< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 162 سطر 19 قوله (فنقول)
 موضوع: وضعیت و حالت «آن» ی که بین دو زمانی که حالت مختلف دارند چیست؟
 بحث در این داشتیم که «آن»ی که بین دو زمان فاصل می شود در فرضی که شی در این دو زمان حالت مختلف داشته باشد این «آن» چه حالتی دارد؟ دو زمان را فرض می کنیم که در واقع یک زمان است ولی ما به خاطر اینکه بین آنها فصلی فرض کردیم دو زمان قرار می دهیم.
 آن فصل، «آنِ» فاصل بین زمانین قرار داده می شود که در زمانِ قبل از این «آن»، شی را دارای حالتی می بینیم و در زمانِ بعد از این «آن»، شی را دارای حالتی دیگر می بینیم.
 سوال: آن شی (مثل انسان) که در زمان قبل دارای حالتی (مثل سکون) و در زمان بعد دارای حالتی (مثل حرکت) است خود این «آن» که فاصل بین این دو حالت است چه خصوصیتی دارد؟
 جواب: گفتیم این «آن» دو حالت دارد.
 حالت اول: اگر این شیء، دو حالتی که در دو زمان داشته متناقضان یا کالمتناقضان نبودند می توان گفت که «آن» هیچکدام از آن دو حالت را ندارد مثال به حرکت و سکون زدیم که هر دو در زمان باشند. در این صورت هم حرکت و هم سکون زمانی اند و در «آن» نه حرکت و نه سکون واقع می شود چون «آن» زمانی نیست.
 در این صورت تناقض بین حرکتِ در زمان و سکونِ در زمان نیست. گرچه ممکن است کسی بگوید بین حرکت و سکون، تضاد یا تناقض است ولی این در فرضی است که سکون را زمانی نگیریم. اگر سکون، زمانی گرفته شود و مقید به زمان شود حرکتِ زمانی با سکونِ زمانی متناقضان نیستند زیرا شیء ممکن است این (حرکت در زمان) را داشته باشد، ممکن است آن (سکون در زمان) را داشته باشد و ممکن است هیچکدام را نداشته باشد. اگر این شی را در یک «آن» لحاظ کنی میبینی هیچکدام را ندارد. لذا متناقضان نیستند چون مقید به زمانند بنابراین می توان در «آنِ» فاصل هر دو را نفی کرد.
 حالت دوم: اگر این شیء، دو حالتی که در دو زمان داشته متناقضان یا کالمتناقضان بودند در این صورت «آنِ» فاصل نمی تواند هیچکدام از دو حالت را نداشته باشد بلکه باید یکی از دو حالت را داشته باشد در این صورت بحث می شود که آیا حالتِ قبل را دارد یا حالتِ بعد را دارد. مصنف وارد بحث می شود و می گوید «آن» در یک فرض حالتِ زمانِ بعد را دارد و در دو فرض بیان می کند که حالت زمان قبل را دارد.
 البته مصنف به این صورت وارد بحث نمی شود بلکه ابتدا دو فرض مطرح می کند که در یک فرض، حالتِ بعد را دارد و فرض دیگر را مطرح می کند و می گوید حالت قبل را دارد و آن حالت را به دو قسم تقسیم می کند.
 نحوه ورود مصنف در بحث اینگونه است: شیء در زمان، حالتی داشته و الان می خواهد حالت مخالف را پیدا کند. باید اتفاقی بیفتد تا حالت قبلی قطع شود و از بین برود تا حالت بعدی بیاید مثلا حرکت می کرده و اتفاقی افتاده مثلا آن اتفاق، سکون بوده که حرکت را باطل کرد یا این دو انگشت از هم جدا بودند و اتفاقی افتاد که عبارت از تماس بوده و مبانیت از بین رفته و تماس واقع شده. اما آن اتفاق که می افتد چیست؟ باید ببینیم آیا دو شرط را دارد یا ندارد اگر آن دو شرط را داشته باشد شیء در «آن»، مصنف به حالت بعد می شود و اگر آن دو شرط دارا نداشته باشد شیء در «آن»، مصنف به حالت قبل می شود. اما آن دو قید عبارتست از:
 1 ـ آن شیءِ وارد باید در «آن» واقع شود مثلا مماسه که در «آن» واقع می شود.
 2 ـ اگر این واردی که در «آن» واقع شد خواست باقی بماند در تمام زمان بقایش متشابه باشد یعنی فرق نکند مثل مماسه. که دو انگشت را نزدیک می کنیم و مماسه اتفاق می افتد و «آنِ» مماسه را نگه می داریم تا مماسه حفظ شود که این مماسه، تشابه حالت دارد یعنی قبلا مماسه بود الان هم مماسه است و نمی توان گفت قبلا مماسه ی دور بود و الان مماسه ی نزدیک شد چون مماسه حالات مختلف ندارد ولی عدم مماسه حالات مختلف دارد زیرا گاهی یک سانتی متر عدم مماسه است و گاهی دو سانتی متر عدم مماسه است.
 پس بعد از اینکه مماسه در «آن» واقع شد در زمانِ بقاء هم همین مماسه به نحو متشابه واقع می شود پس اگر شیءِ وارد، که وارد شده و حالت قبلی را که این امر داشت باطل کرد (مثلاً عدم تماس، حالت قبل بود و مماسه وارد شد و عدم تماس را باطل کرد و مماسه باقی ماند و در زمان بقایش هم متشابه بود) در این صورت شیء، در «آنِ» فاصل متصف به ما بعد (مماسه) است. مثلاً قبل از رسیدن دو انگشت به یکدیگر، لا مماسه بود. زمان بعد، زمان مماسه است اما «آنِ» فاصل، آنی است که مماسه اتفاق می افتد یعنی «آنِ» مماسه است و «آنِ» لا مماسه نیست. آنچه که در زمان قبل حاصل بود در «آنِ» فاصل معدوم شود و در همان «آنِ» فاصل مماسه درست می شود چون مماسه «آنی» است و در زمان بعد هم مماسه ادامه پیدا می کند. در اینصورت، «آنِ» فاصل، حکم حالت بعد را دارد.
 دقت شود ما در این فرض، دو شرط آوردیم اگر این دو شرط منتفی شود فرض دوم حاصل می گردد. اما اگر دو چیز را بخواهیم منتفی کنیم سه فرض دارد: 1 ـ شرط اول را منتفی کنیم 2 ـ شرط دوم را منتفی کنیم 3 ـ هر دو را منتفی کنیم.
 در ما نحن فیه هم این سه فرض وجود دارد یعنی می گوییم اگر شیءِ وارد، آنی باشد و در زمانِ بعد متشابه باشد گفتیم شیء در «آنِ» فاصل، حکم مابعد را دارد حال اگر 1 ـ آنی نبود 2 ـ متشابه نبود 3 ـ نه آنی و نه متشابه بود فرض دوم حاصل می شود. از این سه فرض، برای فرضی که «آنی» باشد و متشابه نباشد مثال نمی آورد لذا این قسم بیرون می رود سپس نفی قسم اول، دو فرض پیدا می کند 1 ـ آنی نباشد و متشابه باشد 2 ـ آنی نباشد و غیر متشابه باشد. در این دو فرض، «آنی» نبودن مشترک است. مصنف می گوید یا اینکه امر وارد آنی نیست (تصریح نمی کند که متشابه باشد یا غیر متشابه باشد چون این را بعداً مطرح می کند) اگر «آنی» نیست یا در زمان بعد متشابه است یا در زمان بعد متشابه نیست. برای «آنی» نبودی مثال به لا مماسه و حرکت توسطیه می زند، مماسه «آنی» است ولی لامماسه «آنی» نیست چون اعتقاد مصنف این است که لا مماسه با حرکت درست می شود. این دو انگشت که تماس دارند تا آن دو انگشت را حرکت ندهی لامماسه درست نمی شود. مصنف لا مماسه را غیر «آنی» می گیرد.
 مماسه، «آنِ» ابتدا دارد یعنی در «آن» شروع می شود حال گاهی در همان «آن» هم تمام می شود مثل مماسه ی دو نقطه از دوشیءِ متحرک که مماسه بین آن دو نقطه در «آن» واقع می شود و در «آن» از بین برود. یعنی «آن» ابتدا دارد. اما لا مماسه در «آن» شروع نمی شود چون لا مماسه نیاز به حرکت دارد و حرکت در «آن» واقع نمی شود پس «آن» شروع ندارد. پس لا مماسه را مصنف «آن» نمی گیرد چون «آنِ» شروع ندارد یعنی در «آنِ» اول شروع نمی شود باید یک زمان کوتاهی بگذرد تا لا مماسه شروع شود البته گاهی مصنف از لا مماسه تعبیر به مبانیت و جدایی می کند.
 پس لا مماسه «آنی» نیست و در زمان بعدی هم لا مماسه هست یعنی متشابه است اما یک امری داریم که وارد می شود و امر قبلی را باطل کند و «آنی» نیست و متشابه هم نیست مثل حرکت توسطیه که شی، ساکن است و در مبدء نشسته است بعدا بلند می شود و بین المبدا و المنتهی واقع می شود یعنی حرکت توسطیه شروع می شود این حرکت توسطیه چون حرکت است در «آن» واقع نمی شود پس «آنی» نیست و در زمان بعد هم مشابه نیست اگر چه «کون بین المبدا و المنتهی» را دارد ولی در بعضی اوقات قرب به مبد یا منتهی دارد و بعض حالت، بُعد از مبدء یا منتهی دارد. یعنی حرکت توسطیه که انجام می شود در ابتدا قریب الی المبدا و بعید عن المقصد است اما وقتی که جلوتر می رود، این قرب و بُعد عوض می شود پس متشابه الحال نیست. «لا مماسه» آنی نبود ولی متشابه الحال بود. حرکت توسطیه «آنی» نیست و متشابه الحال هم نیست. در هر دو قسم می گوید «آنِ» فاصل، حکم ما قبل را دارد یعنی این شی که تماس داشت به لا مماسه رسید و در «آنِ» فاصل بین تماس و لا تماس، هنوز تماسی که حکم قبل است را حفظ می کند. نمی توان گفت در آن «آن» لا مماسه حاصل است لا مماسه در زمان بعد از آن «آن» پیدا می شود. همچنین شیئی که ساکن بود و از مبدء که شروع کرد «کون بین المبدا و المنتهی» را برای خودش درست کرد این شیء در آن «آنِ» فاصل حکم ما قبل را دارد یعنی در آن «آن» فاصل متحرک نیست یعنی همانطور که قبلا ساکن بود در آن «آنِ» فاصل هم ساکن است بعد از آن «آن» فاصل یعنی در زمان بعد هم متحرک به حرکت توسطیه است.
 توضیح عبارت
 (فنقول ان الامر الموجود لا محاله یرد علیه امر فیعدمه)
 می گوییم در بیان اینکه شی، در «آنِ» فاصل، کدام یک از دو حال را دارد آیا حالت زمان بعد را دارد یا حالت زمان قبل را دارد؟ برای تعیین این مطلب می گوییم امری که در زمان قبل موجود بود یعنی حالتی که در زمان قبل (مثل حرکت برای انسان) موجود بود یک امری لا محاله بر آن وارد می شود و آن حالت را باطل و تمام می کند. همان جا که این تمام می شود «آنِ» فاصل پیدا می کند. در وقتی که سکون وارد شد و حرکت را باطل کرد یک «آنِ» فاصل فرض می کنیم حال در «آن» فاصل حرکتی که قبلا بود موجود است یا سکونی که مبطل حرکت است وجود دارد.
 (فلا یخلو اما ان یکون ذلک الوارد مما یصح و روده فی آن)
 نسخه صحیح «ذلک الشی» است باید کلمه «الشی» در عبارت باشد.
 این شیءِ وارد اولا در «آن» واقع شود و ثانیا در زمان بعدی متشابه الحال باشد.
 ترجمه: «آنِ» دارد یا ورودش در «آن» صحیح است مثلا مماسه که نیاز به حرکت ندارد. خود تماس نیاز به حرکت ندارد لذا گفته می شود که «آنی» است
 (و هو الشی الذی تشابه حاله فی ای آن اخذت فی زمان وجوده)
 و او را حالیه می گیریم تا دو قید درست شود 1ـ این شیءِ وارد، در «آن» واقع می شود 2ـ این شیءِ وارد، در زمان بعدی متشابه الحال باشد.
 در حالی که این شیءِ وارد شیئی است که حالش متشابه است در طول وجودش در هر «آنی» اخذ شود می بینیم وضعش با «آنِ» قبل یکسان است.
 «فی ای آن»: در هر آنی که اخذ شود درزمانِ وجود، این شی را متشابه الحال می بینیم. یعنی در تمام آنات، حالش متشابه است.
  ضمیر در «اخذت» به «آن» برمی گردد.
 (ولا یحتاج فی آن یکون الی آن یطابق مده)
 نسخه صحیح «ولا یحتاج فی ان یکون الی ان یطابق مده» است.
 «یکون» تامه است و تاویل به مصدر می رود و به معنای وجود و کون است یعنی «لایحتاج فی کونه و فی وجوده الی ان یطابق مده». این عبارت می خواهد بیان کند که تدریجی نیست چون تدریجی اینگونه است که با مدتی تطابق می کند مثل حرکت قطعیه که در یکساعت واقع می شود با زمان مطابقت می کند و به تجزیه زمان، تجزیه می شود و اینکه زمان، زمانِ اوّلی است قطعه اول حرکت است و اگر زمان دوم است قطعه دوم حرکت است یعنی روی زمان منطبق می شود.
  ترجمه: احتیاج نیست در بودن و وجودش که با مدتی مطابقت کند و تدریجی باشد
 (و ما کان هکذا فالشی فی الفصل المشترک موصوف به)
 «ما کان هکذا»: چیزی که اینچنین باشد یعنی آن تازه واردی که اینچنین باشد که در مثال ما تماس بود یعنی هر آنی بود و هر در تمام آناتِ زمانِ بعد، متشابه بود
 «الفصل المشترک»: مراد «آنِ» فاصل است.
 «موصوف به»: موصوف است به همین واردی که مبطل است. انگشتانِ دست، در «آنِ» فاصل، موصوف به تماس هستند یعنی متصف به حالتِ زمان بعد است پس این شی متصف به حالت زمان بعد است.
  ضمیر در «به» به «ما» در «ما کان هکذا» بر می گردد.
 (کالمماسه و کالتربیع و غیر ذلک من الهیئات القاره التی یتشابه وجودها فی کل آن زمان وجودها)
 «کا لمماسه» مثال برای «ما» در «ما کان» است یعنی مثال است برای شیءِ تازه واردی که مبطل حالت قبل است
 «کالتربیع»: یعنی یک شیئی داریم که مربع نیست و ما می خواهیم آن را مربع کنیم. فرض کنید خطهایی کشیدیم. آخرین قطعه خطی که می کشیم تا مربع را مربع کند ولی آخرین نقطه این خط که به خط قبل وصل می شود مربع را کامل می کند و در «آن» واقع می شود پس شی قبل از این «آن» مربع شود اما در این «آن» مربع شد. تربیع یک امر «آنی» است البته این ِ «آنی» ممکن است مدتی باقی بماند در اینصورت متشابه الحال می شود یعنی شیئی که در زمان قبل مربع نبود و در زمان بعد مربع شد در «آنِ» فاصل موصوف به مربع بودن است مثل شیئی که موصوف به لامماسه در زمان قبل بود و موصوف به مماسه در زمان بعد شد در «آنِ» فاصل موصوف به مماسه است
 «هیئات القاره»: هیئات قاره ای که وجودشان در تمام آناتِ زمان وجودشان یک متشابه است یعنی هم آناً واقع و حاصل می شوند هم در تمام آنات زمان وجودشان متشابه اند. اینچنین اشیایی در فصل مشترک موجودند یعنی در «آن» فاصل، شی متصف به این امر تازه وارد است و مبطل است. تا اینجا فرض اول تمام شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo