< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 134 سطر 6
 موضوع: آیا خلا دارای قوه فعاله است؟
 در ابتدای فصل در صفحه 123 سطر 10 بیان شد که (ان یکون له قوه فعاله) بعضی قائل شدند که خلا، موجود است و قوه فعاله هم دارد، الان به بحث آن رسیدیم و می خواهیم این مطلب را رسیدگی کنیم.
 مصنف می فرماید بعضی که قائل به خلا شدند معتقد شدند که خلا، قوه جاذبه دارد بعضی گفتند که خلا قوه محرکه دارد ولو حرکتش به صورت جذب نباشد و بعضی هم هر دو را گفتند.
 باید این اقوال را مطرح کنیم و رد کنیم. ابتدا مقدمه ای بیان می کنیم سپس قول این گروه را مطرح می کنیم.
 مقدمه: دو وسیله ای که در گذشته بین مردم رایج بوده و از آن استفاده می کردند عبارتند از (سراقات الماء) و (زراقات الماء) این دو وسیله در کتاب شرح مواقف توضیح کامل داده شده اند البته در آخر همین فصل توضیح بیشتری درباره این دو وسیله می آید.
 سرادقات الماء دستگاه بود که مانند یک لوله بود و به قول خودشان مثل انبوبه است. انبوه به فضایی که بین دو گِرِه در نِی وجود دارد را گویند صاحب شرح مواقف می گوید در گذشته، انبوبه را از مس می ساختند اما امروزه از پلاستیک و شیشه و فلزات دیگر هم ساخته می شود و روی آن درجه درجه می گذارند و انبوبۀ مدّرجه می گویند. این وسیله مانند سرنگ امروزی است که یک طرف آن، وسیع است و یک طرف آن تُنُک است این لوله را در زیر آب فرو می کردند و پر از آب می شد سپس انگشت خود را بر روی سوراخِ گشاد قرار می دادند و لوله را بیرون آب قرار می دادند آب، داخل لوله حبس می شد و بیرون نمی آمد وقتی انگشت را از روی سوراخ بر می داشتند تمام آب، بیرون می آمد چه اتفاقی می افتد که آب، حبس می شود؟
 این گوینده می گوید که خلائی در این لوله بوجود می آید که با گذاشتن انگشت بر روی این لوله، مانع از ورود هوا به داخل آن می شود مثلا فرض کنید که این لوله را که داخل آب کردید هوای آن، تخلیه می شود و به جای آن، آب می آید شما انگشت خود را بر ته لوله می گذاری و لوله را بیرون می آوری، مقداری از آبِ لوله کم می شود هواهم داخل لوله نمی شود چون انگشت خود را بر روری سوراخ قرار دادید. آن قسمتی از لوله که کم شده، خالی می ماند این خلائی که در آن لوله بوجود آمده این آب را جذب می کند. وقتی انگشت خود را بر می دارید آن خلا، تبدیل به ملا می شود و هوا وارد می شود و آب، خالی می شود و دیگر، خلائی نیست که آب را جذب کند. این را سراقه الماء می گویند که در فارسی به معنای آب دزدک است. (سراقه) به معنای دزد است.
 پس در این سراقه الماء آب، جذب می شود یا به تعبیری آب حبس می شود که توسط خلا انجام می شود. پس در خلا قوه ای است که این کار را انجام می دهد و قوه جاذبه دارد.
 اما زراقه الماء: دستگاهی است که مثل سراقه الماء است دستگاهی است که از مس ساخته شده که یکی از دو طرفش باریک قرار داده می شود و تجویفِ همین طرف، خیلی تنگ است و طرف دیگرش غلیظ قرار داده می شود و شکاف آن هم واسع است که چوبِ طولانی که قطرش به اندازه قطر لوله است بر سرِ گُشاد لوله داخل می کنند سپس این چوب را داخل لوله هُل می دهند تا اینکه به قسمت باریک می رود و تمام آب را خالی می کند مثل سرنگ است. یعنی این چوب چنان بلند است که به اندازه طول لوله است و وقتی که این چوب را وارد می کنی از ابتدای لوله تا انتهای آن، این چوب وارد می شود و وقتی چوب را به سمت بیرون می کشیم، آبِ درونش را به سمت بالا می مکد وقتی این چوب را داخل لوله وارد می کنیم تمام آبهای داخل لوله را خالی می کند وقتی این چوب را بالا می آوریم آب را می مکد. مانند سرنگهای امروزی است. زراقه در فارسی به معنای آب زنگ است که با فشار آب را بیرون می ریزد (ما می گوییم در انتهای زراقه، هوا است ولی این گروه می گوید خلا است و همان خلا باعث می شود که هوا جذب شود یا وقتی که چوب را به سمت بالا می کشید این چوب، خلا تولید می کند و آن خلا است که آب را به سمت بالا می کشد پس خلا، جذب کننده است)
 بعضی از محشین در کنار این عبارتِ کتاب شفا نوشتند (مال الی هذا المذهب محمد بن زکریا الرازی) که ایشان معتقد است که خلا، جاذبه دارد چون ایشان طبیب بوده و بازراقه و سراقه زیاد سروکار داشته است و به این مطلب قائل شده که اینها خلا دارند و خلا، جاذبه دارد.
 در ادامه این گروه مطلب دیگری هم اضافه کردند که خلا شانش این است که اکثف را حبس می کند (اکثف به جسم فشرده و سنگین گویند) اگر اکثف نبود الطف را جذب می کند چون این لوله تا وقتی که در آب نرفته هوا را جذب می کند یعنی خلا موجود در لوله، هوا را جذب می کند اما وقتی که در زیر آب فرو رفت، آن خلا که در درون لوله است اکثف من الهوا را که آب است جذب می کند. در هر دو صورت، این خلا است که یا اکثف یا الطف را جذب می کند.
 قول دوم این است که برای خلا قوه دافعه قائل شدندو توضیح دادندکه اگر شما جسمی را که به خاطر سنگینی بر روی زمین قرار گرفته در داخل آن، هوا داخل کنی و متخلخل کنی (و خُلَل و فُرج در آن درست کنی) مثلا پنبه ای روی زمین است اگر آن را با دستگاهی بزنیم پنبه، از حالت فشردگی در می آید و تُنُک می شود یعنی متخلخل شده حال اگر خلل و فرج را بیشتر کنی به طوری که هوا بر پنبه غلبه کند یعنی اکثرِ این مجموعه، هوا شود و اقلِ آن، پنبه شود در این صورت، پنبه بالا می رود.
 مصنف می گوید پنبه پایین رفتن را اقتضا دارد و هوا بالا رفتن را اقتضا دارد اما این گروه می گویند وقتی خلل و فرج درست شود خلا درست می شود و این خلا است که این پنبه را بالا می برد.
 توضیح عبارت
 (و قد بلغ من غلو القانلین بالخلا فی امره قوه جاذبه او محرکه ولو بوجه آخر)
 (فی امره) متعلق به غلو است. ضمیر (له) به خلا بر می گردد.
 ترجمه: از غُلوی که قائلین به خلا درباره خلا می کنند به این جا رسیدند که قرار بدهند برای خلا قوه جاذبه یعنی نه تنها در وجود خلا غلو کردند بلکه از این هم بالاتر رفتند و برای این شیءِ موجود که خودشان موجود کردند قوه جاذبه قرار دادند.
 (محرکه ولو بوجه آخر): قید (ولو بوجوه آخر) فقط مربوط به (محرکه) است یعنی یا قوه محرکه ولو به وجه دیگر باشد (یعنی به وجه غیر جذب باشد یعنی به وجه دفع باشد توضیح این در ادامه می آید) این قید را آورد تا بفهماند مراد از (محرکه)، جاذبه نیست بلکه مراد دافعه است لذا محرکه ای که اعم از جاذبه و دافعه است با این قید، فقط شامل دافعه می شود.
 (حتی قالوا ان سبب احتباس الماء فی الاوانی التی تسمی سراقات الماء)
 وارد در بیان قسمت اول می شود که قائل شدند برای خلا قوه جاذبه است و از عبارت (قال الا خرون) وارد در قسمت دوم می شود که برای خلا، قوه دافعه است.
 ترجمه: سبب حبس شدن آب در ظروفی در (سرادقات الماء) نامیده می شود.
 (و انجذابه فی الآلات التی تسمی زراقات)
 جذب شدن آب در آلاتی که زراقات نامدیه می شود.
 (انما هو جذب الخلا)
 این جمله، خبر برای (ان سبب احتباس ...) است یعنی سبب این احتباس و انجذاب آب، جذب خلااست.
 (و انه یجذب اول شی الاکثف ثم الالطف)
 شان این خلا این است که اکثف را جذب کند وقتی اکثف در اختیارش نیست الطف را جذب می کند.
 (و قال الآخرون بل الخلا محرک للاجسام الی فوق)
 گروه دیگر می گویند خلا اجسام را به سمت بالا حرکت می دهد یعنی دافع الی فوق است.
 این عبارت، توضیح (محرکه بوجه آخر) است که سطر 6 گفته شد.
 (و انه اذا تخلخل الجسم بکثرة خلا یداخله صار اخف و اسرع حرکه الی فوق)
 وقتی جسم، متخلخل شود و خلل و خرج پیدا کند به خاطر خلا زیادی که داخل جسم شده آن جسم، خفیف تر از جالت قبل می شود و سریعتر به سمت فوق حرکت می کند.
  ضمیر در (صار) به جسم بر می گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo