< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه دلیل بر نفی حرکت قسری در خلا

«صفحه 133 سطر 9»

گفتیم اگر متحرک قسری بخواهد در خلا ادامه حرکت بدهد بدون عامل ممکن نیست پس باید عاملی داشته باشد که آن عامل را دو قسم فرض کردیم:

    1. عاملی که عبارت از قوه باشد

    2. عاملی که عبارت از جسمی که با ملاقات، این جسمِ متحرکِ به حرکت قسری را حرکت می دهد. خواستیم به این دو قسم رسیدگی کنیم و حکم آن را بیان کنیم. گفتیم فرض اول که قوه ای وارد شود آن قوه این متحرک را به حرکت وادارد و حرکت را برای متحرک حفظ کرده باشد را بحث می کنیم که آیا می توان قبول کرد یا نه؟

ابتدا ایشان فرمود که اگر این قوه، عامل حرکت این متحرک باشد لازم می آید که این متحرک که در خلا حرکت می کند هرگز حرکتش کند نشود و به سکون مبدّل نشود. چون در خلا، مقاومتی نیست که این قوه را تضعیف و منتفی کند. وقتی این مطلب را ادعا کرد وارد استدلال شد که این قوه یا در حالت بقا حرکت، باقی می ماند یا بعد از حدوثِ حرکت و مدتی از بقاء حرکت، زائل می شود. اگر باقی بماند چون قوه است و قوه، تأثیر گذار است و منشا حرکت است پس حرکت ادامه دارد. اگر باقی نماند سوال می کنیم که به چه علت معدوم شد؟ جواب این است که یا ذاتا معدوم شد یعنی خودِ قوه اقتضای معدوم شدن کرد یا می گوییم به سبب و عاملی معدوم شد.

مصنف می خواهد ثابت کند که اگر این نیرو حافظ حرکت است حرکت باید با همان سرعت، همیشه ادامه پیدا کند نه سرعت آن کم شود و نه خودش متوقف شود و می فرماید این درست نیست زیرا حرکت در یک جایی تمام می شود و نتیجه می گیرد که قوه نمی تواند عامل حرکت یا بقا این متحرک درخلا باشد.

ابتدا فرض می کند که این قوه باقی باشد می فرماید همان محذور لازم می آید که این متحرک دائماً در خلا متحرک باشد و سرعت آن، یکنواخت باشد. حال فرض می کند که قوه از بین برود پس آن محذور که این متحرک، دائماً در خلا متحرک باشد از بین می رود ولی مصنف نمی خواهد اشکال را منتفی کند بلکه می خواهد اشکالی وارد شود لذا سعی دارد که راههای معدوم شدن قوه را نفی کند پس راههای معدوم شدن قوه را یکی یکی بررسی می کند که موجود است و اگر قوه موجود است همان محذور که در امر حرکت است باقی خواهد ماند لذا فقط یک فرض باقی می ماند که این قوه برخورد به مانع کرده و بر اثر مانع کم کم تضعیف می شود تا منتفی گردد.

اگر این قبول شود معنایش این است که متحرک در ملا حرکت می کند لذا به مانع برخورد کرده و کم کم ضعیف می شود و نابود می گردد و این، همان مطلوب است که خلا نداریم و آنچه که فکر می کردیم خلا است ملا بود.

پس سه فرض مطرح شد:

    1. قوه، در حرکتی که در خلا است باقی بماند که لازمه اش این است که شی دائم الحرکه باشد در حالی که دائم الحرکه نیست

    2. این قوه از بین برود بدون اینکه با مانع برخورد کند. این صورت، راههای مختلفی دارد که همه را باطل می کنیم

    3. این قوه مدتی باقی بماند ولی بر اثر برخورد به مانع کم کم تضعیف شود و از بین برود که لازمه اش این است که خلا نباشد بلکه ملا باشد.

اما اگر محرک، جسمِ ملاقی باشد یعنی هوایی باشد که این جسم را بِکِشد یا هُل دهد را بعداً بیان می کنیم.

در جلسه دیروز به اینجا رسیدیم که قوه، موجود باشد که حرکت، دائمی می شود و دوام حرکت را قبول نکردیم لذا وارد اعدام قوه شدیم (که حکم ضعفِ قوه هم از انعدام قوه معلوم می شود)

بیان کردیم که این قوه به یکی از دو حالت معدوم می شود 1ـ ذاتا معدوم می شود 2ـ سببی آن را معدوم می کند.

اگر ذاتا خودش را معدوم کند اشکال کردیم که قوه ای که ذاتش اقتضا عدم کند از ابتدا نمی تواند وجود بگیرد در حالی که وجود گرفته و مدتی موجود است پس ذاتش اقتضای عدم ندارد زیرا اگر اقتضای عدم داشت از ابتدا وجود نمی گرفت لذا انعدام به خاطر ذات قوه نیست.

بلکه نیاز به سببی دارد که درباره این سبب دو احتمال می دهیم:

    1. این سبب داخل در خود جسم متحرک باشد.

    2. این سبب بیرون از خود جسم متحرک باشد.

حالت دوم که سبب بیرون از جسم متحرک باشد را به دو قسم تقسیم می کنیم:

الف) این سببِ خارج، ملاقی با متحرک است.

ب) این سببِ خارج مباین با متحرک است.

مجموعاً سه سبب درست می شود که باید این سه را باطل کنیم تا نتیجه بگیریم که قوه نمی تواند معدوم شود پس قوه موجود است مگر اینکه موانع باشد که آن قوه را نابود کند که آن موانع در خلا نیست و در ملا هستند.

حال وارد این بحث می شویم که اگر سببی که باعث انعدام این قوه می شود داخل متحرک باشد چه محذوری دارد؟ می گوییم این سبب، داخل متحرک بود ولی فعالیت ندارد چون متحرک، حرکت می کند و حرکتش به خاطر قوه ای بود که داشت. آن سببی که مُعدِم قوه است فعال نبود اگر فعال بود قوه را معدوم می کرد در حالی که قوه، وجود دارد وآن شی را حرکت می دهد.

حال سوال می شود که این سببی که از اول فعال نبود و بعداً فعال شد چه چیزی آن را فعال کرد؟ خود ذات نمی تواند آن را فعال کند چون این ذات از ابتدا بود و سبب انعدام قوه را هم به قول شما، از ابتدا داشت ولی فعالیت نمی کرد اما الان فعالیتش شروع شده. چه عاملی باعث شد که فعالیتش را شروع کند؟ فاعلیت برای آن حادث است و هر حادثی عامل می خواهد پس این فعالیت هم عامل می خواهد یعنی سببی دیگر باید باشد تا این سببِ انعدامِ قوه را فعال کند چون سبب انعدام قوه از ابتدا در متحرک بود ولی فعال نبود و بعداً فعال شد پس باید با یک سببی فعال شود زیرا خود ذات نمی تواند فعال کند اگر می توانست فعال کند از ابتدا فعال می کرد. لذا این سببِ انعدامِ قوه برای فعالیت خودش نیاز به سبب دارد. نقل کلام در آن سبب می کنیم که بیرون از ذات است یا داخل ذات است اگر بیرون از ذات است که اقسام بعدی است اما اگر درون ذات است می گوییم چرا تا الان فعالیت نمی کرد و سبب اعدام را به کار نمی گرفت و نیاز به سبب سوم دارد که تسلسل لازم میآید و لذا سببِ درونِ متحرک نمی تواند علتِ انعدام آن قوه باشد.

توضیح عبارتِ

«فنقول و یستحیل ان تعدم لذاتها فان ما یستحق العدم لذاته یمتنع وجوده زمانا»

محال است که این قوه موجودِ در جسمِ متحرک خود بخود معدوم شود یا به اقتضای ذات خود، این قوه معدوم شود. زیرا اگر این قوه، ذاتا اقتضای معدوم شدن را دارد از همان اول موجود نمی شد. در حالی که به وجود آمده پس معلوم می شود که خودش مقتضی عدم نیست. از قید (زمانا) معلوم می شود که (لایمتنع وجوده آناً) یعنی وجود آنی را قبول می کند ولی وجود زمانی را قبول نمی کند. چیزی که اقتضای عدم دارد اگر وجودش بدهیم پایدار نمی ماند. لحظه اول وجود می گیرد تا بتواند اقتضای خودش را بکار بگیرد و همان لحظه که وجود گرفت اقتضای خودش را بکار گرفت و چون اقتضایش اعدام است خودش را اعدام می کند ولی لحظه اول باید وجود بگیرد تا خودش را اعدام کند. بنابراین در لحظات بعدی باقی نمی ماند پس (آن) اول موجود می شود ولی زمانا نمی تواند باقی بماند. و قید (زمانا) به همین مناسبت آمده که چیزی که خودش، خودش را اعدام می کند در (آن) وجود می گیرد و در همان (آنِ) وجود تاثیر می گذارد و خودش را معدوم می کند اما در زمان نمی تواند تدریجا موجود باشد بلکه در همان لحظه اول موجود است پس می توان گفت وجودش ممتنع نیست آناً ولی وجودش ممتنع است زمانا.

(و ان عدمت بسبب)

اما اگر قوه، به واسطه سببی معدوم شود سوال می کنیم که این سبب، داخل متحرک است یا بیرون متحرک است.

(فاما ان یکون ذلک السبب فی الجسم المتحرک او یکون فی غیره)

یا آن سبب داخل در جسم متحرک است یا خارج از جسم متحرک است و در غیر متحرک است.

(فان کان فی الجسم المتحرک و قد کان غیر سبب لذلک بالفعل عند اول الحرکه)

اگر این سبب که سبب اعدام متحرک است در خود جسم متحرک باشد در حالی که آن سبب، سبب بالفعل برای عدم نبوده اما سبب بالقوه بوده.

ضمیر در (قد کان) به متحرک برمی گردد.

(لذلک) یعنی لعدم القوه

در اول که این جسم حرکت می کرد این سبب، فعالیت نداشته والا قوه را معدوم می کرد و نمی گذاشت فعالیت کند.

(بل کان مغلوبا ثم صار سببا و غالباً)

بلکه در اول حرکت، این سبب مغلوب بوده.

پس این سبب، سبب برای اعدام قوه شد و غلبه بر قوه پیدا کرد و قوه را از بین برد.

(فلکونه کذلک سبب آخر و الامر فی ذلک یتسلسل الی غیر النهایه)

این جمله جواب برای (فان کان فی الجسم المتحرک) است.

ترجمه: پس به خاطر بودنِ آن سبب، بعد از مغلوبیت غالب می شود این غالب شدنش سبب دیگر می خواهد. تا الان مغلوب بود ولی الان غالب شد پس غالب شدنش حادث است و هر حادثی سبب می خواهد پس این سبب، برای این که غالب شود سبب می خواهد.

(و الامر فی ذلک): دوباره درباره سبب دوم اگر در خود متحرک باشد همین کلام درباره او هست که تا الان فعالیت نکرد و از الان فعالیت می کند پس فعالیت سبب دوم هم حادث است و اگر حادث است سبب می خواهد پس این سبب دوم برای شروع فعالیتش سبب داشته یعنی سبب سوم می خواهد و تا الی غیر نهایه تسلسل می شود و تسلسل باطل است پس این فرض که سبب داخل در متحرک باشد و قوه را معدوم کند باطل است.

(فان کان السبب خارجا عن الجسم او کان المعنی للسبب الذی فی الجسم)

این جمله عطف بر (فان کان فی الجسم المتحرک) است.

ترجمه: اگر آن سببی که قوه را اعدام می کند خارج از جسم متحرک باشد.

نسخه صحیح (فی الجسم خارجا) است که (خارجا) خبر برای (کان) باشد.

توضیح: ابتدا گفت اگر آن سبب، خارج باشد بعداً می گوید اگر معینِ سبب، خارج باشد یعنی سبب به توسط آلتی می تواند نتیجه بدهد که آن آلت، خارج باشد ولی خود سبب، خارج نباشد. باز هم بعضی از کارها که انجام می گیرد به توسط امر خارجی انجام می گیرد. این را مصنف دو قسم می کند. یعنی اگر سببی که اعدام کند یا معینِ سبب خارج باشد. در این صورت می فرماید که دو حالت دارد:

    1. آن سبب خارجی با این متحرک و قوه اش ملاقات کند و اعدام کند

    2. آن سبب خارجی با این متحرک و قوه اش ملاقات نکند و قوه ی موجود در متحرک را معدوم کند. هر دو را مطرح می کند و بحث می کند.

اما در صورت اول که با ملاقات، قوه ی موجود در متحرک را اعدام کند، می فرماید که حتما باید آن سبب، جسم باشد تا بتواند با متحرکی که جسم است ملاقات کند. زیرا ملاقات با جسم، به توسط جسم انجام می شود. و فرض این است که این جسم در خلا حرکت می کند و در خلا جسمی وجود ندارد که با این متحرک ملاقات کند و قوه موجود در این متحرک را اعدام کند. و چون جسمی وجود ندارد قهراً آن سببی که می خواهد این قوه را اعدام کند وجود نمی گیرد چون سبب باید ملاقات کند و آن سبب، جسم است و در خلا جسم نداریم پس آن سبب را هم نداریم. و اگر آن سبب در خلا موجود نیست قوه بدون مُعدِم بماند و دائماً فعالیت خود را ادامه دهد و حرکت قسری دائمی باشد.

ترجمه: آن سببی که می خواهد قوه را اعدام کند خارج از جسم باشد یا معینِ سببی که در جسم است خارج باشد. یعنی خود سبب، در جسم است اما معینِ سبب، در خارج است.

«فیجب ان یکون الفاعل او الفاعل او المعین مما یفعل بملاقاه او یکون یفعل بغیر ملاقاه»

واجب است که فاعل (یعنی سبب) و معین (که این سبب را کمک می کند) که یا با ملاقات کردن به قوه ی متحرک، در آن تاثیر می گذارد معدوم می کند یا بدون ملاقات کردن به قوه ی متحرک، در آن تاثیر می گذارد و معدوم می کند.

(فان کان یفعل بملاقاه فهو جسم یلاقی المتحرک)

اگر آن سبب بخواهد با ملاقات فعالیت کند این سبب جسم خواهد شد اما جسمی که با متحرک باید ملاقات کند. اگر جسمی که در خلا وجود داشته باشد و بخواهد با این متحرک ملاقات کند در این صورت خلا، خلا نخواهد بود و خلا تبدیل به ملا می شود.

(فلا یکون فی الخلا المحض هذا السبب)

چون شما فرض کردید که خلا است پس باید بگویید این جسم که به عنوان سبب انتخاب کردید وجود ندارد و لازم می آید که سببی نداشته باشیم.

(فالحرکه القسر لا تفتر فی الخلا المحض و لا تقف)

و لازمه اش این است که حرکت قسریه سببی برای اعدام قوه اش نداشته باشد و وقتی سبب برای اعدام قوه اش نبود در خلا محض، این حرکت نه کُند می شود و نه متوقف می شود (چون سببی که باید قوه را اعدام کند جسم بوده و این جسم در خلا موجود نبود یعنی سبب در خلا موجود نبود و اگر سبب برای اعدام قوه موجود بود قوه باقی می ماند و فعالیت خود را ادامه می دهد و نه سست می شود نه منتفی می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo