< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

ابطال اقوال درباب مكان :

اقوال كه در باره اي مكان ذكر شد شش قول بود؛ يكي اينكه مكان هيولي باشد، دوّم اينكه مكان صورت جسميه باشد، سوّم اينكه مكان بُعد باشد، چهارم اينكه مايستقر عليه الشيء مكان است، پنجم اينكه مكان اي سطح كان باشد وششم آنكه مكان سطح حاوي باشد.دراين فصل چهار قول از اقوال مذكور را باطل مي كنيم؛ يكي مكان بودن هيولي وديگري مكان بودن صورت جسميه، سوّم اينكه مكان بُعد باشد، چهارم اينكه مكان اي سطح كان باشد وبطلان قول عرف كه مكان مايستقر عليه الشي است به دليل روشن بودن انياز به بيان ندارد. باطل نمودن اقوال به اين صورت است كه خود اقوال را باطل مي كنيم نه اينكه دليل شان را باطل نماييم، در باره اي دلايل در فصل نهم بحث مي كنيم.قول اوّل ودوّم باهم باطل مي شود، چهار اشكال بر دوقول به طور مشترك وارد مي گردد بر قول به هيولي اشكال جدا گانه اي هم بيان مي شود.

اشكالات مشترك :

1. مكان چيزي است كه يفارق عنه يعني متمكن از مكان مفارقت مي كند، ولي متحرك از هيولي و از صورت مفارقت نمي كند. پس هيولي وصورت مكان نيست.به بيان ديگر : مكان مفارقت مي شود وهيولي وصورت مفارقت نمي شود وآنچه كه مفارقت مي شود مغاير است با آنچه كه مفارقت نمي شود. پس مكان غير از هيولي وصورت است.2. مكان چيزي است كه در آن حركت واقع مي شود وهيولي وصورت چيزي است كه با آنها حركت واقع مي شود وچيزي كه حركت در او است فرق دارد با چيزي كه حركت با او است. پس مكان غير از هيولي وصورت است.تذكر: بُعد كه مكان شيء محسوب مي شود بين نهايات وجداره اي داخل مثلاً ظرف است، بعبارت ديگر مكان همان گنجايش ظرف است.3. مكان چيزي است اليه الحركت است وهيولي وصورت ماليه الحركت نيست وچيزي كه اليه الحركت است با چيزي كه اليه الحركت نيست فرق دارد. پس مكان با هيولي وصورت فرق دارد.4. در باب تبدل عناصر گفته شده است كه آب مثلاً در مكان طبيعي خودش قرار دارد بعداً آفتاب به آن مي تابد وبخار مي شود ودر بخار بازهم قطرات آب وجود دارد وقت كه آفتاب بشتر بتابد آن قطرات هم تبديل به هوا مي شود ومي رود درمكان طبيعي هوا. پس اين عنصر مكانش عوض مي شود ولي هيولي آن عوض نمي شود، وچيزي كه عوض مي شود غير از چيزي است كه عوض نمي شود بنابر اين مكان غير از هيولي است.هواي را فرض كنيد كه در آب قرار داده شود مثلاً شيشه اي پُر از هوا را در آب سرد قرار مي دهيم مي بينيم كه در جداره اي داخلي آن قطرات آب شكل مي گيرد وهوا تبديل به آب مي شود، در لحظه اي اول كه هوا به آب تبديل مي شود درهمان مكان اولش مي ماند، ولي درهمان لحظه اوّل تبديل هوا به آب صورت اولش نيست؛ چرا كه صورت اوّلش هوايي بود ووقت كه بتديل مي شود صورت آبي مي گيرد. پس در لحظه اي تكون در مكان اوّلش است وصورت اولش را ندارد. پس صورت مكان نيست.

اشكال بر مكان بودن هيولي : سه عبارت داريم كه در آن مكان را مي توانيم بياوريم ولي هيولي را نمي توانيم به كار ببريم؛ يكي اينكه مثلاً چوب كه هيولاي ثانيه است تخت شد ولي نمي توانيم بگوييم كه مكان تخت شد، دوّم اينكه عن الماء كان البخار وسوّم اينكه عن النطفه كان انسانٌ، ولي نمي توانيم بگوييم كه عن المكان كان جسم كذا؛ يعني آب ماده اي بخار است ونطفه هم ماده اي انسان است ولي مكان ماده اي هيچ جسمي نيست.

نكته : اينكه درباره اي هيولي سه مثال آورده ودرمورد مكان دومثال وجه اش اين است كه درباب هيولي هريك از مثال ها به ويژگي اشاره دارد؛ در مثال اوّل ماده هيچ چيزي را از دست نمي دهد فقط صورت صناعي را مي گيرد وصورت طبيعي اش باقي است، درمثال دوم وقت كه صورت بخاري آمد صورت مائي از بين مي رود ودر مثال سوّم صورت كائن وفاسد نمي شود بلكه صورت نطفه كامل مي شود ومندرج مي شود در صورت انسان. امّا در مورد مكان درمثال دوّم جسم آمده وجسم را اگر تكرار كند بازهم مي شود جسم، بعبارت ديگر مثال دوّم بيان يك امر كلي است نه بيان مصاديق، ولي درباب هيولي مثال ها بيان مصاديق است ولذا متعدد اند.

متن : [الفصل السابع‌] ز- فصل‌ فى نقض مذهب من ظن أن المكان هيولى او صورة أو أى‌ سطح ملاق كان ( چه سطح حاوي باشد وچه سطح محوي ) أو بعدا أما بيان فساد قول من يرى أن الهيولى أو الصورة مكان، فبأن يعلم (1) أن المكان يفارق عند الحركة، و الهيولى و الصورة لا يفارقان‌، (2) و المكان تكون الحركة فيه، و الهيولى و الصورة لا تكون الحركة فيهما، بل معهما (3) والمكان تكون إليه الحركة، و الهيولى‌ و الصورة لا تكون إليهما حركة البتة. (4) والمتكون ( عنصري كه صورت قبلي اش فاسد وصورت جديد گرفت متكون ناميده مي شود ) إذا تكون استبدل مكانه الطبيعى‌كالماء إذا صار هواء، و لا يستبدل هيولاه‌ الطبيعية ( فلايكون الهيولي مكاناً، محشين ). و فى ابتداء الكون يكون فى المكان الأول، و لا يكون فى صورته ( محشين : فلاتكون الصوره مكاناًَ ). (5) ويقال إن الخشب كان ( صار ) سريرا، و يقال عن الماء كان ( حصل ) بخارٌ، و ( او ن.ب ) عن النطفة كان إنسانا ( صحيح : انسانٌ ) و لا يقال إن المكان كان جسم كذا و لا عن المكان كان جسم كذا ( درمقابل عن الماء ... وعن النطفه... )،

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo