< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/03/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 145 سطر 11 (قوله و اما حدیث اناء الرماد)
 موضوع: رد دلیل دوم و سوم و چهارم و پنجم اصحاب خلا
 دلیل دوم: این دلیل در صفحه 117 سطر 11(قوله قالوا و نحن) بیان شد و خلاصه آن این است که ظرفی را پر از خاکستر می کنیم به طوری که هیچ منفذ و جای خالی نداشته باشد و سپس داخل آن آب می ریزیم که به اندازه گنجایش ظرف، آب در داخل ظرف ریخته می شود معلوم می شود که در این ظرف، خلا وجود داشت که آب، آن خلا را پر کرده والا اگر ظرف، پُر بود آب داخل آن قرار نمی گرفت.
 جواب: این، کذب صرف است که شما به اندازه ظرف، آب داخل آن بریزید. بله مقداری آب داخل ظرف ریخته می شود و ظرف، آب را قبول می کند چون خاکستر در درون آب حل و ذوب می شود یعنی تا آن مقداری که آب می تواند خاکستر را حل کند این ظرف، آب را قبول می کند.
 این استدلال احتیاج به جواب ندارد و تجربه، خلاف آن را نشان می دهد.
 دلیل سوم: این دلیل در صفحه 117 سطر 12 (قوله و قالوا ایضا) بیان شد و خلاصه آن این است که خمره ای را پر از شراب می کنیم به طوری که جا برای چیز دیگر نباشد و کاملا لب به لب و پُر باشد سپس شراب داخل خمره را در یک مشکی داخل می کنیم به طوری که نه چیزی بر شراب اضافه شود و نه کم شود. سپس این مشک را با شراب داخل خمره می گذاریم و می بینیم که درون خمره جا گرفت. از اینجا نتیجه می گیریم که وقتی شراب در خمره بود خلائی در آن موجود بود که این مشک در آن خلا قرار گرفته.
 مصنف سه جواب می دهد
 جواب اول: صورتی که خمره، پُر از شراب است و مشک در آن نیست با صورتی که خمره پر از شراب است و مشک هم درون خمره است تفاوت دارند ولی تفاوت اینقدر محسوس نیست زیرا از مشک نازکی استفاده شده که خیلی نِمود ندارد. یعنی تفاوت وجود دارد ولی محسوس نیست.
 جواب دوم: در وقتی که شراب را از خمره داخل مشک می کنیم یا در زمانی که درب مشک را می بندیم مقداری از شراب در معرض هوا قرار می گیرد و بخار می شود آن مقداری که بخار شده شراب را کم می کند و اجازه می دهد که شرابِ با مشک، جای شراب بدون مشک را پر کند. این مقدار اضافه را، خودِ بدنه مشک جبران می کند لذا فرقی بین حالتی که شراب خالی در خمره بود و حالتی که شراب با مشک در خمره بود نیست.
 جواب سوم: ما از کسانی هستیم که تکاثف حقیقی جسم را قبول داریم یعنی قبول داریم که چیزی از جسم خارج نمی شود ولی فشرده می گردد و این فشرده شدن یا طبیعی است یا قسری و بافشار است. در مورد شراب می گوییم اگر شراب را داخل مشک گردید متکاثف می شود و حجمش کم می گردد بدون اینکه چیزی از آن کم شود. و لذا آن مقداری از شراب که فرونشسته جا برای مشک پیدا می کند و الان مشکِ با شراب، جایی را پر می کند که قبلا شراب به تنهایی پر می کرد.
 دلیل چهارم: این دلیل در صفحه 117 سطر 14 (قوله و قالوا ان النامی) بیان شد و خلاصه آن این است که نمو برای بدن انسان و حیوان و درخت حاصل می شود. اجزا غذا که وارد بدن انسان و حیوان یا بدنه درخت می شوند و باعث رشد می گردند به خاطر این است که در بدن انسان و حیوان و در بدنه درخت جاهای خالی وجود دارد که ا ین غذاها در آن جاها قرار میگیرند پس خلا وجود دارد و اگر خلا وجود نداشت غذا چگونه می توانست وارد بدن شود.
 جواب: نیرویی که در قوه غاذیه و نامیه وجود دارد و به غذا منتقل می کنند باعث می شود سطوح بهم چسبیده بدن، شکاف بردارند و از یکدیگر دور شوند و این غذا آن شکافها را پر کند.
 شاهد: در نمو، بدن بزرگتر می شود (اما در تغذیه لازم نیست بدن، بزرگ شود) اگر غذا در خلا وارد می شد و خلا را پر می کرد این بدن به همان اندازه ای که بود باید باشد در حالی که بدن رشد و نمو می کند پس معلوم می شود که غذا در جایی می رود که خالی نیست بلکه جا برای خودش باز می کند و باعث می شود که آن بدن بزرگ و بزرگتر شود.
 دلیل پنجم: این دلیل در صفحه 117 و سطر 16 (قوله و من ذلک احتجاجهم) بیان شد و خلاصه آن این است که شیشه خالی (قاروره، بطری) را می مکیم و بلافاصله با دهانه، وارد آب می کنیم (یعنی از دهانه بطری، وارد آب می کنیم) می بینیم که آب را به خودش جذب کرد و مقداری از آب، داخل شیشه آمد. اما اگر نمی مکیدیم و شیشه را داخل آب می کردیم آب، وارد شیشه نمی شد. این آب که وارد شیشه شد در خلائی که درون شیشه موجود بود وارد شد.
 جواب: در جواب از تخلخل حقیقی استفاده می کنیم و بیان می کنیم که تخلخل (البته تکاثف فعلا مورد بحث ما نیست ولی چون بحث ما مربوط به تخلخل است لذا تخلخل را مطرح می کنیم) بر دو قسم است: 1ـ مشهوری: چیزی داخل جسم شود و حجم جسم بزرگتر شود. 2ـ حقیقی: چیزی داخل جسم نشود و جسم حجمش زیاد شود. و تخلخل حقیقی گیاهی به صورت طبیعی است و گاهی قسری است.
 در جواب به این استدلال از تخلخل حقیقی قسری استفاده می کنیم و می گوییم: ما هوا درون شیشه را می مکیم و قسمتی از هوا بیرون می آید و قسمتی در شیشه باقی می ماند. آن قسمت باقیمانده چه حالتی دارد؟ یکی از این دو حالت را خواهد داشت.
 الف: همان جایی که هست باقی بماند و هیچ وسعتی پیدا نکند مثلا سنگی را درون شیشه فرض کنید. وقتی قسمتی از آن را بشکافیم و جدا کنیم قسمت باقیمانده ی سنگ در همان جا باقی می ماند و وسعت پیدا نمی کند حال در ما نحن فیه هم می گویی هوای درون شیشه مثل سنگ است که اگر قسمتی از هوا را با مکیدن خارج کردیم قسمت باقیمانده هوا در همان جا باقی بماند. در این صورت، خلا حاصل می شود ولو در یک لحظه خلا اتفاق می افتد و سپس آب به داخل شیشه می رود.
 ب: همان جایی که هوا هست وسعت پیدا می کند و این، همان تخلخل حقیقی قسری است اما چرا قسری است چون قسمتی از هوا را قسراً (با مکیدن) بیرون آوردیم و آن قسمت باقیمانده بر اثر جدا شدن قسمت دیگرش ناچار می شود که پخش گردد و تمام شیشه را پُر کند اما در وقتی که قاسر از بین برود و نوک شیشه را داخل آب کنیم، در هوای پخش شده تکاثف واقع می شود و آب داخل شیشه می گردد.
 توضیح عبارت
 (و اما حدیث اناء الرماء فهو کذب صرف)
 اما (حدیث اناء رماد) که در صفحه 117 سطر 11 مطرح شد کذب خالص است. (نه اینکه مقداری از آن راست و مقداری کذب باشد بلکه کذب خالص است).
 (و لو کان ذلک صحیحا کان الاناء کله خالیا لا رماد فیه اصلا)
 اگر حرف شما صحیح بود و ظرف به اندازه گنجایشش آب می گرفت حتما همه اناء خالی بود و خاکستری در آن نبود و فقط هوا بود تا بتواند به اندازه ظرف، آب در آن قرار بگیرد.
 (و اما حدیث الزق و الشراب)
 این دلیل سوم در صفحه 117 سطر 12 بیان شد.
 (فیجوز ان یکون المقدار الذی للزق لایظهر تفاوته فی الحب حسا)
  این جواب اول است. ممکن است آن مقداری که برای آن مشک وجود دارد تفاوت آن مقدار در خمره ظاهر نشود حسا
  (حُب) یعنی خمره.
 (حسا) قید برای لایظهر است یعنی حسا ظاهر نمی شود اما عقلا ظاهر است.
 (و یجوز ان یکون الشراب فیعصر فیخرج منه بخارا و هوا فیصیر اصغر)
 این جواب دوم است.
 نسخه صحیح (ینعصر) بدون فاء است.
 جایز است که شراب فشرده شود و این شرابِ فشرده شده، از مشک یا حبّ (خمره) به صورت بخار یا هوا خارج شود پس شراب کم می شود و وقتی مقدارش کم شد مشک را اضافه به آن می کنی و آن مقدارِ نقص را جبران می کند و شراب باقیمانده با مشک خمره را پر می کند.
 (و یجوز ان یصغر بتکاثف طبیعی او قسری علی ما تعلمه)
 این جواب سوم است.
  جایز است که این شراب خودبخود کوچک شود (از طریق بخار شدن کم نشود) حال یا تکاثف طبیعی یا قسری (به اینکه آن را فشار دهیم)
 (علی ما تعلمه) تو می دانی که تکاثف حقیقی داریم که تکاثف حقیقی میتواند طبیعی و قسری باشد.
 (و اما حدیث النامی)
 این دلیل چهارم در صفحه 117 سطر 14 بیان شد.
 (فان الغذا ینفذ بقوته بین متماسین من اجزاء الاعضا و یحرکهما بالتبعید)
 غذا با قوه ای که دارد (قوه ای که از طریق غاذیه و نامیه گرفته است) بین دو جزئی از عضو که با هم تماس دارند نفوذ می کند و این ها را به سمت دور شدن از یکدیگر حرکت می دهد.
 (من اجزاء) بیان از (متماسین) است.
 (فیسکن بینهما فینفسح الحجم)
 غذا بین این دو جزء، ساکن می شود و آرام می گیرد و توسعه در حجم پیدا می کند.
  (فینفسح) به معنای توسعه پیدا کردن است.
 (و لو کان الغذا انما ینفذ فی الخلا لکان الحجم فی حال دخوله و قبله حجما و احدا لا زائدا)
 تا اینجا توضیح داد که چه اتفاقی در تغذیه و رشد می افتد اما الان بیان می کند که این اتفاق، منافی با خلا و مزاحم با خلا است.
 ترجمه: اگر غذا در خلا نفوذ می کرد حجم این جسم در حالتی که غذا داخل شد و در حالت قبل از دخول یکسان می بود در حالیکه حجمش زائد می شود و اگر حجمش زائد می شود معلوم می شود که این غذا خلا را پر نکرده بلکه ملا را پر کرده است.
 (و اما حدیث القاروره)
 این دلیل پنجم در صفحه 117 سطر 16 بیان شد.
 (فان الجواب عن ذلک مبنی علی المذکور فی التخلخل و التکاثف)
 جواب از دلیل پنجم مبنی بر آنچه بود که در تخلخل و تکاثف حقیقی ذکر شد.
 (و هو انه من الجایز ان یکون الجسم یستفید حجما اصغر و حجما اکبر)
 آنچه که در باب تخلخل و تکاثف ذکر شده این است که جایز است جسم استفاده کند حجم اصغری را در تکاثف یا حجم اکبری را در تخلخل، بدون اینکه جسمی داخل در این جسم شود یا جسمی خارج از این جسم شود.
 (و ان یکون من ذلک ما هو طبیعی و منه ما هو قسری)
 (ان یکون) عطف بر (ان یکون) است.
 بعضی از همین صغر حجم یا کبر حجم، طبیعی باشد و بعضی قسری باشد یعنی تخلخل و تکاثفِ حقیقی ممکن است طبیعی باشد یا قسری باشد که در ما نحن فیه قسری است زیرا قاروره را مکیدیم.
 (فکما انه یجوز ان یسخن و یبرد و یکن منه ما هو طبیعی و منه ما هو قسری فکذلک الحال فی العظم و الصغر)
 تشبیه میکند که تسخّن و تبرّد یکی از عوارض جسم است و می تواند قسری و طبیعی باشد صغر و کبر هم از عوارض من حجم و جسم است که می تواند قسری و طبیعی باشد.
 ضمیر (منه) به هر یک از تسخین و تبرید برمی گردد و برای تبعیض است.
 توضیح: همانطور که سخونت و برودت می تواند طبیعی باشد مثلا بدن ما به اندازه خاص حرارت دارد که اعتدال است و 37 درجه است اما گاهی بر اثر عروض تب یا نشستن در کنار بخاری یا دویدن، بدن گرم می شود که قسری است. سرما هم همینطور است که گاهی طبیعی است و آن 37 درجه است اما گاهی به خاطر هوای سرد یا مریضی کمتر از آن می شود. ازدیاد حجم و صغر حجم هم گاهی طبیعی و گاهی قسری است.
 (و اذا کان هذا جانزا لم یکن کل انتقاص جز من جسم یوجب ان یبقی الباقی علی حجمه الاول)
 (هذا) یعنی عظم و صغر جایز باشد.
 یعنی ماده، ماده ای باشد که بتواند بزرگ و کوچک شود. اما سنگ خود بخود نمی تواند متخلخل و متکاثف شود. آهن در گرما بالقسر می تواند بزرگ و کوچک شود. یعنی اگر این مراد (ازدیاد و انتقاص) جایز باشد اینطور نیست که اگر جزئی از جسم را جدا کردن باقیمانده جسم، همچنان به همان حالت بماند بلکه چون جسم، قابل بزرگ شدن است باقیمانده جسم، بزرگ می شود و تخلخل پیدا می کند و شیشه را پر می کند.
 ترجمه: اگر چیزی از جسم کم کردید موجب نمی ستود که باقی آن جسم بر حجم اولی خودش باقی بماند زیرا قابلیت بزرگ شدن را دارد لذا بزرگ می شود.
 (حتی ان یکون اذا اخذ جز من هوا مالئ للقاروره یجب ان یبقی الباقی علی حجمه فیکون ماوراءه خلا)
 (حتی) مرتبط به منفی است نه نفی. در عبارت قبل گفتیم (لم یکن کل انتقاص)، این (حتی) برای (یکن کل انتقاص) است یعنی غایت برای منفی است نه نفی.
 ترجمه: اینچنین نیست که جسم باقیمانده، به حجم اولش باقی بماند تا اینگونه شود که اگر اخذ کنیم جزئی از هوا را که قاروره را پر کرده، واجب باشد که بر حجم اول خودش باشد تا در ماوراء باقیمانده شیشه، خلا درست شود. (اگر تخلخل حقیقی ممکن نبود این اتفاق می افتد که قسمتی از هوا را تقطیع می کردیم و بقیه هوا به حال خود باقی می ماند و در مقدار باقیمانده خلا واقع می شد.
 (و اذا لم یجب هذا لم تجب تلک الحجه)
 اگر این مطلب (که باقیمانده جسم به حجم اول خودش باقی بماند) واجب نبود و جسم می توانست اجزاء خودش را پخش کند حجت شما مورد قبول نیست.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo