< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال بر دلیل سوم بر نفی خلا در حرکت مستقیم

«صفحه 131 سطر 12»

مستشکل اشکال می کند و مصنف جواب آن را بیان نمی کند سپس اشکال دومی را بیان می کند و جواب از اشکال دوم را می دهد. البته بعد از اتمام اشکال دوم و جواب آن، کلامی از مرحوم لاهیجی در شوارق الالهام برای جواب از اشکال اول بیان می کنیم.

اشکال اول: جسم و نیرویی محرکهی آن را ملاحظه کنید و این جسم را به حرکت بیندازید بالاخره حرکت، یک امر تدریجی است و امر تدریجی در زمان اتفاق می افتد پس حرکت در زمان اتفاق می افتد.

کاری به مسافت و مقاومت در مسافت نداریم گویا اصلا مقاومتی وجود ندارد مثلاً این سنگ چون حرکت می کند و حرکت، امر تدریجی است لذا در یک زمان اتفاق می افتد حال این زمان را ثبت می کنیم.

به همان اندازه، زمانی را لازم دارد. مقاومت، آن زمان را بیشتر می کند نه اینکه مقاومت، زمان را برای حرکت درست کند بلکه خود حرکت دارای زمان است و چون امر تدریجی است مقاومت، حرکت را کند می کند و لذا زمان، بیشتر می شود پس مقداری از زمان برای حرکت است و مقداری از زمان برای مقاومت است لذا نباید همه زمانها را برای مقاومت در نظر بگیری.

حال می گوییم این سه حرکت (حرکت در ملا غلیظ، حرکت در ملا رقیق، حرکت در خلا) را ملاحظه می کنیم و می گوییم جسم را در خلا حرکت می دهیم و فرض می کنیم یک ساعت طول می کشد این یک ساعت، برای خود حرکت است و برای مقاومت، نمی باشد چون در خلا، مقاومتی نبوده. حال این یک ساعت را باید حفظ کنیم و در دو حرکت دیگر که ملاغلیظ و ملا رقیق است باید یک ساعت را برای اصل حرکت حفظ کنیم.

حال در مقاومت غلیظ می گوییم که خود اصل حرکت، یک ساعت طول می کشد و یک ساعت برای مقاومت لحاظ می کنیم پس این متحرک در ملاغلیظ، دو ساعت طول می کشد که حرکت کند.

اما در مقاومت رقیق می گوییم که خود اصل حرکت، یک ساعت طول می کشد و چون این مقاومتِ رقیق را نصفِ مقاومت غلیظ حساب کردیم پس زمان آن را هم نصف قرار می دهیم یعنی متحرک، در ملا رقیق یک ساعت و نیم طول می کشد که حرکت کند.

در این صورت تساوی حرکت در خلا با حرکت در ملا رقیق بوجود نمی آید. این اشکال اول از طرف ابوالبرکات است.

اشکال دوم:

در استدلال اینگونه گفته شد که اگر مقاومت را رقیق کنیم سرعت باید بیشتر شود و زمان، کوتاهتر شود تا به جایی می رسیم که مقاومت را چنان کم می کنیم که نسبت ملا غلیظ به ملا رقیق مانند نسبت زمانین (زمانِ ملاغلیظ وزمانِ خلا) شود که زمان حرکت در خلا با زمان حرکت در ملا رقیق یکی شد. مستشکل می گوید ممکن است مقاومت به حدی برسد که اثر نکند لذا شما نمی توانید بگویید که اینجا، مقاومت تبدیل به لامقاومه شد و مؤثر، غیر مؤثر شد و تناقض لازم می آید. ما مواردی را مثال میزنیم که شی اثر می کند اما اگر آن را نصف کنی اثر نمی کند مثلاً 10 نفر این سنگ بزرگ را حرکت می دهند اگر این 10 نفر تبدیل به 5 نفر شوند این سنگ بزرگ را اصلاً نمی توانند حرکت دهند نمی توان گفت که نصف 10 نفر، نصف آن سنگ را حرکت می دهند.

یا مثلاً 100 قطره آب روی سنگ می افتد و این سنگ را آرام آرام سوراخ می کند اما اگر یک قطره یا 10 قطره بیفتد آن سنگ را سوراخ نمی کند پس نمی توان گفت که اگر یک شی تأثیر داشت و ما آن شی را نصف کردیم تأثیرش هم نصف شود چون گاهی ممکن است که تأثیرش از بین برود و اصلا تأثیر نکند ملا هم همینطور است که ملا غلیظ یک تأثیری دارد اما ملا رقیق، تأثیرش ضعیف می شود اما اگر خیلی رقیق کنیم به جایی می رسد که تأثیر نمی کند.

اینجا اشکال نکنید که ملا با لاملا یکی شد (نگو تاثیر با غیر تاثیر یکی شد) بلکه شی از قابلیت تاثیر افتاد نه اینکه این ملا با خلا یکی باشد بلکه این ملا چون نتوانسته تأثیر کند حکمش با خلا یکی شد پس نباید انتظار داشت که ملا، هر چقدر هم که رقیق شود تأثیر بکند. شما گفتید ملا را به یک حدی می رسانیم و تأثیرش به نسبت زمانین شود ما می گوییم اگر به حدی رسانده شد دیگر نمی تواند تأثیر کند پس حرکت در او با حرکت در خلا یکسان می شود اما نه اینکه این ملا را لاملا بدانیم تا تناقض شودبلکه از باب اینکه این ملا نتوانسته تأثیر کند. یا آن یک قطره را نمی گوییم که لاقطره است بلکه می گوییم قطره است ولی اثر ندارد. این 5 نفر آدم را نمی گوییم آدم نیستند بلکه می گوییم تأثیر ندارند چون سنگ بزرگ است و لذا نمی توانند حرکت دهند.

نکته: در استدلال گفتیم زمان حرکت در خلا یکبار مثل زمان حرکت درملا رقیق می شود و یکبار کندتر از زمان حرکت در ملا رقیق می شود. مستشکل اشکال خود را فقط در یک صورت بیان کرد و آن، صورت تساوی بودن است.

توضیح عبارت:

(و مما یمکن ان یقول القائل علی هذا)

(علی هذا) متعلق به یقول است و مشار الیه آن (هذا الاستدلال) است.

ترجمه: از چیزهایی که ممکن است قائلی بر علیه این استدلال بگوید.

(ان کل قوه محرکه تکون فی جسم فانها تقتضی بمقدار الجسم فی عظمه و مقدارها فی شدتها و ضعفها زماناً لو لم تکن مقاومه اصلا)

(زمانا) مفعول برای (تقتضی) است.

(لم تکن) تامه است.

هر قوه محرکه ای که در جسم است وقتی جسم را به حرکت انداخت خود این حرکت اقتضا زمان می کند و کاری به مقاومت نداریم. اقتضا زمان می کند به مقدار جسم در دو چیز

    1. هر چه جسم بزرگتر باشد حرکت آن سخت تر و طولانی تر است و هر چه جسم کوچکتر باشد حرکت آن آسانتر و کوتاهتر است

    2. مقدار قوه در شدت و ضعف یعنی هر چه مقدارقوه شدیدتر باشد حرکت، سریعتر است و زمان، کوتاهتر می شود و هر چه مقدار قوه ضعیف تر باشد حرکت طولانی تر است و زمان بیشتر می شود. پس در قوه محرکه به لحاظ جسمی که حرکتش می دهد و به لحاظ شدت و ضعفی که خودش دارد زمان را اقتضا می کند زمانی را که اگر اصلا مقاومتی وجود نداشت مثل حرکت در خلا که اصلا مقاومتی وجود ندارد.

(ثم بعد ذلک فقد تزداد الازمنه بحسب زیاده مقاومات مّا)

بعد از اینکه برای اصل حرکت، زمانی تعیین کردیم به سب زیادی مقامت ها، ممکن است زمان اضافه شود. اگر مقاومت، خیلی شدید باشد زمان زیادی به اصل زمان اضافه می کنیم و اگر مقامت خیلی شدید نباشد زمان کمتری به اصل زمان اضافه می کنیم.

(و لیس یلزم ان تکون کل مقامه ما توثر فی ذلک الجسم)

شروع در اشکال دوم است.

(ذلک الجسم) یعنی جسم متحرک.

ترجمه: لازم نیست که هر نوع مقامتی اثر کند در آن جسم متحرک، و حرکت آن را کُند کند. ممکن است یک مقاومت، اصلاً نتواند تأثیر بگذارد.

(فانه لیس یلزم اذا اکانت مقاومه ما توثر ان یکون نصفها یوثر)

اینچنین نیست که لازم باشد که اگر مقاومه مّا اثر کرد اینگونه نیست که لازم باشد نصف آن هم اثر کند و نصفِ نصفِ آن هم اثر کند بلکه ممکن است که به جایی برسیم که این مقاومت، هیچ اثری نداشته باشد. در اینجا است که حرکت در خلا با حرکت در این ملارقیق مساوی می شود زماناً.

(فانه لیس یلزم اذا کان عده یحرکون تقلا و ینتقلونه ان یکون نصف العده یحرک شیئا)

از اینجا وارد در مثال می شود.

(ان یکون) فاعل برای لیس یلزم است.

یعنی اگر گروهی شی سنگینی را حرکت می دهند و نقل می دهند لازم نمی آید که نصف این گروه هم بتواند نصف آن شی سنگین را حرکت دهند.

(او کانت قطرات کثیره تثقب المقطور علیه ثقبا ان تکون قطره واحده توثر اثرا)

مثال دوم را بیان می کند.

(کانت قطرات) عطف بر (کان عده) است یعنی (لیس یلزم اذا کانت) است. (ان تکون) فاعل برای (لیس یلزم) است که در تقدیر گرفتیم.

ترجمه: اگر قطرات زیادی سوراخ کنند مقطور علیه (آن چیزی که قطرات بر روی آن می افتند) را لازم نیست که قطره واحد اثری بگذارد. (البته به دقت فلسفه قطره واحده اثر می گذارد ولی اثرش محسوس نیست).

(فیجوز ان تکون المقاومه التی زمانها علی نسبه زمان مقاومه الخلا لا تؤثر شیئا)

مقاومتی که زمانش به نسبت زمان مقاومت خلا است یعنی مقاومت رقیقی که فرض کردیم نسبت رقتش به ملاغلیظ، مانند نسبت زمانِ حرکت در خلا به حرکت در ملا غلیظ است. ممکن است آن ملارقیقی که اینچنین نسبتی برای آن قرار دادیم اصلا اثر نکند بلکه مقاومت بالاتری اگر موجود بود می توانست اثر کند اما به اینجا که رسید نمی تواند اثر کند و اگر نمی تواند اثر کند حرکت در خلا با حرکت در این ملا مساوی شود و محذوری پیش نمی آید تا استدلال را به خاطر آن محذور تمام کنید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo