< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

93/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث اینکه آیا درحرکت و زمان جزء لا یتجزی داریم؟ مناسبت مسافات وحرکات و ازمنه با یکدیگر.
«لکن الحرکه یعرض لها ضرب من الانقسام لایطابقها الزمان»[1]
نکته مربوط به جلسه قبل: در دلیل دوم مصنف بیان کرد که حرکت یا سریع است یا بطیء است از طریق حرکت، شروع کرد و مسافت را تقسیم کرد از همین طریق هم، زمان را تقسیم کرد ولی بعداً که به خود حرکت رسید حرکت را تابع این دو قرار داد و گفت: حرکت هم مثل اینها تقسیم می شود. توجه کنید که در اینجا به ذهن شما این مطلب خطور نکند که آنچه که مقدماً شروع شد در پایان نتیجه گرفته شد. اگر ما حرکت را مقدماً تقسیم کردیم چرا به تبع بقیه، تقسیمش را نتیجه گرفتیم در حالی که او برای بقیه تقسیم درست کرد چگونه تقسیمِ خودش تابع آنها شد؟
جواب این است که توجه کنید مصنف از تقسیم حرکت شروع نکرد بلکه از سرعت و بطو حرکت شروع کرد و با سرعت و بطو حرکت، مسافت و زمان را تقسیم کرد ولی خود حرکت هنوز تقسیم نشده است سپس به تبع مسافت و زمان، حرکت را تقسیم کرد. یعنی مطلب را با تقسیم حرکت شروع نکرد بلکه با سرعت و بطو حرکت شروع کرد و گفت حرکت، سرعت و بطو دارد پس مسافت تقسیم می شود پس زمان تقسیم می شود پس خود حرکت تقسیم می شود. اگر گفته بود حرکت، تقسیم می شود پس مسافت تقسیم میشود پس زمان تقسیم می شود دیگر نمی توانست بگوید که پس حرکت تقسیم می شود چون تقسیم حرکت را مقدمه قرار داده بود. اما در اینجا این کار را نکرد و سرعت و بطو را مقدمه قرار داد و تقسیم حرکت را نتیجه قرار داد.
بحث امروز: بحث در این بود که همانطور که مسافت تقسیم می شود و جزء لا یتجزی برای مسافت نداریم و همچنین حرکت و زمان هم تقسیم می شوند لا الی نهایه. و ما جزء لا یتجزایی برای حرکت و زمان نداریم. این مطلب را به دو دلیل اثبات کردیم الان وارد مطلب دیگری می شویم. در انتهای دلیل دوم اینطور گفته شد که وقتی مسافت و زمان تقسیم شد حرکت به تبع این دو تقسیم می شود در دلیل اول هم گفته شد اگر مسافت، تقسیم شد حرکت و زمان تقسیم می شود. بالاخره بین این سه امر «یعنی مسافت، حرکت و زمان» ارتباط قائل شدیم یکی را که متجزی دیدیم بقیه را هم بالتبع متجزی کردیم. حال در دلیل اول، مسافت را متجزی کردیم و به تبع آن، حرکت و زمان را متجزی کردیم در دلیل دوم مسافت را متجزی کردیم بعداً زمان را متجزی کردیم و به تبع این دو زمان را متجزی کردیم. گویا به ذهن اینگونه می رسد که این سه با هم هستند مصنف مطلبی را شروع می کند که در آن مطلب، حرکت تقسیم می شود و زمان تقسیم نمی شود. این تبعیتی که از آن دو دلیل استفاده شد در اینجا تخریب می شود. پس روشن شد که چرا این مطلب را مصنف با عبارت «لکن» شروع می کند. چون از دو دلیل قبل تبعیت فهمیده شد و فهمیده شد هر جا حرکت تقسیم شد زمان هم تقسیم می شود و بالعکس. مصنف می فرماید: لکن یک نوع تقسیمی برای حرکت داریم که آن تقسیم در زمان نیست. گاهی از طریق تقسیم متحرک، حرکت را تقسیم می کنیم تا الان مسافت، منشا تقسیم می شد و متحرک، مطرح نبود الان می خواهیم متحرک را منشاء تقسیم کنیم و از تقسیم متحرک، حرکت تقسیم شود ولی این تقسیم که حرکت را تقسیم می کند زمان را تقسیم نمی کند.
بیان مثال: یک سیبی داریم که فرض کنید سبز است و بعداً زرد و سپس سرخ شده است و مثلا حدود یکساعت طول کشیده است. متحرک، سیب است که در کیف خودش حرکت می کند حرکت، تبدّلِ این کیف است. ما سیب «یعنی متحرک» را به اجزایی تقسیم می کنیم مثلا فرض کنید این سیب را به 10 جزء تقسیم می کنیم. هر جزء از سیب، یکساعت طول کشیده تا زرد شود. 10 جزء از سیب، یکساعت طول کشیده تا زرد شود نه اینکه 10 ساعت طول کشیده باشد تا زرد شود. یعنی تبدیل سبزی به زردی برای تمام اجزاء این سیب یکساعت طول کشیده است اما اجزاء تقسیم شدند ولی زمانِ تبدیل آنها تقسیم نشد. تبدلِ این جزء، یک جزء از تبدّلِ کلّ است. تبدّل آن جزء دیگر هم جزء دیگر از تبدّل کلّ است تبدّل آن جزء سوم هم جزء دیگر از تبدّل کل است. متحرک به 10 جزء تقسیم شد. تبدّلش هم که همان حرکت است به 10 جزء تقسیم شد «یعنی به 10 تا تبدّل و تغیر تقسیم شد» اگر این 10 تا تبدل را کنار هم بگذارید تغیّر کلّ می شود. اما زمان تقسیم نشد و زمان همان یکساعت است اینطور نیست که یکساعت برای این جزء باشد و یک ساعت برای آن جزء باشد و همه را جمع کنید تا 10 ساعت شود اما می توان گفت که یک جزءِ تبدل برای این بود و جزء دیگر تبدل برای آن بود اگر ا ینها را جمع کنید کلِّ تبدّل حاصل می شود.
ممکن است گفته شود هر تبدلی که در یکساعت اتفاق افتاده 60 دقیقه بود، ما الان این را لحاظ نمی کنیم. این تقسیم را قبول داریم بالاخره حرکتی که از سبزی به زردی شروع شده به تدریج می آمده. دقیقه اول یک ذره زرد شده دقیقه دوم یک ذره دیگر زرد شده تا 60 دقیقه گذشته و به طور کامل زرد شده است. این، تقسیم حرکت و زمان است ما به این کاری نداریم ما می خواهیم بگوییم این یک جزء از ابتدای سبزی تا آخر زردی یکساعت طول کشیده و این یکساعت را یک جزء حرکت قرار می دهیم. برای جزء دوم از سیب هم که از سبزی به زردی رفته همان یکساعت طول کشیده نه اینکه یک ساعت دیگر طول کشیده باشد.
پس متغیر که سیب می باشد به 10 متغیر تقسیم شد. با آمدن 10 تا متغیر، 10 تا تغیّر درست شد و تغیر همان حرکت است یعنی وقتی متغیر یا متحرک را به 10 متحرک و متغیر تقسیم کردید 10 تا حرکت و 10 تا تبدل و تغیر پیدا کردید اما زمان، 10 تا نمی شود همان یکساعت که برای تغیر این سیب از سبزی به زردی صرف شده بود و به عبارت دیگر برای تغیر 10 قطعه سیب از سبزی به زردی صرف شده بود همان یکساعت کافی بود و بیش از این احتیاج نبود.
پس خلاصه این شد که یک سیب داریم که مثلا 10 جزء دارد وقتی تغییر می کند 10 تغیّر در آن اتفاق می افتد ولی همه تغیرها در یکساعت انجام می شوند. تقسیم به لحاظ متغیّر است که این تقسیم به لحاظ متغیّر در زمان واقع نمی شود. یعنی وقتی سیب را به 10 جزء تقسیم کردید یکساعتی که صرف تبدل شده تقسیم نمی شود.
یا مثل اینکه یک انسانی را تقسیم کنید زمانش تقسیم نمی شود. اینطور نیست که برای یک انسانی که 20 سال دارد گفته شود دست او زمانش یکسال باشد پای او زمانش یکسال باشد یعنی 20 قطعه برای انسان درست کنی که هر کدام یکسال زمانش باشد. این چنین کاری کسی نمی کند.
نکته: بحث ما در متحرک و حرکت و زمان است که می گوییم متحرک و حرکت تقسیم می شود ولی زمان تقسیم نمی شود.
نکته: مصنف می فرماید این مطلب در حرکت کیفی و کمّی اتفاق می افتد اما در حرکت مکانی اتفاق نمی افتد.
نکته: این مطالبی که توضیح دادیم، آخر کلام مصنف بود مصنف بحث را اینگونه شروع می کند و می گوید حرکت را به تبع متحرک می توان تقسیم کرد و این تقسیمی است که زمان با آن مطابقت نمی کند سپس می گوید شاید در مکان نتوان این حرف را زد و حرکت را به تبع متحرک تقسیم کرد. علت ان را بعداً توضیح می دهیم.
توضیح عبارت
«لکن الحرکه یعرض لها ضرب من الانقسام لایطابقها الزمان»
ضمیر «لا یطابقها» به حرکت بر می گردد.
توضیح دادیم که چرا تعبیر به «لکن» کرده است.
ترجمه: نوعی از انقسام بر حرکت عارض می شود که در این انقسام، حرکت را زمان، همراهی نمی کند و مطابقت نمی کند. یعنی اگر حرکت را متقسم کردید زمان همراه حرکت تقسیم نمی شود.
«و ذلک هو انقسامها بانقسام المتحرک»
«ذلک»: یعنی آن نوع انقسامی که بر حرکت عارض می شود و به تعبش زمان، منقسم نمی شود. انقسام حرکت است به انقسام متحرک، «اگر متحرک را قسمت کردید حرکت هم قسمت می شود ولی زمان با اینکه مقدار حرکت است قسمت نمی شود.
«و یشبه ان یکون هذا بغیر الحرکه المکانیه اولی»
از اینجا استثنا را بیان می کند.
«هذا» یعنی انقسام حرکت به انقسام متحرک.
این انقسام حرکت به انقسام متحرک نسبت به حرکتی که مکانی نباشد اولی است اما نسبت به حرکت مکانی اولی نیست.
«اولی»: اُولی نیست یعنی خیلی سزاوار نیست درحالی که مصنف در حرکت مکانیه این انقسام را نفی می کند پس معنی ندارد که بگوید در حرکت غیر مکانی بهتر است زیرا مفهومش این است که در حرکت مکانی جا دارد ولی در حرکت غیر مکانی بهتر است در حالی که خود ایشان در حرکت مکانی این مساله را نفی می کند. از اینجا معلوم می شود که اُولی، اُولی تعیینی است نه تفضیلی. یعنی معیناً در غیر حرکت مکانی این مساله اُولی است.







[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص203،س12، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo