< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اشکال بر خلا
 مصنف ابتدا به طور خلاصه، اشکال را بیان می کند سپس در صفحه 124 سطر اول واردِ تفصیل اشکال می شود .
 بیان اجمالی اشکال :
 مصنف می فرماید : اصحابِ خلا برای خلا سه خاصیت بیان کردند ؛
 1 خلا می تواند اقل و اکثر باشد .
 2 خلا میتواند نسبتِ معین به چیزی داشته باشد .
 3 خلا می تواند ممسوح باشد و مقدارش اندازه گرفته شود .
 مصنف می فرماید : این خاصیتها ، خاصیتهای کمّ هستند و اگر چیزی کمّ نباشد و این سه خاصیت راداشته باشد معلوم می شود که صاحبِ کمّ است .پس هر جا که این سه خاصیت باشد کمّ وجود دارد حال چه مستقیماً کمّ باشد چه چیزی باشد که کمّ بر او عارض می شود .
 مصنف ابتدا فرض ذو کمّ را مطرح می کند چون بحثِ آن زود به پایان می رسد
 فرض اوّل : خلا ذو کمّ باشد
 در این فرض بیان می کنیم که خلا بر دو قسم می شود 1 خلا ، جوهر ذو کمّ باشد 2 خلا ، عرضِ ذو کمّ باشد . مصنف هر دو فرض را باطل می کند سپس به فرض دوم می پردازد
 فرض دوم : خلا ، کمّ باشد
 حکمِ این فرض را مطرح می کند که هر کمّی ، همراه ماده است پس خلا باید دارای ماده باشد سپس اشکال را وارد می کند مصنف ، به اینجا که می رسد می فرماید : اگر دیدید کمّی ، ماده را قبول نکرد به خاطر عارض است و به خاطر کمّیت نمی باشد چون طبیعت کمّ ، این است که به همراه ماده باشد حال این عارض را تقسیم می کند که تقسیمِ عارض ، تا آخرِ دلیل ادامه می یابد .
 توضیح عبارت
 ولانه یقبل هذه الخواص و هذه الخواص بذاتها للکم
 ( لانه ) متعلق به ( لا یخلو ) است یعنی چون این خواصی که برای خلا گفتیم برای کمّ پیدامی شود خالی نیست این خلا ازاینکه یا کمّ است یا ذو کمّ است و چون خلا این خواص را قبول می کندو این خواص بذاتها ( یعنی بلا واسطه ) برای کمّ است و بر کمّ عارض می شود .
 و یتوسط الکم ما یکون لغیره
 نسخه صحیح ( بتوسط ) است .
 این عبارت را باید وارونه معنی کنیم وبگوییم ( ما یکون لغیره بتوسط الکم )
 یعنی این خاصیت اگر برای غیر کمّ است پس به توسط کمّ است .
 فلا یخلو اماان یقبلهاالخلا قبولا اولیا بالذات او قبولا بالعرض
 کلمه ( اولیا ) و (بالذات ) به یک معنی است یعنی بلا واسطه، که معلوم می شود خلا ، کمّ است . ( بالعرض ) یعنی با واسطه قبول کند که معلوم می شود خلا ، ذو کمّ است .
 فان کان قَبِلهابالذات فهو کمّ
 این عبارت ، بیانِ قسم اول را می کند یعنی: اگر خلا خواصِ بالذات ( بلا واسطه) را قبول کند پس خلا ، کمّ است .
 (وان کان قبلها بالعرض فهوشی ذوکم اما عرض ذوکم و اما جوهر ذوکم)
 اگر خلاءاین خواص را بالعرض و با واسطه قبول کرد پس خلاء شی ذوکم است و حال که شیءِ ذوکم شد یا عرضِ ذوکمُ است یا جوهر ذوکم است.
 صفحه 124 سطر2
 توضیح بحث:
 قسم اول که با عبارتِ (فان کان قبلها بالذات) بود چون بحث مفصلی دارد لذا آن را به تاخیر می اندازد و واردِ قسم دوم می شود که (ان قبلها بالعرض) می باشد .اگر خلاء ذو کمُ با شد یا عرضِ ذوکمُ است یا جوهرِذوکمُ است . جوهر ذوکمُ در خارج، موجود هست همه اجسام ذوکم هستند یعنی اندازه گیری می شوند اما اندازه و کمُّ آنها متفاوت است .
 اما اگر عرض ذو کمُ باشد مثل: عَرَضی که در جوهر حلول کند، چون آن جوهر، ذو کمّ است به تبع آن، عَرَض ذوکم می شود.کمُ به طور مستقیم بر عَرَض وارد نمی شود. اما کَیف بر کمُ عُروض می کند. انحنا کیف است که بر خط و سطح ،عروض می کند اما کمّ، مستقیم بر کیف عروض نمی کند. کیفِ مختص به کمّ داریم ولی کمّ مختص به کیف نداریم. کمّ، عروض می کند بر کیفی که آن کیف بر جسم عروض کرده است .
 حال در بحث خودمان می گوییم خلاء یا جوهر ذوکمّ است یا عرضِ ذوکمّ است .اگر خلاء ،جوهر ذوکمّ باشد هم جوهریت و هم کمیّت همراه آن است اما اگر خلاء ،عرضِ ذوکمّ باشد حتما عرضیت و کمیّت را دارد. مُصنف تلاش می کند که این قسم را ملحق به جوهر ذوکمّ کند یعنی جوهریت را همراه خلاءکند.
 مُصنف میگوید: در جایی که عرض، ذوکمّ است عرض نمی تواند ذوکمّ باشدمگر اینکه عرض بر جوهر عارض شود. (بیاض اگر بر دیوار عارض نشود ذوکمّ نیست ) پس جوهر، دخالت دارد. حال شروع به تقسیم می کند و می فرمایداین جوهر و این کم، یا مقوِّم برای خلاء هستند یا مقارن با خلاء هستند
 اما اگرجسمیت و کمّیّت مقوِّم خلاءباشدخلاء، جوهر ذوکمّ می شود و جوهر ذوکمّ، جسم است پس خلاء،جسم است و اگر جسم شدنمی تواند در آن داخل شود در حالی که شما (اصحاب خلاء) خلاء را خالی می گیرید و می گویید خلاء می تواند پُر شودوجسمی داخل آن بیاید. در حالیکه اگر خلاء جسم باشد نمی تواند پُر شود. پس خلاء چیزی شد که حکم آن خلاء که شما گفتید را ندارد. زیرا شما خلاء را مکان می دانستید و اجازه می دادید که جسم در آن داخل شود ولی این حکم در این جا جاری نمی شود .
 اما اگر جسمیت و کمیت مقارنِ با خلاء باشد مُصنف می فرماید مقارن بودن به دو نحوه امکان دارد:
  1 به نحو تقویمی باشد؛ این صورت به همان فرضِ قبلی بر می گرددچون اجزاءِ مرکّب، مقارنِ مرکب هستندولی مقارنی که مقوِّم اندواین مقارن ها می توانند عارض باشند. حداقل حالتی که به مقارن داده می شود این است که عَرَض باشد و حداکثرحالتی که به مقارن داده می شود این است که جوهر باشد.
 2-به نحو مقارنت باشد یعنی عَرَض است در این صورت لازم می آید که جسمیت و کمیت، عارض بر خلاء شود و خلاء باید جسم باشد چون کمیت و جسمیت برای جسم است لذا اشکال قبلی بر می گردد.
 توضیح عبارت:
 (والعرض لا یکون ذوکم الا لوجوده فی جوهر ذی کم)
 می گوید عرض نمی تواند جوهر ذو کم باشد مگر اینکه بگویی در جوهر ذی کمّ وارد شده. مثلا بیاض را نمی توانی ذی کمّ بگیری مگر اینکه بگوییددر جوهرِذی کمّ که دیوار است وارد شده است. پس در جایی که عَرَض، ذوکمّ است پای جوهر به میان می آید. چون عرض احتیاج به جوهر دارد.
 (فیلزم ان یکون الخلا ذاتا مقارنه لجوهر وکم)
 پس در هر دو حال، چه خلاءجوهر ذوکمّ باشدچه عرضِ ذوکمّ باشد که این عَرَض، جوهر را لازم دارد می گوییم که لازم می آید خلاء همراه با جوهر و کم باشد حال آیا همراهی به نحو تقویم یا به نحو آلت است. (مُراد از خود کم در اینجا، کمِّ متصل است .یعنی دارای ابعاد است که حتما با جسم سرو کار دارد چون مصنف بحث جسم را نکرد بلکه بحثِ جوهر را کرد. زیرامصنف تعبیر به جوهر می کند و وقتی جوهر می گویدباید مراد از کمّ را کمِّ متصل بگیری تا به جسم برگردد چون کمِّ منفصل ،جسم درست نمی کند.)
 (ولیس ذلک الکم الا الکم المتصل القابل للقسمه فی الاقطار الثلاثه)
 ترجمه: این کمّ که در اینجا مطرح است، نیست مگر کمِّ متصل که قابلِ قسمت در اقطار ثلاثه است.
 (وان کان کل واحدمن الجوهر والکم داخلا فی تقویمه و کل جوهر بهذه الصفه فهو جسم فالخلا جسم )
 نسخه بهتر (فان) است.
 ترجمه: حال که جوهریت و کمیت، همراه با خلاء هستند این، دو قسم می شود:
 1 یا مقومِ خلاء است 2 یا مقارن خلا است.
 ضمیر در (تقویمه) به خلاء برمی گردد.
 (فالخلا جسم) جواب (ان کان) است.
 عبارت (وکل جوهر بهذه الصفه فهو جسم) را این طور معنی می کنیم: اگر خلاء چیزی است که جوهر و کمّ ، داخل در تقویم آن هستند و می دانیم که جوهری که این صفت را دارد جسم است نتیجه می گیریم که خلاء جسم است.
 مراد از (جوهر) دو احتمال است:
  1. جوهر،معرَّب گوهراست که به معنای ذات می باشد یعنی هر ذاتی که به این صفت باشد(یعنی جوهر و کم در تقوُّمَش باشد) به آن ،جسم می گوییم که مراد از (بهذه الصفه) مقوم بودن جوهر و کم است.
  2. جوهر به معنای خودش باشد، در این صورت ،این گونه معنی می شود: هر جوهری که «کمِ متصل قابل قسمت فی الاقطار الثلاثه »را دارد جسم است و خلاء جوهری است که این کم را دارد پس خلاءجسم است.
 (وان کانا مقارنین له من خارج غیر مقومین له)
 این جمله، عطف بر (فان کان کل واحد )است.
 ترجمه: اگر جوهر و کم مقوم خلاءنبودنداین جوهر و کم، مقارن با خلاء بودندومقومِ خلاءنبودند.
 (فاقلّ احواله یکون عرضاً فی جسم )
 اقل احوال خلاء این می شود که خلاء عَرَض در جسم باشد.
 (والعرض فی الجسم لایدخله جسم)
 در جسم، جسم داخل نمی شود در عرضِ جسم هم، جسم داخل نمی شود در حالی که شما گفتید در خلاء،جسم داخل می شودپس خلاءنه می تواند جسم باشد نه می تواند عرضِ جسم باشدپس هر دو صورت باطل است.
 (فالخلا لا یدخله جسم)
 پس خلاء، جسم در آن داخل نمی شود در حالی که شما می گویید خلاء، چیزی است که جسم داخلِ آن می شود. پس شما نمی توانیداین دو خلاء را که الان تصور کردیم اراده کنید زیراحکم این دو خلاء، حکمی نیست که شما برای خلاء ثابت کردید.
 (وان کان یقبل ذاک بالذات فهو لا محاله بالذات)
 این عبارت، عطف بر (والعرض لا یکون ذوکم الا لوجوده) است لذا در این جمله باید تقدیر بگیریم به این صورت: اگر خلاء ،ذوکم باشد حکمش را با عبارتِ (والعرض لا یکون) بیان می کند.که در این عبارت، حکمِ یک صورت را بیان می کند و در عبارتِ (وان کان یقبل ذاک)حکمِ صورتِ دوم را بیان می کند. لذا مصنف، تکرار نمی کند بلکه در صفحه 123سطر 14 با عبارت (فلا یخلو) اقسام را ذکر کردو در صفحه 124 سطر 2 با عبارت (والعرض لا یکون) حکم هر یک از اقسام را می گوید.
 ترجمه: واگر این خلاء خواصِ مذکور را بالذات (بلاواسطه) قبول کندپس خلاء، لامحاله،کمّ است بالذات.(کم بالذات یعنی خودِخلاء کم است نه اینکه صاحبِ کم است.)
 حال باید بیان کنیم که اگر کم است چه اشکالی دارد، حکم آن این است که اگر خلاء ،کمّ باشد باید حکم همه کمّ ها را داشته باشد. حکمِ کمّ این است که باید همراه با ماده باشد پس خلاء هم باید همراه ماده باشد. مراداز کمّ، کمِّ متصل است. یعنی بُعد است و خلاء بُعدی می شودکه همراه با ماده است. بُعدِ همراه با ماده یا جزءِ جسم است بنا بر قول مشا، یا هیئت جسم است بنا بر قول اشراق.
 (ومن طباع الکم بالذات الذی له ذهاب فی الابعاد الثلاثه ان تنطبع به الماده)
 کم بالذات بر دو قسم است: 1 متصل 2- منفصل.آن کمّ که ذهاب به ابعاد ثلاثه دارد مرادکمِّ متصل است نه منفصل. لذا با این قید(ذهاب فی الابعاد الثلاثه) منفصل را خارج می کند.
 ترجمه: کمِّ بالذات که ذهاب در ابعاد ثلاثه دارد از طبیعت و طباعش این است که ماده، به این کمّ منطبع می شود یعنی کم را بپذیرد.
 (وان یکون جزءا او هیئه للجسم المحسوس)
 طباعِ این کمّ بالذات این است که جزء یا هیئت برای جسم محسوس باشد. کم متصل، بُعد است حال که بُعد شد یا جزءِ جسم است یا هیئت جسم است. بنا بر قول مشا، جزءِ جسم است چون جسم را مرکب از هیولی و این بُعد می داند. بنا بر نظرِ اشراق، جزءِ جسم نیست بلکه هیئت جسم است.اشراق، جسم رابسیط می داند و مرکب نمی داند. بُعد را هیئت عارض بر جسم می داند. اما مشا، جسم را مرکب از ماده و صورت می داند و مرادش از صورت، صورت جسمیه است که همان بُعد است.
 پس بُعد یا جزءِ جسم است یا هیئتِ جسم است که در هر صورت با جسم ارتباط دارد،خلاء هم همینطور می شودکه با جسم مرتبط می شود.
 { سوال: اینکه می گوییم بُعد، جزءِ جسم یا هیئتِ جسم است وجزء بودن، بنا بر مشا است و هیئت بودن ،بنا بر اشراق است باعثِ اشکال نشود. و فکر نکنیم که اشراق بعد از ابن سینا آمده چگونه ابن سینا به نظر او اشاره دارد.
 جواب: نظرِ اشراق قبل از ابن سینا مطرح بوده و افلاطون و فهلویون(فلاسفه ایران) و رواقیون(فلاسفه یونان) قائل به مذهب اشراق بوده اندو اشراق مذهب آن ها را تایید کرد. لذا مصنف به این گروه از فلاسفه نظر دارد.}
 {مراد از ذهاب فی ابعاد ثلاثه چیست؟
 کم بالذات که دارای ابعاد ثلاثه است جزءِ جسم است. یعنی کمّی که دارای سه بعد است، یعنی از هر سه طرف امتداد دارد، یعنی هم امتداد طولی،هم امتدادعرضی و هم امتداد عمقی دارد. امتداد در هر سه بُعد دارد. چنین کمّ، حتما هیئت جسم است یا جزءِ جسم است. این قیدِ (ذهاب فی الابعاد الثلاثه) کم منفصل را خارج می کند. شما می گویید اگر منفصل را خارج کرد کم متصل دارای سه قسم است 1 حجم 2- سطح 3 خط. سطح و خط به چه وسیله ای خارج می شود؟ قید(الابعادالثلاثه) آن را خارج می کند و این سطح و خط، مورد بحث اصحاب خلاء نیست. کمّی را که اصحاب خلاء مطرح می کنند کمّی است که ذهاب الی ابعاد الثلاثه داشته باشد. و خلاء را خط یا سطح قرار نمی دهند. بلکه حجم خالی قرارمیدهند پس کمّ را کمِّ متصلی می گیرند که حجم باشد.}
 
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo