< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه دلیل سوم بر نفی حرکت مستقیم در خلا

قوله و اما الذی یکون من قبل المسافه

دلیل سومی که بر نفی حرکت مستقیم در خلا می کردیم مشتمل بر دو احتمال بود:

سرعت و بطوئی که در حرکت می بینیم را به متحرک نسبت دهیم و چنین حرکتی را در خلا تصویر کنیم

سرعت و بطو را به مسافت نسبت دهیم و با توجه به این نسبت دادن، حرکت سریع و بطی را در خلا ملاحظه کنیم.

احتمال اول را مطرح کردیم و سپس اشاره کردیم که احتمال دوم خودش مستقلا می تواند دلیل قرار بگیرد برای نفی حرکت مستقیم در خلا و احتیاج نیست که احتمال اول را به آن ضمیمه کنیم. حال می خواهیم احتمال دوم را شروع کنیم و آن را به عنوان یک دلیل مستقل حساب کنیم.

مصنف ابتدا مقدمه ای را ذکر می کند که مقدمه ای تجربی و ثابت شده است سپس با توجه به این مقدمه، دلیل را طرح می کند لذا ابتدای بحث ما شروع در مقدمه دلیل است.

مقدمه:

مسافتِ حرکت مشتمل بر یک مقاومی است. حال آن مقاوم گاهی هوا و گاهی آب است، آب را مقاوم شدید و هوا را مقاوم رقیق می بینیم. مقاومهایی هم از آب شدیدتر است مثل سنگ و خاک. حال اگر بر سر راهِ یک مقاومی خاک باشد و به خاک برخورد کند باید حرکتش شدید باشد تا بتواند از خاک عبور کند. بالاخره در مسافتِ هر حرکتی، مقاومی وجود دارد. هر چقدر که مقاوم، رقیق تر باشد حرکتِ متحرک در آن سریعتر است.

مصنف می فرماید این مسافت که مثلا هوا یا آب است در مقابل آن خرقی که متحرک می خواهد انجام دهد مقاومت می کند و این مقاومت مسافت گاهی ضعیف و گاهی قوی است. مثلا هوا مقاومت ضعیف دارد لذا متحرک در آن، سریعتر می رود و زمین، مقاومت قوی دارد و متحرک در آن، بسیار بطی می رود و مقاومت آب، بین هوا و زمین است پس متحرک در آن، متوسط بین الحرکتین حرکت می کند.

خلاصه کلام مصنف این است که چون متحرک در این مسافت رقیق بهتر نفوذ می کند پس سریعتر می رود و در مقاوم غلیظ چون سخت تر نفوذ می کند پس پس بطی تر می رود. عبارت را با بیان دیگر می آورد که گاهی به مقاومتِ مسافت می پردازد و گاهی به نفوذِ آن متحرک می پردازد. این مقدمه استدلال بود.

مصنف در ادامه در سطر 17 (قوله: فاذا تحرک) شروع به استدلال می کند و می فرماید: سه حرکت درست می کند که در هر سه حرکت متحرک، واحد است و هیچ تفاوتی ندارد. یعنی نیروی محرکه، کوچکی و بزرگی متحرک، هیچکدام نیست و تفاوت در این سه حرکت، فقط از ناحیه مسافت می باشد یکبار متحرک را در ملا غلیظ فرض می کند.

یکبار متحرک را در ملا رقیق فرض می کند.

یکبار متحرک را در خلا فرض می کند. البته یکبار هم فرض می کند که متحرک، در مسافت ارق باشد یعنی ارقّ من الرقیق باشد که 4 حرکت می شود. البته این فرض چهارمی را بدل یکی از آن سه تا می گیرد.

ابتدا فرض می کند که در خلا، حرکت انجام شود این متحرک که در خلا حرکت می کند یا حرکت آن در زمان اتفاق بیفتد یا در لازمان اتفاق می افتد.

مصنف می فرماید در لازمان نمی تواند اتفاق بیفتد چون این حرکت، بعض و کل دارد چون مسافت را طی می کند و مسافت دارای بُعد است لذا دارای بعض و کل می شود و بعضی از مسافت را زودتر از کل طی می کند. در چنین حالتی باید حرکتش در زمان واقع شود. چون اگر در لازمان واقع شود یعنی از مبدء حرکت، یکدفعه واردِ منتهای حرکت شود و در چنین حالتی گفته می شود که حرکتش در لازمان واقع شده.

پس حرکتش در زمان است و تدریجی است پس حرکت در خلا، در زمان خواهد بود.

حال می فرماید فرض کن که زمان آن حرکت، یکساعت است. یعنی این متحرک، مسافت معینی را در خلا، به مدت یکساعت طی می کند.

سپس خود این متحرک را در ملاء غلیظ به حرکت می اندازیم در آنجا هم در زمان ،حرکت می کند. (در خلا، احتمال حرکت دفعی را می دادیم ولی در ملا اصلا نمی توان حرکت دفعی و فی لازمان را احتمال داد) فرض کن زمان حرکت در ملا، 2 ساعت است چون مقاومت آن، بیشتر است پس همان متحرک، با همان نیرو، همان مقدار بُعد و مسافتی که در خلا طی کرده را می خواهد در ملا حرکت کند هیچ تفاوتی نیست و فقط تفاوت در این است که در فرض اول، در خلا حرکت می کند و در فرض دوم در ملا حرکت می کند.

حال نسبت این دو زمان را ملاحظه کن (یعنی زمان حرکت در خلا با زمان حرکت در ملا، )غلیظ را ملاحظه می کنیم که نسبت دو به یک است یعنی زمان حرکت در خلا به زمان حرکت در ملا غلیظ، است. (البته برعکس هم می توان گفت که زمان حرکت درملا غلیظ، دو برابر زمان حرکت درخلا بود).

حال این متحرک را با تمام خصوصیاتی که داشت در مسافتی قرار می دهیم که دارای ملا رقیق است می گوییم در ملا رقیق چه مقدار از زمان ،این مسافت را طی می کند چون رقت، کم و زیاد می شود و کم و زیاد شدن رقت، در سرعت تاثیر دارد لذا می گوییم این متحرک در ملا رقیق ،کمتر از ملا غلیظ حرکت می کند یعنی مقاومتِ غلیظ حرکت می کند.

این سه حرکت انجام شد. حرکت اول که در خلا بود یکساعت طول کشید و حرکت دوم که در ملا غلیظ بود دو ساعت طول کشید و حرکت سوم به نسبت مقاومتین است یعنی هر چقدر مقاوم، رقیق تر شود به همان نسبت، سرعت بیشتر می شود ما فرض می کنیم مقاومتی که در مسافت رقیق است نصف مقاومت در مسافت غلیظ باشد و چون سرعت و بالتبع زمان، تابع مقاومت است اگر مقاومت، نصف می شود سرعت، دو برابر می شود و زمان متحرک هم نصف می شود پس متحرک در ملا رقیق، مسافت را در یکساعت طی می کند.

از طرفی هم فرض کردیم که بُعد ملا رقیق و بُعد ملا غلیظ و بُعد خلا یکسان است و تمام خصوصیات متحرک هم یکسان است در این صورت لازم می آید که وجود ملا رقیق مثل لا وجود باشد یعنی اگر ملا رقیق باشد در یکساعت طی می کند و اگر ملا رقیق نباشد یعنی در خلا باشد باز هم در یکساعت طی می کند و این محذور به خاطر این است که قاتل به خلا شدیم.

مصنف دوباره ادامه می دهد و متحرک را با تمام خصوصیات، در ملا ارق من الرقیق حرکت می دهد. مثلاً این ارقّ نسبت به غلیظ، ربع است (رقیق، نصفِ غلیظ بود) حال، اگر مقاومت ارقّی داریم که رُبع غلیظ بود و متحرک را در این، به حرکت انداختیم، زمان حرکت این جسم در ارق، ربع زمان حرکت در ملا غلیظ است چون مقاومت ارق، ربع مقاومت غلیظ است پس زمان حرکت در ارق، ربع زمان حرکت در غلیظ می شود یعنی در ارق، نیم ساعت طول می کشد و در خلا یکساعت طول می کشد. در این صورت لازم می آید که حرکت در خلا، ابطا از حرکت در ملا باشد.

پس خلاصه این شد که لازم می آید حرکت در رقیق، مثل حرکت در خلا باشد یا حرکت در رقیق، سریعتر از حرکت در خلا باشد. و از آن طرف می گوییم که حرکت در خلا، مثل حرکت در ملا است یا حرکت در خلا کندتر از ملا است و هر دو باطل است پس خلا که منشا این بحث شد باطل است.

توضیح عبارت

(و اما الذی یکون من قبل المسافه)

یعنی اختلاف در سرعت و بطو که از ناحیه مسافت می آید.

(فهو انها کلما کانت ارق کان قطعها اسرع و کلما کانت اغلظ کان قطعها ابطا)

(فهو) به اختلاف بر می گرد. ضمیر (کانت) به مسافت بر می گردد.

این اختلاف، بیانش این است که آن مسافت هر چقدر که رقیق تر باشد قطع این مسافت به توسط متحرک، اسرع خواهد بود و هر زمانی که این مسافت غلیظ باشد قطع و طیّ این مسافت توسط متحرک ابطا خواهد بود.

(و ذلک بحسب المتحرک بالطبع الواحد)

با این عبارت، موضوع بحث را تعیین می کند و این مهم است.

اگر متحرکی، نیروی محرکه قوی داشته باشد و متحرک دیگر، نیروی محرکه ضعیف داشته باشد سرعت و بطو تنها به مسافت، مرتبط نخواهد شد بلکه علاوه بر مسافت، به نیروی محرکه هم مرتبط می شود پس باید شرط کنیم که نیروی محرکه واحد باشد و از طرف متحرک، هیچ اختلافی نباشد تا بتوان نتیجه گرفت که اختلاف در سرعت و بطو از ناحیه مسافت است و اگر سرعت و بطو را با عامل دیگر مرتبط کنیم نمی توانی سرعت و بطو را منتسب به مسافت کرد بلکه مربوط به مسافت و آن عامل دیگر می شود لذا باید تمام عوامل را نفی کنیم و یک متحرک را در مسافت رقیق که بطی حرکت می کند و همان متحرک، در مسافت غلیظ، سریع حرکت می کند در اینجا سرعت و بطو فقط مربوط به مسافت است و مورد بحث اینجا است البته چون بحث در حرکت طبعی است قید (بالطبع) می آورد.

(ذلک) یعنی اینکه گاهی به لحاظ مسافت، حرکت اسرع می شود و گاهی به لحاظ مسافت، حرکت ابطا می شود به حسب متحرکی است که متحرک بالطبع باشد و این متحرک هم واحد باشد و دو متحرک نباشد که اختلاف در نیروی محرکه برای آنها درست کنیم بلکه یک متحرک باشد که این یک متحرک، با تمام خصوصیاتش در این مسافت حرکت کند همین متحرک با تمام خصوصیات در مسافت دیگر حرکت کند و اگر مسافتها مختلفند اختلاف در سرعت و بطو می شود که از ناحیه مسافت است.

(و بالجمله السبب فیه الاقتدار علی مقاومه الواضع الخارق و العجز عنه)

تا اینجا مصنف بیان کرد سبب اختلاف سرعت، مسافت است حال همین مطلب را با عبارت دیگر می گوید که سبب اختلاف سرعت، قدرت مقاومتی است که این مسافت در قبال آن متحرک دارد. در این عبارت، تعبیر به رقت و غلظت نمی کند بلکه تعبیر به مقاومت می کند که اگر مقاومت این مسافت و اقتدارِ مسافت بر مقاومت، کمتر باشد آن متحرک سریعتر می رود و اگر مقاومت این مسافت و اقتدار مسافت بر مقاومت، بیشتر باشد آن متحرک بطی تر می رود.

(الواضع) مراد از آن، جسم متحرک است که مسافت را می خواهد دفع کند.

(الخارق) مراد از آن، جسم متحرک است که مسافت را می خواهد خرق کند.

(و العجز) عطف بر اقتدار است یعنی سبب در این اختلاف، اقتدار و عجز است که اگر مقاوم (مسافت) عجز از مقاومت داشته باشد سرعت حاصل می شود و اگر مقاوم (مسافت) قدرت بر مقاومت داشته باشد بطو حاصل می شود.

(فان الرقیق شدید الانفعال عن الدافع الخارق و الغلیظ الکثیف شدید المقاومه له)

(الرقیق) یعنی مسافت رقیق مثل هوا که شدیداً منفعل می شود از متحرکی که دافع و خارق است.

(و الغلیظ) مسافت، غلیظ و شدید المقاومه در مقابل دافع و خارق است لذا آن دافع و خارق ناچار است که بطی حرکت کند.

(له) ضمیر به دافع و خارق بر می گردد.

(و لذلک لیس نفوذ المتحرک فی الهواء کنفوذه فی الارض و الحجاره)

از اینجا مطلب را با عبارت دیگر بیان می کند.

چون مسافت رقیق، مقاومتش کمتر است پس جسمِ خارقِ دافع، نفوذش در مسافت بیشتر است لذا سرعت بیشتری دارد و چون مسافت غلیظ، مقاومتش بیشتر است پس جسم خارق دافع، نفوذش در مسافت سخت است لذا حرکت آن بطی تر است.

نکته: مصنف ابتدا غلظت و رقت مسافت و بعداً نفوذ متحرک و عدم نفوذش را بیان می کند یعنی ابتدا مسافت را بیان می کندو بعداً متحرک را بیان می کند سپس نفوذ متحرک وعدم نفوذ متحرک را بیان می کند.

این (لذلک)بحث دوم است که بعداز اینکه مقاومتِ آن مسافت رالحاظ کرد به سراغ نفوذ متحرک می رود.

مشار الیه (لذلک) این است: به خاطر اینکه مقاومت مسافت، مختلف است و یکسان نیست، به خاطر همین است که نفوذ متحرک یکسان نیست.

ترجمه: به خاطر همین که مقاومت مسافت یکسان نیست نفوذ متحرک در هوا مانند نفوذ متحرک، در ارض و حجاره نیست. هوا مقاومت رقیق و ضعیف دارد اما ارض و حجاره مقاومت قوی دارند لذا نفوذ متحرک در هوا آسانتر است و نفوذ متحرک در سنگ و ارض سخت تر است.

(و نفوذ فی الماء بین الامرین)

نفوذ این متحرک در آب که مسافت متوسط است ،بین الامرین است (بین الامرین) یعنی بین نفوذ در هوا و نفوذ در ارض یعنی همانطور که مقاومت آب، متوسط است نفوذ در آب هم متوسط است.

(و الرقه و الغلظ تختلف فی الزیاده و النقصان)

رقت و غلظت، در زیاده و نقصان اختلاف پیدا می کند قهراً مقاومت، اختلاف پیدا می کند و قهراً نفوذ، اختلاف پیدا می کند.

(و نحن نتحقق انّ السبب فی ذلک، المقاومه)

(المقاومه) مشار الیه برای (ذلک) نیست. بلکه خبر برای (ان) است.

ترجمه: تحقیق می کنیم که سبب در این اختلافِ سرعت و بطو، مقاومت است یعنی اختلاف در مقاومت.

(و کلما قلت المقاومه زادت السرعه و کلما زادت المقاومه زاد البطوء)

از اینجا وارد بیان سوم می شود گفتیم که امر اول، شدت و ضعفِ مقاومتِ مسافت است امر دوم، شدت و ضعف نفوذ متحرک است. امر سوم، سرعت و بطو متحرک است که الان امر سوم را بیان می کند که به امر اول (مقاومت) مرتبط می کند می توانیم اینگونه مرتبط کنیم که سرعت و بطو، مرتبط به شدت و ضعفِ نفوذ است و شدت و ضعف نفوذ، مرتبط به شدت و ضعف مقاومت است که نفوذ را واسطه قرار بدهیم. مصنف این کار را نمی کند بلکه سرعت و بطور را مرتبط به مقاومت می کند و نفوذی را که خودش ذکر کرد از آن، قطع نظر می کند.

(کلما) :بعضی نسخه ها (فکلما) دارد که بهتر است چون ابتدا گفت سبب در اختلاف سرعت و بطو، اختلاف در مقاومت است حال این مطلبِ گفته شده را توضیح می دهد و تفصیل می دهد.

ترجمه: هر چقدر که مقاومت مسافت کم شود سرعت متحرک زیاد می شود و هر چقدر که مقاومت مسافت بیشتر شود بطو متحرک زیاد می شود.

(فیکون المتحرک تختلف سرعته و بطوه بحسب اختلاف المقاومه)

نتیجه خط قبل است یعنی حال که اختلاف در سرعت و بطو را به اختلاف در مقاومت مرتبط کردیم می گوییم که اختلاف در سرعت و بطو به حسب اختلاف در مقاومت مسافت است.

(و کلما فرضنا قله مقاومه وجب ان تکون الحرکه اسرع و کلما فرضنا کثره مقاومه و جب ان تکون الحرکه ابطا)

به عبارت خط قبل توجه کنید (کلما قلت المقاومه زادت السرعه) بود و در این عبارت می فرماید (کلما فرضنا قله مقاومه وجب ان تکون الحرکه اسرع).

این دو عبارت را که با هم مقایسه کنی فرقی ندارند جز اینکه در عبارت دومی کلمه (فرضنا) آمده و هکذا در عبارت بعدی فرموده (کلما زادت المقاومه زاد البطو) و در این عبارت می فرماید (کلما فرضنا کثره مقاومه و جب ان تکون الحرکه ابطا) که این دو عبارت هم فرقی ندارند جز اینکه در عبارت دومی کلمه (فرضنا) آمده است.

پس گویا این دو عبارت را تکرار کرده شما نگویید که تکرار شده زیرا ما در دلیل ،فرض می کنیم لذا مصنف در مقدمه دلیل باید این عبارت را بیاورد. عبارات مصنف اینقدر دقیق است که اگر در دلیلی، لازم است مطلبی آورده شود باید آن مطلب در مقدمه بیان شود ولو اینکه به نظر برسد که تکرار است. این کارها را مصنف زیاد انجام می دهد که تمام آنچه را که در دلیل، لازم دارد در مقدمه می آورد ما در دلیل، مقاومتهایی را فرض می کنیم. چون نمی دانیم که این مقاومتها را آیا داریم یا نداریم. مصنف در دلیل می فرماید (لو کانت) در سطر اول صفحه 131 که مقاومت را فرض می کند لذا در اینجا (فرض) را مطرح می کند که اگر مقاومتی قویتر فرض شد سرعت متحرک، کم می شود و متحرک، بطی تر می شود و اگر مقاومتی ضعیفتر فرض شد سرعت متحرک بیشتر می شود.

(فاذا تحرک فی الخلا لم یخل اما ان یقطع المسافه الخالیه بالحرکه فی زمان و لا فی زمان).

نسخه صحیح (او لا فی زمان) است.

وقتی که این متحرک، در خلا حرکت می کند خالی نیست از اینکه یا مسافت خالی را در زمان طی می کند یا با حرکتِ در لا زمان، این مسافت خالی را طی می کند.

(و محال ان یکون ذلک لا فی زمان)

دومی، محال است.

(ذلک) یعنی طی مسافت خالیه.

ترجمه: محال است که طی مسافت خالیه در لا فی زمان باشد.

(لانه یقطع البعض من المسافه قبل قطعه الکل)

زیرا این متحرک، طی می کند بعضی از مسافت را قبل از اینکه کل را طی کند، سپس معلوم می شود که مسافت را به تدریج طی می کند و اگر به تدریج طی می کند یعنی در زمان طی می کند.

(فیجب ان یکون فی زمان).

واجب است که این طی کردن، در زمان باشد.

(و یکون ذلک الزمان نسبه لا محاله الی زمان الحرکه فی ملا مقاوم)

نسخه صحیح (لذلک) با لام باید باشد.

(ذلک الزمان) یعنی زمان حرکت در خلا.

(ملا مقاوم) یعنی ملا غلیظ.

ترجمه: این زمان (که زمان حرکت در خلا است) به زمان حرکت در ملاء غلیظ، نسبتی دارد. حال هر نسبتی که می خواهد باشد. ما فرض کردیم نسبت است.

بالاخره حرکت در خلا زمان دارد و حرکت در ملا هم زمانی دارد. وقتی این دو زمان را با هم مقایسه کنی نسبتی درست می شود که قهری است و نمی توان آن را کاری کرد.

(و یکون مثل زمان مقاومه لو کانت نسبتها الی مقاومه الملا نسبه الزمانین)

(یکون) یعنی اگر خلا داشته باشی این تالی فاسد لازم می آید که بیان می کنیم. ضمیر در آن به زمانِ حرکتِ متحرک در خلا بر می گردد.

مراد از (مقاومه) اولی، مقاومت رقیق است.

یعنی زمان حرکت در خلا به اندازه زمان مقاومت (یعنی به اندازه زمان حرکت، در مقاومت رقیق است).

(لو کانت) این، جمله معترضه است و (کان) تامّه است یعنی اگر چنین مقاومتی داشته باشیم.

(نسبتها) صفت برای (مقاومه) است.

(مقاومه الملا) یعنی مقاومت غلیظ.

ترجمه: زمان حرکتِ متحرک در خلا، می باشد مثل زمان حرکتِ متحرک در مقاومت رقیق، اما آن مقاومتی که نسبت آن مقاومت به مقاومت ملا، مانند نسبت دو زمان است یعنی این مقاومت رقیق با مقاومت غلیظ، همان نسبتی را دارد که زمانِ حرکت در خلا با زمان حرکت در ملاءِ غلیظ داشت. یعنی در مثال ما، نسبت آن است.

(و ابطا من زمان مقاومه هی اصغر فی النسبه الی المقاومه المفروضه من نسبه الزمان الی الزمان)

(ابطا) عطف بر (مثل) است یعنی (یکون ابطا).یعنی حرکت در خلا مثل حرکت در ملا رقیق می شود.یا ابطا از حرکت در ملا رقیق می شود.

(مقاومه) یعنی مقاومت ارق که اصغر است در نسبت به مقاومت مفروضه. (المقاومه المفروضه) مراد مقاومت غلیظ است.

ترجمه: مقاومتی که اصغر است در نسبت داشتن به مقاومت مفروضه (مقاومت غلیظ) اصغر است از نسبت زمان به زمان (نسبت زمان به زمان، نسبت بود این نسبت، نسبت است که اصغر از است.

(و محال ان تکون نسبه زمان الحرکه حیث لا مقاومه البته کنسبه زمان حرکه فی مقاومه لها)

و محال است که نسبت زمان حرکت، در آنجا که مقاومت نیست (یعنی خلا است) مانند نسبت زمان حرکت، در مقاومت رقیق باشد.

(مقاومه ما) یعنی مقاومت رقیق.

(لوصح لها وجود)

اگر برای این مقاومت رقیق، وجودی صحیح باشد. در خط اول همین صفحه تعبیر به (لو کانت) کرد و در اینجا تعبیر به (لوصح )می کند.

(فضلا عن ان تکون ابطا من زمان مقاومه اخری لو توهمت اقل من المقاومه القلیله الاولی)

تا چه برسد که نسبت زمان حرکت در خلا ابطا باشد از زمان مقاومت دیگر، اگر توهم شود مقاومت دیگر. (مراد، مقاومت ارق است) که از مقاومت رقیقة اولی اقل است. (مراد از قلیله اولی، رقیق است) یک (کثیر) بود که مراد از آن غلیظ بود.

یک رقیقه بود که مراد از آن رقیق بود.

حال این، کمتر از آن قلیل است یعنی کمتر از آن رقیق است یعنی ارق است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo