< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه دلیل چهارم بر بطلان قول متکلمین/ رد مذهب متکلمین/ بررسی رای حق در حالت اجسام در انقسامشان.
«فاذا زالت الشمس جزءا فلا یخلو اما ان یزول الشمس»[1]
بحث در اشکال چهارمی بود که بر علیه متکلمین اقامه شد. در آن دلیل مقدمه ای ذکر شد و بعد از ذکر مقدمه، مثالی آورده شد تا با توجه به آن مثال بتوان قول متکلمین را رد کرد در آن مثال اینچنین تصویر شد که شمس و زمین که در مقابل او قرار گرفته را ملاحظه کنید، و بین این دو، سمتی وجود دارد که آن سمت را می توان به واسطه خط مستقیم پر کرد سپس شاخصی بر روی زمین به نحو عمود نصب شود. شعاع خورشید به پشت شاخص وارد می شود و آن طرف شاخص، سایه به وجود می آید شعاع خورشید از روی سر شاخص رد می شود و بر روی زمین قرار می گیرد. به همان شکلی که دیروز اشاره کردیم و اصرار کردیم که در کتاب خودتان آن را بکشید» توجه کنید. سپس خورشید یک درجه حرکت می کند در این صورت دوباره از خورشید به سر شاخص، شعاع وارد می شود این شعاع، خط مستقیمی را طی می کند غیر از خط مستقیمی که اولاً طی کرده بود خط مستقیم اولی «اج» بود اما خط مستقیمی که الان حاصل شده خط «ب ج» است. سوالی که می شود این است: آن شعاعی که از سر شاخص تا انتهای سایه می آمد «یعنی خط ج ه» آیا تغییر می کند و خط «ج و» می شود یا همانطور باقی می ماند.
یعنی وقت خورشید یک درجه به سمت بالا می رود آیا انتهای سایه از نقطه «ه» به نقطه «و» منتقل می شود و خط «ج و» را تشکیل می دهد یا انتهای سایه در همان نقطه «ه» می ماند تا خط «ج ه» همانطور باقی بماند. سوال این است که آیا انتهای سایه حرکت می کند یا نمی کند؟
اگر طرف سایه همچنان باقی بماند خط «ج و» به وجود نمی آید در این حالت خط «ج ه» یک امتداد مستقیم است که به دو امتداد مستقیم وصل شده یکی «اج» است که سمت خورشید قبل از حرکت کردن آن، تا سر شاخص است.
یکی «ب ج» است که سمت خورشید بعد از حرکت کردن آن، تا سر شاخص است.
این فرض، واضح البطلان است چون یک خط مستقیم «یعنی خط ج ه ـ نمی تواند در امتداد دو خط مستقیم واقع شود. زیرا اگر دو خط مستقیم، امتداد داده شود دو خط مستقیم واقع می شود نه یک خط مستقیم. مصنف این مطلب را اینطور فرموده: این دو خط مستقیم «ا ج» و «ب ج» امتداد پیدا کردند متبایناً و به نقطه واحد «نقطه ج» رسیدند و در آنجا ملاقات کردند که سر شاخص بود و از آن نقطه «ج» واحد و متحد شدند و خط واحد «ج ه» را ادامه دادند و این واضح البطلان است.
فرض بعدی این است که انتهای سایه حرکت کند، توضیح این فرض را بعدا بیان می کنیم.
سوال: اشعه مختلف خورشید در یک ذره بین جمع می شوند و از طرف دیگر ذره بین یک خط مستقیم وارد می شود و چون این خط مستقیم، مجموعه شعاعها است کاغذی که در زیر آن قرار گرفته را می سوزاند چطور می شود که در اینجا یک خط واحد در امتداد خطوط متعدد وجود دارد.
جواب: این خطوط وقتی جمع شدند یک خط مستقیم درست می کنند ولی این یک خط مستقیم در امتداد آن خطوط نیست. این خط مستقیم، خط جدیدی است که به خاطر خاصیت ذره بین بوجود آمده است.
این عبارت در حاشیه نسخه خطی آمده «الخط المستقیم الواحد لایتصل علی الاستقامه باکثر من خط واحد مستقیم» قید «علی الاستقامه» قید مهمی است یعنی یک خط را بدون استقامت می توان به بیش از یک خط «مثلا 10 خط» متصل کرد اما اگر با استقامت باشد نمی توان به بیش از یک خط متصل کرد.
توضیح عبارت
«فاذا زالت الشمس جزء»
اگر شمس از آن نقطه ای که بود به اندازه یک نقطه و یک جزء، زوال پیدا کرد و حرکت کرد.
«فلا یخلو اما ان یزول السمت الذی بین الشمس و بین طرف المنتصب عن طرف الظل او یبقی»
«عن طرف الظل» متعلق به «یزول» است. مراد از «طرف الظل»، انتهای ظل است. و مراد از «طرف المنتصب»، سر شاخص است «نه انتهای شاخص». مراد از «السمت»، «امتداد» است.
ترجمه: امتدادی که بین شمس و بین سر شاخص است یا از انتهای ظل زائل می شود «یعنی انتهای ظل در ابتدا بر روی نقطه ـ ه ـ بود الان از نقطه ـ ه ـ زائل می شود و به سمت نقطه ـ و ـ می رود» یا در نقطه «ه» باقی می ماند «به عبارت دیگر یا از طرف ظل، زائل می شود و خط «ج و» را می سازد یا همانطور باقی می ماند و خط «ج ه» را می سازد».
«فان بقی بقی لا محاله سمتا»
در سطر 16 عبارت «فان لم یثبت السمت بل زال» آمده که عِدل برای «فان بقی» است. در عبارت «لایخلو» دو عِدل مطرح کرد که یکی را با عبارت «فان بقی» و یکی را با عبارت «فان لم یثبت» بیان می کنند.
ترجمه: اگر آن سمت باقی ماند «یا به عبارت دیگر انتهای سایه زائل نشد و همان جایی که بود باقی ماند این سمتی که از ـ ب ج ـ امتداد پیدا کرده هنوز هم سمت باشد یعنی فقط ـ ا ج ـ تبدیل به خط ـ ب ج ـ شد ولی ـ ج ه ـ هیچ تغییری نکرد» به عنوان یک سمت باقی می ماند «یعنی دوباره خط مستقیم است».
«و السمت علی حکم خط مستقیم»
سمت، خط مستقیم نیست بلکه به حکم خط مستقیم است. سمت به معنای طرف است ولی ما به معنای امتداد معنی کردیم.
مصنف در سطر 6 از صفحه 193 فرمود «حتی انا اذا عملنا... اذ یقع فی ذلک السمت» یعنی خط مستقیم، سمت را پر می کند پس سمت، به حکم خط مستقیم است چون با خط مستقیم، پر می شود.
«فیکون ذلک الآخر المخرَج علی الاستقامه من الشمس الی طرف المنتصب الی الارض ایضا خطا مستقیما»
اگر سمت، خط مستقیم است این خط «ج ه» که هنوز به همان صورت قبل باقی مانده خط مستقیم است.
ترجمه: این خط دیگری که خارج شده به نحو استقامت «مراد خط ـ ب ج ـ است» از شمس تا سر شاخص «و در سر شاخص توقف نکرده بلکه» از سر شاخص به سمت زمین رفته است و خط «ج ه» را تشکیل داده است.
«ایضا»: این خط دیگر هم که از «ب» تا «ه» است خط مستقیم می باشد یعنی همانطور که خط «ا ج ه» خط مستقیم بود خط «ب ج ه» هم خط مستقیم است.
«کالخط الذی علیه علامه ب من خطی ا ب»
یک خط «ا ج» داریم که ادامه آن به نقطه «ه» می رسد و یک خط «ب ج» داریم که ادامه آن هم طبق این فرض بناشد نقطه «ه» باشد. مصنف از خط «ا ج» و خط «ب ج» تعبیر به «خطَی ـ ا ب ـ» کرد.
«فیکون خطان مستقیمان متباینان یجتمعان عند نقطه و یتحدان بعد ذلک خطا مستقیما»
«یکون» تامه است.
«بعد ذلک»: بعد اجتماع عند نقطه
از خورشید دو خط آمده است که یکی خط «ا ج» است که قبل از حرکت خورشید بود و یکی خط «ب ج» که بعد از حرکت خورشید بود. این دو خط در نقطه «ج» به همدیگر برخورد کردند و واحد شدند.
ترجمه: دو خط مستقیم که این صفت دارند که جدای از هم هستند «خط ـ ا ج ـ جدای از خط ـ ب ج ـ است» که در نزد نقطه ای «مراد از نقطه، سر شاخص است که اسم آن را نقطه ـ ج ـ گذاشته بودیم» جمع می شوند. و بعد از تلاقی در نقطه «ج» متحد و یک خط می شوند و همان خط «ج ه» است که امتداد هر دو خط می باشد.
«حتی یکون ذلک الخط مستقیما مع کل واحد منهما»
به این نحو باشد که این خط مستقیم که خط «ج ه» است با هر یک از دو خط متباین است «یعنی هم در استقامت و امتدادِ خط ـ اج ـ است و هم در استقامت و امتداد خط ـ ب ج ـ است.
ترجمه: به طوری که این خط واحد «یعنی خط ـ ج ه ـ» در استقامت و امتداد با هر یک از این دو خط «ا ج» و «ب ج» است.
«فیکون الجزء المشترک و هو الذی بین طرف المنتصب و نقطه علی الأرض و هو مع کل واحد من السمتین المتصلین بین الشمس و بین طرف المقیاس خطا واحدا مستقیما»
«السمتین» مراد «ا ج» و «ب ج» است. یعنی دو سمتی که متصل بین شمس و سر مقیاس و شاخص هستند.
«الجزء المشترک»: مراد نقطه نیست بلکه خط «ج ه» است.
«خطا واحداً» می تواند جز برای «فیکون» باشد. بقیه عبارات توصیف «الجزء المشترک» است.
این جزء مشترک خطی است که بین سر شاخص «یعنی نقطه ج» و نقطه ای که بر روی زمین است «مراد از نقطه بر روی زمین، انتهای سایه است که مراد نقطه ـ ه ـ است» یعنی جزء مشترک عبارت از خط «ج ه» است.
در نسخه خطی آمده «هو مع کل واحد» بدون واو آمده در این صورت «هو مع کل واحد» خبر برای «فیکون» می شود و همین نسخه بهتر است و «خطا مستقیما» حال از «هو» می شود.
«و هذا معلوم الاستحاله»
و استحاله این، معلوم است.
تا اینجا اشکال اول در این فرض اول «که طرف سایه باقی بماند و خط ـ ج ه ـ عوض نشود» وارد شد.


[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص193، س9، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo