< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال اول بر مذهب متکلمین/ رد مذهب متکلمین / بررسی رای حق در حالت اجسام در انقسامشان.
«و اما مذهب المولفین للاجسام من غیر الاجسام فیجب ان نوضح بطلانه»[1]
بیان کردیم در مساله ی حالت جسم در انقسامش، 4 قول وجود داشت که قول اول، قول حکما بود و قول دوم قول نظام بود و قول سوم قول ذیمقراطیس بود قولدوم و سوم را بررسی کردیم اما قول چهارم قول جمهور متکلمین است که می خواهیم آن را بررسی کنیم.
بیان قول متکلمین: نظامی ها معتقد بودند که جسم مرکب از اجزاء است نه اجسام. متکلمین هم معتقدند که جسم مرکب از اجزاء است نه اجسام. لذا از این جهت با هم مشابه اند ولی نظامی ها این اجزاء را که تشکیل دهنده جسم اند بی نهایت می دانند اما جمهور متکلمین این اجزاء را که تشکیل دهنده جسم اند متناهی می دانند. فقط در قول مخالفین ذیمقراطیسی ها هستند که جسم را مرکب از اجسام می دانند.
خلاصه اشکال اول: مصنف در ابتدا بیان می کند اشیایی که بخواهند با هم جمع شوند به چه صورت جمع می شوند. چند وجه برای جمع شدن آنها ارائه می دهد. سپس بحثی را که در اشیاء کرده بود در اجزاء می آورد و می گوید در اجزاء همین حالات تصور می شود و اجتماع اجزاء به یکی از این حالات است. سپس تمام حالات را رسیدگی می کنند و همه را هم باطل می کند. در پایان نتیجه می گیرد اجزائی در میان نیست که بخواهند به یکی از این انحاء جمع شوند.
بیان تفصیلی اشکال: انحائی که مصنف برای اجتماع اشیاء و بعدا برای اجتماع اجزاء تصویر می کنند 4 تا است
1ـ تتالی.
2ـ تماس.
3ـ تداخل.
4ـ اتصال. در وقتی که قول نظامی ها را رد می کردیم این احتمالات را مطرح کردیم فقط تتالی را نگفتیم ولی الان تتالی را هم اضافه می کنیم.
معنای «تتالی»: در تتالی، بین اشیاء، می تواند فاصله باشد یعنی دو شیء را تالی یکدیگر می گویند اگر بین آنها چیز دیگر نباشد. لازم نیست که باهم تماس داشته باشند بلکه می توانند تماس داشته باشند و می توانند با هم تماس نداشته باشند. در هر دو حالت، تتالی صدق می کند.
معنای «تماس»: دو شی کنار هم قرار می گیرند و هرکدام از این دو چیز دارای طرف مخصوص به خودشان هستند که این طرفها با هم ملاقات می کنند.طرف مشترک ندارند بلکه طرف مخصوص دارند و طرف مخصوص این شیء با طرف مخصوص آن شی برخورد می کند. در این حالت تماس حاصل می شود.
معنای «اتصال»: دو شی که با هم متصل می شوند طرف مشترک دارند و در طرف مشترک، ملاقات دارند نه اینکه این شی، طرف مختص داشته باشد و آن شی هم طرف مختص داشته باشد بلکه یک طرف وجود دارد که مشترک بینهما است. اتصال، قویتر از تماس است.
معنای «تداخل»: دو شی در یکدیگر تداخل می کنند به طوری که ملاقاتشان به طور کامل است یعنی ملاقات بالاسر است. اما در تماس و اتصال، ملاقاتِ بالاسر نیست و در تتالی ملاقات، شرط نیست می تواند ملاقات باشد و می تواند نباشد.
مصنف این 4 قسم را به صورت منفصله حقیقیه بیان می کند تا بفهماند اقسام، این 4 تا است و اینطور وارد بحث می شود و می گوید: یا بین این دو شیء و دو جزء که می خواهند جمع شوند بُعدی وجود دارد یا وجود ندارد. اگر بُعد وجود دارد به آن تتالی می گویند. و یا بُعد وجود ندارد و این به دو قسم تقسیم می شود و می گوید این دو شی یا ملاقات بالاسر دارند یا ملاقات بالاسر ندارند. اگر ملاقات بالاسر داشتند تداخل خواهد بود اما اگر ملاقات بالاسر نداشتند یا هر کدام طرف مخصوص دارند و طرف مخصوصشان با هم ملاقات می کنند یا یک طرف مشترک دارند و ملاقات در آن طرف مشترک است.
حال باید هر کدام از این 4 قسم را جداگانه بررسی کنیم.
توضیح عبارت
«و اما مذهب المولفین للاجسام من غیر الاجسام فیجب ان نوضح بطلانه»
«للاجسام» و «من غیر الاجسام» متعلق به «مولفین» است یعنی مذهب کسانی که قائل به تالیف اجسام از غیر اجسام هستند «یعنی معتقدند که اجسام از اجزاء ترکیب می شوند نه از اجسام، بر خلاف ذیمقراطیسی ها که می گفتند اجسام از اجسام ترکیب می شدند» واجب است که ما بطلان این قول را توضیح بدهیم.
«فنقول ان هذه الاجزاء اذا اجتمعت فکان منها جسم»
«کان»، تامه است. اگر این اجزاء جمع شوند از این اجزاء، جسمی تحقق پیدا کند و وجود بگیرد
«فاما ان تجتمع علی سبیل تتال فقط»
یا فقط تتالی است یعنی فقط بین دو جزء فاصله است زیرا اگر بین دو جزء فاصله نباشد باز هم تتالی است ولی تتالی به همراه تماس خواهد بود یا تتالی به همراه اتصال است. اما لفظ «فقط» آورده تا بفهماند که فقط تتالی صدق کند و بقیه صدق نکند یعنی بین دو جزء فاصله باشد
«او علی سبیل تماس او علی سبیل تدخل او علی سبیل اتصال»
نسخه صحیح «تداخل» است
«اذا الاشیاء المجتمعه اما ان یکون بینها بعد اولا یکون»
حال که می خواهیم 4 حالت را توضیح بدهد از بیان منفصله استفاده می کند و وقتی که می خواهد بیانِ منفصله کند، بحث را عام می کند و کاری به اجزاء ندارد بلکه به اشیاء می پردازد و می گوید اشیاء اگر بخواهند مجتمع شوند 4 حالت پیدا می کنند بعد از اینکه بحث در اشیاء تمام شد می گوید اجزاء هم همینطورند و همین 4 حالت را دارند.
«اما ان یکون بینهما بعد» اشاره به تتالی دارد. مصنف این عبارت را دیگر توضیح نمی دهد چون روشن است که تتالی است. اما عبارت «او لایکون» را توضیح می دهد و اقسامی برای آن بیان می کند.
«فان لم یکن بینها بعد فاما ان یکون تلاقیها بالاسر»
اگر بین اشیاء بُعد نباشد یا تلاقی این اشیاء بالاسر است یا لا بالاسر است و اگر بالاسر باشد تداخل است.
«فان کان بالاسر کانت مداخله علی ما اوضحنا»
اگر ملاقات بالاسر باشد تداخل است
«و ان کان لا بالاسر فاما ان یختص کلٌّ شیء به یلقی الاخر»
مراد از «کل» یعنی هر یک از اشیاء.
اگر ملاقات، لا بالاسر باشد پس یا هر یک از این اشیاء مختص به چیزی است «مثل طرف» که به وسیله آن شی «طرف» با دیگری ملاقات می کند. هر کدام از اینها دارای طرف مخصوص اند و با همین طرف مخصوص با یکدیگر ملاقات می کنند که این، تماس است.
«او یکون ذلک الشیء مشترکا»
یا آن شی که هر کدام به وسیله آن با دیگری ملاقات می کنند مشترک است و مختص به این یا آن نیست. یعنی حد مشترک بین آنها است که به آن اتصال می گویند.
«فان اختص فهو مماسه و ان کان مشترکا فهو اتصال»
اگر هر یک اختصاص داشته باشند به شیئی که به وسیله آن شیئ مخصوص با هم ملاقات کنند این اجتماع دو شی و اشیاء، مماسه است و اگر آن چیزی که هر یک به وسیله آن چیز با دیگری ملاقات می کند مشترک باشد این اجتماع، اتصال است.
پس اجتماع 4 قسم شد در صورتی که اجسامِ مجتمع را ملاحظه کنیم اما اگر اجزاء مجتمعه را ملاحظه کنیم بار هم همین 4 قسم را داریم که این را با عبارت «و کذلک هذه...» بیان می کند.
«و کذلک هذه الاجزاء اذا اجتمعت لم یخل اجتماعها من احد هذه الوجوه»
همچنین این اجزایی که می خواهند جسم را تشکیل بدهند اگر بخواهند با هم جمع بشوند اجتماعشان از یکی از این چهار وجه خالی نیست یا تتالی است یا تماس است یا تداخل است یا اتصال است.
صفحه 189 سطر 13 قوله «فان اجتمعت»
مصنف از اینجا می خواهد به تک تک این 4 احتمال رسیدگی کند. مصنف ابتدا تتالی را باطل می کند و می فرماید: ما جسم را در حس خودمان متصل می بینیم و مورد توافق همه است. اختلاف این است که در واقع آیا متصل است یا خیر؟ در حالی که اگر اجزاء با هم به صورت تتالی مرتبط شوند و بین آنها بُعد باشد شکاف بین جسم پیدا می شود چون بین اجزاء فاصله است و اگر فاصله زیاد باشد کاملا این درزها مشهودند و جسم، متصل به نظر نمی رسد در حالی که ما خلاف این مطلب را می بینیم هیچ وقت ما در جسم متصل، درز پیدا نمی کنیم.
توضیح عبارت
«فان اجتمعت علی التتالی فقط لم تحدث منها الاجسام المتصله فی الحس و کلامنا فیها»
«فقط» یعنی فقط تتالی است و تماس و اتصال نباشد.
اگر این اجزاء به صورت تتالی فقط جمع شوند از این اجزاء، اجسامِ متصله در حس حادث نمی شود در حالی که کلام ما در اجسامی است که متصل در حس هستند.


[1] الشفا، ابن سینا، ج4، س189، س8،ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo