< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

91/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در باره اي خلاء :

بحث كه شروع مي كنيم اين است كه چه شد كه گروهي به خلاء معتقد شدند وچگونه ديگران آنها را منع نمودند، و اينكه چرا قائلين به خلاء باتوجه به آن منع بازهم دست از عقيده اي شان بر نداشتند ودلايل بر مدعاي شان اقامه نمودند.

چگونگي بوجود آمدن قول به خلاء : اينكه برخي معتقد به خلاء شدند بخاطر اين است كه ظرف را مثلا از آب خالي مي كردند ونمي دانستند كه هوا وجود دارد ولذا فكر مي كردند خلاء اتفاق مي افتد.

اين گروه به ظن عامي اوّل به دوقاعده معتقد بودند :

قاعده اي اوّل : آنچه كه جسم نيست ودر جسم نيست موجود نيست، بلكه لاشيء است.

قاعده اي دوّم : چيزي جسم است كه ديده شود واگر چيزي ديده نشود جسم نيست.

باتوجه به اين دوقاعده چيزي كه ديده نمي شود جسم نيست وچيزي كه جسم نباشد ويا درجسم نباشد موجود نيست، بلكه لاشيء است وهوا چون ديده نمي شود جسم نيست بمقتضاي قاعده اي اوّل ولاشي است به مقتضاي قاعده اي دوّم، ولذا وقت كه ظرف را خالي كنيم درظرف چيزي وجود ندارد وبُعد خالي است. پس خلاء از طريق ظن درميان برخي مردم عامي جا افتاد، ظن كه اوّلاً عامي است يعني ظن كه با مسائل علمي آشنا نيست وثانياً اوّل است يعني گماني است كه با اوّلين نظره حاصل مي شود وممكن است با دقت از بين برود چنانچه ممكن هم است كه با دقت تاييد شود. خلاصه اينكه خلاء وجود دارد ظن است كه هم عامي است وهم اوّل.كسانيكه آمدند عقيده اي خلاء را از مردم گرفتند به اين صورت عمل نمودند كه مشكي را پُر از هوا نمودند وبه مردم گفتند آنرا لمس كنند تا نشان دهد كه پُر است واز مردم پرسيدند كه چه چيزي آنرا پُر كرده، درحاليكه جز هوا در آن چيزي وجود ندارد، وبه اين صورت عقيده اي آنها را در عدم بون هوا باطل نمايد.ممكن است هم مس را به اين صورت معنا كنيم كه به آنها گفتند دست تان را درجلو دهانه اي مشك بگيرد وهوا را خارج نمودند تا آنها هوا را لمس كنند وبه اين نحو عقيده اي آنها را درباره اي عدم بودن هوا ردّ نمايد.برخي از مردم باتوجه به اين ازاله بازهم به خلاء معتقد ماندند؛ چرا كه گمان نمودند كه در لابلاي هوا خلاء وجود دارد.

دلايل مدعيان خلاء :

دليل اوّل : ما ملاحظه مي كنيم كه اجسام تخلخل وتكاثف پيدا مي كند، اجزاي جسم از هم فاصله مي گيرد ومتخلخل مي شود بدون اينكه جسمي در آن داخل شود واين خلاء است ويا جسمي اجزايش بهم مي چسپد ومتكاثف مي شود بدون اينكه جسمي در از آن خارج شود وچيزي از جسم كم شود. پس خلاء موجود بوده وپُر شده است.

تخلخل وتكاثف دو قسم است :

الف) حقيقي : تخلخل حقيقي آن است كه جسم بزرگ شود بدون اينكه چيزي در آن داخل شود وتكاثف حقيقي آن است كه جسم كوچك شود بدون اينكه چيزي از جسم كم شود.

ب) مشهوري : تخلخل كه مشهور آن را قبول دارد اين است كه جسم بزرگ شود با دخول جسمي در آن مثل اينكه ندّاف پنيه را مي زند، اجزاي پنبه از هم فاصله مي گيرد وهوا در آن داخل مي شود وبه اصطلاح متخلخل شود، ويا جسم كوچك شود با خروج جسم از آن مثل اينكه پنبه زده شده را بهم فشرده نماييم كه هواي داخل در آن خارج شود وبه اصطلاح متكاثف شود.

متن : وأول شي‌ء خُيّل ( به خيا انداخت ) اعتقاد الخلاء هو الهواء، و ذلك ( اينكه هوا خلاء را به خيال بشر انداخت ) لأن الظن العامى الأول هو (1) أن ما ليس بجسم و لا فى جسم فليس بموجود. ثم ظنهم‌ الأول (2) فى أمر الأجسام الموجودة، هو أن تكون‌ محسوسة بالبصر، و ما لا يحس بالبصر يظن أنه ليس بجسم ( به مقتضاي قاعده اي دوّم ) ، ثم يُوجِب ( ظن ) أنه ( مالايحس ) ليس لشي‌ء ( بهتر : بشيء، به مقتضاي قاعده اي اوّل ). فكذلك‌ ( چون دوقاعده را سر هم كردند ) يتخيل من أمر الهواء أنه ليس بملاء، بل لا شي‌ء، فكان‌ الإناء الذي فيه هواء لا يتخيل‌ عندهم من أمره فى أول الأمر ( قبل از اينكه آگاه شان كنيم ) أن فيه ( ظرف ) شيئا، بل يخيل أن هناك ( درظرف ) أبعادا خالية، فأول من نبههم ( عامي را ) نبههم‌ ( به اين صورت آگاه كرد كه‌ ) بأن أراهم‌ الأزقاق ( مشك ) المنفوخة تقاوم المس‌ ، فأظهر ( من ) لهم بالمس أن الهواء جسم كسائر الأجسام فى أنه جسم ( بيان وجه شبه يعني بيان وجه كاف كسائر... ). فمن الذين أراهم‌ ( ضمير فاعيلي : من نبه، ضميرمفعولي : الذي ) ذلك ( وضع را ) من رجع، فلم ير ( لم يعتقد ) أن هاهنا خلاء موجودا، إذ صار الشي‌ء الذي كان يظنه خلاء، هو الملاء ، و منهم من سلم أن الهواء ليس بخلاء صرف، بل ملاء، و يخالطه‌ ( هوا ) خلاء، و لم يخل من الخلاء، إذ قد وجد حججا و قياسات ( عطف مرادف بر مرادف/ عطف خاص بر عام ) أنتجت أن الخلاء موجود. فمن الحجج على ذلك أنا نرى أن الأجسام تتخلخل و تتكاثف من‌ غير دخول شي‌ء أو خروجه. فالتخلخل إذن تباعد الأجزاء تباعدا يترك ما بينها خاليا و التكاثف رجوع من ( تبعضيه يعني اجزاي كه درجداره است ) الأجزاء إلى ملاء ( مصدريعني پر كردن ) الخلاء المتخلخل‌ ( خالي هاي جسم متخلخل )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo