< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 137 سطر 11 قوله (و قد یتفق)
 موضوع: تقسیمات مکان
 گفته شد که در این فصل دو مطلب بیان می شود.
 مطلب اول: تحقیق درباره مکان و بیان قول حق است.
 مطلب دوم: رسیدگی به ادله مخالفین و ردّ قول ادله آنها.
 در مطلب اول، سه نکته بیان می شود که نکته اول در جلسه قبل خوانده شد.
 نکته اول: 4 خصوصیت در مکان وجود دارد که آن 4 خصوصیت در سطح حاوی موجود است لذا معتقد می شویم که مکان، همان سطح حاوی است.
 نکته دوم: تقسیم مکان به اقسامی که ذکر می کنیم.
 نکته سوم: ظرفی را مثال می زند که آبی داخل آن وجود دارد و می خواهد مکان آن آب را پیدا کند.
 نکته اول را در جلسه قبل مطرح کردیم.امروز وارد نکته دوم می شویم.
 مصنف برای مکان، 5 قِسم بیان می کند. که در هر 5 قسم، مکان همان سطح حاوی است.
  قسم اول: مکان، سطحی واحداست.
 قسم دوم: مکان، سطحی متعدد است که از التیام این سطوح، مکان ساخته می شود.
 قسم سوم: مکان، سطحی متعدد است که بعضی از سطوح، حرکت می کند و بعضی ثابت است.
 قسم چهارم: مکان عبارت از سطح متحرک است و متمکن را ساکن فرض می کنیم.
 قسم پنجم: محیط (حاوی) را مکان قرار می دهیم ومحوی هم متمکن است وبرای همه آنها حرکت قائل می شود.
 در این 5 قسم که بیان شد دو گونه تقسیم مطرح شد.
 گونه اول: تقسیم مکان به لحاظ اینکه یک سطح است یا چند سطح است.
 گونه دوم: تقسیم مکان به لحاظ اینکه ساکن است یا حرکت می کند و اگر حرکت می کند بعض آنها حرکت می کند و بعضی ساکن است یا همه آنها حرکت می کند.
 از اینجا وارد در مثال می شویم و برای اقسام 5 گانه مثال می زنیم.
 مثال قسم اول: مثلا پرنده ای که در هوا ایستاده باشد همان سطحی که آن پرنده را احاطه کرده که سطح هوا است مکان پرنده می باشد. یا مانند ماهی که در آب وجود دارد و آب، تمام اطراف ماهی را احاطه کرده که هم هوا و هم آب، یک سطح است که به پرنده و ماهی احاطه کردند.
 مثال قسم دوم: مثلاً مکانی که خود ما نشستیم مرکب از دو سطح است. یک سطح عبارتست از بخشی از زمین که به مقداری از بدن ما احاطه دارد و یک سطح عبارتست از هوایی که به ما احاطه کرده مجموع این دو سطح را که جمع کنیم مکان ما می شود یا مثل خود آب که در یک نهری جاری است که قسمتِ زیرین آب،که به کفِ رودخانه متصل است و قسمت روی آب که به هوا متصل است و مجموع این دو سطح(کف رودخانه و هوای روی آب) آب را احاطه کرده و یا مانند کشتی که روی آب راه می رود.
 مثال قسم سوم: سنگی که در کف رودخانه قرار گرفته که دو سطح به آن احاطه کرده یکی همان کف رودخانه است که ساکن می باشد و دوم، سطح آبی که روی سنگ است و حرکت این سطح به تبع حرکت آب است. لذا این بخشی از مکان متحرک است.
 مثال قسم چهارم: اینکه همه سطح ها حرکت دورانی کنند ولی متحرکٌ علیه که این سطح ها روی آن حرکت می کنند ساکن باشد مثال به زمین زدند که (البته با تسامح) افلاک که محیط به زمین هستند به دور آن حرکت می کنند و زمین که محاط است ساکن می باشد. مصنف تعبیر به «متحرک علیه» می کند نه «زمین».
 مثال قسم پنجم: مثل افلاک که بعضی به سمت مشرق و بعضی به سمت مغرب می روند که اختلاف در حرکت دارند. اما بعضی از سماویات و افلاک، اختلاف حرکت ندارند لذا تعبیر به (کثیر) کرد و تعبیر به (کل) نکرد.
 توضیح عبارت
 (و قد یتفق ان یکون المکان سطحا واحدا)
 این عبارت، قسم اول از اقسام پنجگانه را می گوید.
 (وقد یتفق ان تکون عدة سطوح یلتئم منهامکان واحد کما للماء فی النهر)
 این عبارت، قسم دوم از اقسام پنجگانه را می گوید.
 ترجمه: گاهی اتفاق می افتد که چند سطح، شیئی را احاطه کرده باشد که از این چند سطح، یک مکان التیام پیدا کند مثل مکانی که برای آب در نهرها است. در این مثال کاری نداریم که آب حرکت کند یا نکند به حرکت آب کاری نداریم بالاخره دو سطح،این آب را احاطه کردند.
  مراد از «ما» در (کما للماء) کنایه از مکان است.
 (و قد یتفق ان تکون بعض هذه السطوح متحرکه بالعرض و بعضها ساکنه)
 این عبارت، قسم سوم از اقسام پنجگانه را می گوید.
 ترجمه: بعضی از این سطوح که شی را احاطه کردند متحرک بالعرض هستند و بعضی ساکن هستند.
 (و یتفق ان تکون لکها متحرک بالدور عل المتحرک و المتحرک ساکن)
 نسخه صحیح این است (علی المتحرک علیه و المتحرک علیه ساکن)
 این عبارت قسم چهارم از اقسام پنجگانه را می گوید.
 همه این سطوح به نحو دورانی بر متحرکٌ علیه حرکت می کنند.
 (و ربما کان المحیط و المحا ط متخالفی المفارقه کما فی کثیر من السماویات)
 این عبارت، قسم پنجم از اقسام پنجگانه را می گوید.
 توضیح مطالب صفحه 137 سطر 14 قوله (و یجب ان تنظر)
 از اینجا مصنف وارد در نکته سوم می شود و خلاصه نکته سوم این است که ظرفی را مثال می زند که آبی درون آن هست سپس مکان این آب را می خواهد پیدا کند و در مکان آب، تردید دارد که یک سطح، مکان آب است یا دو سطح، مکان آب است سپس نظیر می آورد و مثال دیگری بیان می کند و در پایان بین دو مثال فرق می گذارد.
 توضیح: کوزه ای را فرض کنید که داخل آن پر از آب است. اگر بپرسند که مکان آب چیست؟ گفته می شود مقعر کوزه و سطح درونی کوزه مکان آب است. حال فرض کن که در دهانه کوزه ،چوبی وارد کرده باشیم و در این صورت،اینطور نیست که مقعر کوزه فقط مکان آب باشد بلکه سطح دیگری هم با آب تماس پیدا کرد که آن ،سطح چوب است که سطح محدب چوب با سطح مقعر کوزه با هم به این آب تماس دارند. (مانند سماوری که در داخل سماور لوله ای وجود دارد که آن لوله را مثل چوب فرض کنید و خود سماور را مانند کوزه فرض کنید) آیا در این صورت، باز هم می گوییم مکان آب، فقط سطح مقعر کوزه است یا مجموع سطح مقعر کوزه و سطح محدب چوب هر دو با هم مکان آب هستند؟
 حال مصنف، مثال دیگری می زند که ظرفی را توجه کنید که دو جداره است وبین دو جداره، فاطه ای باشد که آن فاصله را با آب پر می کنیم. مثلا کاسه ای که داخل در کاسه دیگر قرار می دهیم و بین دو کاسه را آب می کنیم این آب بین دو سطح قرار گرفته 1 ـ سطح مقعر 2 ـ سطح محدب.
 به عبارت دیگر این دو ظرف را مانند دو کمربند حساب کن.
 توضیح عبارت:
 (و یحب ان ننظر هذا)
 نسخه صحیح (تنظر هذا) است و مراد از هنا، موردی است که مکان، در ظاهر دو سطح است و ما می خواهیم از التیام این دو سطح، یک سطح بدست بیاوریم.
 (اذا کان ماء مثلا فی جرّة و فی وسط الماء شی آخر یحیط به الماء)
 (مثلا) می تواند قید برای (ماء) باشد یعنی به عنوان مثال، به آب مثال زدیم و می توان به غیر آب مثال زد و می تواند قید برای (جره) باشد یعنی به عنوان مثال، به جره مثال زدیم و می توان به غیر جره مثال زد.
 ترجمه: مثلا در کوزه ای آب است و در وسط آب، چیز دیگری باشد که آب به آن احاطه کرده و آب، محیط به آن است و کوزه محیط به آب است.
 (و قد علمنا ان مکان الماء هو السطح المقعر من الجره فهل هو وحده مکانه او هو السطح المحدب الظاهر من الجسم الموجود فی الماء مجموعین مکان الماء)
 نسخه صحیح (هو و السطح) است که واو حذف شده.
 ما می دانیم که درون کوزه، مکان آب است ولی سوال این است که آیا فقط سطح مقعر از کوزه مکان است یا مجموع سطح مقعر کوزه و سطح محدب آن چیزی (چوبی) که درون آب قرار داده شده مکان است.
 (کما لو کان الماء علی شکل محیط به سطح مقببّ و سطح مقعرو سطحان آخران علی هذه الصوره
 
 
 
 نسخه بهتر، (علی هذه الصوره است
 
 
 
 مصنف تنظیر به مثال دوم می زند که مثلا آب بر شکلی باشد که بر آن آب، 4 سطح احاطه کرده 1 ـ سطح مقبّّب که مراد علامت بالایی است 2ـ سطح مقعر که مراد علامت و پرانتز پایینی است و دو سطح دیگر که مراد، دو طَرَف است.
 برای بهتر فهمیدن مثال را اینگونه بیان می کنیم که کمربندی را لحاظ کنید و کمربند دیگری داخل آن قرار دهید به طوری که بین این دو کمر بند آب قرار بگیرد. اگر این آب بخواهد از میان این دو کمربند بیرون نریزد باید دو سطح مثل دیوار به این دو کمربند متصل باشد.
 (لم یکن السطح المقعر من المحیط به وحده مکانه)
 این عبارت، جواب برای (لو کان الما) است.
 همان طور که اگر این آب را داشته باشیم که دراین شکل، سطح مقعر از آن جسمی که به آب احاطه کرده، به این سطح مقعر به تنهایی مکان آب نمی گویند بلکه سطح مقعر و محدب با همدیگر مکان آب است آیا در مثال اولی که مثال کوزه بود همین وضع است و سطح مقعر به تنهایی مکان است یا مقعر و محدب با هم مکان آب هستند.
 (من المحیط به) یعنی سطح مقعر از جسمی که احاطه به آب کرده. به عبارت دیگر: سطح مقعری که عبارت است از آنچه که احاطه به آب کرده.
 (مکانه) ضمیر به آب بر می گردد.
 (بل جمله السطوح التی تلاقی جمیع جهاته)
 سطح مقعر، مکان آب نیست بلکه جمله سطوحی که ملاقی کرده، تمام جهات آب را مکان آب می گوییم.
 (فیشبه ان تکون جمله السطوح التی تلاقی الماء من جمیع جهاته مقعرا من الجره و محدبا من الجسم الذی فی داخل الماء هو المکان له)
 (هو المکان له) مربوط به (ان تکون جمله السطوح) است.
 ممکن است مجموع سطوحی که با آب ملاقات کرده از تمام جهات آب، مکان آب باشد.
 مراد از جمله السطوح را با عبارت (التی تلاقی، ... داخل الماء) توضیح می دهد. یعنی یک سطح مقعر از کوزه است و سطح دیگر سطح محدب از جسم داخل آب است.
 اگر ما بتوانیم مثال کوزه را تشبیه به مثال دومی که الان گفتیم بکنیم چون در مثال دومی مجموع سطوح، مکان آب است به نظر می رسد که در کوزه هم بتوانیم بگوییم مجموع سطوح مکان آب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo