرکات اجزاء بالقوه فللحرکه ایضا اجزاء بالقوه که عبارت غلط می شود. لذا ضمیر «لها» در این عبارت «و ان کان لها اجزاء بالقوه» به متحرکات بر می گردد پس ضمیر «لها» در عبارت «فان لها اجزاء بالفعل» هم به متحرکات باید بر گرد ولی در نسخه خطی عبارت «اما فی سائر الحرکات» آمده لذا باید در ضمیر، استخدام قائل شد یعنی ضمیر «لها» را به حرکات بر گردانیم به اعتبار متحرکات یعنی اینگونه بگوییم: اما در سائر حرکات، اگر متحرکات اجزاء بالفعل دارند حکمشان به این صورت است و اگر متحرکات اجزاء بالقوه دارند حکمشان به آن صورت است در اینصورت، عبارت روان می شود.
ترجمه: اما در سائر حرکات اگر برای آن متحرکات اجزاء بالفعل وجود داشته باشد صحیح است گفته شود جزء تغیر، تغیر جزء است.
«جزء التغیر تغیر الجزء»: یعنی تغیر را تجزیه کنید هر جزئی از این تغیر در مقابل جزئی از متغیر قرار می گیرد پس جزء این تغیر، تغیر همان جزء متغیر می شود جزئی که متغیر است تغیرش، جزئی از مجموعه تغیر است پس جزء تغیر، تغیر است برای جزء این متغیر، شما یک تغیر «تغیر به معنای حرکت است» را توجه کنید و آن را تجزیه کنید جزئی از این تغیر را نسبت به جزئی از متغیر می دهید پس جزء تغیر، تغیرِ جزء است یعنی تغیر برای جزء است این تعبیری که مصنف کرده و نگفته «تغیر جزء، جزء تغیر است» بلکه بر عکس گفته و فرموده «جزء تغیر، تغیر جزء است» نشان می دهد که ضمیر «لها» را به خود حرکت برگردانده و استخدام قائل نشده است یعنی اگر حرکات و تغیر اجزاء دارد هر جزئی از تغیر در برابر جزئی از متغیر است. یعنی می گوید اگر اجزاء برای تغیر داریم هر جزئی از این اجزاء تغیر در برابر جزئی از متغیر است یعنی جزء تغیر، تغیر جزء است ولی از نظر محتوا باید استخدام باشد.
«فی سائر الحرکات»: مراد، غیر از حرکت مکانی است که در خطوط قبل استثنا کردیم.
ترجمه: غیر از حرکت مکانی بقیه اجزاء اگر اجزاء بالفعل دارند صحیح است که گفته شود هر جزئی از این حرکت، حرکت مخصوص برای جزئی از این متحرک است «سپس این حرکتهای مخصوص را جمع کنید اصل حرکت بدست می آید بدون اینکه اضافه بیاورد چون زمان آنها فرقی نمی کند»

«و ان کان لها اجزاء بالقوه فللحرکه ایضا اجزاء بالقوه»
اگر برای متحرکات اجزاء بالقوه باشد حرکت هم اجزاء بالقوه دارد اما به چه صورت اجزاء بالقوه دارد؟ یا عبارت «لو فصلت» بیان می کند.
«لو فصلت لکان بازاء کل جزء من المتغیر تغیر یخصه هو جزء تغیر الکل»
این عبارت تفسیر عبارت قبل است یعنی اگر این حرکت را جدا کنید و تجزیه و تقسیم کنید در ازاء هر جزئی از متغیر و متحرک، تغیری دارید که مخصوص خود همین جزء است.
بالاخره این جزء هم داشته تغییر می کرده اگر تغییر نمی کرد رنگ کل این جسم عوض نمی شود این جزء هم دارد تغییر می کند اگر تغییر نمی کرد این بخش از جسم به همان رنگ قبل باقی می ماند و بقیه اش تغییر می کرد در حالی که ما می بینیم این هم عوض شده پس معلوم می شود که جزء جزء دارند عوض می شوند و همین جزء جزء ها که عوض شدند کل را عوض می کنند پس در این تغیر کلی که شما دارید اگر تجزه اش کنید در مقابل هر جزئی، جزئی از این تغییر قرار می گیرد چون بالاخره تغیر برای اجزاء حاصل شده است و نمی توانید تغیر را برای اجزاء نفی کنید وقتی تغیر برای اجزاء حاصل شده باید تغییرِ مخصوصِ اجزاء را به خودش نسبت بدهید و این تغییرات را جمع کنید تا تغیر کل درست شود.
و ان کان لها اجزاء بالقوه: اگر برای متحرکات اجزاء بالقوه باشد برای حرکت همچنین اجزاء بالقوه است به این صورت که اگر این حرکت جدا شود در ازاء هر جزئی از آن متحرک، تغیر و تحرکی مخصوص همان جزء است که آن تغیر مخصوص، جزء تغیر کلّ است «اما به چه علت جزء تغیّر کل است؟ به تعبیر مصنف این می شود که چون این تغیر و آن تغیر و آن تغیر دیگر را جمع کردیم و کلّ تغیر به وجود آمد»
«فان من هذا التغیر الذی فی هذه الجزء و من ذلک التغیر الذی فی ذلک الجزء ما یحصل مجموع تغیر الکل»
«من هذا التغیر» و «من ذلک التغیر» متعلق به «یحصل» است.
«ما» در «یحصل» زائده است و ابن سینا در این گونه موارد «ما» زائده می آ ورد.
از این تغیری که در این جزء اول است و از آن تغیری که در جزء دیگر است «از این تغیر های مخصوص اجزاء» مجموع تغیر حاصل می شود. «یعنی از تغیرهای خاصی که هر کدام مخصوصِ جزئی هستند وقتی جمع شوند مجموع درست می شود یعنی کلّ تغیر درست می شود»
«اذ تلک الجمله المجتمعه جمله تغیر»
مراد از «الجمله» مجموع تغیرات «و حرکات» است نه مجموع متغیرات.
وقتی مجموعه تغیرها را آوردید این مجموعه باید بر چیزی حمل شود. بر جزء جزء حمل نمی شود. بر اجزاء که همان کل هستند حمل می شود پس کلّ، تغییر کرده است یعنی این تغیّرات در آخر که مجموع شدند بر کل حمل می شوند نه بر جزء. بله اگر یکی یکی حساب کنی بر جزء حمل می شوند ولی وقتی آنها را جمع کردی بر کل حمل می شوند.
ترجمه: این مجموعه تغیرات که با هم جمع شدند مجموعه یک تغیّرند.
«و جمله التغیر تغیر»
مجموعه تغیرهای کوچک هم یک تغییر جمعی است. یعنی همانطور که آن جزء جزء، تغیر بودند این مجموعه ای که از آن تغیرات جزئی به وجود آمده آن هم تغیر است.
تا اینجا روشن شد که تغیری هست که اسم آن را تغیر کل می گذاریم. این تغیری که اسمش کل است روی چه چیز می خواهد حمل شود؟ روی جزء جزء حمل نمی شود پس باید روی اجزاء حمل شود لذا کلّ متحرک، کل تغیر را گرفت. جزء متغیر، جزء تغیر را گرفت حال وقتی تغیرها را جمع کردیم نتوانستیم آن را بر جزء حمل کنیم لذا بر کل حمل کردیم و کلّ متحرک، کلّ حرکت را گرفت. و جزء متحرک، جزء حرکت را گرفت.
«و کل تغیر فهو لشیء»
هر تغیری بالاخره یک موضوعی دارد و برای یک شیئی است که آن شیء، موضوع تغیر می شود.
«و لا شی یحمل هذه التغیرات الا الکل و الاجزاء»
نسخه صحیح «هذه التغیرات علیه الا الکل» است. و ضمیر آن به شی بر می گردد.
ترجمه: چیزی نداریم که این تغیرات مجموعی را حمل بر آن کنیم مگر کل و اجزاء «یعنی موضوع این تغیری که ما اسمش را کل می گذاریم یا کلّ متحرک است یا اجزاء متحرک است و فرض دیگری نداریم. اجزاء به معنای جزء جزء مراد است نه اینکه اجزاء به معنای مجموعه مراد باشد چون اجزاء به معنای مجموعه همان کل است.
«و لیس لجزء جزء»
نیست مجموع تغیرات برای جزء جزء «یعنی جزء جزء نمی تواند مجموع تغیرات را داشته باشد چون نمی توان بر یک جزء مجموع تغیرات را حمل کرد هر جزئی تغیّر مخصوص خودش را قبول می کند نه تغیرات دیگر را. این مجموعه تغیرات یک بخش آن برای این جزء است و بقیه تغیرات برای اجزای دیگر است و نمی توان بر این جزء حمل کرد.
«فهو للکل»
این مجموعه تغیرات برای کل است. تا اینجا ثابت شد که کلِّ متحرک، کلّ ِمتغیر را واجد شد و جزء متحرک هم جزء متغیر را واجد شد پس حرکت و تغیّر به تقسیم متحرک، تقسیم شد. اگر متحرک را بالقوه تقسیم کنید حرکت هم بالقوه تقسیم می شود اگر متحرک را بالفعل تقسیم کنید حرکت هم بالفعل تقسیم می شود سپس حرکت، تابع متحرک شد البته حرکتی که حرکت مکانی نیست.
«و لما کان کل حرکه»
این عبارت باید سر خط نوشته شود. در عنوان فصل دو مطلب داشتیم:
مطلب اول در مناسبات مسافات و حرکات و ازمنه بود که بحث آن تمام شد.
مطلب دوم این بود که هیچ یک از مسافات و حرکات و ازمنه اول جزء ندارد از عبارت «و لما کان» وارد مطلب دوم می شود.



[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص204،س1، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo